الگوی روابط منطقهای ایران و آمریکا پس از توافق هستهای
تاریخچه سالهای اخیر، ابعاد آنچه را که در وین رخ داده، بیشتر نمایان میکند. بهجای اینکه سیاستمداران گزینه راهحلهای خصمانه را برگزینند، توافق وین پیروزی دیپلماتها و عملگرایان بود. حالا به فرض پایداری توافق و ناکامی همه اقدامات مخرب، این سؤال مطرح میشود که الگوی روابط منطقهای ایران و آمریکا پس از توافق وین به چه شکل خواهد بود؟برخی معتقدند پس از موفقیت مذاکرات هستهای، واشنگتن و تهران با توافق بر سر چارچوب امنیتی در خاورمیانه قادر خواهند بود با الگو قراردادن «موافقتنامه هلسینکی» (که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۷۰ میلادی آن را منعقد كردند)، زمینه همکاری دوجانبه را در منطقه فراهم کنند. برخی نیز الگوی مناسبتر برای احیای رابطه ایران و آمریکا را با «کنسرت اروپا» قابل مقایسه میدانند که پس از شکست ناپلئون ایجاد شد. یک نظریه قدیمی دیگر درباره ازسرگیری روابط ایران و آمریکا این است که تندروها مانع اصلی در بهبود روابط بهشمار میروند. آنها به الگوی «ازسرگیری روابط آمریکا و چین در دهه ٧٠ میلادی» بهعنوان نمونهای برای برقراری آشتی بین دو دشمن اشاره میکنند. اما موضوعیت این مباحث در خاورمیانه با ابهام مواجه است؛ جایی که اهداف و متغیرهای ناسازگار، ایران و ایالاتمتحده را به رقابت و تعارض واداشته است.
درواقع ظهور «داعش» این واقعیت را تغییر نمیدهد. واقعیت ساده این است که هرگونه تلاشی برای افزایش همکاری آمریکا با ایران در خاورمیانه، تغییراتی در توازن قدرت منطقهای ایجاد خواهد کرد که آمریکا مایل به آن نیست و قبل از هرچیز، تغییر در پیوندهای منطقهای ایران موردنظر آنهاست.اما شاید الگوی قابل پیشبینی برای آینده روابط ایران و آمریکا را بتوان با تحولات دهه ٩٠ میلادی و فروپاشی شوروی قیاس کرد. در این زمان بسیاری با خوشحالی نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما را ملاک پیشبینی و ارزیابی خود از آینده روابط روسیه و آمریکا و حتی جهان قرار دادند. از طرفی در افکار عمومی مردم روسیه و کشورهای خارجی، چند اصل بنیادین فکری رواج یافت؛ جنگ سرد پایان یافته و همراه با آن رویارویی و جبههگیری متقابل دو بلوک رقیب نظامی-سیاسی نیز خاتمه یافته و در نتیجه، جهان در انتظار ثبات و امنیت بیشتری خواهد بود. ولی اکنون معلوم شده که ایالاتمتحده و متحدان غربی آن در دودهه بعد از پایان جنگ سرد بهطور هدفمند، مشغول ایجاد تغییرات در نقشه ژئوپلیتیکی جهان مطابق با خواستهها و منافع خود در ابعاد مختلف بودهاند؛ تغییراتی که با گسترش ناتو و اتحادیه اروپا به شرق و همچنین استقرار سپر دفاع موشکی بهگونهای بسیار چشمگیر روسیه را محاصره استراتژیک کرده است. با درنظرگرفتن این الگو، تاحدودی به نظر میرسد شرایط مورد انتظار برای ایران و آمریکا در منطقه، در بهترین حالت میتواند همچون روابط کنونی روسیه و آمریکا باشد. دلیل آن این است که آمریکا همواره به یک تهدید خارجی نیاز دارد.
از نظر واشنگتن این تهدید برای اروپا و اوراسیا باید روسیه باشد، در شرق آسیا باید چین تهدید تلقی شود و در خاورمیانه وجود تهدیدی ساختگی همچون ایران ضروری است. اما آنچه که اهمیت دارد، توانایی «نه»گفتن ایران به خطمشیهای سیاسیای است که سیاستگذاران آمریکایی بهدنبال ترسیم آن هستند. این دکترین نهتنها میگوید کسی نباید به آمریکا «نه» بگوید، بلکه باید شرایطی وجود داشته باشد تا تجهیزات نظامی به فروش برسد و سلطه بر منابع استراتژیک جهان نیز ادامه یابد. تحت این شرایط آنچنانکه باید و شاید، در آمریکای نومحافظهکار وابسته به مجتمع نظامی-صنعتی، صنایع نفتی و سرمایه مالی، نگاه به ایران با توافق هستهای وین تغییری نخواهد کرد.مارک تواین میگوید: «تاریخ تکرار نمیشود اما دارای نظم است». این حرف به نظر منطقی میآید. اگر آن را بپذیریم، با عنایت به تاریخی که به آن دسترسی داریم، میتوان فهمید که رهیافت و اهداف استراتژیک آمریکا در عرصه جهانی بابی باز کرده است بهعنوان استراتژی «بازدارندگی» و «مهار» برای بازیگران دگراندیش. یعنی اکنون با پایانیافتن مذاکرات هستهای، دیدگاه غالب این نیست که واشنگتن با سازش و تنشزدایی واقعی با تهران، به فکر استفاده از ایران برای صلح خاورمیانه است یا درصدد است برای تحقق سیاست «چرخش اوباما به سمت آسیا-پاسیفیک» یا «تکمیل محاصره روسیه از جنوب» هرچه در توان دارد برای نزدیکی به ایران بهکار گیرد؛ اگر هم این موضوع راهبرد بلندمدت آمریکا باشد، استراتژی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با چنین اهدافی سازگار نمیشود. در سطحی کلان، بحث بر سر فاز جدیدی از الگوی «مهار نفوذ منطقهای» و «بازدارندگی استراتژیک» ایران در خاورمیانه مطرح است و نه همکاری. چراکه آمریکاییها میدانند ایران نیز همچون خودشان در برخی اهداف و سیاستها، حداقل در خاورمیانه بهلحاظ فکری، خاستگاه و اهداف، جابهجایی راهبردی ندارد. بنابراین، در ایدهآلترین شرایط، دو کشور میتوانند در خاورمیانه، نواحی خارج از کنترل را مهار کنند و با تجربه همکاری اقتصادی و فرهنگی محدود، در بُعد سیاسی و امنیتی نیز با راهاندازی خط ارتباطی «هاتلاین» روابط خود را به صورت «صلح مسلحانه» حفظ كنند و ادامه دهند. پس در کوتاهمدت، انتظار نظم نوین آمریکایی- ایرانی در خاورمیانه سادهانگارانه به نظر میرسد.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار