جوک شهید مطهری به روایت هاشمی رفسنجانی

کد خبر: ۶۷۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۱
خاطراتی از شهید مطهری به روایت هاشمی رفسنجانی را در زیر بخوانید:

جوک شهید مطهری

مرحوم شهید مطهرى یک چیزى نقل کرد،... ایشان مى‏ گفتند که ما همسایه‏اى داشتیم (در زمان حکومت جبهه‏ ملى در ایران، زمان دکتر مصدق) آدم صادقى هم بوده (این را من از آقاى مطهرى نقل مى‏کنم) او یک مستأجرى داشته و این آقا مى‏گوید که ما مى‏دیدیم این مستأجر طبقه بالاى ما، اکثر وقت خود را در پشت بام مى‏گذارند و ساعاتى طولانى از شب و روز در پشت بام است. 

اول فکر کردیم کف‌تر بازى مى‏کند. بعد دیده بودیم کاسب است، دلال است، این آدم نمى‏شود کف‌تر باز باشد و به علاوه شب به پشت بام مى‏رود، این نمى‏شود. در کار این مرد به شک افتادیم. 

موقعى بود که نفت را از ما نمى‏خریدند و دولت دکتر مصدق صادرات را تشویق مى‏کرد. هر چیزى از ایران صادر مى‏ شد، از پوست انار تا چیزهاى دیگر. آن موقع خیلى روى صادرات فشار آمده بود و تشویق مى‏ شد. 

از چیزهایى که آن موقع صادر مى‏ شد، فضله سگ بود که حالا من نمى‏ دانم کدام کشورى مى‏ خرید و براى چى مى‏ خرید! بعد مى‏ گفت: ما دنبالش را گرفتیم. دیدیم یک مقدار شن و ماسه و خاک و پشم و این چیز‌ها جمع کرده و لوله ‏هاى پلاستیکى درست کرده، این‌ها را گلِ مى‏کند، و در یک لوله پلاستیکى مى‏ریزد و فشار مى‏دهد، اطراف پشت بام از این چیز‌ها درست کرده: شبیه‏ فضله سگ. 

ما گفتیم که این‌ها چیه درست کردى؟ گفت: براى اینکه خارجى‏‌ها فضله سگ مى‏خرند، ما فضله سگ تقلبى درست مى‏کنیم! بعد ایشان (شهید مطهرى) جوکش این بود، مى‏گفت: حالا خود فضله سگ چیه که تقلبى‏ اش باشد! 

عراقی‌ها، آن کماندوهاى اصلى تربیت شده‏ شان آمد و تپه‏‌ها را گرفت و بعد هم آن جورى در رفتند، حالا آمدند براى ما کماندوهاى تقلبى بدلى آوردند! تیپ این‌ها این است. آن ارتش مى‏خواهد در مقابل این مردم بجنگد؟! [۱] 

 [۱]. مجموعه آثار هاشمی رفسنجانی> خطبه‏‌هاى نماز جمعه، ج‏۳، ص: ۲۷۹ و ۲۸۰



سیماى انقلاب و نخستین حضور

هنوز غروب ۲۲ بهمن نشده بود که رادیو و تلویزیون ایران به دست مردم تصرف شد و کمى بعد صادق قطب‏ زاده ‏به عنوان اولین مسئول دولت انقلاب، در آنجا منصوب گردید. 

امام از‌‌ همان آغاز به برنامه‏ هاى رادیو و تلویزیون توجه داشتند و بعضى از برنامه‏‌ها و موسیقى‏ هاى تند را نمى‏پسندیدند و از آن‌ها راضى نبودند. 

موسیقى‏هاى حماسى، سرود و مانند این‌ها را قبول داشتند اما آن‌ها در روزهاى اول گاهى موسیقى‏ هاى مبتذل زمان شاه را نیز پخش مى‏ کردند؛ از‌‌ همان نوارهایى که از قبل داشتند. همچنین امام انتظار داشتند تعبیرات و ادبیات خاصى را بشنوند مثلًا مایل بودند گویندگان رادیو و تلویزیون، بگویند انقلاب اسلامى، ولى آن‌ها این کار را نمى‏کردند. ایشان، فرداى پیروزى انقلاب من و شهید مطهرى را خواستند و گفتند: نباید این جورى باشد؛ شما بروید وضع رادیو و تلویزیون را درست کنید. 

من و شهید مطهرى بیرون آمدیم، در اطراف هم ترافیک فشرده‏اى بود. من رفتم تا ماشین خودم را از پارک بیرون بیاورم که می‌سر نشد؛ سرانجام یک ماشین پیدا کردیم و دو نفرى به ساختمان جام جم رفتیم. 

کسانى که آنجا را گرفته و اداره مى‏ کردند، ما را مى‏ شناختند، به همین دلیل براى ورود به آنجا با مشکلى روبرو نشدیم. رفتیم و نظرات امام را گفتیم. افرادى که در آنجا بودند به من گفتند شما یک سخنرانى براى مردم ایراد کنید و من داشتم فکر مى‏کردم که چه بگویم که آن‌ها مرا به اتاق پخش مستقیم تلویزیونى بردند و گفتند شروع کن. من هم بدون آمادگى، صحبت کردن را شروع کردم. گویا بحث دو چهره از انسان‏ یعنى حالت شیطانى و حالت انسانى را مطرح ساختم. روز بعد در خیابان دیدم مردم مرا به همدیگر نشان مى‏دهند؛ قبل از آنچهره من کمتر شناخته شده بود. 

این حساسیت امام نسبت به برنامه‏ هاى رادیو و تلویزیون، چندین بار دیگر نیز مطرح شد که هر بار با حضور جمع دوستان ما، مسأله به نوعى حل و فصل مى‏شد. از آن به بعد براى ما و خصوصاً براى دست اندرکاران رادیو و تلویزیون، مشخص شد که امام دقت نظر خاصى بر روى این رسانه دارند و برنامه‏ هاى آن، با حساسیت بالایى مورد توجه ایشان است. 

البته مشکلات مدیریتى این رسانه و اختلافات مربوط به شیوه اداره آن، بعد از حدود یکصد روز اعتصاب در بخشهاى مختلف و نیز سهم خواهى هر یک از گروههاى سیاسى، براى بهره بردارى از رادیو و تلویزیون و تفاوت نگاه‌ها براى تهیه برنامه‏‌ها و مسائلى از این دست از جمله بحث‏هاى مهم روز‌ها و حتى ماههاى آغازین پیروزى انقلاب بود. [۱] 

 [۱]. مجموعه آثار هاشمی رفسنجانی> کارنامه و خاطرات، انقلاب‏ وپیروزى، ص: ۱۹۶ تا ص: ۱۹۸


در سوگ آیت الله مطهرى‏

در فرداى شهادت آیت الله مطهرى، امام، مجلس سوگوارى در مدرسه فیضیه قم بر پا كردند. حضور مردم همانند روز تشیع جنازه با شكوه و پر عظمت بود؛ تا چشم كار مى‏كرد انسانهاى عزادار بود و چشم‏هاى گریان. من با وضعیت روحى كه داشتم، بنا نداشتم كه در این مجلس سخنرانى كنم، اما امام مرا به این كار امر نمودند و من اطاعت كردم.

در این سخنرانى گفتم: دشمنان انقلاب، حلقه‏هاى خاصى از كارهاى مخصوص ترتیب داده‏اند كه روحیه ملت را تضعیف كند كه یكى از آنها ترور است. در واقع بدترین و ضعیف‏ترینش همین است. اینها خیال مى‏كنند كسانى كه در این انقلاب نقش دارند از مرگ مى‏ترسند؛ والله من احساس مى‏كنم و به طور محسوسى برایم روشن است كه آقاى مطهرى وقتى كه گلوله مى‏خورد حالت روانى‏اش- اگر كه توجه داشته- جمله فُزتُ و رّبِ الكعبه، امیرالمومنین، به یادش آمده است‏و بعد تاكید كردم: مدرسه فیضیه امروز شكوه شهادت یك رهبر مذهبى را نشان مى‏دهد. دشمنان ما ببینند و یاد بگیرند و از این به بعد، دیگر دنبال این توطئه‏هاى ضعیف و كارهاى بى‏رمق و بى‏خرد نروند و بدانند كه همه ما آماده‏ایم؛ والله آماده‏ایم و از شهادت استقبال مى‏كنیم. آن گاه با اشاره به هیاهوهایى كه گروههاى سیاسى، در ارتباط با آزادى و سانسور بپا كرده‏اند، گفتم: یكى از مسائلى كه این روزها علم كرده‏اند و به رخ دنیا مى‏كشند و جوانهاى ما را مى‏خواهند فریب بدهند، مساله سانسور است؛ شنیده‏اید كه همین روزنامه‏ها و همین عوامل ارتجاع و عوامل امپریالیسم سرخ و سیاه، دولت و ملت ما و حتى رهبرى انقلاب را به سانسور متهم كرده‏اند. خدا مى‏داند در تاریخ دنیا، انقلابى به وجود نیامده كه در روزهاى اول بتواند مثل كشور ما، این جور باز و همه چیز آن در اختیار مردم باشد. انقلابهاى دنیا را ببینید؛ شوروى پس از شصت سال كه از عمر انقلابش مى‏گذرد، هنوز پشت پرده‏هاى آهنین زندگى مى‏كند، و در آنجا هنوز از آنچه كه در خانه همسایه مى‏گذرد، همسایه دیگر چیزى نمى‏فهمد، این در حالى است كه ما روز بعد از انقلابمان مرزهاى هوایى و زمینى را به روى خبرنگاران داخلى و خارجى، باز كردیم تا حقیقت انقلاب را انعكاس دهند، هر چند كه آنها هر چه مى‏خواهند ولو دروغ و تهمت، علیه انقلاب ما مى‏گویند. شما این روزنامه هایى كه با قدرت انقلاب ملت ما پیروز و آزاد شده‏اند و توطئه گرانه خبرهایى را كه بویى از حقیقت ندارند، منعكس مى‏كنند، ببینید.

در واقع نود و نه درصد مردم، چیزى را مى‏خواهند و نیم درصد دیگر ممكن است چیزهاى دیگرى را بخواهند، اما صداى آن نیم درصد بیشتر از صداى آن نود و نه درصد در مطبوعات و رادیو و تلویزیون شنیده مى‏شود؛ باز هم با كمال پررویى، این انقلاب را متهم به سانسور مى‏كنند و انتخابات و رفراندوم را تحریم مى‏كنند. حالا هم كه اسلحه به دوش گرفته‏اند و آزادانه در خیابانها حركت مى‏كنند و ذخایر انقلاب را ناجوانمردانه در دل شب به خاك و خون مى‏ كشند؛ آن هم چه شخصیتى را، یك فیلسوفى را كه حاضر نبود كمترین حفاظتى برایش در نظر گرفته شود و هیچ محافظ شخصى نداشت. ترور كردن ایشان كه كار سختى نیست، و هر كسى مى‏تواند چنین كارى بكند. لابد این را به حساب قدرتشان مى‏خواهند بگذارند. ولى اشتباهشان همین جاست. آنها نمى‏دانستند، الگوى انقلاب با مسائل گذشته فرق دارد. جامعه ما در ظرف دیروز و امروز همان حالى را نشان داد كه در روزهاى انقلاب از خود نشان داده بود و بر خلاف نغمه هایى كه ساز شده بود و ادعاهایى كه مى‏شد، معلوم شد كه جامعه ما به انقلاب خود، بیش از هر چیز دیگر فكر مى‏كند.

این صحبتهاى من در مدرسه فیضیه، در روزهاى بعد، از سوى گروههاى سیاسى به‏ویژه گروههاى چپ، تحریف شد و با هیاهو و جنجال و اظهار اینكه صداى پاى فاشیسم به گوش مى‏رسد به مبارزه با ما پرداختند. من با توضیح اینكه: در آن سخنرانى نگفته‏ام كه چپى‏ها مسئول خون استاد مطهرى هستند، بلكه گفته‏ام كه توطئه‏هاى شرق و غرب، یكى از حلقه هایش را نشان داده و حلقه‏هاى دیگرش را بعد مى‏گویم و یك سرى انتقادات از گروههاى چپ و گروههاى راست افراطى كرده‏ام، خطاب به آنها گفتم: آزادى بسیار مقدس است و ما به خاطر آزادى مبارزه كرده‏ایم؛ اما كار شما فریبكارى و خیانت به ملت است و بدانید كه شما نمى‏توانید این نقاب را به چهره‏هایتان بكشید و با سوء استفاده از آزادى، علیه انقلاب سخن بگویید و آن را در جهان بدنام كنید.[1]

[1] . مجموعه آثار هاشمی رفسنجانی> كارنامه و خاطرات، انقلاب‏ وپیروزى، ص: 278 تا  ص: 280
پربیننده ترین ها