عرب‌ستیزی فردوسی تا چه اندازه صحت دارد؟

کد خبر: ۶۰۸۰۷
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶
آیا صحت دارد فردوسی عرب‌ستیز بوده است؟ آیا در شاهنامه هیچ واژه عربی یافت نمی‌شود؟ اگر فردوسی رنج 30 ساله نمی‌کشید اکنون زبان فارسی در چه وضعیتی بود؟ آیا فردوسی برای نسل امروز قابل درک است؟

به گزارش ایسنا، این سوالات دستمایه تهیه گزارش حاضر به مناسبت 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی است که برای یافتن پاسخ آن‌ها به سراغ تنی چند از ادیبان، استادان دانشگاه، ‌نویسندگان و حتی فردوسی‌پژوهان رفتیم اما اغلب آن‌ها از سخن گفتن درباره فردوسی سر باز زدند زیرا در کمال تعجب در پاره‌ای از موارد اعتراف ‌کردند هنوز موفق به خواندن شاهنامه نشده‌اند!

دکتر حسن ذوالفقاری، استاد دانشگاه و محقق ادبیات عامه، درباره فردوسی اظهار کرد: وقتی اسم فردوسی را می‌شنویم اولین چیزی که برای ما تداعی می‌شود زبان فارسی است. فردوسی و سعدی زبان فارسی را حفظ کردند.

او با بیان اینکه فردوسی نقش برجسته‌ای در زنده کردن زبان فارسی دارد، ادامه داد: زبان فارسی در یک دوره تاریخی در خاموشی فرو رفت. در گوشه و کنار کشور، مردم به گویش‌های محلی خودشان صحبت می‌کردند و در دیوان و اداره‌ها، زبان رسمی مردم، فارسی نبود.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه شاهنامه دارای دو بعد است، توضیح داد: بعد اول آن ارزش تاریخی، ملی و هویتی و بعد دیگر آن‌ داستان‌های قومی است که آنها را به زبانی سره، پاک و ناب ریخته و عرضه کرده است و موجب شده تا زبان فارسی از دوره افول و اضمحلال خودش بیرون بیاید و رونق و جلا بگیرد.

وی تصریح کرد: نقش فردوسی در آن برهه زمانی بسیار مهم بوده است. مثلا اگر فردوسی در قرن هشتم یا نهم چنین کاری را انجام می‌داد فقط ارزش روایتی و متنی داشت، اما ارزش زبانی شاهنامه به زنده کردن زبان فارسی است. زبانی که کم‌کم نفس‌های آخرش را می‌کشید به یک باره با اثر بزرگ فردوسی که دارای فرهنگ ملی و داستان‌های بومی است نفسی عمیق کشید. کسانی بعد از فردوسی آمدند که از او تاثیر پذیرفته بودند و این امر باعث شد زبان فارسی زندگانی دوباره پیدا کند.

او بیان کرد: شاهنامه آنقدر روان است که وقتی آن را برای کودکان امروز می‌خوانیم قابل فهم است. تصور کنید اثری که هزار سال از عمر آن می‌گذرد هنوز به تازگی همان هزار سال پیش است. آیا باید پرسید که زبان ما زبان فردوسی است یا فردوسی، هزار سال پیش به زبان ما صحبت کرده است؟

ذوالفقاری توضیح داد: در تمام شاهنامه آنچنان که مشهود است کمتر از 60 واژه غیرفارسی وجود دارد و این نشان می‌دهد که زبان شاهنامه می‌تواند مبنایی برای فارسی‌نویسی باشد و ما از کلمات بیگانه در زبان استفاده نکنیم چنانکه فردوسی این کار را نکرد.

وی تاکید کرد: شاهنامه شاهکار است و مرز زمانی و مکانی ندارد. نمی‌توانیم بگوییم که شاهنامه برای دوره‌ای مناسب بود و الان به درد ما نمی‌خورد. شاهنامه همچنان که در دوره خودش موثر بود برای دوره‌های بعد نیز بسیار تاثیرگذار واقع شد زیرا بعد از شاهنامه بیش از صدها اثر از حماسه‌های ملی تحت تاثیر شاهنامه قرار داشتند مثل حماسه‌های علی‌نامه، حمزه نامه، جهانگیرنامه و ... .

او یادآوری کرد: تا دوران فتحعلی شاه ما حماسه‌سرایی به سبک و سیاق شاهنامه را شاهد هستیم. شاهنامه رودی جاری است که در فرهنگ ما جریان دارد و شاعران و نویسندگان ما به طور دایم از آن بهره‌مند بوده‌اند. نظامی، اسکندرنامه را تحت تاثیر شاهنامه سروده است و حتی خیلی از نویسندگان دیگر منظومه‌های بلند و کوتاه حماسی یا حتی غنایی را تحت تاثیر شاهنامه سرودند.

این محقق ادبیات شفاهی گفت: در طول تاریخ، فردوسی اثر خودش را بر فرهنگ و شاعران ما گذاشته است زیرا در کنار فرهنگ مکتوب ما فرهنگ شفاهی را داشته‌ایم. شاهنامه حتی بر فرهنگ شفاهی موثر بوده است. به طور مثال نقالی در گذشته پررونق بوده است و مردم با نقالی سر و کار داشتند و در مجالس نقالی حضور داشتند.

ذوالفقاری توضیح داد: در گذشته شاهنامه‌خوانی یکی از ارکان زندگی مردم بوده است و مردم با شاهنامه زندگی می‌کردند. الان ما با شاهنامه زندگی نمی‌کنیم بلکه از شاهنامه فقط به عنوان کالایی تزیینی استفاده می‌کنیم و تلویزیون ما حتی به عنوان کالا هم هیچ صحبتی از آن به میان نمی‌آورد.

او با اشاره به اینکه در کشور ما به هویت ملی توجه نمی‌شود، تصریح کرد: بر اثر یک سوءتفاهم یا سوءبرداشت فرهنگ و هویت دینی را در تقابل با هم قرار داده‌اند. در حالی که فرهنگ دینی و ملی در طول هزار سال بعد از فردوسی در کنار هم قرار داشته‌اند و همان قدر که فرهنگ ملی تحت تاثیر شاهنامه بوده است آثار دینی ما از شاهنامه تاثیر پذیرفته‌اند.

وی اضافه کرد: متاسفانه امروز فکر می‌کنیم اگر شاهنامه بخوانیم کار بدی کرده‌ایم و اگر به فرهنگ ملی توجه کنیم فرهنگ دینی را تحت شعاع قرار داده‌ایم و آن را ضعیف کرده‌ایم. در حالی که فردوسی یک شیعه بود و کسی بود که از تفکر شیعی در برابر سلطان محمود غزنوی دفاع کرده است، پس نمی‌توانیم بگوییم که فردوسی فقط یک ناسیونالیسم است. اگر ما شاهنامه را بخوانیم متوجه می‌شویم که تفکر شیعی، اسلامی و ایرانی کاملا در شاهنامه تلفیق شده است.

این استاد دانشگاه گفت: اگر در زمان گذشته مردم ما شاهنامه می‌خواندند آگاهانه می‌خواندند و می‌خواستند نسل خودشان را ایرانی و اسلامی تربیت کنند و روحیه حماسی را در آن‌ها پرورش دهند.

او گفت: البته هنوز در بسیاری از مناطق ایران مثل مناطق بختیاری و مناطق شمال و مازندران سنت شاهنامه‌خوانی برقرار است و مردم با شاهنامه انس و الفت دارند به طوری که هر داستانی را شاهنامه می‌گویند و شاهنامه تبدیل به یک ژانر شده است و همه چیز را در آیینه شاهنامه می‌بینند ولو شاهنامه نباشد.

ذوالفقاری اظهار کرد: شاهنامه در کنار ادبیات مکتوب در میان مردم به عنوان یک فرهنگ غالب بوده و همیشه با آن زندگی می‌کرده‌اند. بسیاری از مناطق کشور، اسامی فرزندان‌شان را از شاهنامه انتخاب می‌کنند و بسیاری از ضرب‌المثل‌ها برآمده از شاهنامه است. شاهنامه منبعی غنی به عنوان آبشخور فرهنگ ما بوده است.

همچنین محمد صفارزاده، شاعر، در ابن باره گفت: در دوره خلفا و زمانی که اسلام وارد ایران شد فضایی به وجود آمد که از ایران که کشور متمدنی بود کشور مغلوبی ساختند و حکومت خلفا به گونه‌ای فرهنگ را تحت سیطره قرار داده بود که فکر می‌کردند فرهنگ ایرانی فرهنگ بدی است.

او بیان کرد: در هنگام ورود اسلام به ایران بسیاری از بزرگان ما مثل زکریای رازی، بوعلی سینا و بسیاری از مفاخر علم و ادب ما آثارشان را به زبان عربی نوشتند. فردوسی در آن زمان شاهنامه را نوشت چون سعی و تلاش فردوسی این بود تا زبانی را که در حال نابودی بود نجات دهد و هر چه هم که توانست از ادبیات باقی مانده و داستان‌هایی که سینه به سینه نقل شده بود را در شاهنامه آورد اما اینکه چقدر موفق بود در دوره‌های بعد مشخص شد. در واقع فردوسی، اولین کسی بود که وارد میدان مین شد.

او درباره اهمیت شاهنامه برای امروز گفت: الان که من یک فرد 50 ساله هستم اگر اسم پدرم در شناسنامه‌ام نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟ در واقع اسم پدر من بخشی از هویت من است. فردوسی نیز چنین است. او هویت ما است. او میراثی باارزش است. فردوسی زمینی بایر و بلااستفاده در کویر لوت نیست.

صفارزاده ادامه داد: فردوسی مزرعه‌ای است که همیشه آماده کشت است. همیشه در هوای شاهنامه ریه‌های‌ما سرشار از حس غرور می‌شد و این یکی از خاصیت‌های فردوسی است.

وی ادامه داد: فردوسی اتفاقات عجیب و غریبی در شاهنامه دارد. اگر از نظر عاطفی به شاهنامه نگاه کنیم می‌بینیم عاطفه در شاهنامه سرشار است. اگر از نظر سیاسی و حماسی نیز نگاه کنیم باز همین گونه است. همچنین رفتارهای پدر پسری در شاهنامه برخلاف داستان‌های غربی است. در داستان‌های غربی پسرها پدرها را می‌کشند و نسل جدید جایگزین می‌شود اما در شاهنامه که میراثی شرقی است این اتفاق نمی‌افتد بلکه پدرها هستند که پسرها را می‌کشند.

این شاعر توضیح داد: اگر شاهنامه نداشته باشیم فکر می‌کنم خلایی ایجاد می‌شد و معلوم نبود چه بر سر زبان فارسی می‌آمد. اگر الان هم شاهنامه را نداشته باشیم باز هم در آینده مشکل پیدا خواهیم کرد.

قاسم سلیمانی،‌ شاعر، هم اظهار کرد: درباره فردوسی دو نگاه وجود دارد؛ عده‌ای، چشم و گوش بسته و با نگاهی عاشقانه به فردوسی نگاه می‌کنند و دوست دارند چهره قدسی از او بسازند و او را پرچم‌دار مبارزه با فرهنگ بیگانه جلوه دهند اما واقعیتی که وجود دارد این است که همه این اتفاقات محصول کار فردوسی نبوده است.

او خاطرنشان کرد: ما قبل از فردوسی نهضت شهودیه داریم. آنها با استناد به یک آیه قرآن که می‌گوید« هیچ کس بر هیچ کس برتری ندارد مگر در تقوا» خودشان را از زیر یوغ بندگی و بردگی پادشاهی خارج می‌کنند و وقتی بعد از سال‌ها تلاش به جبهه مقابل می‌قبولانند که انسان‌ها با هم برابرند می‌کوشند وجه دیگری از خودشان را برتر جلوه دهند، بنابراین تفکرات نهضت شهودیه در اندیشه فردوسی وجود دارد.

این شاعر ادامه داد: نکته دیگری که بسیار مهم است ابیات الحاقی بیش از اندازه‌ای است که آن‌ها را به فردوسی نسبت داده‌اند. شاهنامه‌های زیادی شامل 60 هزار بیت و 55 هزار بیت وجود دارد اما بهترین شاهنامه‌ای که در تمام جهان وجود دارد شاهنامه دکتر جلال خالدی‌مطلق است که محصول چند دهه تلاش واژه به واژه و حرف به حرف از روی نسخه‌های خطی است.

وی تصریح کرد: در بسیاری از کتاب‌ها ابیاتی هستند که به نام فردوسی دیده می‌شوند. مثل «عرب هر چه باشد مرا دشمن است» این مصرع اصلا به فردوسی تعلق ندارد. یا مثلا «چو ایران نباشد تن من مباد» مربوط به فردوسی نیست.

سلیمانی در همین زمینه افزود: فردوسی انسان اخلاق‌گرایی است و دور از اندیشه خردورزی فردوسی است که توهین به زبان بیاورد. او به اخلاقیات معتقد است و در جایی می‌گوید «چو خواهی که بخت تو گیرد فروغ/ زبان را مگردان به گرد دروغ/ به هر جا که روشن شود راستی/ به روز دروغ آورد کاستی».

او اضافه کرد: بسیاری از شاعران ما بی‌مهابا درباره بعضی مسایل حرف زده‌اند. مثلا نظامی گنجوی و خاقانی اگر می‌خواستند به مساله عاشقانه یا برخورد با دشمن بپردازند رک و بی‌پروا می‌گفتند و حتی کلمات رکیک را هم به زبان می‌آوردند اما در تمام شاهنامه فردوسی شما چنین چیزی را مشاهده نمی‌کنید. البته بخشی از این موضوع به مربوط به دهقان‌زادگی و نژاد اصلی او است و بخش دیگر آن به پایبندگی بیش از اندازه او به اخلاق است.

این شاعر توضیح داد: بعضی‌ها به اشتباه می‌گویند فردوسی واژه عربی در شاهنامه ندارد. در حالی که او 600 کلمه عربی در شاهنامه دارد. فردوسی این گونه نبود که بگوید من فقط باید از کلمات فارسی استفاده کنم. البته به این موضوع توجه داشته است که ساختار زبانی را حفظ کند اما در بعضی جاها مجبور به استفاده از زبان دیگر بود.

وی ادامه داد: برداشت عرب‌ستیزی از فردوسی اشتباه است چراکه او شیعه بود و اندیشه شیعی‌گری در او وجود دارد. اصلا دلیل دشمنی حکومت سنی سلطان محمود غزنوی با فردوسی نیز همین بوده است.

سلیمانی گفت: قطعا فردوسی به زبان فارسی کمک کرده است. افرادی مثل فردوسی پرچم‌دار حفظ زبان فارسی هستند و همان طور که می‌دانید در زمان غزنویان سلطان محمود غزنوی با دربار و فرزندان خودش ترکی صحبت می‌کرد.

او تصریح کرد: اگر به تاریخ بیهقی که تقریبا در زمان فردوسی نوشته شده توجه کنید می‌بینید که چقدر در نثر ابوالفضل بیهقی کلمات عربی یافت می‌شود. انگار عربی‌نگاری در آن زمان بین نویسندگان به صورتی بوده است که آن‌ها را قدرت‌مند جلوه می‌داده است.

این شاعر توضیح داد: فردوسی خودش را پایبند به بازی با ترکیب‌های عربی نمی‌کند و خیلی ساده از کلمات فارسی استفاده می‌کند و خیلی هم زیبا استفاده می‌کند. برای همین بعد از او هیچ کسی نتوانسته این قدر زیبا از قرار هم گرفتن کلمات کنار هم استفاده کند. اگر فردوسی نبود قطعا زبان فارسی به آن صورت به سعدی منتقل نمی‌شد تا سعدی آن را به این شکل زیبا به دست ما برساند.

او گفت: فردوسی در بررسی روند زبان فارسی و تغییر شکل آن بسیار مهم بوده است. داستان‌های شاهنامه فرودسی در همان زمان به این طرف و آن طرف نقل می‌شده است و در سراسر بلادهای پارسی زبان هم رفته است.

سلیمانی گفت: فردوسی به نوعی پیام‌آور زبان فارسی است و خودش را فدای این زبان کرده است. در ابتدای کتابش این گونه اشاره می‌کند "جهان از سخن چون بهشت/ از این بیش تخم سخن کس نکشت/ از این پس نمیرم که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام».

وی درباره اهمیت شاهنامه در عصر حاضر خاطرنشان کرد: مولانا می‌گوید «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش». مسایلی هستند که ارزش و هنجار محسوب می‌شوند و ناخودآگاه جامعه به سمت آن‌ها برمی‌گردد. مثلا وقتی که ما به روستا می‌رویم و عشایر را می‌بینیم که هنوز از مشک و چشمه استفاده می‌کنند گاهی حسرت آن‌ها را می‌خوریم. این نشان می‌دهد که رگه‌های میل بازگشت به اصالت‌ها در وجود خیلی انسان‌ها هست. شاهنامه فردوسی کتابی است که تاریخ سرگذشت نیاکان و شیوه زندگی ما در آن وجود دارد.

او گفت: شاهنامه کتابی است که فقط قسمت‌های حماسی آن به مردم نشان داده شده است. در حالی که ما حتی اندیشه‌های مذهبی را هم می‌توانیم در آن ببینیم. همچنین هفت‌خوان رستم را می‌توان با هفت مرحله عرفان و خداشناسی مطابقت داد.

او گفت: با توجه به هجمه‌ای که در سراسر دنیا به وجود آمده است و مثلا کشورهای بدون تمدن با ساخت چند فیلم با شخصیت‌های خیالی برای خودشان می‌خواهند تاریخ بسازند، خیلی خوب است که ما به اصالت‌های اسطورهای چند هزار ساله خودمان نگاهی بیندازیم.
 
پربیننده ترین ها