خواسته اصلاحطلبان از روحانی
حسین مرعشی از سیاستمردانی است که به واسطه حضور در مجلس پنجم و ششم و فعالیت اجرایی در دولت اصلاحات و سازندگی هم تلخی و هم شیرینی فعالیت سیاسی را چشیده است. شاید از این روست که با وجود خرسندی و خشنودی از سامان گرفتن اوضاع کشور گلوگاههای دولت را مورد اشاره قرار داده و پیشاپیش درباره خطرهایی که در ادامه راه فعالیت رئیسجمهوری و همکارانش وجود دارد هشدار میدهد.
او به سؤالاتی درباره عملکرد دولت یازدهم، چالشهای پیش روی آن، جبهه حامیان و منتقدان دولت و... پاسخ داد که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
با توجه به زمان کوتاهی که از آغاز به کار دولت جدید میگذرد، عملکرد آقای روحانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اول اینکه جایگاه رئیسجمهوری ایران با حضور آقای روحانی بازسازی شد. وقار، متانت، فهم، درک، ادب و همه خصلتهای مثبت دوباره به این جایگاه بازگشت. امروز هیچ ایرانیای در هیچ نقطهای از دنیا نگران این نیست که وقتی رئیسجمهوراش پشت تریبون میرود، بحران درست شود؛ یا نگران این نیست که یک تحقیر ملی اتفاق بیفتد. آقای روحانی در تراز رئیسجمهوری ملت بزرگ ایران ظاهر شد. این نقش برجستهای است و باید به خاطر آن به خود ببالیم که هنوز نظام و جامعه مان دارای چنین ظرفیتهایی است.
دومین موضوع برگشت خرد و عقلانیت به مدیریت کشور است. در دولتهای نهم و دهم برای عقلا و کارشناسان کشور عقده شده بود که کجا حرفشان را بزنند؟ حرفشان کجا شنیده میشود؟ این طور هم نبود که فقط اصلاحطلبان یا تکنوکراتها حذف شده باشند، حتی کارشناسان و عقلای جناح راست که دلشان میخواست احمدینژاد به عنوان اصولگرا موفق شود هم حذف شدند.
سومین مسأله اصلاح سیاستهای کشوراست. در دولت یازدهم سیاستهای غلط به سیاستهای صحیح تبدیل شد. سیاستهای فعلی کشور سیاستهای کارشناسی شدهای است که ممکن است کارشناسانی هم به آن انتقاد داشته باشند؛ اما یک سری کارشناس دیگر آن را قبول دارند. امروز سیاستهای کشور، سیاستهای صحیحی است.
باید توجه داشت حصول نتیجه این سیاستهای صحیح زمان میبرد. علت مشکلاتی مانند گرانی و تورم، سیاستهای غلط بود. آن علت امروز از بین رفته اما معلول وجود دارد؛ تورم وجود دارد؛ بیکاری گسترش پیدا کرده و طبیعتاً طول میکشد تا مردم نتیجه این سیاستهای درست را احساس کنند. عمده مدیرانی که منصوب شده و در رأس کار قرار گرفتند در حوزه خودشان قابل احترامند. مدیریت وزارتخانهها و استانداریها هم ارتقا پیدا کرده است. مگر وظیفه دولت چیزی جز این است؟
حال کارهایی که آقای روحانی به صورت معجزه آسا در سیاست خارجی و روابط بینالملل ایران در بحث انرژی اتمی ایجاد کرد را به این اضافه کنید. ما باوجود آن که مایل بودیم اما هیچ وقت تصور نمیکردیم در زمانی به این کوتاهی مسأله حل شود چرا که چهار ماه برای حل یک مسأله بغرنج زمان کمی است.
یادمان باشد در دوره پایانی دولت آقای خاتمی هم اگر آقای روحانی و خاتمی کمک نمیکردند مسأله بغرنج میشد. کما این که مشکلاتی در سالهای آخر دولت اصلاحات خودنمایی کرد و در 8سال گذشته هم دیدیم که کشور بر سر این مسأله به سمت ورطه خطرناکی هل داده شد. اما آقای روحانی توانست در مدت کوتاه به راه حل دست پیدا کند. این دولت کارکرد قابل دفاعی دارد.
سیاستمداران، کارشناسان، اهل قلم، اهل هنر و اهل تفکر که بر مردم تأثیرگذارند میبایست به شکرانه این اتفاق مثبت که برای کشور افتاده، تشکر کنند و با صدای بلند از این اتفاق گوارا و مبارک نام ببرند.
به اعتقاد شما چه عاملی موجب شد دولت در این زمان کوتاه به توفیقاتی مانند توافق ژنو دست پیدا کند؟
این موفقیت ناشی از چند چیز است. پیش از هر چیز این توفیق به ظرفیت ایران بر میگردد. ایران کشور با ظرفیتی است و دنیا این ظرفیت را به رسمیت میشناسد. براساس این ظرفیت است که مردم به صحنه میآیند و یک رئیسجمهوری با هویت و اصیل را انتخاب میکنند. دیدیم که 55 کشور دنیا برای شرکت در مراسم تحلیف هیأت فرستادند. چرا این اتفاق میافتد؟ چون ایران کشور با ظرفیتی است.
دومین عامل تقدیر و حمایت رهبری انقلاب بود که پشتوانه بسیار بزرگی برای دولت است و انشاءالله خواهد بود.
سومین عامل شخصیت آقای روحانی و عامل چهارم قدرت کارشناسی آقای ظریف و همکارانش است که کشور را از شرایطی که به سمت بحران پیش میرفت، نجات داد. نمیگویم حتماً به سوی جنگ میرفتیم اما این مسأله ظرفیت رفتن به سمت جنگ را داشت. نمیگویم در این جنگ دشمن پیروز میشد؛ ممکن بود ما موفقیت داشته باشیم؛ اما به هر حال این شرایط مطلوب ما نبود. ما تجربه جنگ را داشتیم. اینقدر ذخیره خرد در نظام جمهوری اسلامی بالاست که بعد از پایان جنگ عراق و ایران، دیگر در اتفاقات درگیر نشدیم.
خیلی مسائل در منطقه، در عربستان، عراق، کویت، لبنان و سوریه اتفاق افتاد اما ایران با همه نقشآفرینیای که داشت به خاطر ذخیره بالای خرد، درگیر مستقیم هیچ مسألهای نشد. این بار هم ذخیره خرد در قالب نتیجه انتخابات 24 خرداد و دولت تدبیر و امید به کمک ما آمد و کشور را از آن مرحله دور کرد. دوستان ممکن است در توافق ژنو به مفاد آن نگاه کنند؛ این که چه دادیم و چه گرفتیم بحث اشتباهی است.
باید به نقطه عطف بودن توافق ژنو نگاه کنیم. اینکه دو طرف یعنی ایران و کشورهای صنعتی و قدرتهای اصلی به این جمع بندی برسند که باید مسیر را عوض کنند و مسیر کشمکش و بیاعتمادی به مسیر اعتماد و مسیر تنش به مسیر گفتوگوی سازنده تغییر کرد. آن مسیر به طور کلی تغییر کرد و دیگر هم بر نمیگردد.
اما برخی آن را برگشت پذیر میدانند؟
برخلاف چیزی که تندروها براساس علایقشان تحلیل میکنند، این مسیر قابل برگشت نیست. ارادهای که در جامعه جهانی و در ایران بود و حمایتی که رهبری کرد، برای این نبود که اینها برگردند. ما تجربهای در روزهای پایانی جنگ داریم.
وقتی حضرت امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند و آتش بس اعلام شد یک عده افراد احساسی خدمت امام رفتند که «آقا اگر اجازه بدهید دوباره شروع کنیم». اما امام(ره) فرمودند ما همان طور که در جنگ جدی بودیم در صلح هم جدی هستیم. این امروز هم در جمهوری اسلامی وجود دارد؛ همان طور که تا دیروز در گفتوگوی چالشی با دنیا جدی بودیم امروز هم در گفتوگوی سازنده مان با دنیا جدی خواهیم بود.
شما عملکرد دولت را قابل دفاع میدانید و سیاستهای امروز کشور را سیاستهای صحیحی ارزیابی کردید. به نظر شما ادامه این روند در چه صورت امکان پذیر خواهد بود؟
دو نکته اساسی وجود دارد. نخستین نکته به خود دولت برمیگردد. فکر میکنم دولت، وزرا و استانداران باید به شیوهها و منش آقای روحانی بیشتر اقتدا کنند. بنا به شناختی که از آقای روحانی داریم ایشان در پیمانی که با مردم بسته خیلی راسخ است و از اصول و معیاری که مردم به خاطر آن به او رأی دادند عدول نمیکند.
ایشان جسارت ایستادن بر مواضعش را دارد؛ همه وزرا و استانداران باید به این جسارت، قاطعیت و صلابت آقای روحانی اقتدا کنند. انتظار میرود مجموعه دولت به همان قرصی و محکمی آقای روحانی حرکت کند و آقای روحانی الگوی ایشان باشد.
نکته دوم اینکه دولت نه از باب عقده گشایی و نه از باب انتقامگیری، وظیفه دارد هزینه مدیریت ناکارآمد گذشته را برای مردم تشریح کند. در 8 سال گذشته کشور خسارتهای سنگینی داد. این خسارتها، سرمایه تجربی کشور است و باید مستند به مردم منتقل شود.
برای نمونه این کشور قبل از تحریم در تولید نفت از سه میلیون و 700 هزار بشکه به سه میلیون و 300 هزار بشکه افت کرد.
به عبارت دیگر کشور در دولتهای نهم و دهم 400 هزار بشکه نفت ظرفیت از دست داد. این عدد کوچکی نیست؛ خسارت چند ده میلیارد دلاری است؛ از دست دادن سهم بازار است. چرا این اتفاق برای کشوری افتاد که نفتش را 100تا 130 دلار میفروخت؟ چرا نتوانست ظرفیتش را حفظ کند؟ نمونههایی از این دست یکی دو تا نیست.
یا این که گفته شد تحریمها کاغذپاره است؛ هزینه این تحریمها چقدر بود؟ چند تا مانند بابک زنجانی وجود داشته و دارد که هر کدام یکی، دو میلیارد یورو منابع کشور را هدر دادند؟ چرا نباید این مسائل گفته شود؟
تأکید میکنم این انتقاد نه از باب عقده گشایی بلکه از زاویه انتقال تجربه هزینه سنگین به مردم است تا مردم دیگر کلاه سرشان نرود که هر کس که آمد و حرف غیرواقعی زد دورش جمع شوند. زمانی که تجربه حبس شود و شخصیتهای فنی و اجرایی معتبر کنار گذاشته شوند، امثال بابک زنجانیها میدان داری میکنند.
اما عدهای مدعی هستند بابک زنجانیها متعلق به دوره کارگزاران هستند؟
بابک زنجانی در دولت سازندگی راننده رئیس کل بانک مرکزی بود. در دولت سازندگی به این آدم در حد یک راننده توجه شد اما شما به این راننده 2میلیارد یورو پول مملکت را دادید. بر چه مبنایی؟ خب یا این که شریکش بودید یا در نبودن آدمهای مفید به کسی جز این افراد نمیتوانستید تکیه کنید.
و نکته دوم؟
الان میگویند باید کشور را از رکود خارج کرد وحرف درستی هم هست. مردم شغل میخواهند. همه خانوادهها به نوعی درگیر بیکاری هستند و هر کدام یک یا دو جوان تحصیلکرده دارند که بیکار است.
اما این الزاماً وظیفه دولت نیست. دولت وظایفش را انجام داده؛ فضا را باز کرده؛ سیاستها را درست کرده؛ مدیران لایق را بر رأس کار گذاشته؛ در حال حل مسأله با دنیاست؛ از 30 دی هم که بخشی از تحریمها برداشته شد و قاعدتاً کشورهای خارجی تماس خواهند گرفت، چون دنیا منتظرباز شدن بازار جدید در ایران است و فضا به سمت بهبود میرود. الان وقت کارآفرینی بخش خصوصی است وقت فعال شدن نخبگان کشور است. الان وقت آن است که کارآفرینان به صحنه بیایند.
شما ضمن بر شمردن عملکرد دولت آن را قابل دفاع میدانید. اما در این میان صداهای منتقد و گاه مخالفی هم شنیده میشود. اگر دولت موفق عمل کرده ریشه این انتقادها چیست؟ مثلاً همین دادن سه کارت زرد نمایندگان به دولت یا حجم بالای سؤال و تذکر مجلس به دستگاه اجرایی از کجا نشأت میگیرد؟
بحث مجلس خیلی روشن است. کسانی هستند که این اردوگاه را قبول ندارند؛ اشکال هم ندارد؛ 2 سال دیگر در انتخابات مجلس به قضاوت مردم مینگریم. نمیگویم مردم ما را انتخاب میکنند فقط میگویم داوری مردم را قبول میکنیم.
این یک بخش است. اما در اینجا باید نکتهای را خاطر نشان کنم. نمیدانم صحت دارد یا نه اما گفته میشود برخی از این کشمکشها به خاطر مطالبات شخصی است که در قالب سؤال نمایندگان از وزرا مطرح میشود.
ما باید بدانیم در نظام سیاسی و اداری ما اگر فسادی شکل بگیرد دیگر نمیتوان جمعش کرد. حتی در میان منتقدان دولت، بزرگانی هستند که با فساد مخالفند و اینها باید به داد مجلس برسند. وزرا هم نباید در مقابل زیادهخواهی و مطالبات شخصی محکم بایستند تا دامن دولت، مجلس و کشور را آلوده به تباهی نکنند. بالاخره یا وزیر هستند یا نه؛ اگر وزیر نبودند کار دیگری برای مملکت میکنند.
برخی انتصابات دولت در معرفی وزرا یا استانداران را مورد انتقاد قرار میدهند و آن را با شعار«اعتدال» همخوان نمیدانند؟ وقتی اصولگرایی بر رأس کار قرار میگیرد برخی میگویند با شعارها و وعدههای آقای روحانی همسو نیست و وقتی اصلاحطلبی در رأس نهادی قرار میگیرد اصولگرایان این انتقاد را مطرح میکنند که مگر در میان جناح راست کارشناسی برای تصدی این پست پیدا نمیشد؟
اعتدال به معنای یکی از این طرف و یکی از آن طرف گذاشتن نیست.
اما اینگونه ترجمه شده است.
خب غلط است. اعتدال یعنی افرادی را بگذارند که اهل افراط و تفریط نبوده و در عین حال شایسته باشند. بالاخره اردوگاه رأی آقای روحانی مشخص است. کسی نمیتواند این پشتوانه مهم اجتماعی و سیاسی را از دولت بگیرد. هر کس، هر قدمی بر میدارد نباید مردم و جماعتی که آقای روحانی را به رئیسجمهوری رسانده ناامید کند. این اسمش اعتدال نیست، تفریط است.
کما این که نمیشود مسائل فنی و اجرایی را زیر پا بگذاریم و صرفاً به خاطر گرایش سیاسی و اینکه به آقای روحانی رأی داده، افراد بیتجربه را در پستهای کشور بنشانیم؛ آن هم افراط است. اعتدال یعنی شایستهترین افرادی مشغول به کار شوند که جماعت پشتوانه دولت و آقای روحانی را به رسمیت بشناسند.
آقای روحانی بدون پشتوانه مردمی خیلی زود از سوی نیروهای افراطی جبهه پایداری زمین گیر خواهد شد. اعتدال در این است ما با رعایت مصالح کلی کشور، نگاه بسیار پر رنگ و جدی به جبهه حامیان آقای روحانی داشته باشیم.
بدون این پشتوانه کشور جلو نمیرود. در نبودن مردم خدای نکرده همان اتفاقی میافتد که برای مرحوم مصدق افتاد. این تجربه تاریخی ماست. از 30 تیر تا 28 مرداد 13 ماه طول کشید. از 30 تیری که مردم به خیابان آمدند و دربار را به عقب نشینی وادار کرده و مصدق برگشت تا کودتای 28 مرداد فقط 13ماه بود. این اتفاق، در نبود مردم افتاد. ما فرصت چنین خطاهایی را نداریم و باید خیلی قرص و محکم در سیاست حرکت کنیم.
یعنی اصلاحطلبان انتظار ویژهای از دولت ندارند؟
اصلاحطلبان دولت آقای روحانی را دولت خودشان میدانند و از اول هم هیچ انتظار ویژهای از دولت نداشتند. خواسته اول و آخر اصلاحطلبان این است که به قولهایی که به مردم داده شده پایبند باشند. اصلاحطلبان مشکلات دولت را درک میکنند؛ شرایط را میفهمند و در هیچ شرایطی از دولت جدا نخواهند شد. با هم خواهیم ماند تا با قضاوت مردم در انتخابات آینده راه بازتر شود.
به عنوان سؤال پایانی بزرگترین یا به عبارت دیگر جدیترین معضل پیش روی دولت را چه میدانید؟
دولت با یک سری مشکلات در عرصه اقتصاد مواجه است. 35 میلیارد دلار ظرفیت از دست رفته در صادرات نفت داشتیم؛ بخشی از منابع صادرات به دستمان نمیرسد؛ هزینههای جاری بیش از اندازه افزایش پیدا کرده است. اما مهمترین مسأله پیش پای دولت پارهای از جریانهای سیاسی منتقد دولت هستند که از این به بعد به مبارزه شان رنگ و بوی ارزشی میدهند و خود را پشت ارزشهایشان پنهان میکنند.
از سوی دیگر چون از بهرههایی که در دولت گذشته داشتند محروم شدهاند انگیزه شان برای مخالفت بیشتر میشود. به نظر من راه حل خیلی ساده است. دولت با صداقت تمام اینها را برای مردم بیان کند. همان طور که امام(ره) فرمودند هر وقت مردم در صحنه باشند مشکلات حل میشود.
او به سؤالاتی درباره عملکرد دولت یازدهم، چالشهای پیش روی آن، جبهه حامیان و منتقدان دولت و... پاسخ داد که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
با توجه به زمان کوتاهی که از آغاز به کار دولت جدید میگذرد، عملکرد آقای روحانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اول اینکه جایگاه رئیسجمهوری ایران با حضور آقای روحانی بازسازی شد. وقار، متانت، فهم، درک، ادب و همه خصلتهای مثبت دوباره به این جایگاه بازگشت. امروز هیچ ایرانیای در هیچ نقطهای از دنیا نگران این نیست که وقتی رئیسجمهوراش پشت تریبون میرود، بحران درست شود؛ یا نگران این نیست که یک تحقیر ملی اتفاق بیفتد. آقای روحانی در تراز رئیسجمهوری ملت بزرگ ایران ظاهر شد. این نقش برجستهای است و باید به خاطر آن به خود ببالیم که هنوز نظام و جامعه مان دارای چنین ظرفیتهایی است.
دومین موضوع برگشت خرد و عقلانیت به مدیریت کشور است. در دولتهای نهم و دهم برای عقلا و کارشناسان کشور عقده شده بود که کجا حرفشان را بزنند؟ حرفشان کجا شنیده میشود؟ این طور هم نبود که فقط اصلاحطلبان یا تکنوکراتها حذف شده باشند، حتی کارشناسان و عقلای جناح راست که دلشان میخواست احمدینژاد به عنوان اصولگرا موفق شود هم حذف شدند.
سومین مسأله اصلاح سیاستهای کشوراست. در دولت یازدهم سیاستهای غلط به سیاستهای صحیح تبدیل شد. سیاستهای فعلی کشور سیاستهای کارشناسی شدهای است که ممکن است کارشناسانی هم به آن انتقاد داشته باشند؛ اما یک سری کارشناس دیگر آن را قبول دارند. امروز سیاستهای کشور، سیاستهای صحیحی است.
باید توجه داشت حصول نتیجه این سیاستهای صحیح زمان میبرد. علت مشکلاتی مانند گرانی و تورم، سیاستهای غلط بود. آن علت امروز از بین رفته اما معلول وجود دارد؛ تورم وجود دارد؛ بیکاری گسترش پیدا کرده و طبیعتاً طول میکشد تا مردم نتیجه این سیاستهای درست را احساس کنند. عمده مدیرانی که منصوب شده و در رأس کار قرار گرفتند در حوزه خودشان قابل احترامند. مدیریت وزارتخانهها و استانداریها هم ارتقا پیدا کرده است. مگر وظیفه دولت چیزی جز این است؟
حال کارهایی که آقای روحانی به صورت معجزه آسا در سیاست خارجی و روابط بینالملل ایران در بحث انرژی اتمی ایجاد کرد را به این اضافه کنید. ما باوجود آن که مایل بودیم اما هیچ وقت تصور نمیکردیم در زمانی به این کوتاهی مسأله حل شود چرا که چهار ماه برای حل یک مسأله بغرنج زمان کمی است.
یادمان باشد در دوره پایانی دولت آقای خاتمی هم اگر آقای روحانی و خاتمی کمک نمیکردند مسأله بغرنج میشد. کما این که مشکلاتی در سالهای آخر دولت اصلاحات خودنمایی کرد و در 8سال گذشته هم دیدیم که کشور بر سر این مسأله به سمت ورطه خطرناکی هل داده شد. اما آقای روحانی توانست در مدت کوتاه به راه حل دست پیدا کند. این دولت کارکرد قابل دفاعی دارد.
سیاستمداران، کارشناسان، اهل قلم، اهل هنر و اهل تفکر که بر مردم تأثیرگذارند میبایست به شکرانه این اتفاق مثبت که برای کشور افتاده، تشکر کنند و با صدای بلند از این اتفاق گوارا و مبارک نام ببرند.
به اعتقاد شما چه عاملی موجب شد دولت در این زمان کوتاه به توفیقاتی مانند توافق ژنو دست پیدا کند؟
این موفقیت ناشی از چند چیز است. پیش از هر چیز این توفیق به ظرفیت ایران بر میگردد. ایران کشور با ظرفیتی است و دنیا این ظرفیت را به رسمیت میشناسد. براساس این ظرفیت است که مردم به صحنه میآیند و یک رئیسجمهوری با هویت و اصیل را انتخاب میکنند. دیدیم که 55 کشور دنیا برای شرکت در مراسم تحلیف هیأت فرستادند. چرا این اتفاق میافتد؟ چون ایران کشور با ظرفیتی است.
دومین عامل تقدیر و حمایت رهبری انقلاب بود که پشتوانه بسیار بزرگی برای دولت است و انشاءالله خواهد بود.
سومین عامل شخصیت آقای روحانی و عامل چهارم قدرت کارشناسی آقای ظریف و همکارانش است که کشور را از شرایطی که به سمت بحران پیش میرفت، نجات داد. نمیگویم حتماً به سوی جنگ میرفتیم اما این مسأله ظرفیت رفتن به سمت جنگ را داشت. نمیگویم در این جنگ دشمن پیروز میشد؛ ممکن بود ما موفقیت داشته باشیم؛ اما به هر حال این شرایط مطلوب ما نبود. ما تجربه جنگ را داشتیم. اینقدر ذخیره خرد در نظام جمهوری اسلامی بالاست که بعد از پایان جنگ عراق و ایران، دیگر در اتفاقات درگیر نشدیم.
خیلی مسائل در منطقه، در عربستان، عراق، کویت، لبنان و سوریه اتفاق افتاد اما ایران با همه نقشآفرینیای که داشت به خاطر ذخیره بالای خرد، درگیر مستقیم هیچ مسألهای نشد. این بار هم ذخیره خرد در قالب نتیجه انتخابات 24 خرداد و دولت تدبیر و امید به کمک ما آمد و کشور را از آن مرحله دور کرد. دوستان ممکن است در توافق ژنو به مفاد آن نگاه کنند؛ این که چه دادیم و چه گرفتیم بحث اشتباهی است.
باید به نقطه عطف بودن توافق ژنو نگاه کنیم. اینکه دو طرف یعنی ایران و کشورهای صنعتی و قدرتهای اصلی به این جمع بندی برسند که باید مسیر را عوض کنند و مسیر کشمکش و بیاعتمادی به مسیر اعتماد و مسیر تنش به مسیر گفتوگوی سازنده تغییر کرد. آن مسیر به طور کلی تغییر کرد و دیگر هم بر نمیگردد.
اما برخی آن را برگشت پذیر میدانند؟
برخلاف چیزی که تندروها براساس علایقشان تحلیل میکنند، این مسیر قابل برگشت نیست. ارادهای که در جامعه جهانی و در ایران بود و حمایتی که رهبری کرد، برای این نبود که اینها برگردند. ما تجربهای در روزهای پایانی جنگ داریم.
وقتی حضرت امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند و آتش بس اعلام شد یک عده افراد احساسی خدمت امام رفتند که «آقا اگر اجازه بدهید دوباره شروع کنیم». اما امام(ره) فرمودند ما همان طور که در جنگ جدی بودیم در صلح هم جدی هستیم. این امروز هم در جمهوری اسلامی وجود دارد؛ همان طور که تا دیروز در گفتوگوی چالشی با دنیا جدی بودیم امروز هم در گفتوگوی سازنده مان با دنیا جدی خواهیم بود.
شما عملکرد دولت را قابل دفاع میدانید و سیاستهای امروز کشور را سیاستهای صحیحی ارزیابی کردید. به نظر شما ادامه این روند در چه صورت امکان پذیر خواهد بود؟
دو نکته اساسی وجود دارد. نخستین نکته به خود دولت برمیگردد. فکر میکنم دولت، وزرا و استانداران باید به شیوهها و منش آقای روحانی بیشتر اقتدا کنند. بنا به شناختی که از آقای روحانی داریم ایشان در پیمانی که با مردم بسته خیلی راسخ است و از اصول و معیاری که مردم به خاطر آن به او رأی دادند عدول نمیکند.
ایشان جسارت ایستادن بر مواضعش را دارد؛ همه وزرا و استانداران باید به این جسارت، قاطعیت و صلابت آقای روحانی اقتدا کنند. انتظار میرود مجموعه دولت به همان قرصی و محکمی آقای روحانی حرکت کند و آقای روحانی الگوی ایشان باشد.
نکته دوم اینکه دولت نه از باب عقده گشایی و نه از باب انتقامگیری، وظیفه دارد هزینه مدیریت ناکارآمد گذشته را برای مردم تشریح کند. در 8 سال گذشته کشور خسارتهای سنگینی داد. این خسارتها، سرمایه تجربی کشور است و باید مستند به مردم منتقل شود.
برای نمونه این کشور قبل از تحریم در تولید نفت از سه میلیون و 700 هزار بشکه به سه میلیون و 300 هزار بشکه افت کرد.
به عبارت دیگر کشور در دولتهای نهم و دهم 400 هزار بشکه نفت ظرفیت از دست داد. این عدد کوچکی نیست؛ خسارت چند ده میلیارد دلاری است؛ از دست دادن سهم بازار است. چرا این اتفاق برای کشوری افتاد که نفتش را 100تا 130 دلار میفروخت؟ چرا نتوانست ظرفیتش را حفظ کند؟ نمونههایی از این دست یکی دو تا نیست.
یا این که گفته شد تحریمها کاغذپاره است؛ هزینه این تحریمها چقدر بود؟ چند تا مانند بابک زنجانی وجود داشته و دارد که هر کدام یکی، دو میلیارد یورو منابع کشور را هدر دادند؟ چرا نباید این مسائل گفته شود؟
تأکید میکنم این انتقاد نه از باب عقده گشایی بلکه از زاویه انتقال تجربه هزینه سنگین به مردم است تا مردم دیگر کلاه سرشان نرود که هر کس که آمد و حرف غیرواقعی زد دورش جمع شوند. زمانی که تجربه حبس شود و شخصیتهای فنی و اجرایی معتبر کنار گذاشته شوند، امثال بابک زنجانیها میدان داری میکنند.
اما عدهای مدعی هستند بابک زنجانیها متعلق به دوره کارگزاران هستند؟
بابک زنجانی در دولت سازندگی راننده رئیس کل بانک مرکزی بود. در دولت سازندگی به این آدم در حد یک راننده توجه شد اما شما به این راننده 2میلیارد یورو پول مملکت را دادید. بر چه مبنایی؟ خب یا این که شریکش بودید یا در نبودن آدمهای مفید به کسی جز این افراد نمیتوانستید تکیه کنید.
و نکته دوم؟
الان میگویند باید کشور را از رکود خارج کرد وحرف درستی هم هست. مردم شغل میخواهند. همه خانوادهها به نوعی درگیر بیکاری هستند و هر کدام یک یا دو جوان تحصیلکرده دارند که بیکار است.
اما این الزاماً وظیفه دولت نیست. دولت وظایفش را انجام داده؛ فضا را باز کرده؛ سیاستها را درست کرده؛ مدیران لایق را بر رأس کار گذاشته؛ در حال حل مسأله با دنیاست؛ از 30 دی هم که بخشی از تحریمها برداشته شد و قاعدتاً کشورهای خارجی تماس خواهند گرفت، چون دنیا منتظرباز شدن بازار جدید در ایران است و فضا به سمت بهبود میرود. الان وقت کارآفرینی بخش خصوصی است وقت فعال شدن نخبگان کشور است. الان وقت آن است که کارآفرینان به صحنه بیایند.
شما ضمن بر شمردن عملکرد دولت آن را قابل دفاع میدانید. اما در این میان صداهای منتقد و گاه مخالفی هم شنیده میشود. اگر دولت موفق عمل کرده ریشه این انتقادها چیست؟ مثلاً همین دادن سه کارت زرد نمایندگان به دولت یا حجم بالای سؤال و تذکر مجلس به دستگاه اجرایی از کجا نشأت میگیرد؟
بحث مجلس خیلی روشن است. کسانی هستند که این اردوگاه را قبول ندارند؛ اشکال هم ندارد؛ 2 سال دیگر در انتخابات مجلس به قضاوت مردم مینگریم. نمیگویم مردم ما را انتخاب میکنند فقط میگویم داوری مردم را قبول میکنیم.
این یک بخش است. اما در اینجا باید نکتهای را خاطر نشان کنم. نمیدانم صحت دارد یا نه اما گفته میشود برخی از این کشمکشها به خاطر مطالبات شخصی است که در قالب سؤال نمایندگان از وزرا مطرح میشود.
ما باید بدانیم در نظام سیاسی و اداری ما اگر فسادی شکل بگیرد دیگر نمیتوان جمعش کرد. حتی در میان منتقدان دولت، بزرگانی هستند که با فساد مخالفند و اینها باید به داد مجلس برسند. وزرا هم نباید در مقابل زیادهخواهی و مطالبات شخصی محکم بایستند تا دامن دولت، مجلس و کشور را آلوده به تباهی نکنند. بالاخره یا وزیر هستند یا نه؛ اگر وزیر نبودند کار دیگری برای مملکت میکنند.
برخی انتصابات دولت در معرفی وزرا یا استانداران را مورد انتقاد قرار میدهند و آن را با شعار«اعتدال» همخوان نمیدانند؟ وقتی اصولگرایی بر رأس کار قرار میگیرد برخی میگویند با شعارها و وعدههای آقای روحانی همسو نیست و وقتی اصلاحطلبی در رأس نهادی قرار میگیرد اصولگرایان این انتقاد را مطرح میکنند که مگر در میان جناح راست کارشناسی برای تصدی این پست پیدا نمیشد؟
اعتدال به معنای یکی از این طرف و یکی از آن طرف گذاشتن نیست.
اما اینگونه ترجمه شده است.
خب غلط است. اعتدال یعنی افرادی را بگذارند که اهل افراط و تفریط نبوده و در عین حال شایسته باشند. بالاخره اردوگاه رأی آقای روحانی مشخص است. کسی نمیتواند این پشتوانه مهم اجتماعی و سیاسی را از دولت بگیرد. هر کس، هر قدمی بر میدارد نباید مردم و جماعتی که آقای روحانی را به رئیسجمهوری رسانده ناامید کند. این اسمش اعتدال نیست، تفریط است.
کما این که نمیشود مسائل فنی و اجرایی را زیر پا بگذاریم و صرفاً به خاطر گرایش سیاسی و اینکه به آقای روحانی رأی داده، افراد بیتجربه را در پستهای کشور بنشانیم؛ آن هم افراط است. اعتدال یعنی شایستهترین افرادی مشغول به کار شوند که جماعت پشتوانه دولت و آقای روحانی را به رسمیت بشناسند.
آقای روحانی بدون پشتوانه مردمی خیلی زود از سوی نیروهای افراطی جبهه پایداری زمین گیر خواهد شد. اعتدال در این است ما با رعایت مصالح کلی کشور، نگاه بسیار پر رنگ و جدی به جبهه حامیان آقای روحانی داشته باشیم.
بدون این پشتوانه کشور جلو نمیرود. در نبودن مردم خدای نکرده همان اتفاقی میافتد که برای مرحوم مصدق افتاد. این تجربه تاریخی ماست. از 30 تیر تا 28 مرداد 13 ماه طول کشید. از 30 تیری که مردم به خیابان آمدند و دربار را به عقب نشینی وادار کرده و مصدق برگشت تا کودتای 28 مرداد فقط 13ماه بود. این اتفاق، در نبود مردم افتاد. ما فرصت چنین خطاهایی را نداریم و باید خیلی قرص و محکم در سیاست حرکت کنیم.
یعنی اصلاحطلبان انتظار ویژهای از دولت ندارند؟
اصلاحطلبان دولت آقای روحانی را دولت خودشان میدانند و از اول هم هیچ انتظار ویژهای از دولت نداشتند. خواسته اول و آخر اصلاحطلبان این است که به قولهایی که به مردم داده شده پایبند باشند. اصلاحطلبان مشکلات دولت را درک میکنند؛ شرایط را میفهمند و در هیچ شرایطی از دولت جدا نخواهند شد. با هم خواهیم ماند تا با قضاوت مردم در انتخابات آینده راه بازتر شود.
به عنوان سؤال پایانی بزرگترین یا به عبارت دیگر جدیترین معضل پیش روی دولت را چه میدانید؟
دولت با یک سری مشکلات در عرصه اقتصاد مواجه است. 35 میلیارد دلار ظرفیت از دست رفته در صادرات نفت داشتیم؛ بخشی از منابع صادرات به دستمان نمیرسد؛ هزینههای جاری بیش از اندازه افزایش پیدا کرده است. اما مهمترین مسأله پیش پای دولت پارهای از جریانهای سیاسی منتقد دولت هستند که از این به بعد به مبارزه شان رنگ و بوی ارزشی میدهند و خود را پشت ارزشهایشان پنهان میکنند.
از سوی دیگر چون از بهرههایی که در دولت گذشته داشتند محروم شدهاند انگیزه شان برای مخالفت بیشتر میشود. به نظر من راه حل خیلی ساده است. دولت با صداقت تمام اینها را برای مردم بیان کند. همان طور که امام(ره) فرمودند هر وقت مردم در صحنه باشند مشکلات حل میشود.
منبع: روزنامه ایران
گزارش خطا
آخرین اخبار