روابط ایران و عربستان پس از توافق هسته ای

کد خبر: ۷۰۳۶۷
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۹
وقتی ایران و غرب به منفعت استراتژیک ناشی از همکاری با یکدیگر ترغیب شوند کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان هم که خود متکی به چتر امنیتی غرب هستند به این جمع جدید می پیوندند.

کیهان برزگر در گفتگویی تفصیلی با هفته نامه صدا می گوید:


با رسیدن به توافق بر سر پرونده هسته‌ای ایران، تحولات در خاورمیانه نیز سمت و سوی دیگری خواهد گرفت. در برخی از تحلیل‌ها از احتمال عدم توازن میان بازیگران منطقه سخن می‌گویند. زیرا ایران به واسطه این توافق و همچنین در مقایسه با کشورهای عربی منطقه که اغلب درگیر جنگ‌های داخلی یا جنگ علیه تروریسم هستند به جایگاه بسیار برتری نسبت به قبل دست خواهد یافت. به نظر شما در پی آن منطقه و تحولات خاورمیانه به چه سمتی خواهد رفت؟ همچنین آمریکا که چندی است تقریبا مداخله مستقیم امنیتی در تحولات خاورمیانه ندارد از این پس چه نقشی را ایفا خواهد کرد؟

به نظر من توافق هسته‌ای منجر به افزایش همکاری‌های منطقه‌ای درون خاورمیانه خواهد شد. اکنون آمریکا به عنوان مهمترین بازیگر خارجی در حال شیفت از سیاست سنتی خود در منطقه است. این کشور در طول یک دهه گذشته درگیر جنگ‌های متعددی در منطقه خاورمیانه بود و در هیچ یک نیز موفق نشد؛ البته نه به لحاظ قدرت سخت نظامی بلکه از لحاظ بسیج نیرو و موفقیت مدیریت شرایط بعد از بحران، شکل دهی ائتلاف های سیاسی، تدوام دولت های دست نشانده و غیره. بنابراین به نظر می‌رسد آمریکا دیگر آن قدرت لازم را که بتواند فشار بیاورد و مدل‌های خودش را درون خاورمیانه اجرایی کند، اکنون ندارد. به همین دلیل خود آمریکا نیز‌ از این شرایط خسته شده و تلاش دارد که حضورش در منطقه را کمرنگ کند. نکته دیگری که باید مدنظر داشت شکل گیری یک سری واقعیت‌ها و پویایی‌های جدید در منطقه به خصوص بعد از بهار عربی است. حاصل این پویایی‌ این بود که اکنون پتانسیل‌های منطقه‌ای روز به روز بیشتر خود را نشان می‌دهند. به همین دلیل وقتی بحران در سوریه بوجود می‌آید همه کشورها اینگونه تصور می‌کنند تا زمانی که دو بازیگر ایران و عربستان با یکدیگر کنار نیایند این بحران حل نمی‌شود. در خصوص عراق، یمن و دیگر کشورها نیز همین تصور وجود دارد. منظور این است که پتانسیل‌های منطقه‌ای به گونه‌ای دارد پتانسیل‌های فرامنطقه‌ای که به صورت کلاسیک درون منطقه خاورمیانه وجود داشته و در راس آن نیز آمریکا قرار دارد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در نتیجه امنیت و سیاست در خاورمیانه در حال منطقه‌ای شدن است و این فقط مختص این منطقه نیست بلکه امنیت جهان نیز در حال منطقه‌ای شدن است. یعنی امنیت مناطق مختلف، امنیت جهانی را شکل می‌دهد.

یک توافق جامع هسته ای در درجه نخست یک توافق بین ایران و آمریکا در درون گروه 1+5 تلقی می شود. چون آمریکا مهمترین قدرت خارجی در منطقه است همین مسئله خود آثار منطقه ای زیادی دارد و ملاک قدرت برای ایران است. با این شرایط بسیاری از کشورهای مهم دیگر در مجموعه نظام بین الملل مانند کشورهای اروپایی، چین، روسیه، ترکیه و هند از شکل گرفتن توافق میان ایران و آمریکا به نوعی نقش منطقه ای ایران را جدی تر در نظر خواهد گرفت. این مسئله برای قدرت ایران درون منطقه یک پتانسیلی را رها می‌کند. البته ممکن است این توافق در کوتاه مدت کشورهایی مانند عربستان سعودی را خشمگین کند اما در بلندمدت چون مسائل منطقه به سمت منطقه‌ای شدن پیش می‌رود و ایران نیز در رابطه با مسائل منطقه‌ای روی اصول خود ایستاده و پیش می‌رود، علاوه بر آمریکا که نقش ایران در منطقه را می‌پذیرد متحدان این کشور درون منطقه نیز کم کم به سمت ایران کشیده شوند.

عربستان از ابتدا جزء مخالفان سرسخت توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 بود. با توجه به نگرانی بالای سعودی‌ها از برهم خوردن توازن در منطقه به نفع ایران، آنها در برابر توافق چه سیاستی را در پیش خواهند گرفت؟

باید توجه داشت که درواقع بزرگترین نگرانی سعودی ها پشت کردن آمریکا به آنهاست. آنها دل نگران هستند که چون آمریکا برای آنها امنیت ایجاد کرده اکنون که در حال نزدیک شدن به ایران است تکلیف آنها چه می‌شود. این نگرانی، کشوری چون عربستان را به این سمت سوق داده که استراتژی‌های مستقل خود را در سالهای اخیر در پیش بگیرد. این پویایی‌های سیاست در عربستان منجر به آن شده که روی پای خود بایستد. بنظرم نتیجه این امر در نهایت سوق یافتن این کشور به سوی به همکاری‌های منطقه‌ای است.

البته نگاه آمریکا نیز در این رابطه مهم است؛ آمریکا در حال تغییر نگاه خود به مسائل منطقه‌ای است و کشورهای منطقه را به رویکردهای منطقه‌ای تشویق می‌کند. حتی باراک اوباما زمانی که کشورهای عربی را به کمپ دیوید دعوت کرد مهمترین هدفش این بود به آنها اطمینان دهد که اگر با ایران به توافق برسد، برای آنها خطری نخواهد بود. کشورهای عربی نیز از صحبت‌های اوباما قانع شدند حال اینکه چه چیزی پشت پرده گفته شده و چه اطمینانی داده شده، مشخص نیست. اما در هر حال کشورهای عربی قانع شدند که نمی‌توانند نقش ایران را نادیده بگیرند.

به هر حال توافق هسته‌ای از این لحاظ اهمیت دارد که یک معضل استراتژیک را درون منطقه حل می‌کند و این مسئله باعث می‌شود که بعد از این به حل دیگر معضل‌ها بپردازند و یک اعتمادسازی شکل خواهد گرفت. لذا در پی توافق هسته‌ای، کشورهای منطقه حتی عربستان به ناچار به سمت ایران خواهد آمد. زیرا وقتی آمریکا با ایران به توافق برسد و ایران را به عنوان بازیگری در نظر بگیرد که در مسائل منطقه‌ای نقش دارد دیگر عربستان سعودی نمی‌تواند توجیه ضدایرانی بودن را در سیاست خارجی خود همچنان پیش ببرد. همچنین در غرب صداهای افراط گری عربستان که اندیشه ضدایرانی را تقویت می‌کند، خریداری نخواهد داشت. درواقع مشروعیت تفکر ضدایرانی که موتور محرک این تنش‌های منطقه‌ای است به چالش کشیده می شود و آرام آرام رفع می‌شود. البته در این مسیر ممکن است عربستان آخرین حلقه در پیوستن به این همکاری منطقه‌ای باشد و مقاومت کند اما کشورهای دیگری که درون منطقه صاحب نقش هستند همچون ترکیه ، عراق و مصر همگی به مثبت بودن این همکاری منطقه‌ای اعتقاد خواهند آورد و تلاش می‌کنند آن را بیش از گذشته تقویت کنند.

درواقع حتی در تئوری هم که شده تمام کشورها باید از توافق هسته‌ای با ایران خوشحال باشند. زیرا بحث صلح و امنیت بین المللی مطرح است. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هیچ کس دنبال جنگ و تنش نیست زیرا جنگ و تنش دولت‌ها را به چالش می‌کشد. این در حالی است که هیچ دولتی به دنبال کم کردن روابطش با دیگر کشورها نیست حتی دولت عربستان هم در نهایت مایل است با ایران رابطه داشته باشد. زیرا در پی این عدم روابط تنش‌هایی مانند ظهور و قدرت گرفتن داعش و گروه های تروریستی را شاهد هستیم که خود عربستان را نیز تحت تاثیر منفی قرار می‌دهند. البته گفته می‌شود که عربستان سعودی خود در پشت پرده بسیاری از این گروه‌های افراط گرا قرار دارد اما در نهایت عربستان هم به دنبال این نیست که تروریسم در منطقه گسترش پیدا کند. چون در این صورت تروریسم دامن این کشور را نیز خواهد گرفت. در کوتاه مدت اگر عربستان یک سری سیاست‌های حمایت از گرو‌ه‌های تروریستی را دنبال می‌کند با این هدف است که قدرت ایران را درون منطقه مهار کند اما وقتی موضوع مهار ایران و توازن قوا در منطقه‌ به گونه‌ای شکسته شود و در راس آن نیز آمریکا قرار داشته باشد، عربستان دیگر چاره‌ای جز همکاری با ایران ندارد. جبر تاریخی تحول درون منطقه، ریاض را به این سمت سوق می‌دهد و این کشور چاره‌ای جز هماهنگ شدن با این روند ندارند. اتفاقا نقطه امتیاز توافق هسته ای همین افزایش جایگاه منطقه‌ای ایران است؛ البته به صورت سنتی مسائل منطقه ای یک نقطه امتیاز برای سیاست خارجی ایران است وقتی بحث در این حوزه مطرح می‌شود انگار‌ یک اجماع عمومی و توافق نسبی میان تمام نیروهای سیاسی داخلی وجود دارد که ایران باید درون منطقه قدرتمند باشد و دارای نقش فعال باشد. البته تفاوت دیدگاه از لحاظ چگونگی ایفای این نقش وجود دارد ولی اصل ایفای نقش منطقه ای مورد قبول همه است. در نتیجه در کوتاه مدت ممکن است کشورهای عربی سروصدا بکنند اما در بلند مدت منطق این مسئله که توجیهی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی و مورد توافق جامعه جهانی است را خواهند پذیرفت. وقتی ایران و غرب به منفعت استراتژیک ناشی از همکاری با یکدیگر ترغیب شوند کشورهای عربی هم که خود متکی به چتر امنیتی غرب هستند به این جمع جدید می پیوندند تا از قافله عقب نمانند.

ترکیه نیز طی سال‌های اخیر با سیاست‌هایی که حزب عدالت و توسعه در پیش گرفته بود، تلاش داشت به نوعی قدرت خود در منطقه را گسترش دهد. حتی ترکیه در بسیاری از مسائل در حوزه منطقه‌ای از جمله بحران سوریه در نقطه مقابل ایران قرار گرفت. حال با توجه به اینکه اندیشه احیای امپراتوری عثمانی برای ترک‌ها در حد یک رویا باقی مانده، واکنش آنها نسبت به توافق و بهبود روابط ایران با کشورهای جهان چه خواهد بود؟

با وجود این مسائل، ترکیه موضع مثبتی نسبت به توافق هسته‌ای دارد؛ زیرا هم توازن قوای سنتی که با ایران دارند حفظ خواهد شد، هم ایران به ادعای آنها از تسلیحاتی شدن دور می‌ماند. مهمترین نتیجه مثبت یک توافق هسته‌ای ایران برای ترکیه رفع تحریم‌های اقتصادی ایران است که در پی آن حجم تجارت، تبادلات اقتصادی و سرمایه گذاری‌های منطقه‌ای و داخلی ایران تقویت می شود. ترکیه یک کشور مسلمان و همسایه است و به لحاظ فرهنگی به ایران شباهت بسیاری دارد بسیاری از تجارت های کوچک ترکیه در درون ایران تقویت خواهند شد. دولت ترکیه به دنبال انتخابات اخیر در این کشور تا حدودی در حال بازگشت به نقطه تعادل است. ترکیه طی سال‌های اخیر مقداری در مسائل منطقه‌ای شتابزده عمل کرده بود و بیش از حد مسائل ایدئولوژیک و حزبی را وارد سیاست منطقه‌ای خود کرده بود. در بحران سوریه، مصر و حتی در یمن، ترکیه زیادی تند رفته بود. اما به نظر می‌رسد در شرایط توافق و با توجه به انتخابات این کشور که به ضرر حزب حاکم عدالت و توسعه بوده، ترکیه به ایران نزدیک‌تر خواهد شد. دولت اردوغان به رشد اقتصادی ترکیه برای حفظ موقیت سیاسی خود در نزد رای دهندگان وابسته است. تقویت تجارت با ایران هم نقش مهمی در این مسئله دارد. بنابراین یک اردوغان متعادل شده در درون یک حکومت ائتلافی خواهان نزدیکی بیشتر به ایران خواهد شد و از این لحاظ یک توافق هسته ای ضرورت این نزدیکی را دوچندان می کند. البته ایران هم نیاز به همکاری همه جانبه با ترکیه دارد که موضوع بحث دیگری است.

دکتر برزگر سوال بعدی در رابطه با واکنش چین و روسیه به توافق است. این دو کشور از اعضای دائم شورای امنیت و گروه مذاکره کننده 1+5 هستند و در زمره دوستان ایران به شمار می‌روند. آیا ممکن است توافق و نزدیک شدن احتمالی ایران به اروپا و آمریکا منجر به ایجاد حساسیت‌هایی در این دو کشور شود؟

به نظر من، توافق هسته‌ای باعث می‌شود کشورهایی چون چین و روسیه نیز به ایران نزدیک‌تر شوند. همانطور که اشاره کردید بحثی وجود دارد که اگر توافق هسته‌ای صورت گیرد ایران به سمت اروپا و آمریکا خواهد رفت و چین و روسیه از قافله عقب می‌مانند اما اینگونه نیست. زیرا به نظر می‌رسد در پی توافق، آمریکا و اتحادیه اروپا جای خالی خود را به لحاظ اقتصادی و سیاسی در ایران پر خواهند کرد اما این به بهای روابط سنتی ایران با کشورهایی چون چین و روسیه نخواهد بود. اتفاقا در دوران دولت آقای روحانی مسائل نگاه به شرق، پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای، گروه بریکس (قدرت های اقتصادی نوظهور شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و اتحادیه اقتصادی اورآسیا (روسیه، قزاقستان و بلاروس) افزایش یافته است. لذا روسیه و چین نیز از این مسئله راضی هستند منتها تنها نگرانی آنها این است که آمریکا و اروپا بخواهند جای آنها را در ایران بگیرند که می‌دانیم اینطور نیست. همچنین بسیاری می‌گویند روابط ایران و چین صرفا بر مبنای منطق تبادل اقتصادی است اما صرفا اینگونه نیست و چین ایران را به عنوان یک بازیگر ثبات بخش در منطقه در نظر می‌گیرد. یا روس‌ها وقتی می‌بینند ایران در مورد سوریه وعراق دارای یک استراتژی کارآمد منطقه ای است که به گونه ای ایران را برای غرب مهم می کند به گونه‌ای تلاش می‌کنند به رویکرد ایران نزدیک شوند. یک نکته را باید مورد توجه قرار داد که اگر توافقی بین ایران و 1+5 صورت بگیرد نتیجه الزامی آن افزایش روابط ایران و غرب یا ایران و آمریکا نخواهد بود بلکه نتیجه فوری آن در سیاست خارجی ایران گسترش چندجانبه گرایی خواهد بود که این مسئله بنظرم خود یک فرهنگ جدید را در سیاست خارجی ایران تقویت می‌کند.

همانطور که در صحبت‌هایتان اشاره کردید مذاکرات ایران با گروه 1+5 به ویژه در این یک سال آخر به مذاکرات ایران و آمریکا تبدیل شده بود و تابه حال دو وزیر خارجه ایران و آمریکا بر سر یک موضوع تابدین حد با هم مذاکره نکرده بودند. با توجه به این مسائل آیا مناسبات ایران و آمریکا در حد توافق یعنی فقط به صورت موضوع هسته‌ای باقی می‌ماند یا ممکن است در حوزه‌های دیگر همچون اقتصاد و همکاری‌های امنیتی به ویژه درباره داعش نیز دو طرف دست به اقداماتی بزنند؟

زمانی که اعتمادسازی در یک موضوع استراتژیک مثل موضوع هسته ای میان ایران و آمریکا صورت بگیرد در سیاست داخلی ایران نیز چند قدم اعتمادساز برداشته شده بر این مبنا که می‌توان با آمریکایی‌ها در برخی موضوعات استراتژیک دیگر به توافق دست یافت. این نگاه باعث می‌شود در برخی موضوعات منطقه‌ای دو کشور بتوانند همکاری‌های بیشتری داشته باشند که البته ماهیت بحران از یک کشور به کشور دیگر در منطقه متفاوت است. بحران عراق با سوریه یا یمن تفاوت دارد. لذا توافق هسته‌ای با گروه 1+5 و در راس آن آمریکا، در سیاست داخلی ایران نیز یک اعتمادسازی ایجاد می‌کند و فضا را برای برخی همکاری‌های منطقه‌ای با آمریکا باز می‌کند. همانطور که اشاره کردم این واقعیت که ایران و آمریکا دو نیروی اصلی در مذاکرات هسته‌ای هستند به خودی خود یک شان منطقه‌ای برای ایران ایجاد می‌کند و به لحاظ فرهنگ روابط ایران با قدرت‌های بزرگ یک گام رو به جلو محسوب می‌شود.

از دیگر مخالفان جدی توافق هسته‌ای ایران رژیم اسرائیل است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم برای شکل نگرفتن یک توافق به هر دری زد و حتی بدون هماهنگی با باراک اوباما در کنگره این کشور حاضر شد تا بلکه بتواند نمایندگان جمهوریخواه ایالات متحده را برای سنگ اندازی در روند مذاکرات قانع کند. آیا رژیم اسرائیل پس از توافق نیز همین روند را ادامه خواهد داد؟

باید توجه داشت که صداها در درون اسرائیل علیه ایران و توافق هسته‌ای واحد نیست. مخالفت‌های شدیدی که اغلب به صورت ایدئولوژیک و شعار مطرح می‌شود بیشتر برای مصرف داخلی حزب بنیامین نتانیاهو است. هرچند بسیاری از قشر روشنفکری درون اسرائیل ممکن است از توافق هسته‌ای راضی نباشند اما همزمان معتقدند که این توافق بهترین راه حل ممکن است. زیرا توافق می‌تواند خطر جنگ و تنش را در منطقه کم کند که این امر مطلوب رژیم اسرائیل هم هست. در نتیجه بستگی دارد مسائل داخل اسرائیل را چگونه ببینیم اما در هر صورت باید بدانیم که بسیاری از شعارهای داخلی اسرائیل علیه مذاکرات هسته‌ای ایران و توافق احتمالی پوچ و توخالی است و با هدف مصرف داخلی است. چند وقتی است که این سروصداها کم شده است. بهرحال اسرائیل هم مانند دیگر مخالفان نمی تواند خود را در مسیر خلاف خواست همگانی قرار دهد. این را هم بگویم که منطقه یک نقطه عطف جدی را طی می کند و بر این مبنا مشروعیت بسیاری از سیاست های میلیتاریستی و سنتی رژیم اسرائیل به چالش کشیده می شود. برخلاف بعضی از دیدگاهها که اسرائیل به نوعی از تحولات جاری در منطقه نفع برده است بنظرم نقش رژیم در مسائل منطقه ای ضعیف تر و ضعیف تر می شود و این نگرانی های جدی برای آینده اسرائیل به همراه دارد.

اگر بخواهیم به صورت کلی سیاست‌های منطقه‌ای ایران پس از توافق را بررسی کنیم، آیا تغییری در این خصوص شاهد خواهیم بود؟

در مسائل منطقه‌ای یک بحثی در غرب وجود دارد که آیا یک توافق هسته‌ای سیاست منطقه‌ای ایران را تغییر خواهد داد؟ اما نگاه مقابل آن این است که چرا سیاست منطقه‌ای ایران باید تغییر کند. به نظر من سیاست خارجی منطقه‌ای ایران در مقایسه با سایر کشورها موفق تر بوده است. البته محدودیت های خود را داشته که کاملا طبیعی است. ایران سعی کرده خود را با روند تحولات تطبیق بدهد که اتفاقا بسیار عمل گرا رفتار کرده است. ایران در سوریه توانست از دولت اسد به گونه‌ای حمایت کند که اکنون خیلی از کشورها با دیدگاه و سیاست‌های ایران موافق‌اند و این مسئله مطرح است که در صورت کنار رفتن بشار اسد تروریست‌ها و نیروهایی چون داعش به جان هم خواهند افتاد و هیچ جایگزینی برای دولت سوریه وجود ندارد. در عراق نیز از سیاست تمامیت ارضی عراق حمایت کرده‌ زیرا اگر این کشور دچار فروپاشی شود آثار منطقه‌ای زیانباری برای امنیت منطقه ای و بین المللی خواهد داشت. ایران در موضوع یمن نیز بسیار محتاط و با یک نگاه استراتژیک پیش رفته و تلاش دارد وارد موضوعاتی نشود که طرف مقابل را تحریک کند. بنابراین بحث تغییر سیاست منطقه‌ای ایران یک بحث غیرمرتبط است و ایران نیز همچون بسیاری از کشورها تلاش دارد با رعایت اصول خود و برداشت از دفع تهدید سیاست خود را پیش ببرد. منتهی یک فرق این خواهد بود که وقتی توافق هسته ای نهایی‌ شود این سیاست ها در یک قالب همکاری منطقه ای مشروعیت بیشتری می یابند چون قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا دیگر سعی نخواهد کرد آن حس تهدید سنتی از ایران را تداوم بدهند و این خود جایگاه ایران را در منطقه تقویت می کند. همچنین از آنجایی که دکتر ظریف در مسائل منطقه‌ای دیدگاه‌های بسیار خوب و پیشرفته ای دارند ممکن است انرژی شان به سوی حل مسائل منطقه ای گسترش پیدا کند. درواقع با توجه به اهمیت و مشروعیت بین المللی که وزیر امور خارجه ایران طی مذاکرات مهم هسته ای در سطح جهانی پیدا کرده است از این پس ایشان می‌توانند به عنوان یک شخصیت منطقه‌ای ابتکار بسیاری از موضوعات صلح و امنیت منطقه‌ای را در دست بگیرند که فرصت بسیار خوبی است. این موضوع در فرهنگ روابط بین الملل و در نظام بین الملل به ایجاد جهان چندجانبه گرایی کمک می‌کند. یعنی مذاکرات هسته‌ای ایران این خوبی را داشت که نشان داد دنیا باید به سمت چندجانبه گرایی برود و فرهنگ برد-برد برای اولین بار بین یک قدرت منطقه ای و قدرت های جهانی جا بیافتد این فرهنگمی تواند در موضوعات دیگر منطقه ای مثل همکاری برای حل بحران های منطقه ای، خاورمیانه عاری از تسلیحات اتمی، همکاری برای مبارزه با تروریسم، امنیت انرژی و غیره هم عملیاتی شوند.

آیا گسترش روابط ایران با کشورهای فرامنطقه‌ای و غربی به طور کل خللی در روابط ایران با کشورهای منطقه ایجاد نخواهد کرد؟

ایران از لحاظ جغرافیایی، تاریخی-هویتی و زمینه ای فرهنگ ملی کشوری خاص در درون منطقه خاورمیانه است که این خود یک نقطه امتیاز است. اهمیت نقش ایران در عرصه جهانی به اهمیت و ارزش نقش آن در عرصه منطقه ای مربوط می شود. این مسئله هیچ گاه از سیاست خارجی ایران جدا نمی‌شود و منطقه گرایی، استراتژی سیاست خارجی ایران برای ورود به نظام و روابط بین الملل است. اما همزمان با این سیاست، اعتمادسازی با کشورهای اروپایی و آمریکا و چین و روسیه نیز صورت می‌گیرد تا در تمامی جبهه‌ها سیاست‌ خارجی مان تقویت شود. یعنی ایران هم بحث منطقه گرایی را در پیش خواهد گرفت و هم بحث روابط با دیگر کشورهای جامعه بین الملل را. قبلا هم گفتم که مفهوم عملیاتی کردن مفهوم "تعادل" در عرصه سیاست خارجی در دولت دولت آقای روحانی‌ یعنی بین منطقه گرایی و جهانی شدن در سیاست خارجی ایران نوعی توازن برقرار کرد که احیانا یکی به ضرر دیگری به کار گرفته نشود. اکنون اتفاق مهمی که افتاد این است که ارزش مشارکت استراتژیک با ایران برای غربی‌ها تقویت شده است. این مسئله ابتدا خیلی به چشم نمی‌آمد اما اگر دیپلماسی ایران به سمت تقویت این مسئله رود و تلاش کند که این همکاری را در یک جهت متعادل جلو ببرد شاهد افزایش قدرت منطقه‌ای ایران بیش از گذشته خواهیم بود.

بدون تردید علاوه بر سیاست خارجی ایران، توافق هسته‌ای برخی پیامدهای داخلی نیز خواهد داشت. شما این پیامدها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من توافق هسته‌ای باعث می‌شود که یک فرهنگ روابط با قدرت‌های بزرگ درون کشور ما نهادینه شود که این مسئله به خودی خود خوب است، اعتماد به نفس ملی ما را افزایش خواهد داد و نوعی انسجام داخلی ایجاد می‌کند. زیرا در پی این توافق مشخص می‌شود که ایران کشوری بود که نیروهای سیاسی‌اش روی یک موضوع استراتژیک مقاومت کردند و این مسئله برای ملت یک واقعه خوب است. ضمن اینکه در سطح داخلی برای ایرانیان یک آزمایش مهم بود که اگر مقاومت کند و بر اصول خود تاکید کند به نتایجی خواهد رسید. غربی‌ها مدعی‌اند تحریم‌ها باعث شده است ایران پای میز مذاکرات حاضر شود اما درواقع پیشرفته بودن برنامه هسته‌ای و قرار داشتن در آستانه هسته ای و یک سری اصول استراتژیک باعث شده است این مذاکرات جلو برود. گفتگو بر سر مسائل هسته‌ای با قدرت‌های بزرگ یک فرهنگ سیاسی خوب را ایجاد می‌کند که برای کشورمان یک نقطه عطف است. باید توجه داشت وقتی یک توافق جامع امضا شود اجرای اصول آن ممکن است چندین ماه یا چند سال به طول بیانجامد؛ به نظر من این جنبه نیز خوب است زیرا کار کردن با سازمان‌ها و نهادهای بین المللی و قدرت‌های بزرگ گام به گام در سیاست خارجی ما تقویت می‌شود که این برای کشور مفید است.

اهمیت توافق برای هر یک از طرفینی که سال‌ها در مذاکرات هسته‌ای حضور یافته‌اند، چقدر است؟ آیا می‌توان گفت که دستیابی به توافق برای ایران نسبت به دیگر طرفین بسیار اهمیت داشت؟

بنظرم نگرانی از عدم توافق در دو طرف به یک اندازه نگران کننده است. این بحث وجود دارد که ایران دنبال توافق است اما باید توجه داشت که برای طرف غربی نیز این توافق اهمیت زیادی دارد. همچنانکه می‌بینیم چقدر هیات‌های اروپایی به ایران رفت و آمد می‌کنند و به لحاظ اقتصادی آماده هستند که وارد همکاری با ایران شوند. اروپایی‌ها هیچ سناریوی دیگری جز توافق را برای مذاکرات هسته‌ای ایران پیش بینی نکرده بودند. آمریکا نیز به همین صورت در پی توافق است. زیرا تنها مسئله‌ای که آمریکا را در مذاکرات تقویت می‌کند اتحادی است که در میان اعضای 1+5 در خصوص مسئله تحریم‌ها وجود دارد. این در حالی است که اگر مذاکرات به نتیجه منتهی نشود این اتحاد در میان گروه 1+5 برهم می ریزد زیرا از هم اکنون چینی‌ها، روس‌ها و اروپایی‌ها راه خود را در پیش گرفته‌اند. لذا آمریکا نگران است که این ائتلاف شکننده شان در پی عدم توافق کاملا شکست بخورد و هیچ دستاوردی نداشته باشند. استدلال اصلی دولت آمریکا هم بر این مبناست که اگر توافق صورت نگیرد بر آنها فشار زیادی وارد خواهد آمد و تمام نفوذشان را از دست خواهند داد. در نتیجه از جنبه‌ واقع گرایانه طرف مقابل نیز به این توافق نیاز دارد و هیچ سناریوی احتمالی برای بعد از توافق متصور نیستند. بعضا می‌گویند که تحریم‌ها را علیه ایران افزایش‌خواهند داد اما این سناریو اصلا واقع گرایانه نیست. در رابطه با ایران نیز کاملا مشخص است که ما به چنین توافقی نیاز داریم و به لحاظ سیاسی، روانی و اقتصادی برای کشورمان دستاوردهای زیادی خواهد داشت. پس نیاز به دستیابی به توافق یک نیاز دو طرفه است.

در نهایت آیا پس از این ممکن است شاهد کارشکنی‌های داخلی آمریکا به ویژه از سوی کنگره باشیم؟

در حال حاضر گرایش اکثریت افکار عمومی درون آمریکا بر مبنای دستیابی به توافق است در این میان کنگره کارشکنی‌هایی داشته اما می‌بینیم که کنگره آمریکا نیز از چند ماه پیش خیلی عقب کشیده است. چون دریافته که نمی‌تواند با ضد این گرایش عمومی در جهت مخالف رودخانه پیش برود. همچنین دولت اوباما نیز به خوبی توانست این مذاکرات را پیش ببرد و به سمت توافق هدایت کند. اگر هر رئیس جمهور دیگری بود و این مقاومت را در تداوم نگاه خود به حل این موضوع از طریق مذاکره و دیپلماسی نداشت، شاید دستیابی به این امر ممکن نبود. اوباما مرحله به مرحله مخالفان سرسخت یک توافق هسته ای را مجبور به عقب نشینی کرد.
پربیننده ترین ها