شرایط انصارالله برای توقف جنگ
سعدالله زارعی در یادداشت رو کیهان نوشت:
تمرکز بمباران رژیم سعودی طی روزهای اخیر علیه شهر «صعده» و در حالی که جنگ علیه یمن به بنبست رسیده است، معنای خاصی دارد. طی چند روز گذشته بحث «آتشبس» از سوی محافل سعودی و آمریکایی مطرح شده و جانکری وزیر خارجه آمریکا در «ریاض» از آتشبسی پنج روزه صحبت کرد و اضافه نمود که در صورت موافقت حوثیها با آن قابل تمدید میباشد. اما همانطور که در اظهارات جانکری آمد، مشکل این است که هم اینک «انصارالله» درباره «قید و شرطها» حرف دارد و میگوید توقف جنگ از سوی متجاوز نباید توأم با تعیین شرط برای طرفی که مورد تهاجم و تجاوز نظامی قرار گرفته است، باشد. به عبارت دیگر انصارالله در این میان میگوید نباید پاکسازی یمن از نیروهای القاعده، عوامل شبه نظامی حزب اخوانی وهابی اصلاح و عوامل شبه نظامی منصور هادی که موضوعی کاملاً داخلی یمنیها میباشد و برای امنیت و ثبات یمن ضرورتی اجتنابناپذیر به حساب میآید، مورد خدشه قرار گرفته و با مقوله توقف تجاوز گره بخورد.
تمرکز بمباران علیه صعده برای این است که انصار از احقاق حق طبیعی ملت یمن در اعمال سیاستهای داخلی صرفنظر کند و اجازه دهد، شبه نظامیان وابسته به آمریکا و عربستان که شریک جرم این دو کشور در بمباران یمن و شهادت هزاران نفر از زنان و کودکان و... بودهاند، ادامه حیات دهند و انصار از تعقیب و مجازات این خیانتکاران اجتناب نماید. و البته در یک موضع کاملاً منطقی و منطبق با اصول پذیرفته شده و عام حقوقی، انصارالله میگوید ما صلح تحمیلی با خائنان را نمیپذیریم و علاوه بر آن مداخله آمریکا و عربستان در این موضوع را نیز تجاوز دیگری به استقلال، حریت و شؤون مردم یمن میدانیم.
در این موضوع گفتنیهایی وجود دارد:
1- رژیم وابسته سعودی پس از 45 روز تجاوز و جنگ یکجانبه علیه یمن حتی قادر نیست طرف مقابل خود را به پذیرش متقابل آتشبس در پاکسازی یمن از خائنان وادار نماید و چون راه دیگری ندارد، صعده که به نوعی مرکز معنوی و فرهنگی جنبش انصارالله میباشد را زیر بمباران گرفته و با کشتار زنان و کودکان و... و تخریب بازارها و مدارس و مراکز مذهبی و معنوی این شهر تلاش میکند تا به آتشبس متقابل دست پیدا کند. این در حالی است که سخنگوی نظامیان متجاوز - سرتیپ احمد العسیری- در روزهای اول درباره اهداف جنگ، میگفت تا نابود کردن انصارالله و آزادسازی همه شهرهای یمن از سیطره آنان جنگ ادامه پیدا میکند و تا همین چند هفته پیش و از آغاز عملیات موسوم به اعادهًْالامل با یک عقبنشینی آشکار میگفت تا آزادسازی استانهای جنوبی از سیطره انصارالله، جنگ ادامه مییابد و هم اینک که سیطره انصار در جنوب گستردهتر هم شده است، این رژیم میگوید جنگ را متوقف میکنیم به شرط آنکه انصارالله از ادامه تعقیب همپیمانان ما در یمن صرف نظر نماید و جالب این است که انصارالله در یک موضع محکم و محکمهپسند میگوید این یک موضوع داخلی است و شما حق دخالت درباره آن را ندارید!
2- شکست رژیم سعودی در این جنگ یکطرفه در حالی اتفاق افتاده است که طرف مقابل به جز در موارد بسیار محدود، علیه عربستان وارد جنگ نشده و حال آنکه به لحاظ توانایی نظامی- تسلیحات و نیروی انسانی- میتوانسته تا عمق عربستان و پایتخت آن را مورد تهاجم قرار دهد. یک اکیپ چند صد نفره از انصارالله قادر است به فاصله چند روز هزاران کیلومتر مربع از خاک کشور متجاوز را به تصرف درآورد و موشکهای اسکاد بی، اسکادسی و... و هواپیماهای جنگی یمن میتوانستند تا ریاض را مورد تهاجم قرار دهند اما انصارالله و ارتش یمن در یک سیاست و تاکتیک هوشمندانه انرژی خود را صرف پاکسازی درونی یمن از شبه نظامیان وابسته نموده و از درگیر شدن مستقیم نظامی با رژیم متجاوز خودداری کردند. حاصل کار این شد که رژیم متجاوز اگرچه آسیبهای مهم انسانی و مالی و .... به یمنیها وارد کرد اما چیزی که بتواند پس از خاتمه جنگ از آن بعنوان اهرم فشار استفاده کند، بدست نیاورد. به عبارت روشنتر، عربستان 45 روز پس از حمله یکجانبه نظامی نتوانسته است حتی بر یک روستا و یا یک جزیره یمن تسلط پیدا کند و یا به سیطره عوامل وابسته به خود بر یک روستا یا جزیره یمن کمک نماید و این در حالی است که انصارالله در این 45 روز بیش از هشتاد هزار کیلومتر مربع- یعنی تقریباً به اندازه مساحت امارات و بحرین - پیشروی داشته و به همین میزان عوامل وابسته به عربستان و آمریکا را عقبزده است. در واقع در این جنگ رژیم سعودی جدای از آنکه از نظر اخلاقی و سیاسی به دلیل متجاوز بودن، شکست خورده است، از جنبه استراتژی و تاکتیک نظامی نیز شکست خورده است چرا که هیچ چیز بدست نیاورده و چیزهای زیادی را هم از دست داده است این در حالی است که در نقطه مقابل آن «جنبش انقلابی دینی انصارالله» جدای از آنکه در صحنه عملیات پیروزی بزرگی بدست آورده و امروز نه تنها بر شمال بلکه بر جنوب یمن هم مسلط شده است، از جنبه اخلاقی و سیاسی هم پیروز بزرگ میدان است چرا که بر رژیم سعودی غلبه کرده است بدون آنکه به مردم مسلمان عربستان آسیبی وارد کرده باشد و یا اصول و قواعد سیاسی اخلاقی را در ارتباط با همسایه خود نادیده گرفته باشد. در واقع میتوان گفت پیروزی انصارالله در جنبه اخلاقی و سیاسی برجستهتر از جنبه نظامی است و این میتواند در کشور عربستان منجر به شکلگیری یک سلسله مباحث سیاسی گردد.
3- شکست نظامی، اطلاعاتی، مخابراتی، تکنولوژیکی، سیاسی و اخلاقی آلسعود در این جنگ، سرنوشت حاکمان جدید را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این شکست بزرگ زمانی روی داده است که پادشاه جدید به یک پاکسازی درونی دست زده و نارضایتیهای جدی را در درون سیستم سبب گردیده است. همانطور که اگر دستگاه سیاسی و نظامی سعودی در این جنگ به پیروزی میرسید، میتوانست با تکیه بر آن مخالفان درون سیستم و بیرون آن را به حاشیه براند، شکست در این جنگ، زبان انتقاد و اعتراض مخالفان را بازتر میکند و این به آن معناست که پایان جنگ با یمن، آغاز جنگ در درون آلسعود خواهد بود. براین اساس یکبار دیگر در سطح منطقه این سوال خودنمایی میکند که آیا آمریکا قادر است وارد یک پرونده امنیتی در منطقه شده و آن را به نفع عوامل خود به نتیجه برساند؟ چنین سوالی که پاسخ مشخصی دارد، پیامدهای مهمی در منطقه به وجود میآورد و به سر بر آوردن انصاراللههای دیگر در کشورهای مسلمان وابسته به آمریکا میشود و این طبعا نگرانی بزرگی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
4- هماینک انصارالله با تکیه بر یک مشروعیت گسترده مردمی که شکلدهنده به مشروعیت حقوقی آن نیز میشود و به دلیل عملکرد موفق در مدیریت جنگ تحمیلی خارجی و مهار گروههای خیانتکار مسلح داخلی دارای مشروعیت مضاعفی شده و نیز به دلیل شکلدهی به یک جریان اجتماعی خدماتی در جنوب، قلب تحول جنوب یمن هم به حساب میآید، چند استراتژی اساسی را مطرح کرده است و از دیگران میخواهد براساس ضوابط شناخته شده حقوقی به این استراتژیها بعنوان «راهحل» مسایل یمن و منطقه توجه نمایند: استراتژی اول: اعلام رسمی متجاوز بودن عربستان در جنگ تحمیلی علیه یمن و تصریح به مشروع بودن دفاع یمنیها در این جنگ از سوی شورای امنیت سازمان ملل. این خواسته انصارالله کاملا منطقی است و با وظایف شورای امنیت تطبیق میکند هر چند این شورا در جنگها نوعا در کنار متجاوز بوده است. استراتژی دوم این است که عربستان بعنوان کشوری که در این جنگ در متجاوز بودن آن تردیدی وجود ندارد، غرامت جنگ را بپذیرد و هزینههای چند ده میلیارد دلاری ناشی از خسارات آن را بپردازد و علاوه بر آن برای کمک به بازسازی یمن یک کنفرانس کمک بینالمللی شکل بگیرد. این نیز خواستهای منطقی و عادلانه است چه اینکه طبق حقوق بینالملل و حقوقاسلامی، متجاوز مجبور به جبران خسارات وارده میباشد.
استراتژی سوم انصارالله این است که صحبت کردن از اینکه منصور هادی و خالد سجاح علیرغم استعفا و فرار و دعوت از رژیم آلسعود برای تجاوز به یمن، هنوز رئیسجمهور و نخستوزیرند و باید به قدرت بازگردند، کنار گذاشته شود، چرا که این دخالت آشکار در امور یمن بوده و با حقوق ملتها و کشورها که در منشور سازمان ملل نیز آمده است، منافات دارد. مردم یمن و از جمله جنبش انصارالله میگویند نحوه اداره یمن را یمنیهای داخل یمن و آنان که مخالف تجاوز خارجی به کشورشان بودهاند، تعیین خواهند نمود. این نیز خواستهای کاملا منطقی است. استراتژی چهارم انصارالله این است که میگوید پاکسازی بقیه یمن از عناصر القاعده، بقایای اندک میلیشیای منصور هادی، عوامل شبه نظامی حزب اصلاح و یا هر گروه و دستهای که امنیت داخلی یمن را تهدید میکنند، تا انتها و همیشه باید ادامه پیدا کند و این موضوعی نیست که ملت یمن و انصارالله بتوانند درباره آن مصالحه نمایند. رهبران انصارالله در روزهای اخیر تاکید کردند گفتگوی یمنی-یمنی فقط شامل آن دسته از گروهها و افراد میشود که در دوره جنگ آلسعود در کنار مردم خود و نقطه مقابل رژیم متجاوز بودهاند. این نیز موضوعی منطقی و منطبق با رویههای پذیرفته شده بینالمللی و اسلامی است. انصارالله میگوید ما هماینک فقط با آن بخش از جریان شش ضلعی موسوم به « القاء مشترک» که حزب اخوانی وهابی اصلاح هم از این گروه است، مذاکره میکنیم که در جریان حمله نظامی سعودی با بیانیه رسمی تجاوز به کشور خود را محکوم کرده باشند.
5- در یک جمعبندی میتوان گفت همانطور که علیرغم مظلوم بودن و خودداری از کشیدن جنگ به درون کشور متجاوز، انصارالله ابتکار عمل در میدان نظامی-در جنگ خارجی و نیز درگیری داخلی- در دست داشته، اینک در میدان سیاسی نیز، اگر فرایندی شکل بگیرد ابتکار عمل در دست انصارالله است چرا که کلیه قواعد، اصول و ضوابط حقوقی، اخلاقی و سیاسی با انصار همراه است. البته ما میدانیم که شورای امنیت، متجاوز بودن عربستان را اعلام نمیکند و آن را وادار به پرداخت غرامت هم نخواهد کرد و عربستان هم کماکان از هادی و سجاح بعنوان دو مقام رسمی یمن یاد خواهد کرد اما در این موضوع هم برای انصارالله یک پیروزی دیگر نهفته است و آن این است که عربستان ناچار به توقف جنگ بدون گرفتن تضمین از انصارالله برای پایان یافته تلقی کردن پرونده جنگ است. انصارالله در شرایطی که از طرق شناخته شده حقوقی- شورای امنیت و... - نتواند حقوق مردم یمن را استیفا کند، میتواند با سلب کردن متقابل امنیت از مرزها ومنابع سعودی- بخصوص در مرزهای مشترک- هزینههای فراوانی را بر این رژیم متجاوز تحمیل گرداند. و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم.
تمرکز بمباران رژیم سعودی طی روزهای اخیر علیه شهر «صعده» و در حالی که جنگ علیه یمن به بنبست رسیده است، معنای خاصی دارد. طی چند روز گذشته بحث «آتشبس» از سوی محافل سعودی و آمریکایی مطرح شده و جانکری وزیر خارجه آمریکا در «ریاض» از آتشبسی پنج روزه صحبت کرد و اضافه نمود که در صورت موافقت حوثیها با آن قابل تمدید میباشد. اما همانطور که در اظهارات جانکری آمد، مشکل این است که هم اینک «انصارالله» درباره «قید و شرطها» حرف دارد و میگوید توقف جنگ از سوی متجاوز نباید توأم با تعیین شرط برای طرفی که مورد تهاجم و تجاوز نظامی قرار گرفته است، باشد. به عبارت دیگر انصارالله در این میان میگوید نباید پاکسازی یمن از نیروهای القاعده، عوامل شبه نظامی حزب اخوانی وهابی اصلاح و عوامل شبه نظامی منصور هادی که موضوعی کاملاً داخلی یمنیها میباشد و برای امنیت و ثبات یمن ضرورتی اجتنابناپذیر به حساب میآید، مورد خدشه قرار گرفته و با مقوله توقف تجاوز گره بخورد.
تمرکز بمباران علیه صعده برای این است که انصار از احقاق حق طبیعی ملت یمن در اعمال سیاستهای داخلی صرفنظر کند و اجازه دهد، شبه نظامیان وابسته به آمریکا و عربستان که شریک جرم این دو کشور در بمباران یمن و شهادت هزاران نفر از زنان و کودکان و... بودهاند، ادامه حیات دهند و انصار از تعقیب و مجازات این خیانتکاران اجتناب نماید. و البته در یک موضع کاملاً منطقی و منطبق با اصول پذیرفته شده و عام حقوقی، انصارالله میگوید ما صلح تحمیلی با خائنان را نمیپذیریم و علاوه بر آن مداخله آمریکا و عربستان در این موضوع را نیز تجاوز دیگری به استقلال، حریت و شؤون مردم یمن میدانیم.
در این موضوع گفتنیهایی وجود دارد:
1- رژیم وابسته سعودی پس از 45 روز تجاوز و جنگ یکجانبه علیه یمن حتی قادر نیست طرف مقابل خود را به پذیرش متقابل آتشبس در پاکسازی یمن از خائنان وادار نماید و چون راه دیگری ندارد، صعده که به نوعی مرکز معنوی و فرهنگی جنبش انصارالله میباشد را زیر بمباران گرفته و با کشتار زنان و کودکان و... و تخریب بازارها و مدارس و مراکز مذهبی و معنوی این شهر تلاش میکند تا به آتشبس متقابل دست پیدا کند. این در حالی است که سخنگوی نظامیان متجاوز - سرتیپ احمد العسیری- در روزهای اول درباره اهداف جنگ، میگفت تا نابود کردن انصارالله و آزادسازی همه شهرهای یمن از سیطره آنان جنگ ادامه پیدا میکند و تا همین چند هفته پیش و از آغاز عملیات موسوم به اعادهًْالامل با یک عقبنشینی آشکار میگفت تا آزادسازی استانهای جنوبی از سیطره انصارالله، جنگ ادامه مییابد و هم اینک که سیطره انصار در جنوب گستردهتر هم شده است، این رژیم میگوید جنگ را متوقف میکنیم به شرط آنکه انصارالله از ادامه تعقیب همپیمانان ما در یمن صرف نظر نماید و جالب این است که انصارالله در یک موضع محکم و محکمهپسند میگوید این یک موضوع داخلی است و شما حق دخالت درباره آن را ندارید!
2- شکست رژیم سعودی در این جنگ یکطرفه در حالی اتفاق افتاده است که طرف مقابل به جز در موارد بسیار محدود، علیه عربستان وارد جنگ نشده و حال آنکه به لحاظ توانایی نظامی- تسلیحات و نیروی انسانی- میتوانسته تا عمق عربستان و پایتخت آن را مورد تهاجم قرار دهد. یک اکیپ چند صد نفره از انصارالله قادر است به فاصله چند روز هزاران کیلومتر مربع از خاک کشور متجاوز را به تصرف درآورد و موشکهای اسکاد بی، اسکادسی و... و هواپیماهای جنگی یمن میتوانستند تا ریاض را مورد تهاجم قرار دهند اما انصارالله و ارتش یمن در یک سیاست و تاکتیک هوشمندانه انرژی خود را صرف پاکسازی درونی یمن از شبه نظامیان وابسته نموده و از درگیر شدن مستقیم نظامی با رژیم متجاوز خودداری کردند. حاصل کار این شد که رژیم متجاوز اگرچه آسیبهای مهم انسانی و مالی و .... به یمنیها وارد کرد اما چیزی که بتواند پس از خاتمه جنگ از آن بعنوان اهرم فشار استفاده کند، بدست نیاورد. به عبارت روشنتر، عربستان 45 روز پس از حمله یکجانبه نظامی نتوانسته است حتی بر یک روستا و یا یک جزیره یمن تسلط پیدا کند و یا به سیطره عوامل وابسته به خود بر یک روستا یا جزیره یمن کمک نماید و این در حالی است که انصارالله در این 45 روز بیش از هشتاد هزار کیلومتر مربع- یعنی تقریباً به اندازه مساحت امارات و بحرین - پیشروی داشته و به همین میزان عوامل وابسته به عربستان و آمریکا را عقبزده است. در واقع در این جنگ رژیم سعودی جدای از آنکه از نظر اخلاقی و سیاسی به دلیل متجاوز بودن، شکست خورده است، از جنبه استراتژی و تاکتیک نظامی نیز شکست خورده است چرا که هیچ چیز بدست نیاورده و چیزهای زیادی را هم از دست داده است این در حالی است که در نقطه مقابل آن «جنبش انقلابی دینی انصارالله» جدای از آنکه در صحنه عملیات پیروزی بزرگی بدست آورده و امروز نه تنها بر شمال بلکه بر جنوب یمن هم مسلط شده است، از جنبه اخلاقی و سیاسی هم پیروز بزرگ میدان است چرا که بر رژیم سعودی غلبه کرده است بدون آنکه به مردم مسلمان عربستان آسیبی وارد کرده باشد و یا اصول و قواعد سیاسی اخلاقی را در ارتباط با همسایه خود نادیده گرفته باشد. در واقع میتوان گفت پیروزی انصارالله در جنبه اخلاقی و سیاسی برجستهتر از جنبه نظامی است و این میتواند در کشور عربستان منجر به شکلگیری یک سلسله مباحث سیاسی گردد.
3- شکست نظامی، اطلاعاتی، مخابراتی، تکنولوژیکی، سیاسی و اخلاقی آلسعود در این جنگ، سرنوشت حاکمان جدید را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این شکست بزرگ زمانی روی داده است که پادشاه جدید به یک پاکسازی درونی دست زده و نارضایتیهای جدی را در درون سیستم سبب گردیده است. همانطور که اگر دستگاه سیاسی و نظامی سعودی در این جنگ به پیروزی میرسید، میتوانست با تکیه بر آن مخالفان درون سیستم و بیرون آن را به حاشیه براند، شکست در این جنگ، زبان انتقاد و اعتراض مخالفان را بازتر میکند و این به آن معناست که پایان جنگ با یمن، آغاز جنگ در درون آلسعود خواهد بود. براین اساس یکبار دیگر در سطح منطقه این سوال خودنمایی میکند که آیا آمریکا قادر است وارد یک پرونده امنیتی در منطقه شده و آن را به نفع عوامل خود به نتیجه برساند؟ چنین سوالی که پاسخ مشخصی دارد، پیامدهای مهمی در منطقه به وجود میآورد و به سر بر آوردن انصاراللههای دیگر در کشورهای مسلمان وابسته به آمریکا میشود و این طبعا نگرانی بزرگی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
4- هماینک انصارالله با تکیه بر یک مشروعیت گسترده مردمی که شکلدهنده به مشروعیت حقوقی آن نیز میشود و به دلیل عملکرد موفق در مدیریت جنگ تحمیلی خارجی و مهار گروههای خیانتکار مسلح داخلی دارای مشروعیت مضاعفی شده و نیز به دلیل شکلدهی به یک جریان اجتماعی خدماتی در جنوب، قلب تحول جنوب یمن هم به حساب میآید، چند استراتژی اساسی را مطرح کرده است و از دیگران میخواهد براساس ضوابط شناخته شده حقوقی به این استراتژیها بعنوان «راهحل» مسایل یمن و منطقه توجه نمایند: استراتژی اول: اعلام رسمی متجاوز بودن عربستان در جنگ تحمیلی علیه یمن و تصریح به مشروع بودن دفاع یمنیها در این جنگ از سوی شورای امنیت سازمان ملل. این خواسته انصارالله کاملا منطقی است و با وظایف شورای امنیت تطبیق میکند هر چند این شورا در جنگها نوعا در کنار متجاوز بوده است. استراتژی دوم این است که عربستان بعنوان کشوری که در این جنگ در متجاوز بودن آن تردیدی وجود ندارد، غرامت جنگ را بپذیرد و هزینههای چند ده میلیارد دلاری ناشی از خسارات آن را بپردازد و علاوه بر آن برای کمک به بازسازی یمن یک کنفرانس کمک بینالمللی شکل بگیرد. این نیز خواستهای منطقی و عادلانه است چه اینکه طبق حقوق بینالملل و حقوقاسلامی، متجاوز مجبور به جبران خسارات وارده میباشد.
استراتژی سوم انصارالله این است که صحبت کردن از اینکه منصور هادی و خالد سجاح علیرغم استعفا و فرار و دعوت از رژیم آلسعود برای تجاوز به یمن، هنوز رئیسجمهور و نخستوزیرند و باید به قدرت بازگردند، کنار گذاشته شود، چرا که این دخالت آشکار در امور یمن بوده و با حقوق ملتها و کشورها که در منشور سازمان ملل نیز آمده است، منافات دارد. مردم یمن و از جمله جنبش انصارالله میگویند نحوه اداره یمن را یمنیهای داخل یمن و آنان که مخالف تجاوز خارجی به کشورشان بودهاند، تعیین خواهند نمود. این نیز خواستهای کاملا منطقی است. استراتژی چهارم انصارالله این است که میگوید پاکسازی بقیه یمن از عناصر القاعده، بقایای اندک میلیشیای منصور هادی، عوامل شبه نظامی حزب اصلاح و یا هر گروه و دستهای که امنیت داخلی یمن را تهدید میکنند، تا انتها و همیشه باید ادامه پیدا کند و این موضوعی نیست که ملت یمن و انصارالله بتوانند درباره آن مصالحه نمایند. رهبران انصارالله در روزهای اخیر تاکید کردند گفتگوی یمنی-یمنی فقط شامل آن دسته از گروهها و افراد میشود که در دوره جنگ آلسعود در کنار مردم خود و نقطه مقابل رژیم متجاوز بودهاند. این نیز موضوعی منطقی و منطبق با رویههای پذیرفته شده بینالمللی و اسلامی است. انصارالله میگوید ما هماینک فقط با آن بخش از جریان شش ضلعی موسوم به « القاء مشترک» که حزب اخوانی وهابی اصلاح هم از این گروه است، مذاکره میکنیم که در جریان حمله نظامی سعودی با بیانیه رسمی تجاوز به کشور خود را محکوم کرده باشند.
5- در یک جمعبندی میتوان گفت همانطور که علیرغم مظلوم بودن و خودداری از کشیدن جنگ به درون کشور متجاوز، انصارالله ابتکار عمل در میدان نظامی-در جنگ خارجی و نیز درگیری داخلی- در دست داشته، اینک در میدان سیاسی نیز، اگر فرایندی شکل بگیرد ابتکار عمل در دست انصارالله است چرا که کلیه قواعد، اصول و ضوابط حقوقی، اخلاقی و سیاسی با انصار همراه است. البته ما میدانیم که شورای امنیت، متجاوز بودن عربستان را اعلام نمیکند و آن را وادار به پرداخت غرامت هم نخواهد کرد و عربستان هم کماکان از هادی و سجاح بعنوان دو مقام رسمی یمن یاد خواهد کرد اما در این موضوع هم برای انصارالله یک پیروزی دیگر نهفته است و آن این است که عربستان ناچار به توقف جنگ بدون گرفتن تضمین از انصارالله برای پایان یافته تلقی کردن پرونده جنگ است. انصارالله در شرایطی که از طرق شناخته شده حقوقی- شورای امنیت و... - نتواند حقوق مردم یمن را استیفا کند، میتواند با سلب کردن متقابل امنیت از مرزها ومنابع سعودی- بخصوص در مرزهای مشترک- هزینههای فراوانی را بر این رژیم متجاوز تحمیل گرداند. و ما النصر الا من عندالله العزیز الحکیم.
گزارش خطا
آخرین اخبار