خودزنیهای سیاسی آلسعود
«توفان قاطعیت» که بهنظر میرسد گردوغبار بسیاری را بهپا کرده، در روزهای اخیر فضای مهگرفته خاکستریرنگی را پیشروی مهاجمان یمن قرار داده است. میتوان خوشبینانه تصور کرد این بحران که غیرنظامیان زیادی را نیز دچار آسیب کرده، بهزودی پایان یابد، اما شواهد اینگونه نشان نمیدهد و با وجود شرایط کنونی، تداوم وضع موجود و افزودهشدن بر شدت بحران، محتملترین گزینه است؛ گزینهای که هم تبعات منطقهای و بینالمللی جدیای بهدنبال خواهد داشت و هم در دایره داخلی خاندان آلسعود، تأثیرات خود را بهروشنی بر جای خواهد گذاشت.
برای حمله نظامی عربستان به یمن، دلایل متعددی را میتوان ذکر کرد که قابلبررسیترین آنها، جنبههای ژئوپلیتیک ماجراست. یمن و وضعیت جغرافیایی آن و میزان هممرزی با بزرگترین کشور شبهجزیره عربی و همسایگی با یک کشور نفتخیز، میتواند آن را به یکی از حساسترین کانونهای توجه عربستان بدل کند تا بدینگونه هر تحول کوچک یا رخداد بزرگی که در یمن اتفاق میافتد، از زیر ذرهبین عربستان پنهان نماند. به همه اینها حضور ٤٠ درصدی مسلمانان شیعه و احتمال نفوذ اندیشه آنها به مرزهای همسایه را نیز باید اضافه کرد.
بنابراین عربستان از زمان شروع تهاجم به «حیاطخلوت» خود اهداف استراتژیک تعریفشدهای داشت که تحقق آنها دارای اهمیت بسیاری برای حاکمانش بود. پس عقبنشستن از پیشرویها یا دستکشیدن از این اهداف، در برنامه عربستان جایی نداشت تا جایی که با وجود مخالفت برخی دولتهای منطقهای و حتی بخشی از مسئولان سعودی، این توفان پرهزینه را آغاز کرد.
این اتفاق واکنشبرانگیز حتی قابلیت تبدیلشدن به یک منازعه خشونتبار منطقهای و درگیرکردن دیگر بازیگران را نیز بهآسانی در خود دارد. اما با همه این احوالات، عربستان که آغازکننده این ائتلاف نظامی بود، تمام هزینههای پیشبینیشده و نشده این جریان را پذیرفته و به سبب وجود اهداف خود مصرانه پیش میرود.
اما همه آنچه اهمیت دارد، استراتژیهای نظامی و تأمین سلاح و همراهکردن همسایگان عربزبان در این ائتلاف نیست. شاید در چنین شرایطی، این وجه موضوع هم دارای اهمیت فراوان باشد، اما ضلع دیگر این رویداد، تبعاتی ست که بیتوجه به حاصل تسلیحاتی کار، در حال رخدادن است.
ماهیت چنین رویکردی نیاز به واکاوی گسترده ندارد، چراکه نادیدهگرفتن اصل حفظ تمامیت ارضی یک کشور توسط کشور دیگر، خود بهتنهایی پیامآور ایجاد وضعیت بحران هم در سطح منطقهای و هم در بعد فرامنطقهای است. این بحران بیتردید دامنههای داخلی نیز خواهد داشت و دولت آغازکننده تهاجم از این تبعات مصون نخواهد ماند. در ارتباط با عربستان هم اوضاع بر همین منوال پیش رفت و نتایج یورش تسلیحاتی به کشور همسایه، تنها در مرزها و میان انبارهای اسلحه باقی نماند.
همانطور که شنیده شد، در یک تصمیم عجیب که بنابر گفتهها ناگهانی نبود، یکسری جایگزینیهای قابلتأمل در کابینه و ساختار سیاسی دربار پادشاه عربستان صورت گرفته است. با اندکی توجه به ماهیت این تغییرات، بهسادگی میتوان دریافت ریشه آنها تماما در بحران اخیر یمن و مقابله با دیگر همسایگان نهفته است. گرچه از زمان روی کار آمدن پادشاه جدید سعودی سخن از بعضی جایگزینیها شنیده میشد، اما بررسی آنهایی که کنار گذاشته شدند و آنهایی که بهتازگی آمدهاند، نمایانگر اصرار طراحان حمله به یمن به ادامه ماجراست.
از طرفی «سعود الفیصل»، وزیر خارجه باسابقه و آشنا به پیچیدگیهای روابط خارجی عربستان سعودی، که لقب طولانیترین وزیرخارجه جهان را نیز دارد، به کنار گذاشته شد و صندلی وی را «عادل الجبیر»، صاحب شد که از طراحان اصلی حمله به یمن شناخته میشود. اما در کنار همه تغییرات، مهمترین آنها افزایش قدرت وزیر دفاع و فرزند ملکسلمان است که از تئوریپردازانهای اصلی سیاستهای پدری بهشمار میآید که به سبب کهولت سن و بیماری، قادر به اتخاذ تصمیمات اساسی نیست. «محمد بنسلمان» که از جوانترین شاهزادگان سعودی است، تبحر زیادی در اداره قوای نظامی و برقراری تعادل میان ارکان ارتش دارد. این دو همچنین نسبت به شیعهگری و اندیشههای مخالف، جزء سرسختترین منصوبان حکومت آلسعود به حساب میآیند.
نکته قابلتوجهی که در لابهلای این تغییرات به چشم میخورد، شاید در نگاه نخست اقدام به بازسازی قوای نظامی و جدیت در تداوم تهاجم به یمن و بازتولید مفاهیم جدید در سیاست خارجی عربستان باشد، اما نباید از خاطر برد براساس رویکردهای تثبیتشده در مناسبات سیاسی، چنین تحولاتی در یک ساختار موروثی- سنتی نمیتواند بدون تبعات پایان پذیرد. بیشک در صورت رسیدن به نتایج قابلقبول برای حاکمان عرب، چنین تحولاتی رخ نمیداد و این تکانهایی که ستونهای کابینه را لرزاند، در راستای رسیدن به اهدافی صورت گرفته که تاکنون محقق نشده. از سوی دیگر تحت هیچ شرایطی تجاوز سرزمینی به کشوری دیگر نمیتواند فرایندی ادامهدار باشد و با توجه به توانمندی تسلیحاتی حوثیهای یمنی پایان نزدیکی برای این رخداد نباید متصور بود. حتی اگر آمریکا همچنان به پشتیبانی نظامی خود از ائتلاف عربی ادامه دهد، نباید فراموش کرد این بازیگران و حامیانشان در جامعه جهانی تنها نیستند. در مقابل آنها ایران کنونی که پرقدرت از پیش ظاهر شده، روسیهای که در هر برههای از تاریخ بهدنبال غلبه بر آمریکاست و دولتهایی که بهدلایل اقتصادی و دیپلماتیک مایل به شرکت در منازعات منطقه نیستند، حضور دارند. پس تحقق کامل اهداف نظامی-ایدئولوژیک عربستان، کار سادهای بهنظر نمیرسد.
همچنین جایگزینیهای جدید، پای نسل دوم سعودی را به حیطه قدرت باز کرد؛ نسلی که مانند پدران خود نبوده یا در عطش رسیدن به قدرت نفتآلود عربی بهسر میبرند یا خواهان تغییر در ماهیت بعضی سیاستهای کهنه و محکم حکومت هستند. پس بهسادگی میتوان پیشبینی کرد دامنه این تحولات در بلندمدت بیشک به منفعت عربستان تمام نخواهد شد و جای حیرت نیست اگر این تحولات را آغاز خودزنیهای سیاسی در رژیم چندینساله سعودی قلمداد کنیم.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار