بهبهانه سفر روحانی به آذربایجان پساز حوادث ورزشگاه تبریز/ سیاست روی نقطه پنالتی
امروز ساعت ٩:٣٠ صبح حسن روحانی در ورزشگاه تختی تبریز با مردم این شهر سخن گفت. درست چند روز پس از حوادث عجیبوغریب ورزشگاه یادگار امام همین شهر و مسابقه فوتبال پرحاشیه تراکتور و نفت تهران. باز هم فوتبال و سیاست؛ ترکیبی عجیب اما هیجانانگیز. فوتبال و سیاستمداران هم ترکیبی پر از حادثه خواهند داشت.
شاید در گذشته تصور نمیشد این مستطیل سبز، ارتباطی با سیاست داشته باشد یا دستکم بتواند نسبت مستقیمی با سیاستمداران پیدا کند، اما امروز این دو در بسیاری از نقاط جهان با هم درآمیختهاند. به همین دلیل است که مسابقه دو تیم ایران و آمریکا بهعنوان بازی قرن مطرح میشود. درحالیکه همان قرن مسابقات فوتبالی به خود دیده بود که از نظر اهمیت و حساسیت و زیباییهای فوتبالی، با بازی قرن قابل مقایسه نبود. چرا؟ چون فوتبال با سیاست نسبت مستقیم دارد. باشگاههای فوتبالی در کشورهای مختلف دنیا هستند که هزینه و درآمد سالانه آنها از بودجه سالانه بسیاری کشورها بیشتر است. مدیران آن باشگاهها به تجارت مشغولند و دانشگاه تأسیس میکنند. فوتبال از آنچه در ظاهر میبینیم به زندگی ما نزدیکتر است. فوتبال صرفا یک ورزش محبوب نیست، مقولهای است که در زندگی و دنیای امروزی تأثیرات مستقیمی بر وجوه مختلف زندگی و جوامع دارد. در مستطیل سبز فوتبال، هم اندیشه مطرح است و هم عملگرایی و صدالبته دستهای پشت پرده. کوچکترین اشتباهی میتواند حیات حرفهای یک بازیکن، مربی، باشگاه یا مدیر آن را با مخاطره روبهرو کند؛ چقدر شبیه سیاست! کارل اشمیت، نظریهپرداز سیاسی و استاد حقوق آلمانی، در تعریف سیاست میگوید: «سیاست چیزی نیست مگر تصمیمگیری فرد حاکم در وضعیت استثنایی؛ یا به عبارت دیگر، کنش ترسیم یک مرز در فضای استثنایی برخاسته از تعلیق هرگونه قانون به قصد مشخصساختن قلمرو حاکمیت و ایجاد تمایز میان درون و برون، خودی و غیرخودی و نهایتا دوست و دشمن». چقدر شبیه فوتبال! وقتی نسبت میان فوتبال و سیاست را بررسی میکنیم، به یک موضوع کلیدی میرسیم. محبوبیتی عمومی که از طریق فوتبال به دست میآید و به خط و جناح فکری یا سیاسی ربطی ندارد. اما فوتبال همیشه محبوبیت نمیآورد، گاه میتواند فرد یا گروهی را از عرش به فرش برساند.
معمولا سیاستمداران برای استفاده از جنبههای شهرت و محبوبیت که در فوتبال نهفته است پای بر این عرصه میگذارند، بر سر این سفره پررزق و روزی مینشینند تا در بزنگاه، یک توپ مرده را به گل تبدیل کنند که برخی موفق هم بودهاند، اما فوتبال است و هزار اتفاق پیشبینی نشده. حتی اگر لیونل مسی و کریس رونالدو هم باشید ممکن است نهتنها ضربه شما به گل تبدیل نشود بلکه حتی با هدردادن یک پنالتی، قهرمانی را با ناکامی تعویض کنید. حکایت سیاسیون و فوتبال هم از این قاعده مستثنی نیست. زمانی که سیاستمداران، توپ سیاست را به زمین فوتبال شوت میکنند، ممکن است یا در آفساید قرار بگیرند یا در اثر تغییر مسیر توپ در زمین چمن بعضا ناهموار، توپ فوتبال هم به زمین سیاست بازگردد. آنوقت است که باید تاوان و هزینههای فوتبال را در سیاست بپردازند.
فوتبال بیپول و بیسیاست!
وقتی پای صحبت بازیکنان فوتبالی که در دهه ٧٠ و پیش از آن در مستطیل سبز جولان میدادند مینشینید، از نبود پول در عرصه فوتبال سخن میرانند. از طرفی آن زمان تا این حد رسانههای ورزشی بهویژه در زمینه فوتبال وجود نداشت. شبکههای اجتماعی هم در کار نبودند تا بتوانند از طریق فوتبال موجسازی کنند و جریانهای اجتماعی به راه بیندازند. شاید به همین دلایل است که در آن مقطع کمتر اثری از سیاسیون در این ورزش دیده میشد. نه خودروسازان چندان به تیمداری علاقه نشان میدادند و نه مدیران سیاسی و نمایندگان مجلس، عضو هیأتمدیره و مدیرعامل باشگاهها بودند.
سیاستمداران راهی فوتبال شدند
مصطفی آجورلو شاید از اولین چهرههای سیاسی- نظامی بود که پا به عرصه فوتبال گذاشت. آجرلو همان کسی است که در زمان مدیریتش در استیلآذین بر سر ماجرای روزهخواری، علی کریمی را اخراج کرد و در ادامه حسین هدایتی او را از استیلآذین حذف کرد.
ناصر شفق یکی دیگر از چهرههای نظامی بود که پا به عرصه فوتبال گذاشت. شفق با عضویت در هیأترئیسه فدراسیون فوتبال حضور کمرنگش در فوتبال را پررنگ کرد و بعدها به مدیرعاملی باشگاه ابومسلم و حتی تراکتورسازی رسید.
امیدوار رضایی یکی دیگر از سیاسیون واردشده به فوتبال بود. او بهواسطه برادرش و البته عضویتش در مجلس اصولگرا به فوتبال آمد و در ادامه بهدلیل رابطه خوبش با احمدینژاد در این بخش ماندگار شد. او باوجود اینکه فکر میکرد بتواند بهواسطه شهرتی که از عضویت در استقلال کسب میکند، راه سادهای برای حفظ صندلیاش در مجلس داشته باشد، به مجلس نهم راه نیافت.
محمد رویانیان در دولت احمدینژاد و در شهریورماه سال ۹۰ به هیأتمدیره پرسپولیس اضافه و مدیرعامل شد. رویانیان با شعارهای بسیاری به فوتبال آمد و بعدها به دلایلی که هیچگاه روشن نشد، سر از اوین درآورد. حتی شایعهای بر سر زبانها افتاد که رویانیان را به فوتبال آوردهاند تا بعدها کاندیدای انتخابات مجلس و حتی ریاستجمهوری شود. حمیدرضا سیاسی مسیر عجیبی برای ورود به فوتبال طی کرد؛ او بعد از تلاشهای زیاد با یک استراتژی اشتباه وارد هیأتمدیره پرسپولیس شد. سیاسی خیلی زود بهعنوان رئیس هیأتمدیره و بعد مدیرعامل، امور این باشگاه را به دست گرفت. او هم بهخاطر مسائل مالی به زندان اوین منتقل شد و البته مدتی است اوقات را بیرون از اوین میگذراند.
صفایی فراهانی، اکبر غمخوار، کریم ملاحی، احمد رسولینژاد و احمد شهریاری دیگر چهرههای سیاسی و بعضا نظامی بودند که به فوتبال آمدند و تقریبا غیر از صفایی فراهانی نام چندانی از آنها در رسانهها نیست. صفایی فراهانی از معدود سیاسیونی بود که به فوتبال آمد و از آن بهرهبرداری سیاسی نکرد. او از انگشتشمار افراد سیاسی موفق در زمین فوتبال بود.
رئیس دولت پنالتیزن!
شاید اوج حضور سیاسیون در فوتبال را محمود احمدینژاد رقم زد. پیش از او رئیسجمهوری اصلاحات در پایان عمر ریاستجمهوری خود برای دیدار مهم ایران و بحرین به ورزشگاه صد هزار نفری آزادی رفته بود، اما روشن بود که قصد بهرهبرداری سیاسی از ورزش را ندارد. دوران ریاستش به پایان رسیده بود و شاید تنها و تنها میخواست با خاطرهای خوش ساختمان پاستور را ترک کند. حکایت محمود احمدینژاد اما متفاوت بود. ۹ فروردین ۱۳۸۸ محمود احمدینژاد به ورزشگاه آزادی رفت تا به همراه صدهزار نفر دیگر به تماشای دیدار ایران و عربستان بنشیند. اما تیم ملی فوتبال ایران در حضور محمود احمدینژاد و علیآبادی، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و با سرمربیگری علی دایی یک شکست فاجعهانگیز و غمناک را در ورزشگاه آزادی متحمل شد. پیش از آن نیز حضور احمدینژاد و علیآبادی در فینال جامجهانی کشتی آزاد که در تهران با شکست ایران مقابل جمهوری آذربایجان همراه بود، انتقادهای بسیاری را برانگیخته بود. فردای دیدار ایران و عربستان، علی دایی از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد. علی دایی بعد از اخراج از تیم ملی سکوت کرد، ولی بعد از چند سال در مصاحبهای علت اخراج خود را اینگونه بیان کرد: «من را آقای احمدینژاد سرمربی تیم ملی نکرد، او فقط در اخراج من از تیم ملی نقش داشت. من با دستور مستقیم علیآبادی به کفاشیان، سرمربی تیم ملی شدم، اما بعد از بازی با عربستان با دستور مستقیم احمدینژاد اخراج شدم. دلیل اخراج من هم این بود که آنها به من پیشنهاد دادند تا در ستاد انتخاباتی احمدینژاد حضور پیدا کنم، اما من قبول نکردم و مرا اخراج کردند». اما حتی این هم تنها و پایان فوتبالبازیهای رئیس دولتهای نهم و دهم نبود. حدود دو هفته قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، محمود احمدینژاد در نامهای به رئیس وقت سازمان تربیت بدنی دستور واگذاری سریع سهام پرسپولیس و استقلال به مردم را صادر کرد و محمد علیآبادی هم بدون فوت وقت، به رئیس خود قول داد نهایتا تا سه ماه بعد این امر محقق شود. اما در کمال ناباوری چند ماه بعد، سازمان ورزش حکم دو ساله اعضای جدید هیأتمدیره دو باشگاه را صادر کرد! اکنون و با گذشت حدود ۶ سال از آن روز هنوز هم این دو باشگاه در اختیار دولت است. شرایط انتخابات ۸۸ به گونهای بود که احمدینژاد از هیچ وسیلهای برای رأیآوری چشمپوشی نمیکرد.
پیش از اینها و در سال ۱۳۸۴ رئیس دولت نهم به تمرین تیم ملی رفت، گرمکن پوشید و به زدن ضربه پنالتی پرداخت. احمدینژاد چهار ضربه پنالتی به ابراهیم میرزاپور، دروازهبان وقت تیمملی، زد که سه تای آن تبدیل به گل شد! و یکی از آنها را میرزاپور دفع کرد. وی همچنین یک پنالتی به فخرالدین بگوویچ، مربی دروازهبانان تیم ملی ایران، زد که آن نیز تبدیل به گل شد! بار دیگر و در دوران مربیگری کیروش، به محل تمرین تیم ملی رفت و شایعهای پس از آن در شهر پیچید که رئیس دولت قصد داشت با علی کریمی، مرد همیشه سرکش فوتبال ایران، عکس یادگاری بگیرد، اما کریمی از این کار امتناع کرد. جذابیت فوتبال بهحدی برای احمدینژاد قابلتوجه بود که وقتی مورالس رئیسجمهور فوتبالدوست بولیوی به تهران آمد، وی را به دانشکده افسری برد تا به همراه تعدادی از چهرههای فوتبالی معروف فوتسال بازی کنند؛ دیداری که در آن، امثال کریم باقری و فرهاد مجیدی هم حاضر شدند و راهدادن آنانبه محمود و رفیق مورالس برای هنرنمایی در زمین فوتبال، با انتقادات شدیدی مواجه شد.
روحانی در تب داغ آن ۸دقیقه تبریز
جامجهانی فوتبال بود و ایران باید مقابل نیجریه صفآرایی میکرد. همزمان، عکسی از حسن روحانی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که رئیسجمهور را در منزل خود با لباس ورزشی در حال تماشای آن مسابقه حساس، نشان میداد. روحانی هم مانند رئیس دولت سابق، توپ سیاست را به زمین ورزش شوت کرده بود. آن عکس بازتابهای نسبتا مثبتی هم داشت و نتایج و نحوه بازی تیم ایران در جامجهانی هم تقریبا مردم را راضی کرده بود. در فوتبال بردوباخت در کنار هم قرار دارد و نمیتوان تنها و تنها شریک پیروزی بود. حسن روحانی امروز وارد شهر تبریز میشود؛ درست چند روز پس از حوادث باورنکردنی ورزشگاه یادگارامام و دیدار دو تیم تراکتورسازی و نفت؛ دروغی که در ورزشگاه تبریز گفته شد تا شاید عجیبترین اتفاق فوتبالی در سطح دنیا، در مقصد امروز رئیسجمهور رقم بخورد. به تراکتورسازان گفتند قهرمان شدهاید. جشن گرفتند و پایکوبی کردند و بعد شنیدند اشتباه شده، سپاهان قهرمان است. ظاهرا شبکههای رادیویی و موبایلی و... هم قطع شده بود.
باشگاه تراکتورسازی هم خود حکایت جالبی دارد. مدیرعامل این باشگاه در سالهای گذشته، همواره فردی نظامی بوده است. خود باشگاه هم نظامی است. سربازفوتبالیستها برای گذران دوران سربازی خود به این تیم میروند. از ناصر شفق تا سردار محمدحسین جعفری که سالها مدیریت این باشگاه پرطرفدار و جریانساز در مناطق آذرینشین را برعهده داشتهاند نظامی بودند. حسن روحانی که در جامجهانی، توپ سیاست را با یک بغلپای نرم به زمین فوتبال فرستاد، اکنون با مخاطراتی جدی روبهروست. او مثل احمدینژاد پابهتوپ و شوتزن نیست اما همین بغلپای نرم هم میتواند کات برداشته و به زمین سیاست –آنهم در سطح کلان - کمانه کند. یک تصمیمگیری اشتباه در عرصه فوتبال توسط فرد یا افرادی که شاید ارتباطی هم به دولت نداشته باشند دولت روحانی را با چالشی جدی مواجه کرده است. رئیسجمهوری مجبور شد به وزیر ورزش خود که ماههاست زیر موج انتقادها قرار دارد، دستور پیگیری و برخورد با متخلفان را صادر کند. اما شاید این برای مردم تبریز کافی نباشد. روحانی امروز در تبریز پشت ضربه پنالتیای قرار گرفته که سال گذشته با پوشیدن گرمکن و تصویرنگاری از خود، آن را تبدیل به گل کرد اما امروز همان توپ در جایی قرار گرفته که روحانی انتظارش را نداشت. اصولا جذابیت فوتبال و سیاست به همین غیرقابل پیشبینیبودن آن است.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار