اعتماد عربستان به هاشمي یک فرصت است
«به جای اینکه وزیر امور خارجه بخواهد مستقیما وارد عمل شده و با سعودیها دیدار کند، دولت ایران میتواند به رئیس جمهور اسبق ماموریت دهد که میتواند در ایجاد توازن سیاسی دیپلماتیک میان ایران و سعودی کمک کند» اين را دکتر پيروز مجتهد زاده مي گويد. در مراسم حج سال ۱۳۷۳(ه. ش) «فهد بن عبدالعزیز» پادشاه سعودی در سخنان خود از ایران خواست تا جزایر تنب و ابوموسی را به امارات تحویل دهد! «کمیته دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی ایران» که پس از اظهارات ملک فهد، توسط گروهی از ایرانیان مقیم بریتانیا تأسیس گردید، طی نامهای سرگشاده با امضای «پیروز مجتهدزاده» مدیرعامل این کمیته به شاه سعودی، سخنان فهد را به شدت محکوم کرد.
آرمان به دليل آشنايي او از سال 1350 با خاورميانه و همسايگان ايران با وي گفتوگويی انجام داده است.
همانطور كه مي دانيد روابط ايران و اعراب با حواشی همراه بوده است. چشم انداز و گذشته روابط ايران و كشورهاي خاورميانه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
برای پاسخی مستدل،قبل از هر چيز بايد به سياست خارجي ايران به طور مختصر بپردازم. مسئله عمده ما در روابط بين الملل اين است كه در حقيقت سیاست خارجی ما آئینه تمام عیار فرهنگ سیاسی ویژه جامعه ایرانی است که از مشکلاتی برخوردار است. همه ما ايرانيها ميدانيم كه همان مشکلات که ما گاهی در سیاست خارجی داریم گاه در سیاستهای داخلی هم وجود دارد. برنامه ای را رئیس جمهوری پیشنهاد میکند، به ثمر میرساند و به اجرا درمی آورد؛ رئیس جمهوری بعدی میآید ابتدا با حسن نیت نگاه میکند، میخواهد ادامه دهد اما اندکی بعد درمی یابد که نمیتواند به آن شکل ادامه دهد.این مساله در زوایای زندگی ماهم گاه خودنمایی میکند. ترافیک ما را نگاه کنید، ترافیک ما به نظرم بی ارتباط با فرهنگ ما نیست. اگر همانطور که بسیاری از دوستان و همکاران من دغدغه دارند که این مورد را اصلاح کنیم راه اصلاحش این است که 1- بپذیریم مشکل داریم. 2- آن مشکلات را بی تعارف بفهمیم و حلاجی کنیم و 3- شروع به اقدام درجهت بهبود آن کنیم و هرکسی باید از خودش شروع کند تا در جمع بتوانیم وضع موجود را ترمیم کنیم.
روابط با كشور عربستان سعودي هم از اين روش تبعيت مي كند؟
این یک بحث کلی و مقدماتی بود درباره فرهنگ چیره بر جامعه که بر همه مسائل زندگی ما تاثیر دارد. اما درباره سیاست خارجی و بالاخص روابط با عربستان سعودی که مسلما از تاثیرات این وضع مستثنی نیست، همگان بايد بدانیم كه اين روابط از دید حساسیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بسیار اهمیت دارد، و بهتر است بحث آن را از سابق شروع کنیم روابط ما با این کشورها بسیار خوب بود. اوایل دوره مدنظر یعنی اواخر دهه 1970، قبل از آن یک سری مشکلات به وجود آمده بود، در آن زمان هم نه تنها روابط ما و عربستان بلکه سایر کشورها نیز اینگونه درهم تنیده نبود. ابتدای دوره جدید مشکلاتی پیش آمد که بیشتر موقتی و حول محور تصادفات بود. روابط سیاسی به معنای مدرن، یعنی تاثیر گذاری سیاسی در مناطق اطراف یک هارتلند جدید ژئوپلیتیکی در خلیج فارس دراواخر دهه1960 شروع شد، یعنی زمانی که استعمار بریتانیادر سال 1971 از منطقه خارج شد و دنیا تصمیم گرفت ایران و عربستان عهده دار تامین امنیت منطقه شوند. ایران از همه کشورها دعوت به عمل آوردتا جمعا امنیت منطقه را تامین کنند. البته عراق به عنوان پایه سوم این موازنه هیچ گاه مشارکتی نکرد، اما بدون عراق هم میشد راحت زندگی کرد و عربستان هم زیر بار این موضوع نرفت، البته بسیار آرام و بی سر و صدا و همگان میدانستند که تحت فشار آمریکا و انگلستان بود، در حالی که خود آنان پیشنهاد دهنده اتحاد ایران و عربستان بودند، اما آنان در عمل میدانستند که اگر این اتحاد به وجود بیاید آنها جایگاه خود را در منطقه از دست خواهند داد. به این دلیل عربستان سست عمل کرد اما ایران بسیار محکم وارد عمل شد و صراحتا اعلام کرد اگر عربستان بیاید خوش آمده در غیر این صورت ما به دنبال برقراری امنیت منطقه هستیم.
بعد از انقلاب چه اتفاقي افتاد؟
بعد از انقلاب اولین مسئولان سیاست خارجی ایران مليون بودند كه اعلام کردند که هر کاری را رژیم شاه در سیاست خارجی انجام داد خلافش را انجام دهند. در این رابطه حتی آقای بازرگان درمورد سفارشهای نظامی وزیر دفاعش، آقای مدنی، همه را رد کرد . آقاي بازرگان مي گفت: ايران دشمن خارجي ندارد!مگر میشود کشوری در دنیا باشد که دشمن خارجی نداشته باشد؟ موجودیت کشورها، جدا شده توسط مرزها یعنی رقابتهای منجر شونده به دشمنی با هم. این اصل پذیرفته شده ای است. حتی واتیکان بی طرف و مذهبی که در قلب کشور دیگری است بسیار دشمن دارد. و این آقایان علیرغم تلاشها و تحرکات استراتژیک پیدا و پنهان صدام حسین علیه کشورما به زبان مي گفتند همه آن کشمکشها نشأت گرفته از سابق است. بر اساس چنین استدلالی همه سفارشهای نظامی را لغو کردند، سفارشهایی که اگر عمل میشدند نه تنها صدام حسین، حتی خود آمریکا نمیتوانست چپ به ایران نگاه کند. این خشت اولی بود که درست بنا نشد.پس از تشكيل شوراي همكاري خليج فارس كه در عمل براي محدود كردن قدرت و نفوذ ايران ايجاد شده بود. متاسفانه برخی از سياستمداران از شورای همکاری خلیج فارس تقاضای عضویت ایران را کردند و این بود که باید با درایت مدیریت میشد.
اكنون بايد چه كار کنیم. آيا رابطه ما با كشورهاي منطقه اصلاح خواهد شد؟
سیاست خارجی باید علی الاصول چند کار کند. در درجه اول باید براساس منافع برنامه ریزی شده ملی کشور ایران شکل گیرد، نه بر اساس منافع یا مصالح حزبی و جناحی و یا گروه و طبقه و نژاد خاصی برنامه ریزی شود. در درجه دوم سیاست خارجی باید تثبیت کننده مقام والا واحترام و اعتبار ملی در خارج از کشور باشد. در درجه سوم هم باید ضمن تامین منافع ملی و قدرت ملی باید اعتبار فرهنگی کشور را بالا ببرد که تمام اینها به ممارست، مهارت و تفکر پویای علمی نیازدارد. من از بدی اشخاص حرف نمیزنم، همه افراد خوب بودند اما ما در سیاست به آدم خوب نیاز نداریم، ما به آدمهای متبحر و کاردان و خوشفکر نیاز داریم. چگونه وضع ما با عربستان به این مرحله میرسد. بايد اصول اوليه مذاكره را بدانیم. امارات متحده عربی از سال 1992 به دلیل برخی ناشی گریها ادعاهای غیر منطقی و غیر اصولی خود را نسبت به جزایر ایرانی مطرح کرد و بعد برخی خواستند با سیاست کدخدا منشی مساله را حل کنند. نتیجه گیری من این است که حتی به وعده بی خود که اعراب زیاد استفاده میکنند نمیشود متوسل شد، چون این مباحث ثبت و ضبط شده است.
چرا وضعیت ما با عربستان به اینجا رسید؟
در سالهای اخیر، این عربستان سعودی بود که در روابط با ما رقابتهای ژئوپلتیکی را به جنون تروریسم کشاند و با روی آوردن به تاکتیک استفاده از گروههای تروریستی مانند تکفیریها و سلفیها و غیره وحشت بزرگی برای خودش درست کرد. ما باید اعتبار خود را به عنوان قدرت اول که دیگران باید از ما تمنای محبت کنند را نشان دهیم. در مذاکرات رسمی دیپلماتیک باید افراد باتجربه را بفرستیم. در رابطه با عربستان، سفیری که در این کشور داشتیم مامور برخی مذاکرات کردیم و او هم در حد انتظار ظاهر نشد. جالب توجه است در حالی که با سعودیها در این برخوردهای مستقیم دیپلماتیک به موقع عمل نکردیم، در جایی دیگر که مربوط به مسائل فلسطین و سوریه و عراق بود و دستگاه دیپلماتیک ما چندان دخیل نبود، بسیار قاطع عمل کردیم. به گفته دیگر هماهنگی و تفاهم خوبی بین عملکرد دستگاههای کشور در این مسائل بسیار حساس و حیاتی وجود نداشت. تمام اینها زمانی روی داد که اسرائیل به این نتیجه رسیده بود که باید شیطانیتر، سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیاده سازد.
يعني نقش رژیمصهیونیستی را در روابط ايران و عربستان پررنگ مي دانيد؟
در سال 2004 اولمرت نخست وزیر اسرائیل با شاهزاده حسن، عموی پادشاه اردن با یکدیگر طرح ایدئولوژیکی حیرتانگیزی را تحت عنوان «هلال شیعی» پیاده کردند بعدها آمریکا نیز آن را تقویت کرد؛ حسنی مبارک هم به آنها پیوست و عربستان سعودی هم که معروف به دشمن آشتیناپذیر اسرائیل بود در اجرای آن طرح فعال شد و تبدیل شد به حامی اسرائیل. تنها کسی که علیه این طرح مقاله به فارسی و انگلیسی نوشت و کوشید دستهای توطئه گر برای تبدیل دشمنیهای عربی-اسرائیلی به تفرقه میان مسلمانان شیعه و سنی را رو کند من بودم. در این طرح و توطئه اسرائیل موفق شد برخی کشورهای عربی و ایران را رودرروی هم قرار دهد. در پیش چشمان ما بود که این توطئه به سرعت برق توسط اسرائیل اجرا شد و واقعا اسرائیل مصر و عربستان و اردن را به زیر مهمیز خود آورد و به آنها دستور میداد. کمااینکه در همین اواخر نیز وزیر خارجه اسرائیل دستور داد وزرای خارجه کشورهای عرب در حضور او جمع شوند تا به آنها بگوید در برابر ایران چه باید بکنند و چه نکنند.
برنامه چه بود؟
برنامه، عملی کردن توطئه تفرقه بین مسلمانان بود. این حرف را مطرح کردند که جهان اسلام اکثریت سنی و اقلیت شیعه است اما جغرافیای سیاسی خاورمیانه به صورتی است که شیعه به صورت یک هلال در حاشیه شرقی دنیای عرب واقع است و آنها در حال استفاده ژئوپلتیک از این هلال هستند.اردنیها بلافاصله نقش خودشان را تکذیب کردند، حسنی مبارک هم به آن بلا گرفتار شد. عربستانیها هم زمانی به خود آمدند که دیدند دیگر بسیار دیر است؛ گروههای تروریستی را آورده بودند که بر شیعیان عراق و سوریه برتری دهند، آنها را با شیره جان خود تغذیه و کاری کردند که در نهایت آمریکا متوجه شد که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده چون دریافتند کسانی را که برای نابودی شیعیان به وجود آورده بودند، در انتها نابودی رژیمصهیونیستی و آمریکا را میخواهند. عربستان سعودی تحت تاثیر این توطئه ژئوپلتیکی در خاورمیانه، خود را سخت آلوده کرد. شاهزاده بندربن سلطان که همیشه آرزو داشته کشورش تبدیل به مستعمره آمریکا شده و به صورت ایالت 52 آمریکا شود، همه عمر سیاسیاش را به سفارت در ایالات متحده آمریکا گذراند، از بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به دشمن خیرهسر ایران شد. در تحولات اخیر خاورمیانه که اسرائیل حول محور «هلال شیعی» بوجود آورد، عربستان این شخص را از آمریکا فراخواند و به وزارت اطلاعات و امنیت منصوب کرد، یعنی تمام امور تروریستی خاورمیانه را به او واگذار کردند و او هم در این کار هیچ درنگی نکرد و وضعیتی به وجود آورد که ما امروز درمورد آن بحث میکنیم.
چرا سیر اتفاقات این گونه پیش رفت؟
کار اصلی را اسرائیل با توطئه بزرگ خود انجام داد و سعودیها در آن برخورد خود را قربانی ندانمکاریهای خود کردند. در نتیجه ما صدمات زیادی دیدیم اما من به شما اطمینان خواهم داد که ضرر اصلی را عربستان خواهد کرد. زیرا عربستان در این مسیر تمام پلها را خراب کرد. ما شاهد بودهایم که عربستان حتی با آمریکا، ولی نعمت خود نیز وارد دعواهاي سختی شد و آمریکا هم به صورت نهفته به تهدیدهای دیپلماتیکی اقدام کرد.این وضعیت به خصوص در اوضاع نابسامان جانشینی در خاندان سعودی بسیار برای عربستان گران است. در این مسیر برای اصلاح روابط ما نیازی به تعارف و تکلف نداریم و نیازمند دلجویی از کسی نیستیم. عربستان به دنبال راه فرار از این اوضاع است و این کشور باید به دنبال ما بیاید و خواهد آمد. ما باید فقط حسننیت خود را ابراز کنیم و با واسطه یا بدون واسطه به طرف بفهمانیم که ما برای بهبود مناسبات خواهان برقرار کردن موازنههای ژئوپلتیکی لازم در منطقه خلیج فارس هستیم.
اين وضع امروز هم در جريان است؟
من به هیچ عنوان نمیخواهم اقدامات جاری از سوی دولت روحانی و وزارت خارجه ظریف را مورد سوال قرار دهم. اما ناچار از تذکر هستم که نباید در مطبوعات ما منعکس شود که به طور مثال ایران از مقامات فلان کشور تقاضای دیدار کرده و آنها رد کردهاند. اینها برای اعتبار کشور ما در منطقه خوب نیست و در این وضعیت به هیچ توافق منطق و محترمانه نمیتوان رسید. باید تماسها با ظرافتهای لازم از مجراهای محرمانه دیپلماتیک صورت گیرد.
شاهزادگان بندر و نايف رفتند، آقای الشرحانی سفیر جدید عربستان در ایران شد و دوبار از مقامات ایران برای ملاقات در عربستان درخواست کرد. به چه دلیل یکی از افرادی که مورد درخواست قرار گرفته آقای هاشمی بود؟ آخرین باری هم که درخواست کرد دوهفته گذشته بود و آن جمله معروف به آقای هاشمی گفته شد که باعث شایعاتی در ایران شد که آقای هاشمی چرا اینقدر با عربها خوب است.
از دید من ایشان با عربها خوبی خاصی ندارد. ایشان وقتی رئیس جمهور بود بعد از رحلت امام(ره ) ابتکار عمل به خرج داد و به عربستان رفت. این کار در آن شرایط بسیار مفید واقع شد، زیرا در آن زمان ما با هیچ کدام از کشورها مناسبات آنچنانی نداشتیم. آقای رفسنجانی تشخیص داد که وزنه اصلی در میان کشورهای عربی خلیج فارس، عربستان است و در صورت کنار آمدن با عربستان مشکل روابط با بقیه کشورها خود به خود حل خواهد شد. برای سعودیهای سنتی این اقدام بسیار مهم بود و استنباط دوستانهای از این کار کردند. آنها همچنان بیش از هر کشور دیگری پایبند سیاست کدخدامنشی هستند. از آن زمان آنان آقای رفسنجانی را عامل بهبود روابط خود با ایران میدانند و او را فردی مناسب برای این منظور میدانند.
آقای هاشمی میتوانند دوباره به این روابط گرمی ببخشند؟
به هر حال این استنباط آنهاست. در ایران وقتی آیتا... هاشمی آن برنامه را اجرا کرد به شدت مورد پرخاش تند روهای جناح مقابل قرار گرفت و امروز هم که سفیر عربستان خواهان ملاقات است دوباره به او انتقاد میکنند؛ نه به دلیل دشمنی با عربستان بلکه به این دلیل که مخالف چنین رفتارهایی هستند از سوی کسی که او را با خود «خودی» نمیشناسند. به گفته دیگر، اعتماد و باور عربستان نسبت به آقای رفسنجانی میتواند برای ایران فرصتی محسوب شود. به جای اینکه وزیر امور خارجه بخواهد مستقیما وارد عمل شده و داوطلب دیدار با سعودیها شود، دولت ایران میتواند به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ماموریت دهد که میتواند در ایجاد توازن سیاسی -دیپلماتیک میان ایران و سعودی کمک کند.
چرا آقایهاشمی بعد از دوبار درخواست، این دعوت را اجابت نکرده است؟
دلیلش را نمیدانم ولی میدانم که عملی شدن چنین ماموریتی میتواند برای دولت حسن روحانی و وزیر امور خارجه اش یک فرصت محسوب شود. یعنی «میتواند» و نه قطعا! بازهم یعنی خود آنها میتوانند آن را به فرصت تبدیل کنند. بالاخره استفاده از این فرصت وابسته به هوشیاری خود آقای هاشمی رفسنجانی و دولت وقت است. احتمالا دلیل تعلل ایشان هم این است که او تردید دارد، ولی به هر حال تصمیم گیری در این باره فقط در حوزه تصمیم شخصی ایشان نیست. هاشمی رفسنجانی آدم شاخصی برای نظام است، برای مدتی طولانی رئیس جمهور بوده و برای مدتی از زعمای پارلمانی این کشور بوده است.
پیامد این سفر چه میتواند باشد؟
از دید من این موضوع میتواند یک فرصت باشد، چون او در 35سال گذشته ثابت کرده که در روابط خارجی اهل تعارف در مسائل سرزمینی و ایران نیست. یادم نمیرود این آقای رفسنجانی بود که در سال 1992 که امارات ادعای جزایر را مطرح نمود اعلام کرد آنهایی که هوس گرفتن جزایر را دارند باید از دریای خون بگذرند. من هرگز گمان نمیکنم چنین شخصی بگوید بفرمائید نصف جزایر برای شما! در نتیجه من چنین ماموریتی را منفی محسوب نمیکنم. بالقوه فرصت است و بالفعل کردن آن مربوط به نهادهای تصمیمگیر است. ما در مورد روابط دو قدرت اصلی خلیجفارس بحث میکنیم که اگر این روابط درست باشد صلح و امنیت در کل منطقه برقرار خواهد بود و در غیر این صورت فضای سیاسی کل منطقه دچار مشکل خواهد شد. در این رابطه دولتها باید سوای تعارف کردن راسا وارد میدان شوند. تمرکز بحث ما باید برای پیگیری منافع ملی بر برخوردهای دیپلماتیک منطقهای دو کشور واقع شود و منافع ملی ایران در رابطه با عربستان درجایی تامین خواهد شد که ما مجددا بتوانیم به توازن قوا و نفوذ در منطقه برسیم. یعنی شرایط دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، آن گونه که اگر عربستان بخواهد دست به اقدام عمدهای بزند با ما مشورت کند.
چشمانداز تان از سياست خارجي ايران چيست؟
ما نباید در دیپلماسی خارجی مطلقا در پی تعارف باشیم، تعارف و تکلف مربوط به دیدارهای حاشیهای است. در اصل موضوع باید دقت نمود و بر اساس منطق
دو و دو میشود چهار و با در دست داشتن برنامههای دقیق و حساب شده باید عمل کرد. در رابطه با شرایط مربوط به روابط ایران و عربستان سعودی باید به مواردی توجه ویژه کرد: خود عربستان سعودی در تشویش و استیصال است. هم به دلیل وضعیت خاندان آلسعود و هم فشارهای دوستان غربی آنها در مورد گروههای تروریستی. آنها در ماههای اخیر توانستهاند مقداری اوضاع را سامان دهند، اما نمیتوانند به گروههای ساخت خود هم کاملا بیتوجه باشند، زیرا درصورت زیاده روی در اعمال فشار روی این گروهها این گروهها خود سعودیها را نابود خواهند کرد. ما در برخورد با عربستان اگر بخواهیم وارد معادله بهبود روابط شویم باید کاملا طلبکار باشیم. آنها بودند که وحشت شیعه کشی و قتلعام شیعیان را در سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان آسیای مرکزی و قفقاز راه انداختند. همین طور در سرزمینهای شرقی ما در بلوچستان، پاکستانیها باید خطاهای فاحش خود را جبران کنند! آنها به ما بدهکارند! آنها باید از ما معذرتخواهی کنند! در مورد روابط با امارات هم همین حرف را در سمینار وابستگان وزارت امور خارجه در اسفند ماه زدم. در مورد این کشور هم ما هیچ بدهی نداریم و این کشور هم هیچ کاری نمیتواند بکند. آنها موفق شدند با اوباما بیانیه مشترک صادر کنند که دو طرف باید مساله موجود بین خود را از طریق مذاکره حل کنند. باید به آنها گفت آیا خبر ندارند که این مسئله از طریق مذاکرات حل شده و در سازمان ملل ثبت شده است؟ آخرین تهدید آنها مربوط به دوران آقای صالحی بود که ایرانیان را اخراج میکنیم. حرفی مسخرهتر از این را از صدام حسین شنیدیم: چندین بار که در چند موج ایرانیان مقیم عراق را اخراج کرد چه مشکلی برای ما درست کرد؟ جز این که دست زدن امارات متحده عربی به کاری مشابه میتواند به ضرر خود ابوظبی و دوبی ختم شود. این قوت قلب را باید دستگاه دیپلماسی داشته باشدکه نباید در برابر زورگویی سرزمینی و هویتی همسایهای زیاده خواه به تعارفات بسنده کرد. بیاعتنایی بهترین راهی است که همسایه زورگو را متوجه بیارزش بودن گستاخیهایش خواهد کرد. من وارد جزئیات برخوردهای دیپلماتیک با امارات در این باره نمیشوم اما از دور که مشاهده میکنم، میبینم که آن حالت اقتدار کامل را کم داریم. ترمیم روابط بسیار مفید است اما از موضع پائین به سود ما تمام نمیشود. در مذاکرات اصلی باید دقت فراوان داشت. ما هیچ بدهی به کسی نداریم و کلی هم طلب داریم. چون اینجا خلیج فارس است. تمام سواحل شرقی عربستان و تمام امارات تا مدتی پیش جزء تیول و خاک ایران بودند. ما حاضریم برادرانه زندگی کنیم. اینها بودند که در گذشته به کمک استعمار بریتانیا و در عصر حاضر با حمایت آمریکا و اسرائیل این همه دردسر تروریستی ایجاد کردند و همچنان دست بردار نیستند.