کد خبر: ۶۴۳۴۹
۱۷ / ۰۳ / ۱۳۹۴
(تصاویر) پیکر یکی از شهدای غواص عملیات کربلای 4 با دست بسته
صدای ایران -  پیکر یکی از شهدای غواص عملیات کربلای 4 در حاشیه نشست خبری فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح درباره 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 در معراج شهدای تهران برای دقایقی به نمایش گذاشته شد.






غیر قابل انتشار: ۵
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۸
سپیده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
0
24
آن لحظه که دستانت را می بستند و تورا ...
در آن لحظه به چه می اندیشیدی ؟

به امروز ما که دیگر دزدی وغارت بیت المال و فساد اقتصادی و اجتماعی
از بین می رود ؟

نه ای شهــــــید ...
امروز از آن زمان خیلی بدتر است ...

حرف زیاد است منتها نای گفتن نیست
مشکلات نفس مان را گرفته ...

خوش به سعادت تو
که رفتی و این روز ها رو ندیدی ...

برایمان دعا کن ای شهید
برایمان دعا کن ...
سپیده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۹
6
13
نمیدانم چرا با عزیزای ما اینکا رو میکنند،ما که رضایت نداریم.مسئولین اجازه ندارند به عزیزای ما بی حرمتی کنند و در معرض نمایش بگذارندشون.
پاسخ ها
بسیجی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
این ها به نمایش گذاشتن نیست نمایش علنی مضلومیت است
عمار
|
United States
|
۰۰:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۰
1
5
ا
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـد یقیــن

مثنوی خاک و افلاک
تقدیم به شهدای غواص کربلای چهار
بوی باران می‌رسد این خاک را بر زمین آورده‌اند افلاک را
بوی زهرا بر مشام جان رسد یوسف گم گشته بر کنعان رسد
کشته الله اکبر می‌رسد صد شقایق گشته پرپر می‌رسد
خود نگار نقش الله صمد مست ذکر یا علی در جزر و مد
مژده مژده، ای علی را شیعیان گشته پیدا پیکر اروندیان
گشته پیدا پیکر غواص‌ها از دل و جان فاطمی احساس‌ها
عاشقانی که جدا از ما شدند کربلای چاریان پیدا شدند
آخر از عشق علی رسوا شدند منتقم بر سیلی زهرا شدند
در پی دین تارک دنیا شدند در دل گودال تنگی جا شدند
یوسفان گم شده پیدا شدند استخوان‌ها در کفن‌ها جا شدند
شور زهرایی به سر شیدا شدند قطره قطره عاشقان دریا شدند
ای گرفتاران دنیا بس کنید شهرمان را آب و جارو پس کنید
کوچه هاتان را چراغانی کنید یاد آن پیر جمارانی کنید
آسمان را بر زمین می‌آورند کشته در راه دین می‌آورند
در کفن‌ها استخوان می‌آورند کربلای چهاریان می‌آورند
پیکر غواص‌ها می‌آورند دسته دسته یاسها می‌آورند
کوفیان گو بسته بازار آورید بوی عطر گل پدیدار آورید
کوی و برزن را گلاب آلوده وار می‌رسد از کربلا بوی بهار
یک‌صد و هفتاد و پنج آیینه را کرده بر زهرا سپرها سینه را
بسته بسته در کفن می‌آورند کشته دور از وطن می‌آورند
عاشقان را شور و شینی می‌رسد بوی یاران خمینی می‌رسد
آن شهیدان وطن، غواص‌ها منتقم بر درد و رنج یاس‌ها
می‌رسند از وادی کشف و شهود جمله سر بر پای زهرا در سجود
یک‌صد و هفتاد و پنج آلاله را هم‌نوا با اشک زهرا، ناله را
دست و پا بسته به زیر خاک‌ها گشته پیدا پیکر آن پاک‌ها
چون حسین آن گشته گودی مدفنش عطر و بوی کربلا دارد تنش
بر حسین فاطمه دلداده او با لب عطشان به خاک افتاده او
از وطن دور ای شهید بی کفن می‌کند دل تنگی‌ات مام وطن
ای سیاوش زاده باز آ، در وطن تا که گردد خاک ایرانت کفن
مام ایران تا بغل گیرد تو را در فراق از غصه می‌میرد تو را
ای زنسل رستم و آرش بیا ای سیاوش بگذر از آتش بیا
آن حسینی مسلکان یار امام یک‌صد و هفتاد و پنج آلاله فام
عطر و بوی کربلایی می‌رسد مست صهبای ولایی می‌رسد
کربلا را کاروانی می‌رسد تک پلاک و استخوانی می‌رسد
زندۀ، مدفون به خاکی می‌رسد استخوانی و پلاکی می‌رسد
گشته بر زهرا هلاکی می‌رسد کر بلا را سینه چاکی می‌رسد
انتظار مادری سر می‌رسد روشنی چشم مادر می‌رسد
چون شقایق گشته پرپر می‌رسد یوسف گم‌گشته آخر می‌رسد
بهر مادر نو جوان آورده‌اند مشت خاک و استخوان آورده‌اند
در بغل بگرفته مادر نعش او می‌نماید با جوانش گفت و گو
که‌ی لبت خندان چه پر آه آمدی قامتت رعنا چه کوتاه آمدی
وی مرا بهتر ز جان آیا تویی مشت خاک و استخوان آیا تویی
ا‌ی کفن پوشیده کو پیکر تو را در بغل کو تا بگیرم سر تو را
چشم مستت کو نگار ناز من زلف نازت کو مه طناز من
مشت خاک و استخوان در کفن این تویی آیا تمام جان من
ای جگر گوشم کجا بودی کجا مادرت می‌آوری آیا به‌جا
این منم گیسو سفید آن مادرت آن هلالی قامت غم پرورت
یوسف گم گشته آخر آمدی چون شقایق گشته پرپر آمدی
ای سفر کرده چه خوش باز آمدی سرو رعنایم چه طناز آمدی
ای کفن بر تن چه خوش‌پوش آمدی وز می کوثر قدح نوش آمدی
ای قدح نوش شراب سرمدی مست مینای علی خوش آمدی
استخوانت در بغل گیرم به ناز عاشقی را با تو تا گویم به راز
کی فراقت کرده قامت خم مرا بی تو کی تنها گذارد غم مرا
گرچه دل‌تنگ توأم جانا، بلی گشته از رویم فراقت منجلی
آمدی جانم به قربانت ولی صد هزاران چون تو قربان علی
نذر زهرا کرده بودم چون تو را کرده عشق فاطمه مجنون تو را
سر خوشم چون کشته زهرا تویی گشته پرپر لاله در صحرا تویی
من خودم چون خاک پای فاطمه صد تو را دارم فدای فاطمه
رو سفیدم کرده‌ای در پیش او کشته تا گردیده‌ای در کیش او
ای پلاک و استخوان‌ها السلام زنده در گور، ای جوان‌ها، السلام
ای کبوترهای بی‌پر، السلام ای جگر گوشان مادر، السلام
شیعیان خوب حیدر السلام عاشق زهرای اطهر السلام
دست و پاها بسته مدفون السلام در شلمچه گشته مجنون السلام
السلام ای زنده‌زنده خاک‌ها پر کشیده آن سر افلاک‌ها
بر لبان تشنه و خشکیده‌تان بر فرود خاک و خس بر دیده‌تان
بر دم آخر که جان می‌داده‌اید هم به گودی کاندر آن افتاده‌اید
بر تمام لحظه هاتان السلام بر همه عشق و وفاتان السلام
یک‌صد هفتاد و پنج آورده‌اند یادگار درد و رنج آورده‌اند
بسته بر سر نام زهرا می‌رسد مست مینای طهورا می‌رسد
مشت خاک و استخوان می‌آورند سوی کنعان، یوسفان می‌آورند
عاشقی را ارمغان می‌آورند گشته پرپر ارغوان می‌آورند
بر زمین گو آسمان می‌آورند زنده مدفون گشتگان می‌آورند
زنده‌زنده گشته مدفونان سلام گشته بهر فاطمه قربان سلام
بر مشامم بوی زهرا می‌رسد کاروان غم ز صحرا می‌رسد
از شلمچه کاروانی می‌رسد نذر زهرا کرده جانی می‌رسد
کاروان اشک و ناله می‌رسد پاره‌پاره نعش لاله می‌رسد
گشته پیدا پیکر غواص‌ها بر خمینی آن شده عباس‌ها
دست و پاها بسته، مدفون گشته‌ها آن به زهرا قوم مجنون گشته‌ها
کوفیان بوی بلا را بشنوید عطر ناب کربلا را بشنوید
بشنود هر که ولی را صادق است این صدای قوم زهرا عاشق است
بشنوید این نعره از تابوت‌ها این صدا را زآن سر لاهوت‌ها
این صدای سرخ نسلی بی‌سر است این صدای عاشقان حیدر است
این صدای فاتحان خیبر است منتقم بر کشته میخ در است
این صدای قوم عاشق پیشه است کز بلا کی شیعه را اندیشه است
این چنین گوید شهید راه عشق دل سپرده بر حسین، الله عشق
من علی را شیعه زهراییم شیعه مولای بی‌همتاییم
گرچه سرمستم من از عشق علی داغ زهرا پرجگر دارم ولی
آتشینم دل، ز داغ فاطمه غرق سوزم از فراق فاطمه
می‌روم خود تا در افتم در بلا تا ببینم روی او در کربلا
آنکه شش‌دانگ بلا او را به نام آنکه می‌گوید خدا او را سلام
می‌روم تا گیرم او را انتقام تا به نامش آورم بر پا قیام
گشته مست از باده کوثر منم بهر زهرا کرده ترک سر منم
بسته بر سر نام یا زهرا منم گو ببارد تیر و ترکش بر تنم
عاشقم تا کشته زهرا شوم تا رها از بند این دنیا شوم
این منم بگذشته از جان و جهان دل گسسته از عیال و خان و مان
ترک جان و پا و سر کرده منم در ره زهرا خطر کرده منم
می‌روم تا بهر زهرا جان دهم هرچه دارم، بهر زهرا، آن دهم
می‌روم تا جان سپارم عشق را تا به خون خود نگارم عشق را
می‌روم تا کربلا بر پا کنم انتقام از سیلی زهرا کنم
عاشق زهرایم و زهراییم زین سبب سرمست بی‌پرواییم
کرده بر تن خرقه غواصیم تا ببیند فاطمه عباسیم
کی هراسم من ز دریا موج را با غم زهرا چو گیرم اوج را
می‌شکافم سینه دریا به دست گشته‌ام وز باده کوثر چو مست
عشق زهرا تا به دل دارم چه باک در زمین گردم و یا دریا هلاک
هر کجایی جان سپارم با من اوست جان به قربان گشتن زهرا نکوست
وقت جان دادن به بالینم چو اوست زین سبب بر ما شهادت آرزوست
زنده در گورم کنید آری ولی هم چو زهرا نی کشم دست از علی
هم چو زهرا با علی می‌ایستم من علی را یار زهراییستم
من ز مردن ذره باکی نیستم با علی تا پای جان می‌ایستم
من ز نسل آرشم، ایرانیم من زقوم خائن کوفی نی‌ام
آریایی‌ام، سیاوش زاده‌ام من حسینی مذهبم، آزاده‌ام
گشته سرمست می زهرایی‌ام قطره‌ام با عشق او دریایی‌ام
بشنوید ای زاده ضحاک‌ها کرده بر زهرا ستم، ناپاک‌ها
بشنوید ای آل عمر وعاصها نعره مردانه عباس‌ها
بشنوید ای روبهان، کفتارها ای به چشم فاطمه چون خارها
ای زده سیلی به روی یاس‌ها ای سعودی زادگان نسناس ها
گرچه کشتیدم به خاک و خون ولی نی گذارم لحظه‌ای تنها علی
مشت خاک و استخوانم مانده گر کربلایی می‌کنم بر پا دگر
مانده‌ام تا پای جانم با علی زاستخوانم بشنو بانگ یا علی
زنده در خاکم نمودید ارچه باک من شهیدم، کی، کجا، گردم هلاک
سر زند از خاک من آلاله بس ره بگیرد از شما از پیش و پس
لاله‌ها روید ز خاکم سینه سرخ زنده ماند رسم این آیین سرخ
لاله زاری گردد آخر این جهان تا هویدا گردد آن ماه نهان
مژده دارم عاشقان را بر علی می‌رسد وقت ظهور آن ولی
اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهور ظلم شب را بشکند غوغای نور
بوی مهدی کرده پر آفاق را می‌رسد فصل بهار این باغ را
بر شب ظلمت سحر گاهی رسد از شبستان علی ماهی رسد
خصم زهرا را بگو لختی دگر می‌شود این شام ظلمت هم سحر
می‌رسد آن شهسوار حیدری تا نماید چون علی نام آوری
آن دو دم در کف گرفته تیغ را ز آب کوثر کرده پر ابریق را
می‌رسد شهزاده دل‌دل سوار در کف آورده به مردی ذوالفقار
ره زنید ای عاشقان این راه را تا عیان بینید از او الله را
مژده مخموران که ساقی می‌رسد ظلمت شب را چراغی می‌رسد
انتظار ای عاشقان سر می‌رسد نام زهرا بسته بر سر می‌رسد
یوسف زهرا به کنعان می‌رسد شیعیان را گو به تن جان می‌رسد
وز خم زهرا چه شهدی می‌رسد شیعیان را مژده مهدی می‌رسد
هم چو حیدر ماه مهوش می‌رسد وز یمن بوی ظهورش می‌رسد
دل به تنگ آمد علی کرار شو ای علی اینک یمانی یار شو
ای خراسانی علم بردار شو بر سپاه فاطمی سردار شو
اذن و دستور جهادم ده علی شد نشان‌ها بر ظهور او جلی
شد نشان‌های ظهور او رصد شیعیان را مژده مهدی می‌رسد
می‌رسد دل‌دل سواری چون علی بر الست او جهان مست بلی
تا به کی در کنج خانه ماندنم تا به کی در بند و زندان تنم
گشته عالم پر ز غوغای ظهور شد گشوده درب آن باغ بلور
عرشیان در جوش و مستی و خروش وز خم کوثر ملائک باده نوش
اندک‌اندک دور مستان می‌رسد ساقی زهرا پرستان می‌رسد
می‌رسد آری خدا را می‌رسد منتقم آن سر جدا را می‌رسد
یوسف زیبای زهرا می‌رسد دلبر گم گشته ما می‌رسد
ای دریغا گر که او آید ولی بی‌کس و تنها بماند چون علی
ای دریغا گر بماند بی‌کس او یاری ما را شود دلواپس او
ای دریغا با حسین دیگری ما نماییم این زمان کوفی گری
ای دریغا نقض پیمان‌ها کنیم یا دریغ از دادن جان‌ها کنیم
ای دریغا ما ز نامردان شویم کوفیان ناقض پیمان شویم
دل دریغا بسته دنیا شود تا حسین دیگری تنها شود
ای دریغا ای دریغا ای دریغ حنجر مهدی ببیند روی تیغ
ای دریغا یوسف زهرا به درد بی‌کس و تنها بماند در نبرد
بر ولی ای نامه‌ها بنوشته بس بر ظهور او تمامی پر هوس
می‌هراسم بر ولی از حالتان ای که دنیا قبله آمالتان
بنده سیم و زر و دینارها بی‌وفا نامردم ای غدارها
گو دوباره کربلا بر پا شود مشت نامردان و مردان وا شود
گو بزن طبال، طبل جنگ ر ا کش به رسوایی تو نام و ننگ را
چون‌که خیزد طبل جنگی را خروش نعره تیر و تبر آید به گوش
کربلایی تازه تا بر پا شود هر که در او غش بود رسوا شود
ای دریغا مردم کوفی صفت آن رها کرده ولی را عاقبت
ای دریغا نقض پیمان با ولی تا شود بر نیزه رأس او جلی
ای دریغا مهدی صاحب زمان بر سریر نیزه‌ها گوید اذان
کاروانی می‌رسد از کوی رنج از دیار یوسف و دست و ترنج
عاشقانی یک‌صد و هفتاد و پنج بر تن ما همچو جان داروی گنج
آسمان را بر سریر دست‌ها وز سبوی فاطمه سرمست‌ها
یادگار روزگار عاشقی بر خمینی بوده یار عاشقی
روزگار عشق و ایثار و جنون روزگار لاله‌های واژگون
روزگار کربلای چهار و پنج روزگار پیر از ما دیده رنج
رفته از خاطر دریغ آن روزگار شد خزان ما را دریغ آن نوبهار
پیر ما بر ناقه محمل تا ببست بغض باران در گلوی غم شکست
رفت و برد و او هرچه را آورده بود آنچه را با جان خود پرورده بود
پیر ما رفت و پس از او رفت عشق آن سفید از غصه گیسو رفت عشق
ای دریغا آن جمارانی نفس دوره کردش فتنه‌ها از پیش و پس
تا گرفتش دل زیاران پیر ما خسته از بسیاری تزویر ما
پر گشود آن مرغ عنقا سوی قاف بس که دید او عهد یاران را خلاف
پیر ما رفت و پس از او ما و درد رفتنش بازار دین آشفته کرد
پیر ما رفت و پس از او ماند علی نور زهرایی ز روی او جلی
ماند علی با چاه تنهایی خویش فتنه‌های سبز و سرخ او را به‌پیش
ماند علی برجا ولی با بی‌کسی فتنه‌ها دیده زنا مردان بسی
کرده یارانش رها در کار خویش مانده برپا گرچه او با قلب ریش
وا نهادندش به خود هم یارها بی ابوذر ماند و بی عمارها
سر به چاه بی‌کس آورده او بر نشسته بغض خونش در گلو
بنده دینار و درهم‌ها شدند کوفیان، بیگانه با مولا شدند
دینشان را بهر دنیا باخته آخرت ویران و دنیا ساخته
نقض پیمان‌ها علی را کرده بس بسته بر او راه حق از پیش و پس
ای علی را وانهاده وایتان ای شکسته حرمت آقایتان
قلب حیدر خون ز مکر و ریبتان با چه بد آخر کنم تشبیهتان
خورده سیلی فاطمه از دستتان لعنت حق بر وجود پستتان
بس کنید این فتنه‌ها ای قوم پست قلب مولا از بدی هاتان شکستن
ای ولی را منتظر بهر ظهور می‌هراسم بر شما گنگان کور
می‌هراسم کربلا بر پا کنید بر سر نیزه سر مولا کنید
کوفیان را یا که کوفی‌تر شوید در هجوم فتنه‌ها ابتر شوید
ای ولی را خوانده اندر نامه‌ها کرده پنهان فتنه زیر جامه‌ها
منتظرها بر حسین فاطمه کشتنش با لعل عطشان خاتمه
ای به مهدی منتظرها وایتان تا چه زآید از شما فردایتان
ای دریغا مهدی صاحب زمان از شما یاری طلب دارد به جان
دست یاری سویتان دارد دراز تا نماید دین حق را زنده باز
ای دریغا وا‌نهیدش در میان چون حسین فاطمه، ای کوفیان
می‌هراسم شیعیان را از خواص بی‌بصیرت عالمان پر هراس
در ره دین خوانده خود علامه‌ها بسته پیمان با ولی در نامه‌ها
از خواص گم نموده راه را در میان برکه جسته ماه را
می‌هراسم از خواصی چون شبث از نموده ملک ری‌ها را هوس
می‌هراسم من ز کوفی مسلکان بهر دنیا کرده دین را چون دکان
از خواص کرده شهوت رامشان گشته از چاقی چو خوک اندامشان
از شریح و از هراسیدن ز مرگ زنده بودن در لوای نام و ننگ
می‌هراسم از سکوت ساکتین از ز پا افتادن مردان دین
از لئیمی چون شریح خود فروش از فساد قاضیان باده نوش
از بزرگان دغل‌باز دو رو طالبان کدخدا را گفت‌وگو
از فریب و مکر آقازاده‌ها آن به دام دشمنان افتاده‌ها
زان در اول انقلابی بود ه ها درهم و دینار خود افزوده‌ها
سیر از مردار دنیا خورده‌ها زنده در ظاهر به باطن مرده‌ها
آن ولی را وانهاده در میان غرقه در پندار سودی بی‌زیان
می‌هراسم از خواص پر نفاق بهر دنیا داده دین خود طلاق
از خواص گم نموده راه را کرده خوار آقایی الله را
خانه از مال حرام اندوخته ز آتش حرص و طمع دین سوخته
خورده ازبس لقمه‌های شبهه ناک خود به دست خود فکنده در هلاک
خرقه عالی‌جنابی کرده تن گشته فربه هم چو خوک و کرگدن
جامه دین کرده بر تن از ریا خانه کرده در میان اغنیا
می‌هراسم بر ولی از فتنه‌ها از نمودن کوفیان او را رها
از یقین دانم که دیگر باره باز پرچم سرخ حسینی را فراز
کل ارض کربلا یعنی که ما با ولایت می‌کنیم آیا وفا
با ولی تا پای جان می‌ایستیم یا اسیر دار دنیاییستیم
نامه‌ها بنوشته بر مهدی به درد کو بدان ما را به گردت شیعه مرد
کن ظهور عاشقی یابن الحسن آتش اندر خرمن ظلمت فکن
بسته پیمان با ولی در نامه‌ها چون نبی پوشیده بر تن جامه‌ها
می‌هراسم بر ولی از مکرتان ای نموده دفتر دین را دکان
از نمودن نقض پیمان‌هایتان از هراس و ترس بر جان‌هایتان
می‌هراسم چون شریح و چون شبث یا چو آن بنموده ملک ری هوس
دین خود را بر سر دنیا نهید تا ولی را در میان تنها نهید
بر ولی ترسم ز ابن سعدها ساکتین، توبه کرده بعدها
مهدیا بر تو هراسم از خواص آنکه دارد بر ظهورت التماس
می‌هراسم چون حسین فاطمه کس نماند با تو اندر خاتمه
اندکی صبر ای ولی بهر ظهور بر تو می‌ترسم زقوم گنگ و کور
می‌هراسم بر تو مولا از فریب از وفای کوفیان و مکر و ریب
از عطشناکان بر پست و مقام لقمه‌ها بگرفته شیرین از حرام
از طمع بر مال دنیا کرده‌ها از حرام و شبهه تن پرورده‌ها
از خواص غافل دنیا پرست از بزرگان به ذلت گشته پست
کرده حق را واژگون جعالها کرده گم حق در میان قال‌ها
از بشیر بن عمر ها ای ولی می‌هراسم بر تو از خصم علی
از خواص خود فروش بر مقام واژگون بنموده حق را بر عوام
می‌هراسم از خواص بسته عین داده فتوا بر قتال با حسین
از سلیمان‌های در تردید و شک از زپا بنشستگان وقت کمک
می‌هراسم من ز توابین تو را از تعلل کرده‌ها در دین تو را
از خواص طامع دنیا طلب وز جهالت کرده حیدر جان به لب
از فریب و مکر عمرو عاصها از لعین زاده وقاصها
می‌هراسم بر تو از تنها شدن همچو آن دردانه زهرا شدن
کربلا ترسم شود آخر تو را بر فراز نیزه بینم سر تو را
می‌هراسم بر تو مولا از بلا بی‌کس و تنها شدن در کربلا
از خواص برده دین را قهقرا از نموده با علی چون و چرا
مهدیا دانم تو را وقت ظهور فتنه‌ها بر پا کنندت قوم عور
می‌هراسم بر تو مولا از ریا زان که با گریه تو را گوید بیا
از امینان خیانتگر شده قوم دامن بر گناهان تر شده
از فقیهان به دنیا بسته دل از به پستی‌های دنیا گشته ذل
ای به زهرا روی ماهت نور عین می‌هراسم گر بیایی چون حسین
این جماعت بر ظهورت منتظر گشته بر یاری تو از جان مصر
چون شود بر پا تو را هم کربلا کس نگوید بر الست تو بلی
وانهندت در میانه کار و زار تا شود صحرا زخونت لاله زار
می‌هراسم مهدیا از عهد سست از فریب کوفیان نادرست
از فقیهانی که فتوایت دهند تیغ تیز کینه بر حلقت نهند
از شریحانی که قاضی گشته‌اند با تو چون خط موازی گشته‌اند
خرقه دین کرده بر تن از ریا خوانده خود را از تفرعن اولیا
می‌هراسم بر تو از نا باوران بلعمانی گشته کمتر از خران
ای تمام دین ما دنیای ما یوسف گم گشته زهرای ما
ای سحرگاه شب یلدای ما جان زهرایت میا مولای ما
حب مال و جاه و دنیا مان گرفت بر سر پیمان بمانیم ار شگفت
ما چو خفاشان به شب خو کرده‌ایم ترک آن بشکسته پهلو کرده‌ایم
گشته دنیا چون لجنزاری و ما کرده چون خوکان در او نشو نما
جان مولا صحبت از یاری مکن صحبت از رنج و گرفتاری مکن
ما همه گندم فروش جو نما صحبت از دینار و درهم گو به ما
درد دین داری اگر با ما مگو بغض اگر داری بمیران در گلو
وز دیار ما نمود آلاله کوچ زندگی بی لاله‌ها گردیده پوچ
غرقه رخوت غرقه سستی گشته‌ایم ما اسیر نادرستی گشته‌ایم
کربلا را برده‌ایم از یادها بهر دنیا بس زده فریادها
حرص دنیا حرص مال و حرص پول کرده ما را غافل از درد بتول
دین خراب و شد جهان آبادمان کربلا را تا که برد از یادمان
لاله‌ها گم شد ز خاطرهایمان آمده بر سر چه آخر وایمان
پیر ما شد عاقبت دلگیر ما از درنگ و سستی و تأخیر ما
مو سفید و قد خمید او بس که دید کس ندارد زنده یادی از شهید
سینه مالامال دردش دیده‌ام زاتش غم آه سردش دیده‌ام
شد هلالی قامت آخر پیر ما بس که کرد آن بینوا تدبیر ما
شد سر و رویش سفید آقای ما بس که کشت او بار غم را جای ما
سر به چاه بی‌کسی خواهد کند شکوه تا از یاوران بد کند
پیر تنها مانده ما را کن حلال ای که دائم دیده‌ای از ما ملال
گریه کن در خلوت خویش ای علی تا نگردد غم ز رویت منجلی
اندکی دیگر تحمل کن علی می‌رسد وقت ظهور آن ولی
اندکی دیگر تحمل خوب عشق می‌رسد آن یوسف محبوب عشق
در دل این شهر مملو از جسد باز اما بوی لاله می‌رسد
کاروان اشک و ناله السلام پاره‌پاره نعش لاله السلام
ای کفن پوشیده بر تنها سلام لاله‌ها و یاس و سوسن‌ها سلام
از شمیم پیکر غواص‌ها شهر ما بگرفته بوی یاس‌ها
شاهدان کربلای چهارها با خمینی آن علم بردارها
یاد باد آن روز و آن ایام‌ها آن ز کوثر گشته شیرین‌کام‌ها
ای حسینی مسلکان غواص‌ها شعله‌ور شد با شما احساس‌ها
کربلا یک بار دیگر یاد شد دشت دل‌ها با بلا آباد شد
کاش ما هم کربلایی می‌شدیم هم چو مرغان هوایی می‌شدیم
می‌شکستیم این قفس بر گردمان تا ز بند تن شود آسوده جان
می‌گشودیم عاشقانه پر وبال در هوای عاشقی شوریده حال
فارغ از هر درد و رنجی می‌شدیم کربلای چهار و پنجی می‌شدیم
هشتم خرداد ماه 1394 -تهران – منصور نظری -
عماریون
|
United States
|
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۰
0
7
مثنوی بسیار زیبا و تکان دهنده اب بود لطفا این مثنوی عاشورایی را منتشر کنید بسیارررررررزیباست
پاسخ ها
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
بسیار زیبا بود
بهمن اطمانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۳:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۱
2
5
س, بار دیگر انگار برادرم و مادرم از نو مردن. میگن هنگام بستن دستان عزیزانمان صدام در کاخش بود. پس همین عراقیا این کار را کردن. به پاس این بی ناموسی شان مردانی برای حفظ ناموسشان در برابر داعش می فرستیم که اینبار داعشیان دستان سردارانمان را ببندند و سرشانرا قطع کنند. وه ...
پاسخ ها
آرش
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
درود بر تو، این حرف دل خلیلیهاست...
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۹
سلام اونا عراقی نبودن بعثی عراقی بودند تحت سلطه صدام و آمریکا، خیلی از همون عراقی ها هم به ایرانیان کمک می کردند مثلا مین های خنثی شده رو تو میدون مین می گذاشتن (خاطره ای از سردار شهید علیرضا عاصمی) خط مقدم جبهه ما الان تو عراق و سوریه و غزه و .. است یه مقداری تفکر در اوضاع منطقه اینو ثابت می کنه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۲
6
6
واقعا شرم آوره، حتی پیکر پاک شهیدان هم از دست نمایش های سیاسی و قدرت آقایون آسایش نداره.
پاسخ ها
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
سلام
باید در معرض دید مسولین قرار بگیره تا بدونن چه جوانهایی رفتن تا اینا بیان روی صندلی ریاست قرار بگیرن .ولی به فکر مردم نیستن.
annette
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۵
0
11
هیچ نمیتوان گفت...بشریت چنین جنایتی به خود ندیده تا به امروز.
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
0
7
به ابالفضل قسم مرد به این شهدا میگن نه به من نامرد
shima
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
0
8
بچه ها ولی بعضی چیزا رو باید دید تا فراموش نشن
تا یادمون نره بعضیا از جونشون گشتن واسه ما
تا نفرت از آمریکا که عامل اصلی لو رفتن عملیات بودن و یادمون نره در ضمن ایران اگه به عراق کمک میکنه داعش و از بین ببره بیشتر به نفع خود ایرانه که داعش قدرتمند نشه و به ایران حمله نکنه
بنده گناهکار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
0
6
خوشا بحالتان و لعنت بر دشمنانتان
بنده گناهکار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
0
6
خوشا بحالتان و لعنت بر دشمنانتان
حمیدرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
0
2
ضمن سلام ودرود بیکران به ارواح جمیع شهدای عزیز ، میخواستم مطلبی را عرض کنم ، حقیر این افتخار را داشتم که در دوران دفاع مقدس در میادین جنگ باشم واینرا عرض کنم که در اکثر اوقات ما بیشترین ضربه ها را از منافقین خلق میخوردیم تا بعثیان عراقی !! علتشهم نفوذ منافقین در اکثر رده های نظامی در دوران جنگ بود ومتأسفانه آنها بخاطر مقام ومنصبهای دنیوی هم آخرتشونا وهم مملکت وملت و خاکشونا به اجانب وبعثیهای عراقی فروختند وهمیشه تا جاییکه میتونستند اطلاعات نظامی و استراتژیک و سایر اطلاعات نیروهای خودی را به دشمن میفروختند همانگونه که خودشونا به دشمن فروختند!! وچه بسا اگر نبود این خیانتهای نافقین در جنگ بجرأت میتونم بگم دفاع مقدس مردم شریف ایران هرگز هشت سال بطول نمی انجامید!! ودرحال حاظر هم که منافقین دارند اطلاعات واهی و بی اساس در خصوص مسائل هسته ای ایران به دشمنان این آب وخاک میدن!! ویا اخیرا دست به نهایت بی غیرتی ووطن فروشی زده اند و دارند با آل سعود همکاری میکنند !! یکی نیست به این سران خبیث و خیانتکار ووطن فروش منافق بگه شماها با اینهمه خباثت و جنایتی که انجام دادید خسته نشدید؟ ننگ بر شما واهداف پوشالی شما که موجب گمراهی بسیاری از جوانهای این آب وخاک شدید وزندگی دنیوی و آخرتشونا تباه کردید ودر حال حاظر هم مانع از فرار همان هوادارانتون از کمپها میشید واونها را در حصار قرار دادید!! اینهم از افکار و ایدئولوژی برادران مجاهد خلق که برای بقای افکار پوشالی خودشون دست به هرکاری میزنند حالا وطن فروشی باشه یا هموطن فروشی ، براشون فرقی نمیکنه مهم براشون اینه که برای بقای چند صباحشون کفشهای چند تا دولت ودیکتاتور را لیس بزنند !! واقعا تا ابد لعنت خدا وائمه اطهار علیهم السلام ولعنت شهدای ترور وشهدای لو رفته در عملیاتهای دوران دفاع مقدس توسط شما به رژیم بعث عراق ولعنت همه ملت شریف ایران بر شما منافقین خلق باد وهمیشه روتون سیاه ودر بدر باقی بمونید انشالله
محمد
|
United States
|
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
1
1
باعث تاصفه که رییس جمهور به خودش زحمت نداد تا بیاد استقبال این شهدا
واقعا متاسفم بترسید از روزی که خون این شهیدان دامنتونو بگیره
زهرا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
0
3
اگر دین ندارین آزاده باشین.ایرانی ها به خودتون بیاین.دست از تفرقه بر دارید.به حرمت شهیدا .
زهرا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۸
0
0
اگر دین ندارین آزاده باشین.ایرانی ها به خودتون بیاین.دست از تفرقه بر دارید.به حرمت شهیدا .
حامد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۸
0
3
دورود خدا به مردانی که جان شیرین را فدای وطن کردند . ما به شهدا خیلی بدهکاریم خیلی
محمدرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۸
1
1
دستان شما را بستند اما دم برنیاوردید و با عزت و با دستان بسته در مقابل دشمنان شیطان صفت ایستادید کاش مذاکره کنندگان هسته ای ما اینرا می فهمیدند که برای حفظ استقلال این کشور چه بهایی پرداخته شده کاش می فهمیدند ...
رمضانعلی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۹
0
2
من خود و خانوادهام را مدیون تک تک بدنهای این عزیزان می دانم و تا اخر عمر از خدا برایشان درجه رفیع میطلبم و از انان شفاعت می خواهم
سرباز خمینی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۹
0
1
هیچ کس حال مادری که بچه اش را اینگونه ببیند ،را نمی فهمد..
حال آن مادر چه نزدیک است به حال بی بی رباب(ع)
حسین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۳۰
0
3
سلام به تمام شهیدان , شرمنده رویتان , آخه مگه شما آرزو نداشتین ؟ درود بر شرفتان , مرد بودن و مردانه مردن لیاقت میخواد .
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۳۱
0
1
سلام خدمت همه دوستان شهدا اومدن تا رهبرمون تنها و غریب نباشه اومدن تا به ما یاد بدن با دست بسته هم میشه پای اعتقاداتمون وایسیم
علی اکبر 20 ساله از گرگان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۹
0
1
شما الگوی ما هسید در دفاع از وطن
حبیب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۰
0
0
سلام بسم رب الشهداوالصدیقین یادیاران خمینی تاابدپاینده باد
عکسهای شهدای غواص واقعاقلب ادم رومنقلب میکنه روحشون شادیادشون گرامی
نظر شما