النهار: تجزیه سوریه عملا کلید خورده است
با عقب نشینی ای که نیروهای نظامی بشار اسد در شمال و جنوب و شرق داشته اند، دیگر روشن شده است که بشار اسد نمی تواند همه سوریه را از دست دشمنانش پس بگیرد و او وارد "طرح – ب" تنها جایگزینی که برای او باقی مانده و از زمان رسیدن پدرش به قدرت در سال 1970 مطرح بوده و طرح ریزی شده بود، شده است.
آن چه اهمیت دارد این است که بسیاری بر این باورند که بشار اسد ایجاد کشور علوی یا "دولت ساحل" را که بتوان عملا برای آن مرز تعیین کرد، به زودی اعلام کند. این محدوده ای است که پدرش در زمان حیات خود پیش بینی آن را کرده بود و شهرها و مرزهای آن را به روی نقشه کشیده و تعیین بود، اما هیچ گاه از آن سخن نگفته بود و حتی تا کنون نیز بشار اسد خود شخصا هم از آن صحبت نکرده است، شاید به این دلیل که می ترسد واکنش های پیش بینی نشده ای را نزد شرکای متضارب سوریه یعنی روس ها و امریکایی ها و ایرانی ها به وجود آورد.
آیا واقعا آن طور که بسیاری می گویند این کشورها در این تجزیه شریک خواهند بود؟
نمی توان پیش بینی کرد که آنها زیاد شریک این تجزیه باشند. اما روشن است که امریکایی ها از سال ها پیش به فکر تجزیه سوریه و عراق بوده اند، این هم روشن است که روس ها که مصالح خود را در حفظ دمشق و طرطوس می بینند ترجیح می دهند که حداقل کشور کوچکی که بتواند حامی مصالح آنها باشد به وجود آید. به ویژه که به نظر می رسد بشار اسد دیگر نتواند کل سوریه را حفظ کند و نجات دهد!
ایرانی ها که سوریه را به عنوان پلی استراتژیک برای رسیدن به سواحل دریای مدیترانه از طریق لبنان و غزه می بینند و از سال 2011 تا کنون میلیاردها دلار برای حمایت از او صرف کرده اند، به نظر می رسد اگر مجبور شوند چاره ای نداشته باشند که آنها نیز حفظ منطقه علوی را به عنوان حداقل گزینه راضی کننده بپذیرند.
دستورالعمل ها هم روشن است، روس ها همیشه مسئولیت به هم زدن هر گونه راه حلی با هدف حفظ تمامیت ارضی و وحدت سوریه را بر عهده داشته اند، آنها به این منظور بر گزینه راه حل نظامی حساب کردند و با ایجاد پل تسلیحاتی از روسیه به سوریه و استفاده از حق وتو در برابر تمامی تلاش های جامعه جهانی ایستادند و از حکومت اسد به عنوان تنها کسی که می تواند تمامیت ارضی سوریه را حفظ کند، پشتیبانی کردند. سپس نشست های ژنو را به هم زدند و هر کس صحبت از "انتقال سیاسی" قدرت زد را ناکام گذاشتند. از این رو پیش بینی می شود حمایت اخیر پوتین از بشار اسد که چندی پیش مجددا بیان کرد، به نوعی پذیرفتن تجزیه سوریه و حمایت از کشور علوی باشد.
امریکایی ها همیشه شریکی بوده اند که چاقوهای تجزیه را با ریموت کنترل پیش برده اند. برای همین به هیچ وجه ناگهانی نخواهد بود اگر اوباما که در طول این مدت از ابتدای بحران سوریه تا کنون چشمانش را به روی کشتار سوریه بسته بود، علنا گزینه تجزیه را کلید بزند. همان طور که چندی پیش به طور ناگهانی در کنگره حاضر شد و اعلام کرد بعد از پیشروی هایی که مخالفان سوری در جبهه جنوبی به دست آوردند حمایت از آنها بیشتر خواهد شد.
پرسش: چرا داعش مثلا 200 کیلومتر از دیر الزور تا تدمر می تازد اما جنگنده های امریکایی آن را رصد نمی کنند و نیروهای بشار اسد هم مقاومت نمی کنند و از مواضع خود عقب می نشینند و سلاح های خود را زمین می گذارند ]مشابه همان شیوه ای که عراقی ها در موصل و بعد در رمادی در پیش گرفتند[ و چرا بشار اسد اکنون به همراه متحدانش به سختی می جنگد تا الزبدانی را به دست آورد تا بتواند خط درگیری را به حمص و قلمون متصل کند؟
پاسخ خیلی ساده است، برای این که خط الزبدانی – دمشق – حمص – لاذقیه به مثابه خطوط مرزی کشور ساحل است که برای ایران اتصال به بعلبک و هرمل تا جنوب را حفظ می کند و برای روس ها بندر طرطوس را محفوظ نگه می دارد و برای امریکا و اسرائیل راه تجزیه سوریه را هموار می کند!
کاملا روشن است در سوریه یک طرف بشار اسد به عنوان نماینده حکومت مشروع سوریه و جماعت علوی ایستاده و سوی دیگر آن تنها داعشی است که می خواهد مناطق دیگر را هم به تصرف خود در آورد!
منبع: دیپلماسی ایرانی
گزارش خطا
آخرین اخبار