نگاهی به آثار و اندیشههای «علی شریعتی»
«علی شریعتی» یکی از روشنفکران مطرح و تاثیرگذار در روزگار معاصر ایران است. افکار، نوشته ها و آرای او در مدت سه دهه تاثیرات شگرفی بر فضای روشنفکری و اجتماعی ایران نهاد که هنوز هم این تاثیرات به اشکال مختلف تداوم خود را حفظ کرده است.
اگر فضای فکری ایران در دهه ی1340 متاثر از جلال آل احمد بود، فضای دهه ی 1350 بی شک به شریعتی تعلق داشت. با این تفاوت که آل احمد گرفتاری اجتماعی را که روشنفکران ایران با آن روبرو بودند ادیبانه آشکار کرد، ولی راه حلی پیش پا ننهاد. شریعتی اما خود را با مسائل نظری و راه حل های عملی تغییر دادن این وضع دشوار مشغول ساخت. گفتمان اصلی او، «بازگشت به خویشتن»، دنباله گفتمان «غربزدگی» آل احمد بود.(1)
شاید بهترین تعریفی که از شریعتی می توان به دست داد، جامعه شناس دین است. این نکته را می توان با دو واقعیت پذیرفت؛ نخست این که بیشتر چیزهایی که او نوشته از چارچوب دین و اندیشه ی دینی بیرون نیست و دوم این که رهیافت او به دین به پیروی بعضی از مکتب های فکری در جامعه شناسی معاصر است.(2)
پس از این روست که شریعتی به عنوان یک متفکر دینی با معیارهای اعتقادی خود به ارزیابی ریشه های عقب ماندگی و ناکامی ها می پردازد. (3)
آنچه که شریعتی را در میان متفکران ما، به جهاتی متمایز و ممتاز می سازد عبارتست از استقلال اندیشه ، آشنایی و درک عمیق از روح زمان و مسائل عصر و تمدن کنونی و نیز تکیه ی اساسی و بنیادین بر جهان بینی مذهبی و تفکر دینی .(4)
مجموعه آثار شریعتی بالغ بر37 اثر در موضوعات مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و … است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیت هایی چون امام علی(ع)، امام حسین(ع)، ابوذر، اقبال لاهوری و… کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند.
شریعتی در کتاب «هبوط در کویر» نوشته ها و آثارش را این گونه وصف می کند: «وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف. اما بر3 گونه. سخن گفتن و معلمی کردن و نوشتن. آنچه تنها مردم می پسندند، سخن گفتن، آنچه هم من و هم مردم می پسندند معلمی کردن و آنچه خودم را راضی می کند و احساس می کنم با آن نه کار که زندگی می کنم؛ نوشتن! نوشته هایم نیز بر سه گونه اند: «اجتماعیات»، «اسلامیات» و «کویریات». آنچه تنها مردم می پسندند اجتماعیات و آنچه هم من و هم مردم اسلامیات و آنچه خودم را راضی می کند و احساس می کنم که با آن نه کار-چه می گویم- نه نویسندگی که زندگی می کنم: کویریات»(5)
نگرش پدیدار شناسانه در اندیشه شریعتی
برخی معتقدند که رویکرد غالب در اندیشه های شریعتی دیدگاه پدیدارشناسانه وی است. شریعتی این رویکرد را در پژوهش ها و شیوه مواجهه با مسایل اجتماعی، تاریخی و تمدنی از جمله دین اتخاذ می کند.
مواجهه او با سنت تاریخی غرب و مدرنیته نه مواجهه ای تئولوژیک و نه ایدئولوژیک است بلکه مواجه ای پدیدارشناسانه با سنت تاریخی و جهان غرب و مدرن است.
وی در تلاش برای تعیین معنای سنت تاریخی در جهان کنونی از طریق کوششی در ایجاد دیالوگ و گفت و گو میان سنت تاریخی و عقلانیت مدرن برآمده است. بنابراین آنچه شریعتی را ممتاز کرده دیالوگ بین سنت تاریخی و عقلانیت مدرن است بی آنکه یکی بر دیگری قالب شود.(6)
شرق و غرب در اندیشه ی شریعتی
شریعتی برای شرق و غرب ویژگی های خاصی قائل است. از نظر او با وجود برخی مشترکات، آنها دارای تفاوت های اساسی با یکدیگر هستند که برخی از آنها عبارتند از:
-جهان گرایی: غرب همواره متوجه جهان است. متفکران غربی مانند ارسطو به جهان شناسی توجه جدی دارند، اما متفکران شرقی نسبت به آن بی اعتنا هستند.
-عقل گرایی: غربی برای فهم هر چیز استدلال می کند و از روی احساس چیزی نمی پذیرد. در غرب عقیده زائیده منطق است، اما در شرق ایمان ابتدا در دل پیدا می شود و سپس عقل به نگاهبانی آن می پردازد.
-سازمان و تشکیلات: غربی ها به دنبال نظم و سازمان اداری هستند و بی نظمی را تحمل نمی کنند، اما «شرقی برای نظم یک توجیه مطرود و برای پریشانی یک توجیه عمیق دارد.»(7)
-احساس خوشبختی: در غرب، خوشبخت بودن مهم و در شرق خوشبخت شدن و جستجوی کمال مهم است.
-بینش ایده آلیستی: غربی ماده را یک پدیده ذهنی می داند، اما شرقی واقع گراست. غربی، جهان را مجموعه ای از صورت های خشک ذهنی و تصویری مجرد، ولی بی روح می داند، در حالی که شرقی نوعی تماس مستقیم با حقیقت برقرار می سازد.(8)
شریعتی در عین حال که به نقد غرب می پردازد و از رویه ی استعماری آن به شدت انتقاد می کند، اما غرب ستیزی نمی کند. او در تحلیل علم، فرهنگ و تمدن غرب کلی نگری نمی کند، بلکه غرب را یک کل تلقی می کند که می توان برخی اجزاء آن را گرفت و برخی دیگر را نفی کرد. (9)
عرفان، برابری، آزادی
شریعتی برای انسان سه نیاز قائل است. «عرفان»، «برابری»، «آزادی». داوری او در زمینه همه مکاتب بر اساس پاسخ گویی به این نیازهاست.
به باور شریعتی انسان معاصر در توجه به این سه نیاز اصلی دچار انحراف شده است. وی در این زمینه می نویسد: «انسان معاصر در زمینه عشق و عرفان، گرفتار زهد گرایی شده و در طلب آزادی، گرفتار سرمایه داری و در عشق به عدالت گرفتار یک نظام مارکسیستی شده که در آن اولین چیزی که نفی شده است آزادی انسان و ارزش وجودی انسان است.»(10)
هندسه مکتب
به باور شریعتی برای این که اسلام پاسخ گوی نیازهای زمان باشد و برتری خود را بر سایر مکاتب بشری نشان دهد باید به طرح هندسه مکتب پرداخت به بیان دیگر باید سیمای کاملی از ایدئولوژی اسلامی ارائه داد. از نظر شریعتی مکتب دارای عناصر هفت گانه زیر است:
1- جهان بینی: زیربنای هر مکتب اعتقادی جهان بینی است. جهان بینی تعیین کننده نگاه انسان به جهان هستی است. برای مثال در جهان بینی مذهبی جهان دارای مبدا با شعوری است که آن را برای نیل به غایت خاصی آفریده است. علاوه بر جهان طبیعت، جهان ماورای مادی نیز وجود دارد؛ همان گونه که غیر از دنیا، عالم آخرت هم وجود دارد.
2-انسان شناسی: نوع نگاه مکتب به چیستی انسان، انسان شناسی آن را مشخص می کند. در انسان شناسی تلقی فلسفی و اعتقادی از انسان مطرح است، نه تلقی علمی محض به ابعاد مختلف وجودی انسان.
3-جامعه شناسی: مراد نگرش انسان به جامعه بشری است. به بیان دیگر در مکتب نوع نگاه به جامعه یا جامعه بینی مطرح است. جامعه بینی یک علم متعهد است، نه یک دانش بی هدف. به زعم شریعتی جامعه شناسی قرن نوزدهم برخلاف جامعه شناسی عصر حاضر، جامعه شناسی اعتقادی بوده است.
4-فلسفه تاریخ: حرکت انسان به صورت یک جوهر سیال در بستر زمان.
5- ایدئولوژی: عبارت است از نگرش انسان نسبت به خود، جایگاه طبقاتی و گروه اجتماعی خود.
6-جامعه ایده آل: همان مدینه فاضله ای است که هر انسانی آرزوی تحقق آن را دارد. هر مکتبی، جامعه آرمانی خود را به دیگران ارائه می دهد. تصویر جامعه آرمانی نشانگر آن است که وضعیت مطلوب انسان چگونه باید باشد. در ایدئولوژی اسلامی تلاش می شود تا امتی برپا شود که انسان ها با اشتراک در هدف واحد به سوی ایده آل خویش حرکت کنند.
7-انسان ایده آل: مراد انسان مطلوب یا الگوست. یعنی انسان آن گونه که باید باشد، نه آن گونه که هست. هر مکتب باید، تصویری روشن از انسان آرمان خود ارائه دهد.(11)
از خود بیگانگی انسان معاصر
شریعتی یکی از ویژگی های انسان معاصر را از خود بیگانگی یا مسخ شدگی می داند. یکی از واژه یی که وی در آثارش به کار برده واژه «الینه» و «الیناسیون» است. الینه به معنای جن زده یا مجنون است.
شریعتی عوامل الیناسیون را به این صورت برمی شمارد:
-ابزار کار: ماشین از عوامل الیناسیون است؛ یعنی فرد خود را جزیی از ماشین می پندارد. به عبارتی دیگر انسان تبدیل به شی می شود.
-فکر و فرهنگ: اخذ افکار و عقاید و ارزش های سایر فرهنگ ها موجب از خود بیگانگی می شود.
-از دست دادن ایمان به خویشتن: اگر انسان ایمان به خود و توانمندی هایش را از دست بدهد یا دچار تزلزل شخصیت شود، از خود بیگانه خواهد شد.
-عشق و احساس: غلبه ی بیش از حد احساسات نیز موجب از خود بیگانگی می شود.
-پول:آن گاه که ارزش های اقتصادی، جانشین ارزش های انسانی می شود.(12)
گفتمان بازگشت به خویشتن
گفتمان اصلی شریعتی «بازگشت به خویشتن» است و از این روست که راه حل شریعتی «خودیابی» یا همان «بازگشت به خویش» در برابر از خود بیگانگی است.(13)
شریعتی بازگشت به خویش را چنین توضیح می دهد:«بازگشت به خویشتن اصیل و انسانی و احیای ارزش های فرهنگی و فکری سازنده و مترقی و آگاهی بخش خود ما»(14) در واقع منظور وی همان طور که خود توضیح می دهد بازگشت به نژاد و ملیت گذشته نیست، بلکه بازگشت به اسلام است.(15)
شریعتی بر این نکته تکیه می کند که با توجه به شرایط جامعه و فرهنگ ما، روشنفکر چه مذهبی باشد و چه غیر مذهبی، باید به «فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی اسلامی» بازگردد و با مدد جستن از این ایدئولوژی به مبارزه بپردازد.(16)
روشنفکر در اندیشه شریعتی
شریعتی معتقد است که روشنفکران گروهی هستند که در جهان سوم وجودشان ضروری است چرا که از «حقیقت» و«چگونه باید باشد» سخن می گویند، نه مانند دانشمندانی که تنها از «واقعیتها» و «چگونه هست» حرف می زنند.(17)
وی روشنفکری را صفتی برای تفکر یک فرد می داند. از این رو معتقد است روشنفکر کسی نیست که کار فکری می کند؛ برخلاف انتلکتوئل که کار فکری شغل اوست. روشنفکر راه می نماید و به سفر می خواند و سرمنزل سفر را نشان می دهد و خود پیش آهنگ کاروان است.(18)
شریعتی در کتاب «بازگشت به خویشتن» در تعریف روشنفکر می نویسد: «روشنفکر نه فیلسوف نه دانشمند، نه نویسنده و هنرمند، روشنفکر متعصب خودآگاهی است که روح زمان و نیاز جامعه اش را حس می کند و بینش جهت یابی و رهبری فکری را داراست. این آگاهی و بینش آگاهی و بینش ویژه ای است که در مسیر تجربه ی اجتماعی و عمل انقلابی بیشتر تحقق و تکامل می یابد تا از طریق تفکرات مجرد ذهنی و مطالعه و تحصیل مکتب های فلسفی و رشته های علمی. چه نهضت روشنفکری دنباله پیامبران تاریخ یعنی هادیان امت هاست.»(19)
نقد و بررسی اندیشه شریعتی
یکی از نقدهای اساسی که بر اندیشه و آثار شریعتی می توان داشت در واقع مواجهه ی رمانتیک اش با جهان است و این خود شاید به برداشت هایی بیانجامد که چندان دارای بن مایه های قوی نظری نیست.
از نقدهای دیگری که بر شریعتی وارد است، شتابزدگی در بحث و این که او گاهی جز مطلوب خویش به هیچ امر دیگری توجه ندارد و این منجر به آن می شود که از ابعاد دیگر بحث باز ماند و گاه نظر او را دچار مشکل سازد.(20)
همچنین برخی معتقدند که گفتمان بازگشت به خویشتن شریعتی، تناقض آمیز و پر از کاستی است، چرا که وی «بازگشت» را همچون یک تعبیر کنایی به کار می برد. اما به راستی باید پرسید که بازگشت به چه چیز و چگونه؟ یک نظر این است که مقصود شریعتی بازگشت به گذشته ی اسلام اولیه است و برخی نیز می گویند که گفتمان بازگشت به خویشتن شریعتی را نباید ناهمزمانانه(Diachroniacally) بلکه همزمانانه(Synchronically) درک کرد؛ زیرا گفتمان او بیشتر درباره ی «نو-گشت» زمان حال بود تا «بازگشت» به گذشته، برای این که سرشت اندیشه ی شریعتی امروزین بود.(21)
منابع:
1- روشنفکران ایران و غرب،مهرزاد بروجردی، نشر فرزان روز1384،ص162
2- منبع قبلی،ص163
3- رویارویی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386،ص112
4- https://www.iptra.ir/vdcjuqoieem.html
5- هبوط در کویر، علی شریعتی، نشر چاپخش1383،ص335
6- https://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920329000146
7- انسان بی خود، علی شریعتی،نشر الهام1381،ص25
8- رویارویی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386، ص120
9- منبع قبلی،ص111
10- خودسازی انقلابی، علی شریعتی، نشر الهام1379، ص48
11- رویاروی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386،ص154-152
12- منبع قبلی،ص123
13- تاریخ تمدن(2)، علی شریعتی، نشر قلم1378،ص234
14- ما و اقبال، علی شریعتی،نشر الهام1380، ص113
15- بازگشت به خویشتن، علی شریعتی، الهام1379، ص29-28
16- منبع قبلی،ص13
17- چه باید کرد، علی شریعتی،نشر قلم1380، ص258
18- منبع قبلی،ص260
19- بازگشت به خویشتن، علی شریعتی، الهام1379،ص31
20- منبع قبلی،ص92
21-روشنفکران ایران و غرب،مهرزاد بروجردی، نشر فرزان روز1384،ص173
اگر فضای فکری ایران در دهه ی1340 متاثر از جلال آل احمد بود، فضای دهه ی 1350 بی شک به شریعتی تعلق داشت. با این تفاوت که آل احمد گرفتاری اجتماعی را که روشنفکران ایران با آن روبرو بودند ادیبانه آشکار کرد، ولی راه حلی پیش پا ننهاد. شریعتی اما خود را با مسائل نظری و راه حل های عملی تغییر دادن این وضع دشوار مشغول ساخت. گفتمان اصلی او، «بازگشت به خویشتن»، دنباله گفتمان «غربزدگی» آل احمد بود.(1)
شاید بهترین تعریفی که از شریعتی می توان به دست داد، جامعه شناس دین است. این نکته را می توان با دو واقعیت پذیرفت؛ نخست این که بیشتر چیزهایی که او نوشته از چارچوب دین و اندیشه ی دینی بیرون نیست و دوم این که رهیافت او به دین به پیروی بعضی از مکتب های فکری در جامعه شناسی معاصر است.(2)
پس از این روست که شریعتی به عنوان یک متفکر دینی با معیارهای اعتقادی خود به ارزیابی ریشه های عقب ماندگی و ناکامی ها می پردازد. (3)
آنچه که شریعتی را در میان متفکران ما، به جهاتی متمایز و ممتاز می سازد عبارتست از استقلال اندیشه ، آشنایی و درک عمیق از روح زمان و مسائل عصر و تمدن کنونی و نیز تکیه ی اساسی و بنیادین بر جهان بینی مذهبی و تفکر دینی .(4)
مجموعه آثار شریعتی بالغ بر37 اثر در موضوعات مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و … است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیت هایی چون امام علی(ع)، امام حسین(ع)، ابوذر، اقبال لاهوری و… کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند.
شریعتی در کتاب «هبوط در کویر» نوشته ها و آثارش را این گونه وصف می کند: «وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف. اما بر3 گونه. سخن گفتن و معلمی کردن و نوشتن. آنچه تنها مردم می پسندند، سخن گفتن، آنچه هم من و هم مردم می پسندند معلمی کردن و آنچه خودم را راضی می کند و احساس می کنم با آن نه کار که زندگی می کنم؛ نوشتن! نوشته هایم نیز بر سه گونه اند: «اجتماعیات»، «اسلامیات» و «کویریات». آنچه تنها مردم می پسندند اجتماعیات و آنچه هم من و هم مردم اسلامیات و آنچه خودم را راضی می کند و احساس می کنم که با آن نه کار-چه می گویم- نه نویسندگی که زندگی می کنم: کویریات»(5)
نگرش پدیدار شناسانه در اندیشه شریعتی
برخی معتقدند که رویکرد غالب در اندیشه های شریعتی دیدگاه پدیدارشناسانه وی است. شریعتی این رویکرد را در پژوهش ها و شیوه مواجهه با مسایل اجتماعی، تاریخی و تمدنی از جمله دین اتخاذ می کند.
مواجهه او با سنت تاریخی غرب و مدرنیته نه مواجهه ای تئولوژیک و نه ایدئولوژیک است بلکه مواجه ای پدیدارشناسانه با سنت تاریخی و جهان غرب و مدرن است.
وی در تلاش برای تعیین معنای سنت تاریخی در جهان کنونی از طریق کوششی در ایجاد دیالوگ و گفت و گو میان سنت تاریخی و عقلانیت مدرن برآمده است. بنابراین آنچه شریعتی را ممتاز کرده دیالوگ بین سنت تاریخی و عقلانیت مدرن است بی آنکه یکی بر دیگری قالب شود.(6)
شرق و غرب در اندیشه ی شریعتی
شریعتی برای شرق و غرب ویژگی های خاصی قائل است. از نظر او با وجود برخی مشترکات، آنها دارای تفاوت های اساسی با یکدیگر هستند که برخی از آنها عبارتند از:
-جهان گرایی: غرب همواره متوجه جهان است. متفکران غربی مانند ارسطو به جهان شناسی توجه جدی دارند، اما متفکران شرقی نسبت به آن بی اعتنا هستند.
-عقل گرایی: غربی برای فهم هر چیز استدلال می کند و از روی احساس چیزی نمی پذیرد. در غرب عقیده زائیده منطق است، اما در شرق ایمان ابتدا در دل پیدا می شود و سپس عقل به نگاهبانی آن می پردازد.
-سازمان و تشکیلات: غربی ها به دنبال نظم و سازمان اداری هستند و بی نظمی را تحمل نمی کنند، اما «شرقی برای نظم یک توجیه مطرود و برای پریشانی یک توجیه عمیق دارد.»(7)
-احساس خوشبختی: در غرب، خوشبخت بودن مهم و در شرق خوشبخت شدن و جستجوی کمال مهم است.
-بینش ایده آلیستی: غربی ماده را یک پدیده ذهنی می داند، اما شرقی واقع گراست. غربی، جهان را مجموعه ای از صورت های خشک ذهنی و تصویری مجرد، ولی بی روح می داند، در حالی که شرقی نوعی تماس مستقیم با حقیقت برقرار می سازد.(8)
شریعتی در عین حال که به نقد غرب می پردازد و از رویه ی استعماری آن به شدت انتقاد می کند، اما غرب ستیزی نمی کند. او در تحلیل علم، فرهنگ و تمدن غرب کلی نگری نمی کند، بلکه غرب را یک کل تلقی می کند که می توان برخی اجزاء آن را گرفت و برخی دیگر را نفی کرد. (9)
عرفان، برابری، آزادی
شریعتی برای انسان سه نیاز قائل است. «عرفان»، «برابری»، «آزادی». داوری او در زمینه همه مکاتب بر اساس پاسخ گویی به این نیازهاست.
به باور شریعتی انسان معاصر در توجه به این سه نیاز اصلی دچار انحراف شده است. وی در این زمینه می نویسد: «انسان معاصر در زمینه عشق و عرفان، گرفتار زهد گرایی شده و در طلب آزادی، گرفتار سرمایه داری و در عشق به عدالت گرفتار یک نظام مارکسیستی شده که در آن اولین چیزی که نفی شده است آزادی انسان و ارزش وجودی انسان است.»(10)
هندسه مکتب
به باور شریعتی برای این که اسلام پاسخ گوی نیازهای زمان باشد و برتری خود را بر سایر مکاتب بشری نشان دهد باید به طرح هندسه مکتب پرداخت به بیان دیگر باید سیمای کاملی از ایدئولوژی اسلامی ارائه داد. از نظر شریعتی مکتب دارای عناصر هفت گانه زیر است:
1- جهان بینی: زیربنای هر مکتب اعتقادی جهان بینی است. جهان بینی تعیین کننده نگاه انسان به جهان هستی است. برای مثال در جهان بینی مذهبی جهان دارای مبدا با شعوری است که آن را برای نیل به غایت خاصی آفریده است. علاوه بر جهان طبیعت، جهان ماورای مادی نیز وجود دارد؛ همان گونه که غیر از دنیا، عالم آخرت هم وجود دارد.
2-انسان شناسی: نوع نگاه مکتب به چیستی انسان، انسان شناسی آن را مشخص می کند. در انسان شناسی تلقی فلسفی و اعتقادی از انسان مطرح است، نه تلقی علمی محض به ابعاد مختلف وجودی انسان.
3-جامعه شناسی: مراد نگرش انسان به جامعه بشری است. به بیان دیگر در مکتب نوع نگاه به جامعه یا جامعه بینی مطرح است. جامعه بینی یک علم متعهد است، نه یک دانش بی هدف. به زعم شریعتی جامعه شناسی قرن نوزدهم برخلاف جامعه شناسی عصر حاضر، جامعه شناسی اعتقادی بوده است.
4-فلسفه تاریخ: حرکت انسان به صورت یک جوهر سیال در بستر زمان.
5- ایدئولوژی: عبارت است از نگرش انسان نسبت به خود، جایگاه طبقاتی و گروه اجتماعی خود.
6-جامعه ایده آل: همان مدینه فاضله ای است که هر انسانی آرزوی تحقق آن را دارد. هر مکتبی، جامعه آرمانی خود را به دیگران ارائه می دهد. تصویر جامعه آرمانی نشانگر آن است که وضعیت مطلوب انسان چگونه باید باشد. در ایدئولوژی اسلامی تلاش می شود تا امتی برپا شود که انسان ها با اشتراک در هدف واحد به سوی ایده آل خویش حرکت کنند.
7-انسان ایده آل: مراد انسان مطلوب یا الگوست. یعنی انسان آن گونه که باید باشد، نه آن گونه که هست. هر مکتب باید، تصویری روشن از انسان آرمان خود ارائه دهد.(11)
از خود بیگانگی انسان معاصر
شریعتی یکی از ویژگی های انسان معاصر را از خود بیگانگی یا مسخ شدگی می داند. یکی از واژه یی که وی در آثارش به کار برده واژه «الینه» و «الیناسیون» است. الینه به معنای جن زده یا مجنون است.
شریعتی عوامل الیناسیون را به این صورت برمی شمارد:
-ابزار کار: ماشین از عوامل الیناسیون است؛ یعنی فرد خود را جزیی از ماشین می پندارد. به عبارتی دیگر انسان تبدیل به شی می شود.
-فکر و فرهنگ: اخذ افکار و عقاید و ارزش های سایر فرهنگ ها موجب از خود بیگانگی می شود.
-از دست دادن ایمان به خویشتن: اگر انسان ایمان به خود و توانمندی هایش را از دست بدهد یا دچار تزلزل شخصیت شود، از خود بیگانه خواهد شد.
-عشق و احساس: غلبه ی بیش از حد احساسات نیز موجب از خود بیگانگی می شود.
-پول:آن گاه که ارزش های اقتصادی، جانشین ارزش های انسانی می شود.(12)
گفتمان بازگشت به خویشتن
گفتمان اصلی شریعتی «بازگشت به خویشتن» است و از این روست که راه حل شریعتی «خودیابی» یا همان «بازگشت به خویش» در برابر از خود بیگانگی است.(13)
شریعتی بازگشت به خویش را چنین توضیح می دهد:«بازگشت به خویشتن اصیل و انسانی و احیای ارزش های فرهنگی و فکری سازنده و مترقی و آگاهی بخش خود ما»(14) در واقع منظور وی همان طور که خود توضیح می دهد بازگشت به نژاد و ملیت گذشته نیست، بلکه بازگشت به اسلام است.(15)
شریعتی بر این نکته تکیه می کند که با توجه به شرایط جامعه و فرهنگ ما، روشنفکر چه مذهبی باشد و چه غیر مذهبی، باید به «فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی اسلامی» بازگردد و با مدد جستن از این ایدئولوژی به مبارزه بپردازد.(16)
روشنفکر در اندیشه شریعتی
شریعتی معتقد است که روشنفکران گروهی هستند که در جهان سوم وجودشان ضروری است چرا که از «حقیقت» و«چگونه باید باشد» سخن می گویند، نه مانند دانشمندانی که تنها از «واقعیتها» و «چگونه هست» حرف می زنند.(17)
وی روشنفکری را صفتی برای تفکر یک فرد می داند. از این رو معتقد است روشنفکر کسی نیست که کار فکری می کند؛ برخلاف انتلکتوئل که کار فکری شغل اوست. روشنفکر راه می نماید و به سفر می خواند و سرمنزل سفر را نشان می دهد و خود پیش آهنگ کاروان است.(18)
شریعتی در کتاب «بازگشت به خویشتن» در تعریف روشنفکر می نویسد: «روشنفکر نه فیلسوف نه دانشمند، نه نویسنده و هنرمند، روشنفکر متعصب خودآگاهی است که روح زمان و نیاز جامعه اش را حس می کند و بینش جهت یابی و رهبری فکری را داراست. این آگاهی و بینش آگاهی و بینش ویژه ای است که در مسیر تجربه ی اجتماعی و عمل انقلابی بیشتر تحقق و تکامل می یابد تا از طریق تفکرات مجرد ذهنی و مطالعه و تحصیل مکتب های فلسفی و رشته های علمی. چه نهضت روشنفکری دنباله پیامبران تاریخ یعنی هادیان امت هاست.»(19)
نقد و بررسی اندیشه شریعتی
یکی از نقدهای اساسی که بر اندیشه و آثار شریعتی می توان داشت در واقع مواجهه ی رمانتیک اش با جهان است و این خود شاید به برداشت هایی بیانجامد که چندان دارای بن مایه های قوی نظری نیست.
از نقدهای دیگری که بر شریعتی وارد است، شتابزدگی در بحث و این که او گاهی جز مطلوب خویش به هیچ امر دیگری توجه ندارد و این منجر به آن می شود که از ابعاد دیگر بحث باز ماند و گاه نظر او را دچار مشکل سازد.(20)
همچنین برخی معتقدند که گفتمان بازگشت به خویشتن شریعتی، تناقض آمیز و پر از کاستی است، چرا که وی «بازگشت» را همچون یک تعبیر کنایی به کار می برد. اما به راستی باید پرسید که بازگشت به چه چیز و چگونه؟ یک نظر این است که مقصود شریعتی بازگشت به گذشته ی اسلام اولیه است و برخی نیز می گویند که گفتمان بازگشت به خویشتن شریعتی را نباید ناهمزمانانه(Diachroniacally) بلکه همزمانانه(Synchronically) درک کرد؛ زیرا گفتمان او بیشتر درباره ی «نو-گشت» زمان حال بود تا «بازگشت» به گذشته، برای این که سرشت اندیشه ی شریعتی امروزین بود.(21)
منابع:
1- روشنفکران ایران و غرب،مهرزاد بروجردی، نشر فرزان روز1384،ص162
2- منبع قبلی،ص163
3- رویارویی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386،ص112
4- https://www.iptra.ir/vdcjuqoieem.html
5- هبوط در کویر، علی شریعتی، نشر چاپخش1383،ص335
6- https://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920329000146
7- انسان بی خود، علی شریعتی،نشر الهام1381،ص25
8- رویارویی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386، ص120
9- منبع قبلی،ص111
10- خودسازی انقلابی، علی شریعتی، نشر الهام1379، ص48
11- رویاروی با تجدد، عبدالله نصری، نشر علم1386،ص154-152
12- منبع قبلی،ص123
13- تاریخ تمدن(2)، علی شریعتی، نشر قلم1378،ص234
14- ما و اقبال، علی شریعتی،نشر الهام1380، ص113
15- بازگشت به خویشتن، علی شریعتی، الهام1379، ص29-28
16- منبع قبلی،ص13
17- چه باید کرد، علی شریعتی،نشر قلم1380، ص258
18- منبع قبلی،ص260
19- بازگشت به خویشتن، علی شریعتی، الهام1379،ص31
20- منبع قبلی،ص92
21-روشنفکران ایران و غرب،مهرزاد بروجردی، نشر فرزان روز1384،ص173
منبع: ایرنا
گزارش خطا
آخرین اخبار