گزینه‌هایی برای آینده سوریه

کد خبر: ۶۰۱۸۳
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۷
پروسه‌ تبدیل اعتراضات مدنی به جنگ داخلی که سرانجام منجر به حضور نیروهای تروریستی القاعده و داعش در سوریه شد، عامل اصلی وضعیت آشفته‌ای است که در منطقه به‌وجود آمده  است و مشخصا غم‌انگیزترین آن در سوریه نمود دارد. در این خلاصه بنا‌بر این است که نگاهی به گذشته و حال و آینده سوریه داشته باشیم. اعتراضات و مطالبات مردم: شکی نیست که علت اصلی اعتراضات مردمی، حکومت‌های غیرانتخابی، فضای بسته، زندانی کردن مخالفان و فقر و فساد در سیستم اداری است؛ حوادثی که از ٢٠١١ شروع شد و بسیاری از حکومت‌های عربی را در‌بر‌گرفت، در سوریه نیز استمرار یافت. در این اعتراضات حکومت‌ها خود را در مقابل مردم دیدند و معلوم شد که دولت‌های عربی تا چه حد با مردم خود و خواسته‌های آنان بیگانه‌اند. منصفانه است اگر بگوییم در ابتدا فقط مردم  در صحنه اعتراضات بهار عربی بودند، اما پس از برخورد نادرست حکومت‌ها، فضا عوض شد و استفاده از سلاح، جای فعالیت مدنی را گرفت و در نهایت برخی از دولت‌ها سرنگون شده و بعضی با چنگ و دندان و با کشتار باقی ماندند، اما مشکل تازه شروع شده بود. همه شاهد بودیم زمانی که مسئولان حکومت‌های قبلی کنار زده شدند شکاف‌های عمیق خود را نشان دادند و جنگ‌های خانمان‌سوز جای آرزوهای مردم در میدان‌های «تغییر» و «تحریر» را گرفت. جهان هرگز زیبایی آن روزها در پایتخت‌های برخی از کشورهای عربی را از یاد نخواهد برد که مردم عرب و در رأس آنها جوانان، اعتراضات مسالمت‌آمیز را با خواسته‌های دموکراتیک و اصلاح‌طلبانه به نمایش گذاشتند.

فقط برای یادآوری، عنوان‌های برخی از مقالات روزنامه‌های عرب در سال‌های ٢٠١١ و ٢٠١٢ را ذکر می‌کنیم که بیان‌کننده اراده و خواسته‌های ملت‌های عرب در آن روزهاست:

- این انقلاب‌ها برای دموکراسی است.
- آزادی و عدالت را در کنار هم می‌‌خواهیم.
- دولت دموکراتیک عربی، دولت همه مردم است.
- عدالت بدون حاکمیت قانون ممکن نیست.
- مردم، همه شهروندان عرب و غیرعرب، مسلمانان و غیرمسلمانان را شامل می‌شود.
- مخالفان باید به مبانی دموکراتیک پایبند باشند.
- توازن بین آزادی و عدالت بر اساس حقوق شهروندی و حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی شکل می‌گیرد.
- خواست ملت‌ها، استقلال قوا و انتخابات آزاد است.
- آمده‌ایم از دموکراسی دفاع کنیم، نه آنکه به‌دنبال پست‌های سیاسی باشیم.

در همان مقطع، مقالات زیادی در مورد برابری زن و مرد نوشته شد و زن‌ها دوشادوش مردان در فعالیت‌های مدنی حضور یافتند.

آن سرباز یمنی در میدان تغییر، که گفت من آمده‌ام در اعتراضات شرکت کنم تا سرباز وطن باشم نه سرباز شخص، نیز از جمله زیبایی‌های آن دوران بود. باید تأسف خورد که امروز از این شعارها هیچ خبری نیست. میدان‌های تغییر و تحریر به میدان‌های جنگ تبدیل شده و همان نسل جوانی که با همه وجود، دغدغه دموکراسی و توسعه داشت، امروز در باتلاق نفرت و کینه و جنگ فرو رفته است. از خانم کرمان در یمن که صلح را از آن خود کرد و از حضور زنان خبری نیست. برادران آن‌گونه همدیگر را می‌کشند که گویی اهالی بهشت و جهنم هستند.

در سوریه چند گروه مخالف دولت هستند که هم با دولت می‌جنگند و هم با خودشان؟

این همه گروه‌هایی که به نام اسلام می‌جنگند، آیا واقعا دغدغه اسلام و اخلاق دارند؟ قاعدتا همه ما پاسخی مشابه برای این سؤالات داریم. همه معتقدیم که باید دولت و گروه‌های سوریه‌ای که تروریست نیستند، دست از توهم برداشته و بدانند که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌تنهایی اوضاع را تغییر داده و مسیر مردم‌سالاری را زنده کند. اما عمق فاجعه اینجاست که در سوریه و در منطقه، صدای جنگ‌سالاران بلند است، به‌گونه‌ای که گوش جهان را کر می‌کند و صدای اصلاح‌طلبان و دموکراسی‌خواهان ضعیف است. رئیس‌جمهور دوران اصلاحات به‌عنوان رئیس‌ مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها اخیرا در یک سخنرانی به بررسی این پدیده پرداخته و گفته است باید راهی پیدا شود تا صدای اصلاح‌طلبی و تعادل را بیشتر بشنویم تا بتوانیم امید را در دل و ضمیر ملت‌های منطقه زنده نگه داریم و اگر چنین نشود، دود سیاه همچنان آسمان سوریه را تاریک‌تر خواهد کرد. قبل از اینکه سناریوی محتمل برای آینده سوریه را در این مجال مطرح کنم، باید تأکید کنم در ارزیابی مقصران این تراژدی غم‌انگیز، نمی‌توانیم تنها و تنها دولت سوریه را مقصر بدانیم بلکه باید عملکرد نیروهای موجود در صحنه و رفتار برخی دولت‌های منطقه‌ای را نیز در به‌وجودآمدن این وضعیت مؤثر بدانیم.  به‌طورکلی وضعیت فعلی محصول دو اشتباه بزرگ است:

الف) خطای دولت سوریه:

در سال ٢٠١١ با شروع تظاهرات در چندین شهر سوریه، مردم و گروه‌های موجود در صحنه اعتراضات که بهترین آنها اخوان‌المسلمین بودند، درخواست‌های اصلاح‌طلبانه‌ای را مطرح کردند. به‌طورمثال تقاضای اصلاح نظام را در چندین جمعه تکرار کردند. در یکی از بیانیه‌ها اعلام کردند که خواهان برکناری نخست‌وزیر و تغییر قانون اساسی مبنی بر امکان مشارکت بیشتر مردم و احزاب در قدرت هستند. اما برخورد صورت‌گرفته، خواسته‌های مردم را بالا برد و خواستار ایجاد تغییرات بنیادین شدند. امید به اصلاح، جای خود را به ناامیدی داد. نیروهای مسالمت‌جو به نیروهای مسلح تبدیل شدند. کمتر از یک سال پس از آغاز اعتراضات، سلاح‌های سبک و سنگین به میدان‌های شهرها و روستاها آمد و جنگ داخلی آغاز شد.
سؤال جدی همین‌جاست؛ این سلاح‌ها از کجا آمد؟ قبول دارم ارتش آزاد، بخشی از سلاح خود را از پادگان‌ها به دست آورد، اما سلاح‌های بیشتر و آموزش‌های نظامی نیروهایی که هیچ شناختی روی آنها نبوده است، سبب شده به‌جای یک ارتش منظم با هدف ایجاد امنیت و ایجاد نوعی از توازن، خلأ امنیتی ایجاد شده و همین شرایط، سوریه را به مرکز اصلی تربیت تروریست تبدیل کرده است.

ب) خطای بازیگران منطقه‌ای: 

خطای دوم و بزرگ‌تر در سوریه را در میان بازیگران داخل و خارج، همه کسانی مرتکب شدند که جنگ‌سالاران را در مقابل ارتش قرار دادند و سلاح‌های سبک و سنگین، ‌پول و امکانات زیادی را به داخل سوریه روانه کردند. همه ما می‌دانیم ارتش‌ها سرمایه ملی هستند و باید به‌عنوان سرمایه ملت‌ها باقی بمانند. باور نگارنده این نیست که نیت همه کشورهایی که مرتکب این خطا شدند، توطئه‌آمیز بود. شاید خطای محاسبه، آنان را به این وضعیت کشاند، اما در مورد کشورهایی چون عربستان سعودی که نقش تخریبی آن در جلوگیری از پیشرفت دموکراسی در جهان عرب بر هیچ‌کس پوشیده نیست، چگونه باید باور کرد که این کشور از مردم سوریه برای دموکراسی حمایت می‌کند؟! نمونه یمن و بحرین دلیل روشنی است که عربستان سعودی دلارهای نفتی خود را چگونه برای انحراف انقلاب‌های عربی به کار گرفته و این انقلاب‌ها را در نطفه خفه کرده است. در حقیقت کشورهایی که از تروریست به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم یا بر اثر خطای محاسبه حمایت کردند

 در کنار نظام اسد که به درخواست مردم سوریه برای اصلاحات پاسخ کافی نداد، مانند دو تیغه یک قیچی عمل کردند و آمال و آرزوهای دموکراسی‌خواهانه و پیشرفت در سوریه و برخی دیگر از کشورهای عرب به محاق رفت.

١-سناریوهای محتمل برای آینده سوریه:
٢-استمرار شرایط کنونی برای مدتی طولانی
٣-تجزیه سوریه به دولت‌های محلی کوچک و بزرگ
٤-شکل‌گیری ائتلاف بین‌المللی و اشغال سوریه
راه‌حل سیاسی توسط گروه‌های غیرتروریست در داخل با حمایت یک ائتلاف منطقه‌ای و بین‌المللی

لازم است در اینجا به یک نکته توجه کنیم که شرایط سوریه به‌ویژه پس از ظهور داعش به‌قدری پیچیده و دشوار شده که اولویت‌دادن و پیش‌بینی در مورد هریک از احتمالات ذکر شده را غیرممکن کرده است و نگارنده از میان این احتمال‌ها آنچه را مشخصا مناسب‌تر می‌پندارم و احتمال می‌دهم اشتراک نظر بیشتری در سطح منطقه‌ای در مورد آن وجود دارد، مطرح می‌کنم:

١- اولویت اصلی و فرعی در مرحله کنونی خلع سلاح نیروهای تروریست و داعش است و یقینا این اقدام بدون یک سازوکار منطقه‌ای و بین‌المللی امکان‌پذیر نخواهد بود. سؤال مهم دراین‌باره‌ این است که ترکیب این سازوکار و اختیارات آن چه باشد؟ این سازوکار در درجه اول به هماهنگی منطقه‌ای و سرانجام به یک قطع‌نامه شورای امنیت نیاز دارد.

آیا امکان دستیابی به این قطع‌نامه که متحد سوریه، یعنی روسیه را راضی نماید وجود دارد؟ جای دولت سوریه در این سازوکار چیست؟ چه کسی جایگزین مطلوب خواهد بود؟ آیا دولت سوریه پذیرفته خواهد شد؟ و ده‌ها سؤال دیگری که به دلیل تعدد بازیگران در صحنه داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی پاسخ به هر کدام از آنها دشوار است.
پیشنهاد می‌شود داعش - خطرناک‌ترین گروه تروریستی در جهان که سوریه را مرکز آموزش و صدور تروریست قرار داده است – را اولویتی برای گفت‌وگو و هماهنگی قرار دهیم.

٢- پس از نابودی یا تضعیف نیروهای تروریست است که می‌توان از همه گروه‌های غیرتروریست یا حتی غیرمسلح سوری و نیز دولت سوریه دعوت کرد و آنان را تحت فشار یا به اختیار، در کنار هم نشاند و سازوکار یک انتخابات آزاد را فراهم کرد. در آن صورت، نماینده اکثریت که بسیاری از آنان امروزه آواره شده‌اند، رأی خواهند آورد.

هرچند این چشم‌انداز امروزه بیشتر به یک آرزو شبیه است، اما می‌توان به اجرائی‌شدن آن تا حدودی امید داشت، خصوصا در صورتی که قدرت‌های تأثیرگذار منطقه‌ای با اعتقاد و هماهنگی، این راه را دنبال کنند. در غیر این صورت ملت سوریه با جنگ و کشتار مواجه خواهند بود و گروه‌های مسلح، هرکدام در نقطه‌ای به کانونی که خون مردم را در شیشه خواهند کرد، تبدیل شده و درنهایت به سوی تجزیه و نابودی پیش می‌روند.
نظر شما
پربیننده ترین ها