احمد شیرزاد: هنرمند باید جامعه را بیدار کند
تحریم و مذاکرات هستهای یکی از موضوعات روز ایران و در دایرهای گستردهتر جهان است. اما آثار هنری چگونه میتوانند به این مسائل بپردازند و چگونه هنرمندان با حضورشان در فعالیتهای اجتماعی میتوانند همراه مردم و سیاستمداران شوند؟ هرچند برخی بهجد مخالف سیاستزدگی هنر هستند و آن را تقبیح میکنند، اما برخی دیگر هنرمند را عضوی از جامعه میدانند که نمیتواند از تأثیرات تصمیمات سیاسی بر خودش و جامعهاش غافل باشد و بههمیندلیل ناگزیر از پرداختن به موضوعات سیاسی است. «احمد شیرزاد»، تحلیلگر مسائل سیاسی، در گفتوگو با «شرق» درباره این نسبت سخن گفته است.
تصمیمات کلان سیاسی؛ برای مثال درباره مسئله هستهای ایران، میتواند دستمایه تولید آثار هنری قرار گیرد؟
بهصورت سنتی سیاستمداران از هنرمندان توقع دارند که در مدح آنها و سیاستهایشان سخن بگویند. از دیرباز چنین علاقهای به ستایش و مدح در میان اهل قدرت وجود داشته است. در مورد هنری مثل نقاشی، پرترههای تمامقد چهرههای سیاسی اثرگذار نشاندهنده این تمایل است. جالب اینکه امروز هنرهایی مثل عکس و تصویرسازی، کارکرد نقاشی در دوران قدیم را پیدا کردهاند. ولی به نظر من این فروختن هنر است و هنرمندان نباید هنر ارزشمندشان را به کسی بفروشند. درواقع حرفم این است که ورود صریح هنرمند به عرصه سیاست، هنر را از مردم عادی دور میکند. مخاطبان آثار هنری سیاسی به شکلی که گفتم عامه مردم نیستند. استقلال هنرمند به نظر من مهمترین اصل برای اوست.
یعنی شما با ورود هیچگونه موضوع سیاسیای به عرصه هنر موافق نیستید؟ یعنی هنرمند نمیتواند تأثیر تحریم را بر زندگی روزمره مردم تصویر کند بدون اینکه هنرش سفارشی باشد؟
ببینید هنرمند اصولا نمیتواند بهعنوان کسی که اهل فکر و خلاقیت است، از آنچه در اطرافش میگذرد، خودش را کنار بکشد چون به بیان ساده، هنرمند در خلأ کار نمیکند، مخاطبانی دارد که مردم هستند و این مردم هم در شرایط ویژه اجتماعی و سیاسی زندگی میکنند. بااینحال اگر هنرمند بخواهد از موضوعات سیاسی وام بگیرد باید به واقعیت متعهد باشد و آنچه را که میبیند، ارائه کند. درباره همین مثال شما، من در سالهای اخیر دوستانی را مخصوصا در عرصه سینما دیدهام که آثاری را تولید کردهاند که نه هنری بوده است و نه حتی منصفانه. این نشان میدهد هنرمند هیچ تصوری از موضوعی که به آن پرداخته، نداشته است؛ نه آن فضا را لمس کرده و نه حتی از نظر کارشناسی درباره موضوع مهمی مثل مسئله هستهای تحقیق و تفحص کرده است. این نشان میدهد که هنرمند از سیاستمدار یک خط خاص را گرفته و بعد در یک فضای ذهنی و انتزاعی اثری تولید کرده است. این سفارشیکارکردن بههیچوجه درست نیست و نهتنها هیچ کمکی نمیکند، بلکه بیشتر باعث میشود یک روایت خاص از تاریخ ارائه شود.
بعضیها اسم این کار را حمایت از هنر میدانند چون هزینه تولید آثار هنری مخصوصا در زمینه مسائل کارشناسی بسیار بالاست.
سیاستمدار اگر میخواهد حمایتی از هنر داشته باشد باید هنرمند را آزاد بگذارد تا کارش را بکند حتی اگر به خود او نیش بزند. حرف من این است که اشکالی ندارد هنرمند از موضوعات سیاسی برای تولید اثر استفاده کند، اما اولا باید به موضوع اشراف داشته باشد و درثانی باید چیزهایی را که در جامعه دیده و لمس کرده براساس انصاف و واقعبینی ارائه دهد. منظور من حتی این نیست که بگویم از رقیب سیاسی من سفارش نگیر و فقط از من سفارش بگیر. من درمجموع با هنر سفارشی موافق نیستم.
خود شما بهعنوان یک فعال سیاسی از هنرمندان انتظار دارید درباره مسئله هستهای یا موضوع تحریم، اثر هنری تولید کنند؟
بله، چنین انتظاری دارم، اما نه بهعنوان یک فعال سیاسی بلکه اتفاقا بهعنوان یک استاد دانشگاه و یک روزنامهنگار چنین انتظاری از آنها دارم. بگذارید مثالی بزنم درباره همین اتفاقی که همین اواخر رخ داد؛ درباره تشییع پیکر غواصان شهید. ببینید ما در طول جنگ شاهد حماسههای زیادی بودهایم که حتما لازم است درباره آنها صحبت شود ولی چرا تا حالا هیچوقت بُعد ناهنجار جنگ به تصویر کشیده نشده است؟ ما باید در کنار ایثار و رشادتها، چهره کریه جنگ را هم به تصویر بکشیم. ما چرا هیچوقت درباره فضایی که در سالهای آخر جنگ حاکم و منجر به تصمیم پذیرش پایان جنگ شد، اثر تولید نکردهایم. در آن سالها بمبارانهای بسیار کریهی اتفاق افتاد که هنوز دربارهاش صحبت نشده است.
واقعیت این است که جامعه هنری هم با محدودیتهای زیادی روبهروست.
بگذارید یک مثال بزنم. در طول جنگ سرد، برای سالها موشکهای آمریکا و شوروی سابق، اروپایغربی و شرقی را نشانه رفته بود. روشن بود اگر حادثهای بین این دو قدرت ایجاد شود، اروپا ویران میشود. این موضوع دستمایه موجی در ادبیات اروپا شد و فشارهایی ایجاد کرد که نهایتا در فروپاشی دیوار برلین بسیار اثرگذار بود و حتی میتوانم بگویم موجب تغییر تفکر آمریکا و غربیها درباره اروپا شد.
ما در جامعهمان هیچ حسی درباره تهدید جورج بوش به جنگ نداشتیم و درک نمیکردیم اگر این اتفاق رخ دهد، چه میشود. در اینجا بود که میتوانست پای هنرمندان وسط کشیده شود.
هنرمندان میتوانستند از تخیلشان برای بهتصویرکشیدن چنین جنگی استفاده کنند.شاخکهای هنرمند باید زودتر از بقیه مردم فعال شود. اوست که باید جامعه را بیدار کند و بپرسد آیا شما میدانید جنگ هستهای چیست؟ موازنه هستهای در جایی مثل خاورمیانه که هرروز دچار آشوب است چه معنایی دارد؟ میدانید اگر جنگ هستهای بین افغانستان و پاکستان دربگیرد، چه اتفاقی میافتد؟ من فکر میکنم مشکل جامعه هنری ما این است که نمیتواند درک و خلاقیتش را بهکار گیرد تا این هشدارها را به مردم بدهد.
گزارش خطا
آخرین اخبار