تاملی بر سیاست شناسایی همزمان با سفر ظریف به منطقه؛

چرا بعد از توافق هسته ای نوبت عربستان است؟

سیاست شناسایی در این سطح مستلزم پذیرش منافع متوسط و مشروع کشورهای منطقه توسط ایران است. سیاستی که شاید با درک درست از سوی دولت یازدهم و سفر امروز ظریف به منطقه گامی در راستای آن برداشته شود.
کد خبر: ۷۲۲۲۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۸
صدای ایران؛ علی اسمعیلی اردکانی*- در این یادداشت تلاش می‌شود تا به یک پرسش واحد پاسخ گفته شود. چگونه می‌توان از پتانسیل توافق ایران و قدرتهای بزرگ به نفع اتخاذ سیاستی فعال جهت پیگیری منافع ملی در سطح منطقه‌ای استفاده کرد؟ تلاش می کنم تا امکان استفاده از پتانسیل توافق برای حل و فصل بخشی از تقابل های منطقه ای از سویی و پیگیری بهتر منافع ملی از سوی دیگر در خلیج فارس به خصوص میان ایران و عربستان را مورد توجه قرار دهم.

نظام بین الملل عرصه بازیگری دولتها با توانایی‌ها و جایگاه های متفاوت است. در این عرصه است که دولتمردان باید بتوانند درک درستی از عوامل پیوسته و در حال تغییر داشته باشند. این درک درست باید همه جانبه و در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی باشد. یکی از عواملی که باید درک درستی از آن وجود داشته باشد نگاهی است که کشورهای مختلف منطقه و جهان نسبت به جایگاه یه یک کشور دارند. باید دید یک کشور در نظام بین الملل توسط قدرت های بزرگ و دیگر کشورها چگونه به رسمیت شناخته و شناسایی می شود.

پر واضح است که در اینجا منظور از رسمیت به معنی جنبه حقوق بین المللی و در معنای  دوفاکتو( شناسایی موقت) یا دوژور(شناسایی بی‌قید و شرط یک دولت یا کشور جدید به عنوان دولتی مستقل که توانایی اعمال حاکمیت بر قلمرو و اجرای تعهدات بین‌المللی خود را دارد است) نیست. بلکه منظور به رسمیت شناختن منافع مشروع و جایگاه هر یک از آنها و سیاست های مرتبط با آن جایگاه و منافع است. این شناسایی به منزله به رسمیت شناخته شدن منافع مشروع و جایگاه یک کشور در نظام بین الملل است. از این رو بدون شک توافق هسته ای ایران و 6 قدرت بزرگ به منزله شناسایی جایگاه و منافع مشروع ایران در نظام بین الملل از سوی این کشورها است. نظام بین المللی که به نظر می‌رسد باید آن را دارای طرحی نو یعنی پایان فضای تک قطبی و آغاز نظامی با بازیگردانی چند قدرت دارای توانایی های متغیر دانست.

 اما در فضای کنونی منطقه گرایی، علاوه بر تعریف نظم جدیدجهانی بر اساس کثرت کشورها با توانایی مختلف، نحوه پیشبرد و پیگیری منافع ملی نیز تحت تاثیر  سیاست های منطقه ای هر کشور قرار گرفته است. کشورها در این فضا تلاش می کنند تا مشکلات منطقه ای خود را کاهش دهند. در عصر منطقه گرایی همسویی یا عدم همسویی قدرت های منطقه‌ای با قدرتهای بزرگ مناسبات خاصی را بر مناطق مختلف ژئوپلتیکی جهان حاکم می کند. از این رو درک بهتر دولتمردان از این تغییرات ساختاری بر پایه توازن داخلی و خارجی می تواند منافع ملی یک کشور را بهتر تامین کند.

در این فضا هنر دولتمردان تنها تامین و پیگیری منافع یک دولت نیست؛ بلکه هنر علاوه بر هماهنگ سازی منافع در سطوح مختلف و گاه متعارض، بازتولید جایگاه و قدرت دولت در بستری فرامرزی نیز هست. به عبارتی آنچه دولتی را از سایر دولتمردان متمایز می‌کند، همین تامین منافع ملی در فضایی آنارشیک است، به گونه ای که تامین و پیگیری آن از نظر سایر کشورهای فعال منطقه ای و نظام بین الملل مشروع شناخته شده و شناسایی شود. نه اینکه نحوه پیگیری منافع ملی و ارزش ها به شکلی باشدکه همه جهان در یک سو و خود را در سویی دیگر دید.

در سطح بین الملل با توافق هسته ای میان ایران و قدرتهای بزرگ این امر اتفاق افتاد. یعنی جهان با این توافق ایران را به عنوان کشوری با جایگاه قدرتی فرامنطقه‌ای مورد شناسایی قرار داد. اما قسمت باقیمانده و به همان اندازه مهم، ابعاد منطقه‌ای این شناسایی است. ایران می تواند با تکیه بر اعتبار شناسایی شدن توسط قدرت های جهانی، بیشترین استفاده را در کوتاه ترین زمان در سطح منطقه ای به خصوص در مواجهه با کشورهای خلیج فارس از این توافق داشته باشد. در این میان عربستان سعودی از اهمیتی دوچندان برخوردار است.

رقابت تاریخی میان ایران و عربستان بعد از انقلاب اسلامی ایران و به خصوص در این ده سال گذشته شدت بی سابقه‌ای گرفته تا جایی که موازنه شکل گرفته میان دو کشور را می‌توان نوعی موازنه آنتاگونیسمی (موازنه غیر کنترل شده و غیر تفاهمی در مورد نفع استمرار موازنه) خواند. موازنه ای که نه بر اساس توازن دادن به رفتارهای کشور رقیب با مشروع دانستن تعقیب آن سیاست ها، بلکه تلاشی با استفاده از هر ابزاری برای متوقف کردن طرف مقابل در رسیدن به اهدافش خواهد بود.

برای مثال در موازنه عادی ایران و عربستان در مورد مسئله ای مانند بحرین و عراق منافع و خواسته های یکدیگر را مورد توجه قرار می دهند ولی در شکل فعلی نه تنها در یک کشور بلکه در سراسر خلیج فارس و خاورمیانه، عربستان با هر سیاست ایران به شدیدترین شکل و با توسل به هر ابزاری مانند ائتلاف و اتحاد با کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، جنگ، کمک به گروه های تروریستی و حمایت از اقدامات خرابکارانه به مقابله بر خاسته و آن را نامشروع جلوه می دهد. این سیاست به معنی عدم به رسمیت شناخته شدن منافع و موازنه در سطح منطقه ای.

تلاش و انرژی به دست آمده از توافق هسته ای در صورتی می تواند موجب ارتقای بهتر و بیشتر جایگاه  ایران در منطقه شودکه با توسل به سیاست شناسایی، کشورهای این منطقه را به رسمیت شناخته شوند تا جایگاه فعلی ایران نیز مورد احترام طرف مقابل قرار بگیرد.  تلاش برای تسلیم منطق و مقتضیات منافع ملی با توجه به دستاوردهای توافق به دیگر کشورها به خصوص کشورهای خوزه خلیج فارس، سرمایه شکل گرفته و امتیاز به دست آمده از این موقعیت را خدشه دار می‌کند.

زیرا دولتهایی که با عملکرد و گفتمان شان نشان دهند می‌خواهند تفسیرهای بی ابهام خود را از نظم و امنیت در سطح منطقه و جهان مستولی سازند، مورد شناسایی قرار نمی گیرند و افراط در این زمینه موجب انکار جایگاه، منافع و حتی هویت یک کشور در منطقه و سطح بین الملل خواهد شد. کشورهایی با این منطق همواره به عنوان تهدید شناسایی می‌شوند و از دید سایر کشورها باید با تمام توان با آن مقابله شود.

 بنابراین توافق هسته ای باید ضمن برداشت و تفسیر درست از جایگاه و منافع جمهوری اسلامی ایران مجالی برای طرح دیدگاه های دولتهای  مختلف منطقه بگذارد. زیرا به واسطه این توافق و شناسایی شدن توسط قدرت های جهان باز نیازمند شناسایی توسط قدرت ها و کشورهای منطقه ای دیگر هستیم. انتظار شناسایی توسط کشورهای منطقه ای و بین المللی یک امر بدیهی در سیاست خارجی است. یک کشور هر چقدر قدرتمند باشد باز ناگزیر باید این قدرت توسط دیگران شناسایی شود. توانایی در تسریع این نوع شناسایی به معنی توانایی مشارکت  بهتر و فعال تر در نظام بین الملل است.

سیاست شناسایی در این سطح مستلزم پذیرش منافع متوسط و مشروع کشورهای منطقه توسط ایران است. سیاستی که شاید با درک درست از سوی دولت یازدهم و سفر امروز ظریف به منطقه گامی در راستای آن برداشته شود. هر چند قبلا هم بارها توسط رئیس جمهور روحانی و وزیر امورخارجه بر این نکته تاکیده شده که ایران همواره آماده گفت و گو برای گشودن افق های تازه در روابط منطقه ای با کشورهای حوزه خلیج فارس و به خصوص عربستان است. همان پیشنهادی که ظریف چند روز قبل از توافق  23 تیر 1394در بالکن هتل کوبریک اتریش به قدرت های بزرگ داد "گشودن افق هایی جدید برای برخورد با چالش های مهم و مشترک".

سیاست شناسایی می تواند با وجود رشد روز افزون تهدیدات مختلف منطقه از جمله رشد گروه های ترورریستی مانند داعش گامی در جهت توسعه و هماهنگ سازی سیاست های کلان برای تامین امنیت منطقه‌ای باشد. نیرویی که صرف مهار و خنثی کردن متقابل قدرت‌های منطقه‌ای می‌شود، با سیاست شناسایی در خدمت همکاری های امنیتی، اقتصادی و سیاسی قرار گرفته شود.

باید توجه داشت که کمترین تاثیر این سیاست باز نگه داشته شدن راه گفت و گو و مذاکره است تا دو طرف چه ایران و اعراب خلیج فارس و چه ایران و عربستان بدون هر گونه واسطه به عنوان دو کشور مهم منطقه ای به درک درستی از منافع یکدیگر برسند. این به معنای خوشبینی به منجر شدن این رابطه و اتخاد یک ائتلاف در کوتاه مدت نیست. و البته این شناسایی نه به معنی به رسمیت شناختن تمام سیاست ها بلکه در حد درک پیگیری منافع است. بله. این را می توان سیاست شناسایی برای پیگیری منطق گفت و گو و دیپلماسی چندجانبه دانست.

کسب منافع ملی نیازمند تفسیر خلاق و بازیگری هنرمندانه در نظام بین الملل است. باید بتوان میان نیروهای متعارض آشتی برقرار کرد. سفر ظریف به منطقه می‌تواند در جهت بهره گیری از ظرفیت میانجی گری در منطقه برای حل اختلافات میان ایران و عربستان و همچنین کشورهای ائتلافی با آن کشور باشد. کسب بیشترین منافع در کوتاهترین زمان با توسل به درک موقعیت ها آن چیزی است که متمایز کننده سیاست خارجی فعال از سیاست خارجی واکنشی خوانده می شود.

*پژوهشگر روابط بین الملل
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مرتضی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
0
0
تحلیل فوق العاده عمیق و جالبی بود. مرسی.
پربیننده ترین ها