کد خبر: ۶۸۶۵۸
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۴ - ۰۰:۴۰
ماه عسل در چهاردهمین روز خود مهمان موسپیدانی بود که احسان علیخانی آنها را برکت زندگی و گل‌های سرسبد این سرزمین دانست.

مجله مهر نوشت: احسان علیخانی با گشودن چهاردهمین پنجره ماه عسل به روی مخاطبین گفت: امیدوارم تمام خواسته‌های قلبی‌تان محقق بشود، آنچه که به صلاح شما و صلاح همه ما و حکمت اویی است که تشخیص می‌دهد، محقق شود. بعضی اوقات جیغ می‌زنیم، داد می‌زنیم و چیزی را به اصرار از خدا می‌خواهیم که به صلاح‌مان نیست. اگر محقق بشود و وارد زندگی‌مان بشود می‌فهمیم که کاش نمی‌آمد، اصرارمان بیجا بود. پس همه چیز را واگذار کنیم به آن کسی که بهتر از همه ما می‌داند چه اتفاقی به صلاح‌مان است و چه اتفاقی به دردمان نمی‌خورد. همان کسی که اگر یکی از مخلوقاتش برای ما کاری انجام بدهد به او احترام می‌گذاریم، ولی یادمان می‌رود آن کسی که شایسته احترام است و به کرسی قدرت تکیه زده و هیچ اتفاق و بحران طوفانی جایگاهش را هرگز متزلزل نمی‌کند خالق ما است. او که همیشه شاهد و ناظر ما است، احترام اصلی متعلق به اوست و باید به او توکل کنیم؛ او که اگر هر کاری بخواهد می‌کند، هر کاری که بخواهد. معنایش این نیست که به دیگران احترام نگذاریم ولی خواسته‌هایمان را باید فقط و فقط از خودش بخواهیم. خوش به سعادت آنهایی که هرچه می‌خواهند از خدا می‌خواهند و احترام حقیقی را به خالق می‌گذارند.

تقاضای علیخانی برای بخشش یک محیط‌بان

بعد از پخش تیتراژ، علیخانی ضمن تشکر از حضور مهمانان عزیزش که آنها را باعث برکت برنامه می‌دانست دو موضوع مهم را مطرح کرد. نکته اول تأکید بر اهمیت حفظ و حراست محیط زیست بود که همه ما دوستش داریم اما هوایش را نداریم؛ و تقدیر کرد از قاضی محترمی که با حکم جذابش باعث تغییر فکر و مسیر زندگی افشین شد، از شکارچی که با شکستن تفنگش از طبیعت حفاظت می‌کند، از پدری که به خاطر حفظ نظم طبیعت مانع شکار پلنگی شد که به بره‌هایش حمله کرده بود و هادی جلالی که برای حفظ محیط زیست سه گلوله خورد. موضوع دوم و مهمی که وی دوباره مطرح کرد تقاضای عفو و بخشش برای یک محیط‌بان از خانواده محترم رضایی بود. وی با تأکید بر این که خانواده رضایی از طایفه اصیل و غیرت‌مند و ریشه‌دار باشرونی استان کهگیلویه و بویراحمد هستند و در طول سال‌های دفاع مقدس مردانه ایستادگی و ایثار کردند گفت: ما همه می‌دانیم که شما حق دارید و در این زمینه هر تصمیمی بگیرید کسی نمی‌تواند اعتراضی به رأی و نظرتان بکند اما از شما خواهش می‌کنیم اگر امکانش هست در دل ماهی که ماه گذشت است و خواسته همه ما از خداوند هم گذشت و بخشش است، در شب‌هایی که چند قدم بیشتر تا نوای الغوث الغوث گفتن ما باقی نمانده، بزرگواری کنید و آن محیط‌بان را ببخشید. به امید اینکه این اتفاق بیافتد و ما هم در ماه عسل در خدمت‌تان باشیم و به خاطر گذشت و بخشش و بزرگواری‌تان از شما تشکر و قدردانی کنیم.

قصه عشق افسانه‌ای ۷۲ ساله

مهمانان اول علیخانی پدر و مادری دوست‌داشتنی بودند که حالا بعد از گذشت نه دهه از عمرشان موی سپید کرده‌اند و با این حال عاشقانه یک‌دیگر را دوست داشتند. علاقه و احترامی که در نگاه مادر و در سکوت پدر حس می‌شد چیزی نبود که کسی بتواند انکار کند و جای بسی حسرت و غبطه داشت برای نسل امروز که درگیر تشریفات زندگی هستیم و چنین عشق و محبتی را خاص قصه‌ها و افسانه‌ها می‌دانیم. مادر متولد ۱۴ تیر ۱۳۰۵ بود و علیخانی از تمام حاضران در استودیو ماه عسل خواست تا برای تبریک جشن تولد ۸۹ سالگی‌اش دست بزنند؛ و پدر در آغاز قرن حاضر یعنی سال ۱۳۰۰ به دنیا آمده بود و حالا ۹۴ سال از عمر پربرکتش می‌گذشت. مادر از همسرش و تمام روزهای زندگی مشترکشان با احترام یاد می‌کرد و می‌گفت من همراه خوبی برای همسرم بودم و  از او هم به خاطر تمام فداکاری‌هایش سپاسگذارم.

سؤال جالب علیخانی از مهمانانش

سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ بود که ازدواج کردیم، پدر و مادرم سخت‌گیر بودند. اما پدرم هیچ‌گاه با من روبرو نشد، هرگز با من دعوا نکرد و هیچ‌وقت من را کتک نزد. به مرور که بزرگ‌تر شدم متوجه شدم اطاعت امرشان واجب است. علیخانی با بیان اینکه سؤالم تکراری است و دست‌مایه بانمکی شده برای همه، پرسید چرا به پدرمان بله گفتید؟ مادر پاسخ داد: پدرم آن زمان تحقیقات جدی انجام داد و او را شناسایی کرد، بعد اجازه داد که همسرم ۶ ماه به خانه ما رفت و آمد داشته باشد تا اگر با یکدیگر توافق داشتیم اجازه به ازدواج‌مان بدهد. البته پدرم موافق نبود با هم گفتگو کنیم و یا بیرون برویم، فقط گاهی اوقات با خواست پدرم چای می‌آوردم. تا این که یک روز مادرم نظرم را پرسید و من گفتم هرچه که شما صلاح می‌دانید. ما با هم دعوا نداشتیم، اختلاف سلیقه نداشتیم و از همسرم سپاسگزارم، چون وظیفه‌شناس بود و در تمام طول زندگی هرگز به من تو نگفت و من هم او را تو خطاب نکردم، همواره برای هم احترام قائل بودیم. زندگی‌مان با عشق شروع شد و با عشق هم در حال خاتمه است.

عشق بدون تشریفات و آلایش

احسان علیخانی رو به مادر گفت: ما شنیدیم که اگر شما نباشید همسرتان بی‌قراری می‌کنند، شما هم به اندازه‌ای که ایشان به شما علاقه دارند، دوست‌شان دارید؟ مادر گفت: بله، دوستش دارم و برای هم فداکاری می‌کنیم. فداکاری از عشق شروع می‌شود، عشقی که بدون تشریفات و آلایش باشد. تشریفات داخل قلب آدم است. همسرم همیشه فرزندانش و برطرف کردن نیازهای آنها را در اولویت قرار می‌داد. برای خانواده تلاش می‌کرد و زحمت می‌کشید و در محیط کار هم وظایفش را به بهترین نحو انجام می‌داد. ما هرگز مشکلی نداشتیم و خیلی هم عاشق هم بودیم.

راز خوشبختی

پسر بزرگ‌ترشان در بیان عشق و علاقه پدر و مادرش گفت: با صبر و فداکاری سختی‌ها و ناملایمات زندگی را پشت سر گذاشتند و هرگز با یکدیگر مشکلی نداشتند، اگر هم داشتند قطعا نگذاشتند که ما متوجه بشویم. نوه آنها نیز راز خوشبختی پدربزرگ و مادربزرگش را در شناخت تفاوت‌ها و نقاط اشتراک‌شان می‌دانست، به اعتقاد او آنها به نقاط اشتراک‌شان پرداختند و تفاوت‌ها را با سعه صدر نادیده گرفتند و برای همین است که توانستند به این احساس خوشبختی در دوران پیری برسند. نکته جالب اینجا بود که مادر در سن ۸۹ سالگی فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران است. وی به جهت اطلاعاتی که درباره خواص دارویی گیاهان داشت تصمیم گرفته بود در این زمینه تحصیل کند، به همین خاطر دوره طب سنتی- اسلامی را در دانشگاه تهران گذرانده و در سال ۸۸ به اتمام رسانده بود.

کوهنوردی در ۷۴ سالگی

مهمان دیگر ماه عسل پدری بود که در سال ۱۳۲۰ متولد شده و اکنون در سن ۷۴ سالگی به کوه‌نوردی مشغول است. او در آغاز صحبتش گفت: از این که این جا حضور دارم خوشحالم و با دیدن زندگی دوست‌داشتنی این پدر و مادر به آینده خودم امیدوار می‌شوم. او که سال‌ها است به فتح قله‌های مختلف در ایران و خارج از کشور مشغول است تا کنون بیشتر از ۳۲ بار قله دماوند را فتح کرده است. نکته جالب توجه اینجا بود که این پدر در ۷۴ سالگی بسیار قبراق و با نشاط است و رهبری تیم جوانان کوهنورد را بر عهده دارد.

نظر مهمان ماه عسل درباره احسان علیخانی و دوستان جوانش

وی در ادامه به علیخانی گفت: وقتی به اینجا آمدم و دیدم تعدادی جوان در گرما مشغول به کارند، این صحنه را در کمتر از نیم ساعت آماده کردند، با تمام توان و انرژی فعالیت می‌کنند لذت بردم. وی در پاسخ به سؤال علیخانی که پرسید: به نظر شما نسل ما از نسل شما تنبل‌تر است، گفت: یک مقدار فعالیت‌شان کم‌تر است، اما می‌توانند فعال‌تر باشند. این‌ها پرچم‌دار آینده مملکت هستند، که اگر نباشند عقب می‌مانیم. من امروز ثمره یک عمر کار و فعالیتم را در جوان‌ها می‌بینم. من امروز باید از میدان بروم، اگر این جوان‌ها نباشند تجربیات ما به چه کسانی باید منتقل شود.

شور زندگی که در ماه عسل جریان داشت

مهمان سوم علیخانی پدربزرگی دوست‌داشتنی همراه با نوه‌هایش از منطقه کردنشین مهاباد در استان آذربایجان غربی بود. او در سن ۸۴ سالگی در رشته حقوق در دانشگاه آزاد مهاباد تحصیل می‌کند. علاوه بر این، دارای دو لیسانس دیگر در رشته‌های فلسفه و الهیات، و همچنین علوم تربیتی و تربیت دبیر است و حالا بازنشسته کانون سردفترداران است. پدر از شگستگی پایش گفت و از این که به خاطر این شکستگی در چند هفته اخیر، در کلاس‌های درس و امتحانات این ترم حضور نداشته است. او کارنامه‌اش را همراه خود آورده بود و به علیخانی داد. کارنامه‌ای سرشار از نمرات عالی. پدر گفت: دانشجوها و اساتید به من محبت دارند، اما هرگز به من تقلب نرسانده‌اند،چون به تقلب احتیاج ندارم. جزوه‌هایم را هم خودم می‌نویسم. او که با نشاط و شوخ طبع بود در حالی که عینکش را از چشمش برمی‌داشت گفت: چشم‌هایم خیلی قوی است و بدون عینک می‌توانم ببینم. عینک را برای زیبایی زده‌ام. یکی از نوه‌های پدربزرگ دانشجوی سال پنجم پزشکی بود و دیگری به دلیل فوت پدر و مسئولیت اداره خانواده دارای مدرک دیپلم بود.

دفاع علیخانی از خانم‌ها

در ادامه علیخانی از مادر خوشبختی که مهمانش بود پرسید: به نظر شما که زندگی‌تان را با عشقی بی‌آلایش و بدون تشریفات آغاز کردید، چرا آمار طلاق در کشوری که به فرهنگ و تمدن غنی‌اش می‌نازد تا این اندازه بالا رفته است؟ مادر گفت: به خاطر اینکه پدر و مادرها آموخته‌هایشان را به فرزندان‌شان انتقال ندادند. والدین باید راهنمای فرزندان‌شان باشند. نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان بر مدرسه اولویت دارد. همسرم می‌خواست مهریه‌ام به اندازه وزنم طلا باشد. اما وقتی نظر من را پرسیدند گفتم یک شاخه نبات، یک جلد قرآن و کسی که مسئول ثبت عقد ما بود یک مثقال طلا هم به مهریه‌ام اضافه کرد. اما همسرم می‌گفت ارزش تو برای من بیش از اینها است. برای حفظ یک زندگی خانم‌ها باید توقعشان را پایین بیارند و قانع باشند. می‌شود از صفر شروع کرد و به همه چیز رسید. علیخانی افزود: تقصیر ما جوان‌ها هم هست که همه زندگی را از زاویه نگاه خودمان می‌بینیم و البته در دفاع از خانم‌ها باید بگویم که مردها هم مقصرند. ما مردها باید یاد بگیریم که مشکلات و خستگی‌ها را پشت در بگذاریم و با روحیه خوب و با نشاط وارد خانه بشویم. هم زن و هم مرد در حفظ کانون خانواده و آرامش زندگی سهم مؤثر و نقش مهمی دارند. ما هر کسی را دیدیم که حال خوبی داشتند دلیلش این بوده که در زندگی با هم رفیق بودند، پیش از این هم گفتیم وفاداری و تعهد یک خانم به هنگام نداری همسر و وفاداری و تعهد یک آقا به هنگام دارایی و ثروتمندی مشخص می‌شود.

مسن‌ترین عروس و داماد ایران در قاب ماه عسل

احسان علیخانی در دقایق پایانی برنامه همراهان همیشگی ماه عسل را به تماشای آیتم جشن ازدواج مسن‌ترین عروس و داماد ایرانی دعوت کرد که یک ماه قبل در نیمه ماه شعبان در میبد یزد به  عقد هم درآمدند. بعد از پخش آیتم، علیخانی میزبان این پدر و مادر و فرزندان و نوادگان‌شان شد. وی سن و سال پدربزرگ که گوش‌هایش سنگین شده بود را جویا شد. پدر سنش را ۸۰ سال اعلام کرد و مادر گفت بگو ۹۲ سالم است. مادر نیز ۶۷ سال سن داشت. یکی از فرزندان پدربزرگ  در پاسخ به این سؤال علیخانی که چرا برای پدرتان به خواستگاری رفتید، گفت: پدرم بعد از فوت مادرم یک بار دیگر ازدواج کرده بود و همسر دوم‌شان نیز فوت کرد. تنهایی پدر را بیمار و افسرده کرده بود. ما هم برای آنکه ایشان همدم و مونسی داشته باشد و همچنین به سفارش دین برای پدرم به خواستگاری رفتیم. مادر نیز گفت: علاقه‌مند بودیم که هر دومان از تنهایی در بیاییم. الان خیلی خوشحالم که ازدواج کردم، چون دیگر تنها نیستم، همدم، هم‌صحبت و سرپرست دارم. همچنین فرزندان این پدر و مادر عزیز یک بشقاب را به عنوان هدیه از طرف اهالی میبد یزد، به برنامه ماه عسل تقدیم کردند.

کلام پایانی

علیخانی به هنگام خروج از صحنه ماه عسل گفت: زندگی جریان دارد و ادامه پیدا می‌کند. بعضی وقتها به جای اینکه فکر ‌کنیم قرار است اتفاقی بیافتد و تلخ و تاریک نگاه کنیم به فردا و پس فردایمان، و منتظریم تا یک دریچه، یک اتفاق، یک روز سفید به وجود بیاید تا انگیزه را به ما تلقین کند، بهتر است خودمان تلاش کنیم و آن فردا را بسازیم. به جای این که منتظر یک شانس طلایی و یک فرصت رؤیایی باشیم، خودمان فرصت‌ها را به وجود بیاوریم. با دیدن این پدر و مادرها باید به خودمان بیاییم. این‌هایی که در سن ۹۰ سالگی به فکر آینده‌شان هستند و سرشار از امید و انگیزه زندگی‌اند. قدر این ثانیه‌ها را بدانیم.

پیام امشب ماه عسل

ماه عسل در این قسمت خود سرشار از درس بود، برای نسل ما و نسل پدر و مادرهای ما. برای ما که این روزها ناسپاسی و ناشکری‌های‌مان زیاد شده، و صبر و حوصله‌مان کم. بیشتر گلایه می‌کنیم و کمتر تلاش. و برای پدر و مادرهای ما که گمان می‌کنند دیگر سهمی برای لذت بردن از زندگی ندارند، خود را از همه چیز محروم می‌کنند و همه خوشی‌های دنیا را مختص فرزندانشان می‌خواهند. اگر کمی در زندگی مهمانانِ این قابِ ماه عسل عمیق شویم، مهمانانی که از سه دهه آغازین این قرن بودند، از سال‌های ۱۳۰۰، ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰، حس عشق، امید به زندگی، نشاط، تلاش، احترام، صبر و وفاداری را از تک تک کلام و رفتار این موسپیدان دریافت می‌کنیم. ماه عسل این بار روایت‌گر قصه زندگی افرادی شد که برای خود هدف دارند، قدر خود را دانسته‌اند و به لحظه لحظه‌های زندگی امیدوارند. آنهایی که درس زندگی دادند.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار