تغيير در روابط ایران و عربستان در آینده نزدیک
گويا امروز سياست لبخند دستگاه ديپلماسي ايران به ثمر نشسته و ميتوان ايراني ديگر را در منطقه و جهان متصور بود. «برجام» خود به عنوان اساسيترين گام كه زمينهاي جدي براي تعامل ايران با 6 قدرت نخست جهاني فراهم آورده است، اين روزها مسير دشواري را در پارلمان ايران و سناي آمريكا پشت سر ميگذارد و گاهي با واكنشهايی از سوي برخي از تندروها روبهرو ميشود و اين مساله ابزار نگراني بسياري از موافقان و حاميان برجام را در كشور فراهم ساخته و همچنين سوالاتي را به وجود آورده است از جمله اينكه آيا ميتوان موضع مخالفان حداقلي را ناديده انگاشت؟ آيا مخالفان ميتوانند ادعا داشته باشند كه موضع آنها ديدگاه بخش عمدهاي از جامعه بوده است؟ در نهايت آیا برجام از پارلمان عبور خواهد كرد؟
سيروس ناصری درباره واكنش مجلس به موضع مخالفان و تصويب يا عدم تصويب برجام ميگويد و به نظر ميرسد كه مخالفان و تندروها خودشان از راي طفره خواهند رفت؛ زيرا نگرانند كه موضع آنها در مجلس راي نياورد. به هر شكلي اين توافق از هر دو پايتخت يعني واشنگتن و تهران، از مراحل قانوني خود عبور خواهد كرد.
به هر حال ظرف يك ماه آتي شاهد تصويب اين توافق به مفهومي كه در برجام تعريف شده خواهيم بود. همه آنچه كه در ادامه ميخوانيد گفتوگوي «آرمان» با سيروس ناصري عضو ارشد تيم مذاكرهكننده هستهاي در دولت اصلاحات است:
طرفهاي مذاكره و ايران معتقدند كه توافق هستهاي بر اساس بازي برد ـ برد حاصل شده است. آيا توافق بر اساس تعبير رئيسجمهور يك پيروزي3 بر2 به نفع ايران است؟
توافق كاملاً يك طرفه بوده است. بر اساس اين توافق اولا ايران توانست برنامه غنيسازي خود را به دنيا بقبولاند و ثانیا براي توسعه برنامه صلحآميز هستهاي از غربيها تضمين بگيرد. ثالثا، دنيا متعهد شده كه در حوزه برنامه هستهاي با ايران همكاري كند. رابعا، كل قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران به صورت يكجا رفع شده و در نهايت اين تحريمها در آينده برداشته خواهد شد.
در خلال اين توافق طرفهاي مقابل متعهد شدهاند كه روند روابط با ايران مبتني بر همكاري باشد و نه تقابل. اين موارد دستاورهاي ما در توافق هستهاي است كه حاصل آن 5 يا 6 گل ميشود و اين موارد امتيازهايي بود كه ما از غرب گرفتيم و تنها چيزي كه آمريكا در مذاكرات به دست آورد يك برد مجازي و غيرواقعي است.
بنا بر اظهار خود آمريكا آنچه اين كشور از طريق برجام بدان دست پيدا كرده است فاصله دستيابي ايران به سلاح هستهاي است که آن را از 3 ماه به 1 سال رساند و چون اساساً اين مساله از سوي ايران موضوعيت نداشته و ایران همیشه بر داشتن انرژی صلحآمیز هستهای تأکید داشته،آمريكا اين مساله را به عنوان نتيجه و دستاورد مطرح ساخته است و در مقابل اين مساله همه امتيازات فوق را به ايران داده است. بنابراين اين توافق براي ايران بسيار خوشايند است و آمريكا نيز به فرض خود اين توافق را خوب ميبيند.
اگر توافق يك برد يكطرفه است، چرا آمريكا تن به توافق داده است؟
آمريكا برد ملموسي در مذاكرات نداشته است، اين مساله در وضعيت حاكم در سناي آمريكا كاملا مشهود است و مجموعه تيم كري و همراهان وي تلاش بسیاری ميكنند كه كنگره و جامعه آمريكا را قانع كنند كه واشنگتن از طريق اين توافق به اهداف خود رسيده است. به همين دليل آمريكا از ابتدا يك فرض غلط داشته است كه ايران به دنبال سلاح هستهاي است و ناچار است كه اين توافق را بر اين مبنا در نظام آمريكا جا بيندازد كه ما براي ايران يك سال تا بمب هستهاي تاخير ايجاد كرديم و همانطور كه گفته شد اين مساله نشان ميدهد كه يك برد واقعي براي آمريكا روي نداده است. ولي به هر حال درست اين است كه در اروپا و آمريكا اين توافق به عنوان توافق خوب مطرح شود و توافقي پايدار ميماند كه طرفين آن را خوب و مثبت بدانند و اگر ميان دو طرف توافقي صورت بگيرد كه يكي از دو طرف يا طرفين آن را بد بدانند. توافقي كه منافع آنها تامين نشده باشد در نهايت اين توافق شكننده خواهد بود. به هر حال دولتهای آمريكا و ايران اين توافق را يك توافق خوب ميدانند و اروپا نيز اين توافق را توافق ممتاز ميداند و همه اين مسائل ميتواند ضامن پايداري توافق باشد.
تعبيري از سوي برخي از مخالفان وجود دارد مبني بر اينكه ظريف يك اسب سر تا پا زخمي را تحويل گرفته نه يك اسب زين شده. اين تعبير با توجه به شرايط موجود و تلاشهاي حاصلشده از سوي دستگاه ديپلماسي تا چه اندازه صحيح است؟
آنچه وزير امور خارجه، ظريف، تحويل گرفت به راستي يك وضعيت بسيار دشواري بود. پرونده هستهاي ايران را آقاي ظريف در شرايطي تحويل گرفت كه ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي 12 مورد اتهام گرايش يا اقدام در جهت توليد سلاح هستهاي داشت. متاسفانه به اين اتهامها در دوره قبل رسميت داده شده بود و حداقل به صورت غيرمستقيم پذيرفته شده بود كه اين اتهامات قابل بررسي است.
هيچ كشوري تاكنون در جهان ديده نشده كه با چنين وضعيت دشواری روبهرو شده باشد. آژانس بينالمللي انرژي اتمي در همراهي با سياست آمريكا كه مقابله با ايران بر اساس اين اتهامات بود، ايران را تحت مادهاي در پارلمان قرار داد كه آنهم بيسابقه است. از نوامبر 2011 موضوع ايران تحت مادهاي از پارلمان مطرح بوده است كه بر اساس آن آژانس حق بازرسي از هر نقطه كشور را دارد. آنچه كه مطلوب آمريكا بود متاسفانه رسما در آژانس دنبال شد.
برنامه هستهاي متاسفانه آنقدر كه ميتوانست پيشرفت نداشت معلوم نيست چرا در مقاطعي نسبت به برخي زمينهها يك ترمز مصنوعي گذاشته شد. شايد مسئولان وقت تصور داشتند كه اگر برخي اقدامات را كند يا حتي متوقف كنند اين مساله موجب كاهش فشار از سوي آمريكا و متحدان خواهد شد و اين مساله زمينه را براي يك راهحل سياسي كشور باز خواهد كرد.
يا اينكه گمان ميرفت كه اگر تمام عيار جلو بروند ممكن است آمريكا شرايط را براي ايران سختتر كند و نتيجه اين شد كه در بخش هستهاي ما بايد بسيار جلوتر از نقطهاي كه هستيم ميبوديم و امكانات بيشتري براي مذاكره داشتيم اما محدودیتهایی که از سوي ديگر آمريكاييها يك زمين همواري جلوي روی خود داشتند و توانستند در مرحله اول اروپا را با خود همراه كنند و به طبع آن ساير كشورهاي دنيا را نيز همراه يا وادار كنند كه سياستهاي خصمانهشان عليه ايران را اجرا كنند. بنابراين مجموعه پرونده بهطور كل شرايط دشواري را پيش پاي ديپلماتهاي دولت يازدهم ميگذاشت.
از اين پرونده سخت و دشوار يك برجام از نتيجه مذاكرات بيرون آمد كه همه اهداف ايران در آن مندرج شده بود و اين اقدام به راستي يك گام مهم و خارقالعادهاي بود كه صورت پذيرفت عمدتا در ابتدا ناشي از عنايت خداوند، دقت نظر و دوراندیشی مقام معظم رهبری و سپس تدبير و توان اين تيم بوده است.
آیا برجام ميتواند لنگرگاه تعادل ميان ايران و غرب باشد؟
اين تعريف مبالغهآميز به نظر ميرسد. هدف برجام اين بوده كه موضوع پرونده هستهاي ايران را كه به غلط به يك بحران بينالمللي تبديل شده بود حل و فصل كند. اين هدف بهطور كامل در برجام برآورده شده است، اما محروميت دنيا از همكاري سياسي و اقتصادي با ايران يك خلأ و بلكه يك عطش در جامعه جهاني ايجاد كرده است كه هرچه سريعتر و پرشتاب دوباره روابط گذشته برقرار شود. برجام ميتواند سكويي شود براي تجديد روابط با اروپا و غرب و همچنين براي ارتقای آن روابط به درجات بسيار بالاتر از گذشته. بر اساس اين نگاه ميتوان گفت كه برجام سكويي براي جهش سياسي و اقتصادي ايران در روابط غرب و جهان باشد.
يكي از مقامات ارشد آمريكا قبلاً گفته بود كه بوش دو بار پيش از اين اعلام كرده بود كه ميخواهد با ايران توافق كند، چرا در آن زمان ايران حاضر به توافق با آمريكا نشد؟
جورج بوش در دوراني كه رئيسجمهور ايالات متحده بود آقای روحاني مسئوليت مذاكره با غرب را بر عهده داشتند. در آن زمان پيامهاي تعريف نشدهاي از سوي آمريكا به ايران منتقل شد اين پيامها مبني بر این بود كه آمريكا مايل است با ايران به توافق برسد و علت آن هم اين بود كه پيروزيهاي اوليهاي كه آمريكا در عراق داشت به بنبست تبديل شده بود و وضعيت آمريكا بهشدت دشوار شده بود. شايد اين مساله انگيزه و عامل اصلي شد و بوش فهميد آنچه كه به عنوان محور شرارت مطرح كرد يك موضع هيجاني، احساسي و غيرواقعي بوده است. حتماً دلايل عمده و اساسي بر مبناي منافع آمريكا وجود داشت كه اين مساله مطرح شده است.
در هر صورت ايران قصد نداشت كه با آمريكا مذاكره داشته باشد لذا اين پيغامها هيچگاه آزمايش و تست نشد. شايد زمان مناسبي نيز براي طرح بيان اين مساله نبود؛ زيرا آمريكا دچار يك غرور غيرواقعي به خاطر پيروزيهاي اوليه خود در عراق و افغانستان شده بود. در آن زمان مشكل بود كه يك بحث درست و منطقي با آمريكا حاصل شود.
پس از آن گاهگاهي اقداماتي از سوي آمريكا صورت گرفت و ملاقاتهايي ميان برنز و جليلي در ژنو تدارك داده شد كه ظاهرا زمينههايي نيز ايجاد كرد تا يك تفاهم ابتدايي صورت بگيرد بر مبناي اينكه مواد غنيسازي شده را از ايران خارج كند ولي اين موضوع نيز به نتيجهاي نرسيد و در حقيقت اقداماتي از جمله پيامهاي شفاهي و حركات عملي در آن زمان كه توسط دولت بوش صورت گرفت به هيچ نتيجهاي منجر نشد تا اينكه اقدامات جدياي در زمان دكتر صالحي آغاز شد.
وقتي كه مذاكرات مسقط مطرح شد صالحي بر اساس تشخيص درست خود مذاكرات را به جريان انداخت اما پيشرفت عمدهاي صورت نگرفت. بخشي از آن شايد به خاطر اختلاف نظرهاي داخلي بود. دولت يازدهم يك شتاب اساسي به پرونده هستهاي ايران داد و آمريكاييها متوجه شدند كه يك فرصت جدي دارند براي اينكه با ايران درباره اين موضوع به تفاهم برسند. البته با يك تيم بسيار حرفهاي نيز روبهرو شدند که سرسخت بودند و تبحر و تخصص كافي براي يك مذاكره عميق برخوردار بودند. بنابراين در يك بازه زماني نسبتا طولاني به يك نتيجه پايدار رسيدند.
برجام يك توافقنامه بينالمللي است؟
قطعا. به هر حال اگر در توافق يا تفاهمنامهاي بيش از يك كشور شركت داشته باشند آن توافق يك توافق چندجانبه و بينالمللي است. وقتي توافقي در سطح شوراي امنيت سازمان ملل مطرح ميشود و همه كشورهاي دنيا ملزم به تعيين و اجراي آن ميشوندقطعا يك توافق بينالمللي است.
برجام چگونه بايد در مجلس به تصويب برسد؟
اين موضوع قابل تفسير است. از لحاظ حقوقي گزينههاي مختلفي وجود دارد كه البته طرح آن اكنون ضرورتي ندارد. مراجع قانوني تصويب از سويي ميتواند مجلس و از سويي نيز شوراي امنيت ملي باشد. حتي ممكن است طي مراحلي برجام از مجمع تشخيص مصلحت نيز عبور كند. به نظر ميآيد تعدادي از نمايندگان پارلمان اصرار دارند كه اين موضوع حتماً در مجلس شوراي اسلامي مطرح شود. تصميم مجلس درباره اينكه آيا اين توافق را رد خواهد كرد يا خير اين مساله به نظر ايرادي ندارد، زيرا هر اقدامي كه مجلس انجام دهد در توازن با حركتي است كه كنگره آمريكا انجام خواهد داد.
آیا برخي از مخالفتهايي كه در این باره مجلس انجام ميشود پاسخي به سناي آمريكا است؟
نه لزوما ولي اينكه مجلس نيز فراتر از آن چيزي برود كه كنگره انجام ميدهد اين مساله شايد به مصلحت ايران نباشد اگر كنگره آمريكا صرفاً تصميم بگيرد كه توافق را رد نكند اما مجلس فراتر از آن برود و آن را تاييد كند آنگاه آن توازني كه به دقت ايجاد شده به نفع آمريكا تغيير خواهد كرد.
لازم است اين مساله يعني توازن مدنظر باشد. اصولاً برداشت شخصي بنده اين است كه به هر شكلي اين توافق از هر دو پايتخت يعني واشنگتن و تهران از مراحل قانوني خود عبور خواهد كرد. به هر حال ظرف يك ماه آتي شاهد تصويب اين توافق به مفهومي كه در برجام تعريف شده خواهيم بود.
در صورتي كه برجام در شوراي امنيت ملي تصويب شود باز هم ضرورتي براي تصويب آن در مجلس ديده ميشود؟
در اين مورد نگراني وجود ندارد، حتي شايد بد هم نباشد كه مجلس شوراي اسلامي به صورت جامع و كامل به بررسي برجام بپردازد. ما براي اجراي برجام و بهرهبرداري حداكثري از آن نياز به اجماع ملي داريم. حداقل فايدهاي كه طرح موضوع در مجلس دارد اين است كه عدهاي مخالف آتشين اين توافق هستند و با پيامها و جنجالآفريني فضايي را ايجاد ميكنند كه توافق، توافق خوبي نيست. شايد بد نيز نباشد كه اين موضع به محك راي گذاشته شود. در نهايت پارلمان به نفع تندروها راي نخواهد داد و اين توافق را رد نخواهد كرد. تصويب و اثبات اين موضع به اجماع حداكثري در كشور ياري خواهد رساند.
با وجود لايحه الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هستهاي باز هم نيازي به تصويب برجام در مجلس ديده ميشود؟
تصويب برجام در مجلس به دليل خود برجام و عدم توازني كه ميان جايگاه ايران و آمريكا ايجاد ميكند به مصلحت نيست. اما مشابه آنچه كه در كنگره آمريكا رايگيري انجام ميگيرد در ايران نيز به همين ترتيب برجام به راي گذاشته میشود و در آن ضرري ديده نميشود. قانون مصوبه حفظ الزام دولت به دستاوردها و حقوق هستهاي در حقيقت همان عنواني است كه مخالفان از آن استفاده مي كنند، به همين دليل بايد برجام در مجلس مطرح و نسبت به آن رايگيري شود.
استدلالي كه وجود دارد اين است كه برجام با آنچه كه در مصوبه موجود است فاصله دارد يا حتي ناقض آن است. به نظر اين موضع كاملا غلط و اساسا بيپايه است. برجام بهطور وسيع و تا حداكثر ممكن و مطلوب در همه امور و زمينههايي كه موضوع مذاكره بوده منافع كشور را تامين كرده است. عدهاي كه مخالف اين مساله هستند بالاخره بايد استدلالهاي خود را به راي بگذارند. در نهايت به نظر ميرسد تندروها خودشان از راي طفره خواهند رفت زيرا نگرانند كه موضع آنها در مجلس راي نياورد.
بنابراين بر اساس اين سخن آيا ميتوان گفت كه امكان عدم تصويب توافق در مجلس وجود ندارد؟
موضع تندروها در مجلس راي نخواهد آورد. اساسا ترجيح داده ميشود كه درباره اين مساله يكبار براي هميشه تصميمگيري نهايي انجام گيرد و سپس زمينهاي براي اجماع ملي فراهم شود. اگر رايگيري انجام نگيرد مخالفان با اينكه از حمايت بسيار محدودي در سطح برخي از مسئولان و مردم برخوردارند واقعا ميتوان گفت تعداد و درصد آنها بسيار اندك است ميتوانند بعدها ادعا كنند كه ما حرف مهم و اساسي داشتيم و موضع ما نظر بخش عمدهاي از جامعه بوده است. بنابراين من به شخصه اعتقاد دارم بايد موضع مخالفان در مجلس به راي گذاشته شود و يكبار براي هميشه تكليف مشخص شود.
در منطقه و جهان برخيها پس از روي كار آمدن ظريف در وزارت خارجه معتقد بودند كه هنوز سياستهاي دستگاه ديپلماسي ايران تغيير نكرده است اما در روزهاي اخير شاهد سفرهاي منطقهاي ظريف در منطقه بوديم. سفرهاي وزير امور خارجه را ميتوان در قالب تغيير سياست خارجي وزارت خارجه ايران در منطقه تعبير كرد؟
مسلما سياست خارجه ايران در منطقه تغيير كرده است. بهطور واضح بايد گفت ايران يك قدرت جدي در منطقه است و بايد اين قدرت شناسايي شود. ايران از همه ابزار لازم براي اينكه قدرت خود را در منطقه تثبيت كند و مخالفان و بهويژه آمريكا آن را شناسايي كنند استفاده خواهد كرد.
مجموعه ابزاري كه قدرت ايران را تثبيت و دائمي ميكند در شرايط كنوني سياست خارجي است كه در حقيقت مسئولان ذيربط آن به همه اين مسائل واقف و تبحر كافي را در اين مسير دارند و ديپلماسي ابزار سخت را هدايت و به قدرت شناسايي شده تبديل ميكند. آنچه دستگاه ديپلماسي كشور انجام ميدهد اين است.
برجام يك گام اساسي و پر اهميت بود و مشاهده شد كه وقتي برجام به نتيجه رسيد ظريف بلافاصله برنامه وسيعي را در منطقه شروع كرده است. به نظر ميرسد روحاني و وزير امور خارجه، ظريف، با تدبير و سياست در اين راه عمل خواهند كرد. در منطقه ظرف روزهاي آتي شاهد تغييرات جدياي خواهيم بود و در نهايت اهداف مورد نظر ايران در منطقه تثبيت خواهد شد.
از سال 2003 تاكنون آمريكا و عربستان به نوعي از هم دور بودند، بهويژه پس از حوادث 11 سپتامبر. روابط ايران و عربستان را چگونه ميبينيد؟ آيا آمريكا قصد عبور از اين كشور را دارد يا اينكه به دنبال متحد ديگري براي خود در منطقه ميگردد؟
اكنون آمريكا متوجه شده كه نميتواند روي عربستان به عنوان يك متحد حساب باز كند. عربستان چه در سطح داخلي و چه در سطح خارجي زمينههاي مختلفي دارد كه باعث شكنندگي روابط ميشود. اگرچه عربستان همچنان به عنوان يك كشور عمده در مسائل منطقه باقي ميماند اما ايران جايگاه جدي و قابل توجهتري در منطقه خواهد داشت و آمريكا ناگزير است كه روي ايران در درازمدت حساب بیشتری باز كند. البته در نهايت اگر خواهان يك وضعيت آرام و باثبات در منطقه است چارهاي جز ياري گرفتن از ايران را ندارد. اين مساله براي آمريكا روشن است که ثبات در منطقه بدون ايران حاصل نخواهد شد و آمريكا ميداند ايران كشور تعيينكنندهاي است و با وجود اينكه در بسياري زمينهها اهدافمان با يكديگر تفاوت دارد ولي در مسائل منطقه ميخواهد با ايران كنار بيايد.
پس از توافق هستهاي، همچنان شاهد رفتارهاي تنشآلود عربستان در منطقه هستیم. روابط تهران و رياض در آينده به كجا خواهد انجاميد؟
عربستان در عمل و سياست خارجي خود به سمت افراط مطلق حركت كرده است و البته اين رفتارها باز نيز عجيب به نظر ميرسد، زيرا عربستان كشور محتاط و محافظهكاري است و اين كشور بقا و تداوم خود را در منطقه در محافظهكاري ميبيند. آن گامهاي منفياي كه عربستان اخيرا برداشته واقعا بزرگتر از آن چيزي است كه حتي خود نيز باور كند.
به نظر مدتي طول خواهد كشيد تا عربستان به یک واقعگرايي برگردد، زيرا كشورهايي كه اشتياق داشتند از سياستهاي عربستان جانبداري كنند، یعنی متحدان دائمي عربستان، آنها نیز آرامآرام سعي ميكنند خود را از سياستهاي عربستان جدا كنند.
از ميان كشورهاي عربي چون امارات، كويت و قطر مواضع امروز آنها مشابه مواضع چند ماه گذشته نيست و اين اطمينان ميرود كه ظرف 9 ماه آتي روابط ايران با كشورهاي منطقه تقويت خواهد شد. كشورهاي منطقه تلاش خواهند كرد كه عربستان را به يك موضع آرامتري هدايت كنند. جدا از عربها، پاكستان، تركيه و مصر نيز سعي ميكنند كه رياض را به سمت واقعگرايي هدايت كنند. به نظر روشن است كه آمريكا از رفتار عربستان هنوز در شوك است و به هر حال عربستان نيز تا حدودي از آمريكا حرفشنوي خواهد داشت.
مجموع اين مسائل، البته ابتكارات و تحركاتي كه ظريف در منطقه شروع كردند ايران را به اين نقطه خواهند رساند كه ظرف ماههاي آتي تحول در روابط ميان ايران و عربستان شكل خواهد گرفت و اين تغيير تحولي مثبتي در روابط هر دو كشور خواهد بود.
سيروس ناصری درباره واكنش مجلس به موضع مخالفان و تصويب يا عدم تصويب برجام ميگويد و به نظر ميرسد كه مخالفان و تندروها خودشان از راي طفره خواهند رفت؛ زيرا نگرانند كه موضع آنها در مجلس راي نياورد. به هر شكلي اين توافق از هر دو پايتخت يعني واشنگتن و تهران، از مراحل قانوني خود عبور خواهد كرد.
به هر حال ظرف يك ماه آتي شاهد تصويب اين توافق به مفهومي كه در برجام تعريف شده خواهيم بود. همه آنچه كه در ادامه ميخوانيد گفتوگوي «آرمان» با سيروس ناصري عضو ارشد تيم مذاكرهكننده هستهاي در دولت اصلاحات است:
طرفهاي مذاكره و ايران معتقدند كه توافق هستهاي بر اساس بازي برد ـ برد حاصل شده است. آيا توافق بر اساس تعبير رئيسجمهور يك پيروزي3 بر2 به نفع ايران است؟
توافق كاملاً يك طرفه بوده است. بر اساس اين توافق اولا ايران توانست برنامه غنيسازي خود را به دنيا بقبولاند و ثانیا براي توسعه برنامه صلحآميز هستهاي از غربيها تضمين بگيرد. ثالثا، دنيا متعهد شده كه در حوزه برنامه هستهاي با ايران همكاري كند. رابعا، كل قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران به صورت يكجا رفع شده و در نهايت اين تحريمها در آينده برداشته خواهد شد.
در خلال اين توافق طرفهاي مقابل متعهد شدهاند كه روند روابط با ايران مبتني بر همكاري باشد و نه تقابل. اين موارد دستاورهاي ما در توافق هستهاي است كه حاصل آن 5 يا 6 گل ميشود و اين موارد امتيازهايي بود كه ما از غرب گرفتيم و تنها چيزي كه آمريكا در مذاكرات به دست آورد يك برد مجازي و غيرواقعي است.
بنا بر اظهار خود آمريكا آنچه اين كشور از طريق برجام بدان دست پيدا كرده است فاصله دستيابي ايران به سلاح هستهاي است که آن را از 3 ماه به 1 سال رساند و چون اساساً اين مساله از سوي ايران موضوعيت نداشته و ایران همیشه بر داشتن انرژی صلحآمیز هستهای تأکید داشته،آمريكا اين مساله را به عنوان نتيجه و دستاورد مطرح ساخته است و در مقابل اين مساله همه امتيازات فوق را به ايران داده است. بنابراين اين توافق براي ايران بسيار خوشايند است و آمريكا نيز به فرض خود اين توافق را خوب ميبيند.
اگر توافق يك برد يكطرفه است، چرا آمريكا تن به توافق داده است؟
آمريكا برد ملموسي در مذاكرات نداشته است، اين مساله در وضعيت حاكم در سناي آمريكا كاملا مشهود است و مجموعه تيم كري و همراهان وي تلاش بسیاری ميكنند كه كنگره و جامعه آمريكا را قانع كنند كه واشنگتن از طريق اين توافق به اهداف خود رسيده است. به همين دليل آمريكا از ابتدا يك فرض غلط داشته است كه ايران به دنبال سلاح هستهاي است و ناچار است كه اين توافق را بر اين مبنا در نظام آمريكا جا بيندازد كه ما براي ايران يك سال تا بمب هستهاي تاخير ايجاد كرديم و همانطور كه گفته شد اين مساله نشان ميدهد كه يك برد واقعي براي آمريكا روي نداده است. ولي به هر حال درست اين است كه در اروپا و آمريكا اين توافق به عنوان توافق خوب مطرح شود و توافقي پايدار ميماند كه طرفين آن را خوب و مثبت بدانند و اگر ميان دو طرف توافقي صورت بگيرد كه يكي از دو طرف يا طرفين آن را بد بدانند. توافقي كه منافع آنها تامين نشده باشد در نهايت اين توافق شكننده خواهد بود. به هر حال دولتهای آمريكا و ايران اين توافق را يك توافق خوب ميدانند و اروپا نيز اين توافق را توافق ممتاز ميداند و همه اين مسائل ميتواند ضامن پايداري توافق باشد.
تعبيري از سوي برخي از مخالفان وجود دارد مبني بر اينكه ظريف يك اسب سر تا پا زخمي را تحويل گرفته نه يك اسب زين شده. اين تعبير با توجه به شرايط موجود و تلاشهاي حاصلشده از سوي دستگاه ديپلماسي تا چه اندازه صحيح است؟
آنچه وزير امور خارجه، ظريف، تحويل گرفت به راستي يك وضعيت بسيار دشواري بود. پرونده هستهاي ايران را آقاي ظريف در شرايطي تحويل گرفت كه ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي 12 مورد اتهام گرايش يا اقدام در جهت توليد سلاح هستهاي داشت. متاسفانه به اين اتهامها در دوره قبل رسميت داده شده بود و حداقل به صورت غيرمستقيم پذيرفته شده بود كه اين اتهامات قابل بررسي است.
هيچ كشوري تاكنون در جهان ديده نشده كه با چنين وضعيت دشواری روبهرو شده باشد. آژانس بينالمللي انرژي اتمي در همراهي با سياست آمريكا كه مقابله با ايران بر اساس اين اتهامات بود، ايران را تحت مادهاي در پارلمان قرار داد كه آنهم بيسابقه است. از نوامبر 2011 موضوع ايران تحت مادهاي از پارلمان مطرح بوده است كه بر اساس آن آژانس حق بازرسي از هر نقطه كشور را دارد. آنچه كه مطلوب آمريكا بود متاسفانه رسما در آژانس دنبال شد.
برنامه هستهاي متاسفانه آنقدر كه ميتوانست پيشرفت نداشت معلوم نيست چرا در مقاطعي نسبت به برخي زمينهها يك ترمز مصنوعي گذاشته شد. شايد مسئولان وقت تصور داشتند كه اگر برخي اقدامات را كند يا حتي متوقف كنند اين مساله موجب كاهش فشار از سوي آمريكا و متحدان خواهد شد و اين مساله زمينه را براي يك راهحل سياسي كشور باز خواهد كرد.
يا اينكه گمان ميرفت كه اگر تمام عيار جلو بروند ممكن است آمريكا شرايط را براي ايران سختتر كند و نتيجه اين شد كه در بخش هستهاي ما بايد بسيار جلوتر از نقطهاي كه هستيم ميبوديم و امكانات بيشتري براي مذاكره داشتيم اما محدودیتهایی که از سوي ديگر آمريكاييها يك زمين همواري جلوي روی خود داشتند و توانستند در مرحله اول اروپا را با خود همراه كنند و به طبع آن ساير كشورهاي دنيا را نيز همراه يا وادار كنند كه سياستهاي خصمانهشان عليه ايران را اجرا كنند. بنابراين مجموعه پرونده بهطور كل شرايط دشواري را پيش پاي ديپلماتهاي دولت يازدهم ميگذاشت.
از اين پرونده سخت و دشوار يك برجام از نتيجه مذاكرات بيرون آمد كه همه اهداف ايران در آن مندرج شده بود و اين اقدام به راستي يك گام مهم و خارقالعادهاي بود كه صورت پذيرفت عمدتا در ابتدا ناشي از عنايت خداوند، دقت نظر و دوراندیشی مقام معظم رهبری و سپس تدبير و توان اين تيم بوده است.
آیا برجام ميتواند لنگرگاه تعادل ميان ايران و غرب باشد؟
اين تعريف مبالغهآميز به نظر ميرسد. هدف برجام اين بوده كه موضوع پرونده هستهاي ايران را كه به غلط به يك بحران بينالمللي تبديل شده بود حل و فصل كند. اين هدف بهطور كامل در برجام برآورده شده است، اما محروميت دنيا از همكاري سياسي و اقتصادي با ايران يك خلأ و بلكه يك عطش در جامعه جهاني ايجاد كرده است كه هرچه سريعتر و پرشتاب دوباره روابط گذشته برقرار شود. برجام ميتواند سكويي شود براي تجديد روابط با اروپا و غرب و همچنين براي ارتقای آن روابط به درجات بسيار بالاتر از گذشته. بر اساس اين نگاه ميتوان گفت كه برجام سكويي براي جهش سياسي و اقتصادي ايران در روابط غرب و جهان باشد.
يكي از مقامات ارشد آمريكا قبلاً گفته بود كه بوش دو بار پيش از اين اعلام كرده بود كه ميخواهد با ايران توافق كند، چرا در آن زمان ايران حاضر به توافق با آمريكا نشد؟
جورج بوش در دوراني كه رئيسجمهور ايالات متحده بود آقای روحاني مسئوليت مذاكره با غرب را بر عهده داشتند. در آن زمان پيامهاي تعريف نشدهاي از سوي آمريكا به ايران منتقل شد اين پيامها مبني بر این بود كه آمريكا مايل است با ايران به توافق برسد و علت آن هم اين بود كه پيروزيهاي اوليهاي كه آمريكا در عراق داشت به بنبست تبديل شده بود و وضعيت آمريكا بهشدت دشوار شده بود. شايد اين مساله انگيزه و عامل اصلي شد و بوش فهميد آنچه كه به عنوان محور شرارت مطرح كرد يك موضع هيجاني، احساسي و غيرواقعي بوده است. حتماً دلايل عمده و اساسي بر مبناي منافع آمريكا وجود داشت كه اين مساله مطرح شده است.
در هر صورت ايران قصد نداشت كه با آمريكا مذاكره داشته باشد لذا اين پيغامها هيچگاه آزمايش و تست نشد. شايد زمان مناسبي نيز براي طرح بيان اين مساله نبود؛ زيرا آمريكا دچار يك غرور غيرواقعي به خاطر پيروزيهاي اوليه خود در عراق و افغانستان شده بود. در آن زمان مشكل بود كه يك بحث درست و منطقي با آمريكا حاصل شود.
پس از آن گاهگاهي اقداماتي از سوي آمريكا صورت گرفت و ملاقاتهايي ميان برنز و جليلي در ژنو تدارك داده شد كه ظاهرا زمينههايي نيز ايجاد كرد تا يك تفاهم ابتدايي صورت بگيرد بر مبناي اينكه مواد غنيسازي شده را از ايران خارج كند ولي اين موضوع نيز به نتيجهاي نرسيد و در حقيقت اقداماتي از جمله پيامهاي شفاهي و حركات عملي در آن زمان كه توسط دولت بوش صورت گرفت به هيچ نتيجهاي منجر نشد تا اينكه اقدامات جدياي در زمان دكتر صالحي آغاز شد.
وقتي كه مذاكرات مسقط مطرح شد صالحي بر اساس تشخيص درست خود مذاكرات را به جريان انداخت اما پيشرفت عمدهاي صورت نگرفت. بخشي از آن شايد به خاطر اختلاف نظرهاي داخلي بود. دولت يازدهم يك شتاب اساسي به پرونده هستهاي ايران داد و آمريكاييها متوجه شدند كه يك فرصت جدي دارند براي اينكه با ايران درباره اين موضوع به تفاهم برسند. البته با يك تيم بسيار حرفهاي نيز روبهرو شدند که سرسخت بودند و تبحر و تخصص كافي براي يك مذاكره عميق برخوردار بودند. بنابراين در يك بازه زماني نسبتا طولاني به يك نتيجه پايدار رسيدند.
برجام يك توافقنامه بينالمللي است؟
قطعا. به هر حال اگر در توافق يا تفاهمنامهاي بيش از يك كشور شركت داشته باشند آن توافق يك توافق چندجانبه و بينالمللي است. وقتي توافقي در سطح شوراي امنيت سازمان ملل مطرح ميشود و همه كشورهاي دنيا ملزم به تعيين و اجراي آن ميشوندقطعا يك توافق بينالمللي است.
برجام چگونه بايد در مجلس به تصويب برسد؟
اين موضوع قابل تفسير است. از لحاظ حقوقي گزينههاي مختلفي وجود دارد كه البته طرح آن اكنون ضرورتي ندارد. مراجع قانوني تصويب از سويي ميتواند مجلس و از سويي نيز شوراي امنيت ملي باشد. حتي ممكن است طي مراحلي برجام از مجمع تشخيص مصلحت نيز عبور كند. به نظر ميآيد تعدادي از نمايندگان پارلمان اصرار دارند كه اين موضوع حتماً در مجلس شوراي اسلامي مطرح شود. تصميم مجلس درباره اينكه آيا اين توافق را رد خواهد كرد يا خير اين مساله به نظر ايرادي ندارد، زيرا هر اقدامي كه مجلس انجام دهد در توازن با حركتي است كه كنگره آمريكا انجام خواهد داد.
آیا برخي از مخالفتهايي كه در این باره مجلس انجام ميشود پاسخي به سناي آمريكا است؟
نه لزوما ولي اينكه مجلس نيز فراتر از آن چيزي برود كه كنگره انجام ميدهد اين مساله شايد به مصلحت ايران نباشد اگر كنگره آمريكا صرفاً تصميم بگيرد كه توافق را رد نكند اما مجلس فراتر از آن برود و آن را تاييد كند آنگاه آن توازني كه به دقت ايجاد شده به نفع آمريكا تغيير خواهد كرد.
لازم است اين مساله يعني توازن مدنظر باشد. اصولاً برداشت شخصي بنده اين است كه به هر شكلي اين توافق از هر دو پايتخت يعني واشنگتن و تهران از مراحل قانوني خود عبور خواهد كرد. به هر حال ظرف يك ماه آتي شاهد تصويب اين توافق به مفهومي كه در برجام تعريف شده خواهيم بود.
در صورتي كه برجام در شوراي امنيت ملي تصويب شود باز هم ضرورتي براي تصويب آن در مجلس ديده ميشود؟
در اين مورد نگراني وجود ندارد، حتي شايد بد هم نباشد كه مجلس شوراي اسلامي به صورت جامع و كامل به بررسي برجام بپردازد. ما براي اجراي برجام و بهرهبرداري حداكثري از آن نياز به اجماع ملي داريم. حداقل فايدهاي كه طرح موضوع در مجلس دارد اين است كه عدهاي مخالف آتشين اين توافق هستند و با پيامها و جنجالآفريني فضايي را ايجاد ميكنند كه توافق، توافق خوبي نيست. شايد بد نيز نباشد كه اين موضع به محك راي گذاشته شود. در نهايت پارلمان به نفع تندروها راي نخواهد داد و اين توافق را رد نخواهد كرد. تصويب و اثبات اين موضع به اجماع حداكثري در كشور ياري خواهد رساند.
با وجود لايحه الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هستهاي باز هم نيازي به تصويب برجام در مجلس ديده ميشود؟
تصويب برجام در مجلس به دليل خود برجام و عدم توازني كه ميان جايگاه ايران و آمريكا ايجاد ميكند به مصلحت نيست. اما مشابه آنچه كه در كنگره آمريكا رايگيري انجام ميگيرد در ايران نيز به همين ترتيب برجام به راي گذاشته میشود و در آن ضرري ديده نميشود. قانون مصوبه حفظ الزام دولت به دستاوردها و حقوق هستهاي در حقيقت همان عنواني است كه مخالفان از آن استفاده مي كنند، به همين دليل بايد برجام در مجلس مطرح و نسبت به آن رايگيري شود.
استدلالي كه وجود دارد اين است كه برجام با آنچه كه در مصوبه موجود است فاصله دارد يا حتي ناقض آن است. به نظر اين موضع كاملا غلط و اساسا بيپايه است. برجام بهطور وسيع و تا حداكثر ممكن و مطلوب در همه امور و زمينههايي كه موضوع مذاكره بوده منافع كشور را تامين كرده است. عدهاي كه مخالف اين مساله هستند بالاخره بايد استدلالهاي خود را به راي بگذارند. در نهايت به نظر ميرسد تندروها خودشان از راي طفره خواهند رفت زيرا نگرانند كه موضع آنها در مجلس راي نياورد.
بنابراين بر اساس اين سخن آيا ميتوان گفت كه امكان عدم تصويب توافق در مجلس وجود ندارد؟
موضع تندروها در مجلس راي نخواهد آورد. اساسا ترجيح داده ميشود كه درباره اين مساله يكبار براي هميشه تصميمگيري نهايي انجام گيرد و سپس زمينهاي براي اجماع ملي فراهم شود. اگر رايگيري انجام نگيرد مخالفان با اينكه از حمايت بسيار محدودي در سطح برخي از مسئولان و مردم برخوردارند واقعا ميتوان گفت تعداد و درصد آنها بسيار اندك است ميتوانند بعدها ادعا كنند كه ما حرف مهم و اساسي داشتيم و موضع ما نظر بخش عمدهاي از جامعه بوده است. بنابراين من به شخصه اعتقاد دارم بايد موضع مخالفان در مجلس به راي گذاشته شود و يكبار براي هميشه تكليف مشخص شود.
در منطقه و جهان برخيها پس از روي كار آمدن ظريف در وزارت خارجه معتقد بودند كه هنوز سياستهاي دستگاه ديپلماسي ايران تغيير نكرده است اما در روزهاي اخير شاهد سفرهاي منطقهاي ظريف در منطقه بوديم. سفرهاي وزير امور خارجه را ميتوان در قالب تغيير سياست خارجي وزارت خارجه ايران در منطقه تعبير كرد؟
مسلما سياست خارجه ايران در منطقه تغيير كرده است. بهطور واضح بايد گفت ايران يك قدرت جدي در منطقه است و بايد اين قدرت شناسايي شود. ايران از همه ابزار لازم براي اينكه قدرت خود را در منطقه تثبيت كند و مخالفان و بهويژه آمريكا آن را شناسايي كنند استفاده خواهد كرد.
مجموعه ابزاري كه قدرت ايران را تثبيت و دائمي ميكند در شرايط كنوني سياست خارجي است كه در حقيقت مسئولان ذيربط آن به همه اين مسائل واقف و تبحر كافي را در اين مسير دارند و ديپلماسي ابزار سخت را هدايت و به قدرت شناسايي شده تبديل ميكند. آنچه دستگاه ديپلماسي كشور انجام ميدهد اين است.
برجام يك گام اساسي و پر اهميت بود و مشاهده شد كه وقتي برجام به نتيجه رسيد ظريف بلافاصله برنامه وسيعي را در منطقه شروع كرده است. به نظر ميرسد روحاني و وزير امور خارجه، ظريف، با تدبير و سياست در اين راه عمل خواهند كرد. در منطقه ظرف روزهاي آتي شاهد تغييرات جدياي خواهيم بود و در نهايت اهداف مورد نظر ايران در منطقه تثبيت خواهد شد.
از سال 2003 تاكنون آمريكا و عربستان به نوعي از هم دور بودند، بهويژه پس از حوادث 11 سپتامبر. روابط ايران و عربستان را چگونه ميبينيد؟ آيا آمريكا قصد عبور از اين كشور را دارد يا اينكه به دنبال متحد ديگري براي خود در منطقه ميگردد؟
اكنون آمريكا متوجه شده كه نميتواند روي عربستان به عنوان يك متحد حساب باز كند. عربستان چه در سطح داخلي و چه در سطح خارجي زمينههاي مختلفي دارد كه باعث شكنندگي روابط ميشود. اگرچه عربستان همچنان به عنوان يك كشور عمده در مسائل منطقه باقي ميماند اما ايران جايگاه جدي و قابل توجهتري در منطقه خواهد داشت و آمريكا ناگزير است كه روي ايران در درازمدت حساب بیشتری باز كند. البته در نهايت اگر خواهان يك وضعيت آرام و باثبات در منطقه است چارهاي جز ياري گرفتن از ايران را ندارد. اين مساله براي آمريكا روشن است که ثبات در منطقه بدون ايران حاصل نخواهد شد و آمريكا ميداند ايران كشور تعيينكنندهاي است و با وجود اينكه در بسياري زمينهها اهدافمان با يكديگر تفاوت دارد ولي در مسائل منطقه ميخواهد با ايران كنار بيايد.
پس از توافق هستهاي، همچنان شاهد رفتارهاي تنشآلود عربستان در منطقه هستیم. روابط تهران و رياض در آينده به كجا خواهد انجاميد؟
عربستان در عمل و سياست خارجي خود به سمت افراط مطلق حركت كرده است و البته اين رفتارها باز نيز عجيب به نظر ميرسد، زيرا عربستان كشور محتاط و محافظهكاري است و اين كشور بقا و تداوم خود را در منطقه در محافظهكاري ميبيند. آن گامهاي منفياي كه عربستان اخيرا برداشته واقعا بزرگتر از آن چيزي است كه حتي خود نيز باور كند.
به نظر مدتي طول خواهد كشيد تا عربستان به یک واقعگرايي برگردد، زيرا كشورهايي كه اشتياق داشتند از سياستهاي عربستان جانبداري كنند، یعنی متحدان دائمي عربستان، آنها نیز آرامآرام سعي ميكنند خود را از سياستهاي عربستان جدا كنند.
از ميان كشورهاي عربي چون امارات، كويت و قطر مواضع امروز آنها مشابه مواضع چند ماه گذشته نيست و اين اطمينان ميرود كه ظرف 9 ماه آتي روابط ايران با كشورهاي منطقه تقويت خواهد شد. كشورهاي منطقه تلاش خواهند كرد كه عربستان را به يك موضع آرامتري هدايت كنند. جدا از عربها، پاكستان، تركيه و مصر نيز سعي ميكنند كه رياض را به سمت واقعگرايي هدايت كنند. به نظر روشن است كه آمريكا از رفتار عربستان هنوز در شوك است و به هر حال عربستان نيز تا حدودي از آمريكا حرفشنوي خواهد داشت.
مجموع اين مسائل، البته ابتكارات و تحركاتي كه ظريف در منطقه شروع كردند ايران را به اين نقطه خواهند رساند كه ظرف ماههاي آتي تحول در روابط ميان ايران و عربستان شكل خواهد گرفت و اين تغيير تحولي مثبتي در روابط هر دو كشور خواهد بود.
منبع: روزنامه آرمان
گزارش خطا
آخرین اخبار