حاشیهای بر اتهامزنی به مسعود کیمیایی
یک ماشین تهمتزنی رسانهای در تازهترین مورد به بهانه برگزاری مراسم بزرگداشت مسعود کیمیایی کارگردان سرشناس سینما در شامگاه 18 اردیبهشت اتهاماتی را متوجه چهره مورد تجلیل و موضوع برنامه به اضافه برگزارکننده - مجله بخارا و سردبیر آن - و نیز مرحوم وقفکننده (محمود افشار) و مدیریت مکان آن (کانون زبان پارسی) کرده و از آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد روحانی مورد احترام نحلههای مختلف فکری و سیاسی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، شخصیتی در آستانه مرجعیت و حقوقدانی مورد مراجعه قضات برجسته کشور به خاطر تولیت بنیاد موقوفه افشار با عنوان «اسپانسر مالی طیف بزرگی از اصلاحطلبان سکولار» یاد کرده است.
هر چند اتهامافکنی به هر آدم و مکان و جریانی که بیاجازه این جماعت کار فکری کند رویه معمول و آشنای این ماشین تهمتزنی است و البته خوشبختانه دستگاههای امنیتی و قضایی و انتظامی تحت تاثیر توهمات ذهنی اینان قرار نمیگیرند اما ذکر 10 نکته خالی از لطف نیست:
1- اگر مسعود کیمیایی مطابق تولید تازه این ماشین تهمت و پروندهسازی «مورد حمایت در دوره منحوس رژیم شاهنشاهی» بوده چگونه پس از پیروزی انقلاب اولین مدیر شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی شد؟ در حالی که تلویزیون همین دو کانال را داشت و احدی هم به صادق قطبزاده اعتراض نکرد که چرا «فرد مورد حمایت در رژیم منحوس گذشته» را به سرپرستی یک شبکه تلویزیونی گماشته است.
البته آب او با قطبزاده به یک جوی نرفت و اهل کار دولتی هم نبود اما استقبال از آن انتصاب در لایههای مختلف جامعه به گواه روزنامههای اطلاعات و کیهان آن زمان نشان میدهد که این ادعا تا چه اندازه سخیف و بیاساس است. مگر اینکه به تازگی به اسناد تازهای دست یافته باشند.
2- این ماشین اساسا به محصولات و تراوشهای فکری آدمها کاری ندارد. به خودشان و گذشتهشان کار دارد و اینکه در جوانی با کی ازدواج کردهاند و قس علی هذا. اما در همین مسیر نیز صادق نیستند. کما اینکه به گواه تیتراژ پایانی فیلم «سلطان»، دوستانشان دست کم تا آن مقطع به مسعود کیمیایی حسن نظر داشتند و کارگردان هم بابت این حسن نظر با طعنههای دوستان خود مواجه شد.
3- انگیزه «بخارا» تجلیل از چهرههای فرهنگی در قید حیات و مقیم ایران است قبل از آنکه به تعبیر قیصر امین پور «خیلی زود دیر شود». تمام این شخصیتها آدمهایی هستند که اغلب آثارشان مشکلی برای پخش ندارد و تلاش میشود که جامعه با خودشان بیشتر آشنا شود. مسعود کیمیایی البته بسیار مشهورتر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد ولی درباره شماری از شخصیتهای دیگر، این آشنایی برای بسیاری برای اولین بار رخ میدهد. ظاهرا از جرمهای بخارا این است که آدمهایی را که نباید شناخته شوند، معرفی میکند. مطابق باور اتهامزنندگان، صاحب فکر مستقل باید در انزوا زندگی کند و در انزوا بمیرد.
4- اتهامافکنی به مرحوم محمود افشار در حالی است که او اموال خود را وقف توسعه فرهنگ و زبان فارسی کرد و خود شخصیت بسیار برجسته و ممتازی به شمار میرفت و خوشبختانه زندهیاد ایرج افشار نیز راه پدر را ادامه داد.
مقام معظم رهبری نیز به فعالیتهای فرهنگی و ایرانشناسانه زندهیاد ایرج افشار علاقه داشتند و به همین خاطر پس از درگذشت او دفتر مقام معظم رهبری تصویری از دیداری صمیمانه بین آنان را منتشر کرد. کیهان، البته این نکته را میداند و از اینرو هیچ اشارهای به مرحوم ایرج افشار نکرده است. حال آنکه ایرج افشار بود که بنیاد و موقوفه را سر پا نگاه داشت و اگر نگاه نظام منفی بود شامل او هم میشد. تازه مگر هر که در دوران گذشته صاحب منصبی بوده در دادگاه محکوم شده که چنین اتهاماتی را وارد میسازند؟
5- وقف، از نیکوترین سنن اسلامی و شیعی و نسبت دادن یک موقوفه و واقف به دربار منحوس، عمل شنیعی است، نه کاری که موقوفه انجام میدهد. اهانت به یک واقف مشهور از نکوهیدهترین کارهایی است که اینان مرتکب شدهاند و قطعا به لحاظ شرعی نیز محل مناقشه است.
از این پس وقفکنندگان باید قبل از وقف مراتب را با دفتر یک روزنامه خاص در تهران هماهنگ کنند تا پس از مرگ، متهم به همکاری با اشرف پهلوی نشوند. در اطراف دفتر همان روزنامه، بسیاری دیگر نیز چشم از جهان فرو بستند و املاکشان را وراث یا ساختند و یا فروختند و به دلار تبدیل کردند و هیچکس خردهای نمیگیرد اما این یکی که مال و ملک خود را وقف کرده و این نیکویی را جاری و ساری ساخته باید مورد مواخذه قرار گیرد؟ ضمن اینکه در هیات امنا چند مقام حقوقی قرار دارند تا جای نگرانی باقی نماند.
6- واقعا چه کسی رژیم منحوس پهلوی را خواسته یا ناخواسته تبلیغ میکند؟ آنکه از شخصیتهای مستقل فرهنگی تجلیل میکند یا آنان که هر هنرمند و نویسنده و صاحبفکری را به دفتر فرح دیبا و دربار پهلوی نسبت میدهند؟
بیش از 60 درصد جمعیت ایران بین 14 تا 29 سال سن دارند؛ یعنی هیچ تصویری از آن دوران ندارند. بخش قابل توجه دیگری نیز در آن دوران کودک و نوجوان بودهاند. آیا اینان از خود نخواهند پرسید چه دربار هنردوست و فرهنگپروری بوده که این همه شخصیت مطرح امروز را در دامان خود میپرورانده است؟! آیا نسل جدید که دوران پهلوی را از نزدیک لمس نکرده انتساب این شخصیتها را به منزله قرینهای برای اثبات داعیههای شبکههای سلطنتطلب در نظر نمیگیرد؟
اشرف پهلوی اکنون در 95 سالگی با بیماری آلزایمر دست به گریبان است اما چه خدمتی بالاتر از اینکه یک محفل خاص، هر صاحب فضیلتی را به این دربار و به اشرف پهلوی نسبت دهد؟ آیا وقت آن نرسیده که گردانندگان این ماشین تبلیغاتی به اندرون نظر کنند و چه بسا دستهایی را بیابند که قصد تطهیر دربار فاسد پهلوی را دارند؟ با نسبت دادن شاملوی شاعر و کیمیایی فیلمساز و تناولی مجسمهساز و دیگر صاحبان فکر و هنر به دربار پهلوی و دفتر فرح، آیا شخصیت اهل هنر ملکوک میشود یا پهلویها اعتبار میگیرند؟
ما را ببخشایند که نگاه توطئهانگار را از خودشان آموختهایم و بر این اساس دیگران نیز حق دارند این نوع تحلیلها را به بقایای سناتور مصباحزاده در آن روزنامه وزین نسبت دهند!
7- مسعود کیمیایی را نه فقط به خاطر فیلمهایی که ساخته که به دلیل رمانهایی که نوشته اما منتشر نشده - و طبعا کسی جز بستگان و نزدیکان او نخواندهاند - نیز مورد لطف و نوازش قرار دادهاند: «برخی رمانهای نگارششده به دست وی به علت آمیختگی شدید مفاهیم غیرادبی و غلبه عبارات غیرقابل انتشار بر اصل متن، اجازه نشر در هیچ دورهای را نیافت.» خوب! اگر اجازه نشر نیافته شما چگونه خواندهاید؟ نکند در امر بازبینی و سانسور نیز از نگاه تیزبین اینان بهره میبردند؟
با این منطق، کیمیایی هم به خاطر فیلمهایی که ساخته بد است، هم به خاطر فیلمهایی که نساخته! هم به سبب رمانهایی که نوشته مورد طعن اینان است، هم به دلیل رمانهایی که ننوشته! در نوشته بعدی خوب است به افکار و مافیالضمیر او و آنچه هنوز مجال بروز و ظهور نیافته نیز بپردازند که ظاهرا - نعوذ بالله - اینان عالم بالغیب نیز هستند!
8- آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد از اعاظم فقها و از برجستهترین حقوقدانان حال حاضر کشور و از چهرههای مورد احترام سیاسی در جناحهای مختلف و سرمایه بیبدیل آشتی ملی است. چرا که هم با سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی دوستی نزدیک دارد، هم داماد خاندان لاریجانی است، هم فرزند مرحوم محقق داماد و هم مورد احترام و علاقه مراجع و مهمتر از همه شخص رهبری است که به ایشان اعتماد و وثوق فراوان دارند.
از سوی دیگر او اکنون همچون لولایی جناحهای مختلف را به هم متصل میکند و میان روشنفکران و حکومت تعامل برقرار ساخته است. ریاست شورای تولیت و هیاتمدیره بنیاد موقوفات محمود افشار تنها یکی از خدمات متعدد فرهنگی اوست اما همین اشاره اتفاقا هر آنچه را که پیشتر در آن متن درباره مرحوم افشار بافته و تافته بودند، خنثی میکند.
حمله به دکتر محقق داماد به خاطر اطلاع از ظرفیت بالای این فقیه و سیاستمدار است که هنوز بخشی از آن به منصه ظهور نرسیده ولی نشان میدهد که مشکل اصلی این جماعت اتفاقا نه با هنرمندان و فیلمسازان به قول خودشان سکولار که با روحانیون آزاداندیش است که مستقلا فکر میکنند و نوشتههای این محفل را به عنوان اندیشه به خورد مردم نمیدهند.
9- آیا تلاش برای رماندن و کوچاندن قبیله فرهنگ به خارج از کشور اقدام ضد امنیتی است یا تجلیل و نکوداشت آنان که غالبا پا به دهه هشتم عمر گذاشتهاند و دیر یا زود شوربختانه چراغ وجودشان خاموش خواهد شد؟ ضمن اینکه آنقدر به هر صاحب فکر و اندیشه و هنری اتهام مزدوری و وابستگی به ام.آی.6 میزنند که اگر هم یکی را واقعا به این اتهام دستگیر کنند، جامعه باور نمیکند و از این حیث به دستگاه امنیتی نیز جفا میکنند.
10- علی دهباشی و بخارا در موقوفه محمود افشار برای مسعود کیمیایی و دیگران مراسم گذاشتند. این آقایان که هم پول بیشتری دارند و هم به جای موقوفه، املاک و اموال مصادرهای در اختیار دارند نیز میتوانند برای مسعود دیگر عرصه فیلمسازی - دهنمکی - و آثار فاخر او مراسم بگذارند و از چهرههای مورد نظر فرهنگی هم بخواهند در وصف او یا دیگر هنرمندان همسو سخن بگویند. چه بسا مراسم مربوطه به صورت مستقیم از شبکههای مختلف سیما هم پخش شود.
هر چند اتهامافکنی به هر آدم و مکان و جریانی که بیاجازه این جماعت کار فکری کند رویه معمول و آشنای این ماشین تهمتزنی است و البته خوشبختانه دستگاههای امنیتی و قضایی و انتظامی تحت تاثیر توهمات ذهنی اینان قرار نمیگیرند اما ذکر 10 نکته خالی از لطف نیست:
1- اگر مسعود کیمیایی مطابق تولید تازه این ماشین تهمت و پروندهسازی «مورد حمایت در دوره منحوس رژیم شاهنشاهی» بوده چگونه پس از پیروزی انقلاب اولین مدیر شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی شد؟ در حالی که تلویزیون همین دو کانال را داشت و احدی هم به صادق قطبزاده اعتراض نکرد که چرا «فرد مورد حمایت در رژیم منحوس گذشته» را به سرپرستی یک شبکه تلویزیونی گماشته است.
البته آب او با قطبزاده به یک جوی نرفت و اهل کار دولتی هم نبود اما استقبال از آن انتصاب در لایههای مختلف جامعه به گواه روزنامههای اطلاعات و کیهان آن زمان نشان میدهد که این ادعا تا چه اندازه سخیف و بیاساس است. مگر اینکه به تازگی به اسناد تازهای دست یافته باشند.
2- این ماشین اساسا به محصولات و تراوشهای فکری آدمها کاری ندارد. به خودشان و گذشتهشان کار دارد و اینکه در جوانی با کی ازدواج کردهاند و قس علی هذا. اما در همین مسیر نیز صادق نیستند. کما اینکه به گواه تیتراژ پایانی فیلم «سلطان»، دوستانشان دست کم تا آن مقطع به مسعود کیمیایی حسن نظر داشتند و کارگردان هم بابت این حسن نظر با طعنههای دوستان خود مواجه شد.
3- انگیزه «بخارا» تجلیل از چهرههای فرهنگی در قید حیات و مقیم ایران است قبل از آنکه به تعبیر قیصر امین پور «خیلی زود دیر شود». تمام این شخصیتها آدمهایی هستند که اغلب آثارشان مشکلی برای پخش ندارد و تلاش میشود که جامعه با خودشان بیشتر آشنا شود. مسعود کیمیایی البته بسیار مشهورتر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد ولی درباره شماری از شخصیتهای دیگر، این آشنایی برای بسیاری برای اولین بار رخ میدهد. ظاهرا از جرمهای بخارا این است که آدمهایی را که نباید شناخته شوند، معرفی میکند. مطابق باور اتهامزنندگان، صاحب فکر مستقل باید در انزوا زندگی کند و در انزوا بمیرد.
4- اتهامافکنی به مرحوم محمود افشار در حالی است که او اموال خود را وقف توسعه فرهنگ و زبان فارسی کرد و خود شخصیت بسیار برجسته و ممتازی به شمار میرفت و خوشبختانه زندهیاد ایرج افشار نیز راه پدر را ادامه داد.
مقام معظم رهبری نیز به فعالیتهای فرهنگی و ایرانشناسانه زندهیاد ایرج افشار علاقه داشتند و به همین خاطر پس از درگذشت او دفتر مقام معظم رهبری تصویری از دیداری صمیمانه بین آنان را منتشر کرد. کیهان، البته این نکته را میداند و از اینرو هیچ اشارهای به مرحوم ایرج افشار نکرده است. حال آنکه ایرج افشار بود که بنیاد و موقوفه را سر پا نگاه داشت و اگر نگاه نظام منفی بود شامل او هم میشد. تازه مگر هر که در دوران گذشته صاحب منصبی بوده در دادگاه محکوم شده که چنین اتهاماتی را وارد میسازند؟
5- وقف، از نیکوترین سنن اسلامی و شیعی و نسبت دادن یک موقوفه و واقف به دربار منحوس، عمل شنیعی است، نه کاری که موقوفه انجام میدهد. اهانت به یک واقف مشهور از نکوهیدهترین کارهایی است که اینان مرتکب شدهاند و قطعا به لحاظ شرعی نیز محل مناقشه است.
از این پس وقفکنندگان باید قبل از وقف مراتب را با دفتر یک روزنامه خاص در تهران هماهنگ کنند تا پس از مرگ، متهم به همکاری با اشرف پهلوی نشوند. در اطراف دفتر همان روزنامه، بسیاری دیگر نیز چشم از جهان فرو بستند و املاکشان را وراث یا ساختند و یا فروختند و به دلار تبدیل کردند و هیچکس خردهای نمیگیرد اما این یکی که مال و ملک خود را وقف کرده و این نیکویی را جاری و ساری ساخته باید مورد مواخذه قرار گیرد؟ ضمن اینکه در هیات امنا چند مقام حقوقی قرار دارند تا جای نگرانی باقی نماند.
6- واقعا چه کسی رژیم منحوس پهلوی را خواسته یا ناخواسته تبلیغ میکند؟ آنکه از شخصیتهای مستقل فرهنگی تجلیل میکند یا آنان که هر هنرمند و نویسنده و صاحبفکری را به دفتر فرح دیبا و دربار پهلوی نسبت میدهند؟
بیش از 60 درصد جمعیت ایران بین 14 تا 29 سال سن دارند؛ یعنی هیچ تصویری از آن دوران ندارند. بخش قابل توجه دیگری نیز در آن دوران کودک و نوجوان بودهاند. آیا اینان از خود نخواهند پرسید چه دربار هنردوست و فرهنگپروری بوده که این همه شخصیت مطرح امروز را در دامان خود میپرورانده است؟! آیا نسل جدید که دوران پهلوی را از نزدیک لمس نکرده انتساب این شخصیتها را به منزله قرینهای برای اثبات داعیههای شبکههای سلطنتطلب در نظر نمیگیرد؟
اشرف پهلوی اکنون در 95 سالگی با بیماری آلزایمر دست به گریبان است اما چه خدمتی بالاتر از اینکه یک محفل خاص، هر صاحب فضیلتی را به این دربار و به اشرف پهلوی نسبت دهد؟ آیا وقت آن نرسیده که گردانندگان این ماشین تبلیغاتی به اندرون نظر کنند و چه بسا دستهایی را بیابند که قصد تطهیر دربار فاسد پهلوی را دارند؟ با نسبت دادن شاملوی شاعر و کیمیایی فیلمساز و تناولی مجسمهساز و دیگر صاحبان فکر و هنر به دربار پهلوی و دفتر فرح، آیا شخصیت اهل هنر ملکوک میشود یا پهلویها اعتبار میگیرند؟
ما را ببخشایند که نگاه توطئهانگار را از خودشان آموختهایم و بر این اساس دیگران نیز حق دارند این نوع تحلیلها را به بقایای سناتور مصباحزاده در آن روزنامه وزین نسبت دهند!
7- مسعود کیمیایی را نه فقط به خاطر فیلمهایی که ساخته که به دلیل رمانهایی که نوشته اما منتشر نشده - و طبعا کسی جز بستگان و نزدیکان او نخواندهاند - نیز مورد لطف و نوازش قرار دادهاند: «برخی رمانهای نگارششده به دست وی به علت آمیختگی شدید مفاهیم غیرادبی و غلبه عبارات غیرقابل انتشار بر اصل متن، اجازه نشر در هیچ دورهای را نیافت.» خوب! اگر اجازه نشر نیافته شما چگونه خواندهاید؟ نکند در امر بازبینی و سانسور نیز از نگاه تیزبین اینان بهره میبردند؟
با این منطق، کیمیایی هم به خاطر فیلمهایی که ساخته بد است، هم به خاطر فیلمهایی که نساخته! هم به سبب رمانهایی که نوشته مورد طعن اینان است، هم به دلیل رمانهایی که ننوشته! در نوشته بعدی خوب است به افکار و مافیالضمیر او و آنچه هنوز مجال بروز و ظهور نیافته نیز بپردازند که ظاهرا - نعوذ بالله - اینان عالم بالغیب نیز هستند!
8- آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد از اعاظم فقها و از برجستهترین حقوقدانان حال حاضر کشور و از چهرههای مورد احترام سیاسی در جناحهای مختلف و سرمایه بیبدیل آشتی ملی است. چرا که هم با سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی دوستی نزدیک دارد، هم داماد خاندان لاریجانی است، هم فرزند مرحوم محقق داماد و هم مورد احترام و علاقه مراجع و مهمتر از همه شخص رهبری است که به ایشان اعتماد و وثوق فراوان دارند.
از سوی دیگر او اکنون همچون لولایی جناحهای مختلف را به هم متصل میکند و میان روشنفکران و حکومت تعامل برقرار ساخته است. ریاست شورای تولیت و هیاتمدیره بنیاد موقوفات محمود افشار تنها یکی از خدمات متعدد فرهنگی اوست اما همین اشاره اتفاقا هر آنچه را که پیشتر در آن متن درباره مرحوم افشار بافته و تافته بودند، خنثی میکند.
حمله به دکتر محقق داماد به خاطر اطلاع از ظرفیت بالای این فقیه و سیاستمدار است که هنوز بخشی از آن به منصه ظهور نرسیده ولی نشان میدهد که مشکل اصلی این جماعت اتفاقا نه با هنرمندان و فیلمسازان به قول خودشان سکولار که با روحانیون آزاداندیش است که مستقلا فکر میکنند و نوشتههای این محفل را به عنوان اندیشه به خورد مردم نمیدهند.
9- آیا تلاش برای رماندن و کوچاندن قبیله فرهنگ به خارج از کشور اقدام ضد امنیتی است یا تجلیل و نکوداشت آنان که غالبا پا به دهه هشتم عمر گذاشتهاند و دیر یا زود شوربختانه چراغ وجودشان خاموش خواهد شد؟ ضمن اینکه آنقدر به هر صاحب فکر و اندیشه و هنری اتهام مزدوری و وابستگی به ام.آی.6 میزنند که اگر هم یکی را واقعا به این اتهام دستگیر کنند، جامعه باور نمیکند و از این حیث به دستگاه امنیتی نیز جفا میکنند.
10- علی دهباشی و بخارا در موقوفه محمود افشار برای مسعود کیمیایی و دیگران مراسم گذاشتند. این آقایان که هم پول بیشتری دارند و هم به جای موقوفه، املاک و اموال مصادرهای در اختیار دارند نیز میتوانند برای مسعود دیگر عرصه فیلمسازی - دهنمکی - و آثار فاخر او مراسم بگذارند و از چهرههای مورد نظر فرهنگی هم بخواهند در وصف او یا دیگر هنرمندان همسو سخن بگویند. چه بسا مراسم مربوطه به صورت مستقیم از شبکههای مختلف سیما هم پخش شود.
منبع: عصر ایران
گزارش خطا
آخرین اخبار