مشکل سیاست خارجی احمدی نژاد چه بود؟

قدیمی ترها گفته اند "کسی که کمتر می داند، مسائل را سیاه و سفید می بیند و کسی که بیشتر می داند درک پیچیده ای از امور دارد". این گفته، بیش از هر کس دیگری درباره سیاستمداران و سیاست هایشان صدق می کند.
کد خبر: ۶۸۶۶۲
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۵
صدای ایران؛ عزیزالله حاتم زاده- قدیمی ترها گفته اند "کسی که کمتر می داند، مسائل را سیاه و سفید می بیند و کسی که بیشتر می داند درک پیچیده ای از امور دارد". این گفته، بیش از هر کس دیگری درباره سیاستمداران و سیاست هایشان صدق می کند.

سیاستمداری که کم بداند، سیاه و سفید می بیند و کسی که سیاه و سفید ببیند شایسته صفت "سیاستمدار" نیست. به ویژه آنگاه که در قامت نماینده یک ملت در عرصه بین المللی ظاهر می شود و رسالت مذاکره و مبادله را به دوش می کشد. آنگاه که تصمیماتش در عرصه خارجی سرنوشت یک ملت را تعیین می کند، اگر سیاه و سفید ببیند حاصلی جز تباهی به بار نخواهد آورد. زیرا جهان بیرونی، جهانی پیچیده است.

 این مساله در تمام امور از زندگی فردی گرفته تا مسئولیت اجتماعی مهم است اما هنگامی که موضوع ارتباط یک جامعه، ملت و یا کشور با محیط بیرونی و نظام بین الملل است و آنجا که قلمرو سیاست خارجی نام گرفته پیش می آید، اهمیتی دو چندان می یابد. مناثر از تحولاتی مانند جهانی شدن و گسترش ارتباطات که در هم تنیدگی مرزها را در پی داشته است، سیاست خارجی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ اهمیت یافته است. اما به همین میزان، بر پیچیدگی مساله نیز افزوده شده است و امروزه دیگر مانند قرن های گذشته و عصر امپراتوری ها سیاست خارجی صرفا یک مساله ساده نیست که به چند اصل کلی و غیرمنعطف محدود شود و هر بازیگری تکلیف خود را با جهان خارج به روشنی بداند. موضوعات سیاست خارجی و عوامل متاثر از نظام بین الملل می توانند سرنوشت هر ملتی را تعیین کنند. به ویژه هنگامی که این بازیگران ضعیف تر باشند(اشغال ایران در دو جنگ جهانی با وجود اعلام بیطرفی). حتی در کشوری مانند آمریکا با موقعیت ابرقدرتی، برخی موضوعات سیاست خارجی سرنوشت دولت ها را تغییر داده است.

در چنین فضایی و با توجه به اهمیت حیاتی عرصه سیاست خارجی، اینکه چه کسی در این عرصه نظر می دهد، تصمیم می گیرد و اقدام می کند فوق العاده اهمیت دارد زیرا سرنوشت یک ملت در دستان اوست. اینکه این "فرد یا گروه" به چه میزان از نظام بین المللی آگاه هستند و ادراک آنان از مسائل چگونه است، سرنوشت یک ملت را تعیین می کند.

متاسفانه اگر به تاریخ معاصر ایران نگاه کنیم، مواردی را مشاهده خواهیم کرد که از همین ناحیه ضربات جبران ناپذیری به ایران وارد شده است. کسانی بوده اند که نیت خدمت داشته و از سر دلسوزی و غیرت برای ایران "تصمیم" گرفته اند. اما به دلیل بی اطلاعی و درک سیاه و سفید از مسائل، نتایج تصمیمات آنان اثرات زیانباری برای مردم ایران در پی داشته است.

پس از شکست سنگین ایران از روسیه در جنگ های اول و قرارداد خفت بار "گلستان" که به رفتار بد با مردم مسلمان مناطق اشغال شده منجر شد، عده ای از علما و مراجع دینی از سر غیرت و دلسوزی، با وجود مخالفت عباس میرزا و قائم مقام، شاه را وادار به آغاز جنگی دیگر با روسیه کردند. که حاصلش همان "ترکمانچای" معروف شد. طبیعتا این افراد درک و شناخت درستی از موقعیت، توان نظامی و جایگاه ایران و روسیه نداشته و نمی توانستند تصور کنند که پیامد تصمیمات شان می تواند تا این اندازه سهمگین باشد.

در جنگ تحمیلی عراق به ایران، تعدادی از فرماندهان نظامی ایران که رشادت ها و خدمات آنان بر کسی پوشیده نبوده و نیست، به دلیل عدم شناخت مناسب و کافی از نظام بین الملل و پیچیدگیهای آن تصور می کردند که راه حل نهایی جنگ تصرف عراق است و تنها چالش ایران برای رسیدن به این هدف مهم صرفا تعداد و نوع عداوت نظامی و تسلیحات جنگی است. اما چه در آن زمان و چه حالا بر کسی پوشیده نیست که هیچ قدرتی در جهان راضی به اشغال عراق توسط ایران نمی شد و در صورت لزوم برای جلوگیری از این اتفاق وارد عمل می شدند(آمریکا).

اما اوج مساله عدم تخصص و شناخت مناسب از نظام بین الملل را در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد می بینیم. آقای احمدی نژاد با سوابق سیاسی و مدیریتی نه چندان قوی به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد. او بر خلاف رهبری و روسای جمهور پیشین نه تنها دانش مربوط به روابط خارجی و نظام بین الملل را نداشت بلکه فاقد هرگونه تجربه ای در این زمینه بود. اوج بی اطلاعی و عدم ادراک صحیح او از نظام بین المللی را در این سه مورد می توان مشاهده کرد: 1- او در روزهای آغازین ریاست جمهوری خود از آقای روحانی(دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران) می خواهد که با آژانس بین المللی انرژی اتمی تماس گرفته و به آنان اطلاع دهد که ایران همه هزینه های آژانس را تامین می کند. 2- در همان مقطع، در جلسه ای خصوصی سید حسین موسویان یکی از مذاکره کنندگان ارشد ایرانی در موضوع هسته ای را مورد انتقاد شدید قرار می دهد و رویکرد تیم هسته ای ایران را در دوره 1382-1384 نقد کرده و اعلام می کند که ایران غنی سازی را به قدرت ادامه می دهد و غرب نمی تواند کاری بکند. هنگامی که موسویان به او متذکر می شود که این مساله ارجاع پرونده ایران به شواری امنیت و موج تحریم ها علیه ایران را در پی خواهد داشت، احمدی نژاد در جواب اعلام می کند که این ها صرفا بلوف است و غرب هیچ  غلطی نمی تواند بکند (موسویان، 1393: 346-348). 3- در زمانی که غرب پس از ادامه غنی سازی توسط ایران برای تصویب قطعنامه های تحریمی علیه ایران در شورای امنیت تلاش می کرد، احمدی نژاد با صراحت و اعتقاد تمام فریاد می زد که تحریم ها کاغذ پاره ای بیش نیست. و بجای جلوگیری از تصویب قطعنامه های بیشتر، به طور غیر مستقیم آنها را تشویق می کرد.

در پس این صحبت ها و تصمیمات، یک واقعیت تلخ نهفته و آن این است که آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران این موارد را نه از سر تظاهر سیاسی و به عنوان بلوف بلکه از روی اعتقاد و باور می زد و در واقع درک او از موضوعات دقیقا همین گونه بود. این موارد به وضوح از بی اطلاعی، درک نادرست و نگاه سیاه و سفید رئیس جمهوری ایران به مسائل سیاست خارجی حکایت دارد. متاسفانه فقدان روحیه مشورت پذیری نیز مانع از آن شد که این ضعف رئیس جمهور پوشش داده شود(هرچند در حلقه یاران و نزدیکان او هم کسی که بتوان او را متخصص سیاست خارجی نامید به دشواری یافت می شد). آقای احمدی نژاد حالا دیگر رئیس جمهور ایران نیست ولی پیامدها و هزینه های این تفکرات و تصمیمات به این زودیها ایران را رها نخواهد کرد.
 
نکته امیدوارکننده اما این است که می توان به درستی ادعا کرد در حال حاضر دیپلماسی و سیاست خارجی کشور در دست "متخصصان" است. به این معنا که رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و تیم مذاکره کننده هسته ای کسانی هستند که دانش و تجربه کافی در این زمینه را داشته و در گذشته نیز آزمون خود را پس داده اند. البته این به معنای صحیح بودن تمام تصمیمات و غیرقابل نقد بودن اقدامات آنان نخواهد بود اما ملت ایران حداقل می تواند خیالش از این بابت راحت باشد که "کار به کار دان سپرده شده است".

از سوی دیگر، واقعیت تلخ این است که "غیرمتخصصان" هنوز هم در صحنه سیاسی حضور پررنگی دارند و می توانند به طور غیرمستقیم به اتخاذ تصمیمات نادرست کمک کنند. این گروه که جایگاه خود را در راس قدرت از دست داده اند، این بار در قامت "منتقدان" و با ادعای دلواپسی هر روز در تلاش هستند تا ضمن فریب افکار عمومی بر دیدگاه مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی تاثیر گذاشته و مانع موفقیت دستگاه سیاست خارجی شوند. اگرچه در بین افراد ممکن است تعدادی نیز با نگرانی و دغدغه برای کشور و منافع ملی یافت شوند اما سوالی که هم مردم و هم مسئولین باید درباره این افراد از خود بپرسند این است که دانش و تخصص آنان در ارتباط با موضوعات مورد بحث به چه میزان است؟  چه میزان تالیفات و آثار منتشر شده در این حوزه دارند؟ و مهمتر از همه اینکه به چه میزان سابقه فعالیت دیپلماتیک و کار اجرایی در حوزه سیاست خارجی دارند؟؟

پی نوشت:
حسین موسویان(1393)، ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده و مسیر آشتی، ترجمه محمدرضا رضایی پور، تهران: انتشارات تیسا


*دانشجوی دکترای روابط بین الملل

پربیننده ترین ها