عنصر مؤثر روابط ایران و سوریه درگذشت

کد خبر: ۶۹۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۲
در میان رجال کلیدی روابط ایران و سوریه، بی‌تردید ژنرال محمد ناصیف، بازیگری اساسی در تمام مراحل سرنوشت‌ساز هم‌پیمانی دمشق-تهران بود. محمد ناصیف خیر بک که اوایل هفته در دمشق درگذشت، از همان آغاز نقشی بی‌همتا در شکل‌گیری و تثبیت روابط دو کشور داشت و در اساسی‌ترین ابعاد منطقه‌ای همکاری دو کشور؛ از لبنان و فلسطین تا عراق نقش‌آفرینی کرد. وی با لقب ابووائل شناخته می‌شد و از سلک رجال دوران اسد پدر بود؛ ولی تا همین اواخر به‌عنوان مشاوری چیره‌دست در کنار بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، باقی ماند. با آنکه برای سال‌های طولانی رکنی اساسی در ساختار امنیتی و سیاسی سوریه به‌شمار می‌رفت و مهم‌ترین پرونده‌های سیاست خارجی از ایران، تا لبنان و عراق و رابطه با آمریکا به وی واگذار شده بود، همواره گمنامی را به شهرت و درسایه‌بودن را به میدان‌داری عرصه سیاست ترجیح می‌داد. 

به گزارش صدای ایران به نقل از شرق؛ محمد ناصیف از زمان ورودش به ارتش در سال ١٣٤٠، در سمت‌های امنیتی ارتش و معاونت رئیس سازمان امنیت حضور مستمر داشت. او نیز مانند بیشتر افسران جوان بعثی از اقلیت علوی سوریه برخاسته بود. ناصیف از همان نخستین روزهای صعود ستاره اقبال حافظ اسد در آسمان هرج‌ومرج زده سیاست سوریه، با او دوست و همگام شد و مرور زمان تنها رفاقت آنها را عمیق‌تر کرد. در حساس‌ترین بحران‌های زندگی حافظ اسد، از کودتای ١٣٤٩ علیه جناح صلاح جدید در حزب بعث و برخورد میان حافظ اسد با برادر جاه‌طلبش، رفعت، در سال ١٣٦٢ تا مرگ ناگهانی باسل، برادر بزرگ بشار اسد و پوشاندن ردای ریاست بر بشار جوان، به‌عنوان فردی مورداعتماد و تأثیرگذار در کنار دو رئیس‌جمهور پدر و پسر قرار داشت. 

در تاریخ مدرن سوریه، سیاست خارجی همواره با سیاست داخلی درهم‌تنیده بوده و موقعیت ژئوپلیتیک این کشور همیشه اقتضا کرده که از ابزار سیاست خارجی در راستای منافع اقتصادی و سیاسی بهره‌برداری شود. ازاین‌رو، تصمیم‌گیری در پرونده‌های حساس خارجی از جمله لبنان، عراق و ایران نه در اختیار چهره‌های سنی در رأس وزارت خارجه، بلکه در دستان رئیس‌جمهور و حلقه مشاورانش قرار داشته است. حافظ اسد به دلیل اعتمادی که به «ابووائل» داشت، مسئولیت اداره روابط دمشق با شیعیان لبنان و عراق را به او سپرد و از اوایل دهه ١٣٦٠ خورشیدی، پرونده روابط با جمهوری اسلامی نیز برعهده وی قرار گرفت. پس از مرگ حافظ اسد، بشار جوان که در سال‌های نخست ریاست‌جمهوری‌اش با چالش‌های خارجی و داخلی بسیاری روبه‌رو بود، به مشورت و تجربه وی اتکا کرد. به‌دنبال اشغال عراق توسط ارتش آمریکا در سال ١٣٨٢، پرونده عراق به وی سپرده شد و در جریان اعتراض‌های داخلی در سال ١٣٩٠، مأموریت مذاکره با رهبران اپوزیسیون سوری را برعهده داشت.

موضوع رابطه با شیعیان، نقطه مشترک پرونده‌های منطقه‌ای زیر دست ژنرال ناصیف بود. امام موسی‌صدر، رهبر شیعیان لبنان که از اوایل دهه ٥٠ خورشیدی پیوندی مستحکم با حکومت اسد برقرار کرد، روابطی صمیمی با محمد ناصیف داشت. این دوستی به‌حدی بود که هرگاه صدر به دمشق می‌رفت، شب‌ها معمولا میهمان ابو‌وائل بود. در آن زمان، امام موسی‌صدر فتوایی داد که علوی‌ها را مسلمان و جزئی از شیعه اعلام می‌کرد. درست زمانی که اخوان‌المسلمین سوریه و برخی علمای سلفی، اقلیت علوی را متهم به خارج‌بودن از اسلام کرده و اعتبار حکومت اسد را زیر سؤال برده بودند، این فتوا کمک شایانی به تثبیت نظام سوریه کرد. از همان ابتدا، رئیس‌جمهور سوریه ابو‌وائل را حلقه واسط با امام موسی‌صدر قرار داد و از او خواست پیگیر مسائل مرتبط با شیعیان لبنان و فعالیت‌های موسی‌صدر باشد. به‌مرور وی به یکی از حامیان مهم موسی‌صدر در نظام سوریه تبدیل شد و بعدا روابط نزدیکی با سران جنبش امل از جمله شهید دکتر مصطفی چمران و «نبیه بری»، رجل سیاسی شناخته‌شده لبنانی که مسئولیت‌های مختلفی در این سال‌ها داشته است، برقرار کرد. پس از ناپدیدشدن امام موسی‌صدر در لیبی، روابط ناصیف با خانواده وی ادامه یافت. از جمله با مرحوم صادق طباطبایی، خواهرزاده موسی‌صدر رفاقت داشت، به‌طوری‌که اوایل انقلاب در جریان دیداری از تهران، طباطبایی را واسطه کرده بود ملاقاتی با امام‌خمینی(ره) در جماران برای وی ترتیب دهد، که میسر نشد. پس از انقلاب، در جریان پیگیری سرنوشت امام موسی‌صدر، محمد ناصیف مورد مشورت مقام‌های ایرانی قرار گرفت. در جلسه اول بود که طرف ایرانی با تعجب دید که وی بی‌پروا سرهنگ معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی را متهم کرده و وی را به باد دشنام گرفت. این تعجب نه‌تنها به‌دلیل صراحت ناصیف درباره قذافی، بلکه آگاهی وی از نقش لیبی در ناپدیدشدن صدر بود. اما به‌ظاهر مصلحت سیاسی اقتضا می‌کرد سوری‌ها هیچ‌گاه آشکارا رهبر پان‌عرب لیبی را در موضوع ربودن امام موسی‌صدر متهم و سرزنش نکنند. سال ١٣٥٩، پس از آنکه علی‌اکبر محتشمی در کسوت «سفیر امام» به دمشق وارد شد تا سنگ بنای هم‌پیمانی راهبردی دو کشور را بنیان گذارد، به‌زودی ارتباط سفارت ایران با ابو‌وائل برقرار شد. در همان نخستین دیدارها، طرف‌های ایرانی وی را بسیار مجذوب انقلاب و آگاه در مذهب شیعه یافتند. این ویژگی‌ها زمینه‌ساز نزدیکی بیشتر با ناصیف شد. 

ناصیف مانند حافظ ‌اسد از یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین، دل چرکین بود و زمانی که پس از انقلاب، هیأتی از جمهوری اسلامی از دمشق راهی بیروت بود تا زمینه همکاری جدی با عرفات را پایه‌گذاری کند، وی عرفات را غیرقابل اعتماد توصیف و درباره او، نکاتی را به جمهوری اسلامی یادآوری کرد. این موضع سوری‌ها در سال‌های بعد بر روابط ایران با عرفات تأثیر‌ گذاشت. نزدیکی ناصیف به جنبش شیعی امل، ثمره چندانی برای بهبود روابط این گروه محافظه‌کار لبنانی با جمهوری اسلامی نداشت و در دهه نخست انقلاب اسلامی، رابطه ایران انقلابی با نبیه بری، رئیس جنبش امل، تیره باقی ماند. با وجود روابط گرم با جنبش امل، ژنرال ناصیف در سال‌های بعد به یکی از مهم‌ترین حامیان حزب‌الله لبنان در درون نظام سوریه تبدیل شد و بین سال‌های سیطره مطلق سوری‌ها بر لبنان از ١٣٧٠ تا ١٣٨٤ نقشی کلیدی در جابه‌جاکردن مهره‌های شطرنج سیاست آن کشور داشت. ابو‌وائل، برای سال‌های طولانی حساس‌ترین سمت‌های امنیتی نظام سوریه را بر عهده داشت و در دوران بشار اسد نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های امنیتی ایفا کرد، ولی در سال ١٣٨٤ به وی پستی سیاسی واگذار شد: دستیار معاون رئیس‌جمهور که تقدیر آن بود که آخرین سمت وی باشد. این سمت تا آن زمان وجود خارجی نداشت و با دستور رئیس‌جمهور ایجاد شد تا به‌عنوان دستیار «فاروق الشرع»، معاون رئیس‌جمهور که در سال‌های اخیر کنج عزلت گزیده بود، فعالیت کند. در آن هنگام گفته شد ژنرال ناصیف در این سمت مأموریت دارد با استفاده از ارتباطات گسترده‌اش در واشنگتن، برای بهبود روابط دمشق با آمریکا تلاش کند، اما فراتر از همه سمت‌های امنیتی و سیاسی، محمد ناصیف مورد اعتمادترین چهره در حلقه داخلی مشاوران اسد و امین بیت‌ اسد به‌شمار می‌رفت، به‌گونه‌ای که حافظ‌ اسد آموزش سیاسی دو فرزندش باسل و بشار و آماده‌کردن آنها برای مناصب حزبی و ارتشی را به او سپرده بود. 

محمد ناصیف آخرین رجل دوران اسد پدر بود که در قلب نظام سوریه و در کنار بشار اسد باقی ماند. نه مانند «رفعت‌اسد»، عموی فراری بشار، به‌دنبال بلندپروازی و جاه‌طلبی در سیاست داخلی و منطقه‌ای بود، نه مانند «عبدالحیلم خدام»، معاون پیشین رئیس‌جمهور سوریه که به پاریس گریخت، مدعی قدرت و نافرمان، علیه اسد پسر از آب درآمد. سرنوشت او مانند فاروق الشرع خانه‌نشینی یا مانند حکمت شهابی، وزیر دفاع قدرتمند پیشین، مرگ در خارج از کشور نبود. به‌راستی وی پررمزورازترین شخصیت نظام سیاسی سوریه و صندوقچه اسرار حکومتی بود که در چهار دهه گذشته بازیگری محوری در عرصه پرآشوب مشرق عربی بوده است. 
پربیننده ترین ها