حقایقی‌درباره نقش‌ایران در یمن/ ریاض از نفوذ تهران هراس دارد

کد خبر: ۵۶۸۸۴
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۴
عربستان سعودی در چهار سال گذشته هم در بحرین و هم در یمن اقدام به مداخله نظامی کرد و منطق ریاض نیز در هر دو مورد محافظت از کشورهای عربی در مقابل «نفوذ ایران» بود. ریاض در مباحثات در زمینه سیاست خارجی، ایران را به عنوان قدرتی هژمونیک به تصویر می کشد که حمایتش از گروه حوثی شیعه به جنگ داخلی در یمن منجر شده است.

اما عربستان سعودی به طور عمده برای توجیه تمایلات و جاه طلبی های خود، در نقش ایران در یمن اغراق می کند. ایران عامل جنگ داخلی در یمن نیست و حوثی ها هم به نیابت از ایران نمی جنگند. در کل ایران، یمن را تحت کنترل ندارد؛ ایران هیچ منافع راهبردی و یا اقتصادی را در یمن دنبال نمی کند و تنها در چند سال گذشته از حوثی ها حمایت کرده است تا حوزه نفوذ سیاسی خود را گسترش داده باشد. با این حال، ایران از طریق قدرت نرم و با حداقل سرمایه گذاری اهداف خود را پیش برده است، چرا که به طور کلی بیشتر حوثی ها به ایجاد روابط با ایران تمایل داشته اند تا ایران به روابط با حوثی ها. البته ایران نیز همانند جامعه بین المللی به شدت نگران امنیت تنگه باب المندب در یمن است که مسیر عبور و مرور محموله های نفتی به ارزش میلیون ها دلار محسوب می شود، اما برای شعله ور کردن جنگ داخلی در یمن مداخله نظامی نمی کند، چرا که تهران قلبا باور دارد راه حل مشکل و درگیری کنونی مداخله نظامی نیست. اکنون نه بمباران هوایی عربستان سعودی در یمن و نه حتی اعزام نیرو به این کشور نمی تواند حوثی ها را شکست دهد و یا از گسترش نفوذ ایران در یمن جلوگیری کند.

از زمان استقلال یمن در سال 1932، عربستان سعودی همواره به این کشور به عنوان حیاط خلوت خود می نگریسته و به طور مداوم در امور داخلی این کشور مداخله کرده است. از سوی دیگر، ایران نیز توجه نسبی به یمن داشته است. برای نمونه، در سال 1962 زمانی که عبدالله صالح به سلطنت امام محمد البدر از پادشاهی متوکلیه پایان داد، شاه ایران از وفاداران به بدر حمایت مالی کرد. بدر نیز همانند حوثی ها، شیعه زیدی بود. زیدی ها برای چندین قرن در یمن حکومت کردند، اما پس از جنگ داخلی در سال های 1962 تا 1970 به حاشیه کشیده شدند. در آن زمان، انقلاب اسلامی ایران حتی شرایط را برای زیدی ها دشوار کرد و عربستان نیز در تلاش برای مقابله با تلاش های ایران برای صدور انقلاب به یمن، بر گسترش وهابی گرایی در یمن سرمایه گذاری کرد. گسترش تبلیغات ضد شیعه برای وهابی گرایی به تهدیدی برای زیدی ها در یمن تبدیل شد و در دهه 1980، حسین بدرالدین الحوثی که در خانواده ای مذهبی متولد شده بود، در پی نگرانی و ترس از به حاشیه رانده شدن زیدی ها و گسترش وهابی گرایی، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. وی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته بود، در سال 1986 به این کشور سفر کرد. هنوز مشخص نیست که وی در این سفر با مقامات رده بالای ایران دیدار و یا حمایت های مالی و نظامی دریافت کرده است یا خیر. با این حال، وقتی الحوثی به یمن بازگشت، از برخی دیدگاه های ایران در سیاست خارجی همچون مخالفت با آمریکا و اسرائیل تاثیر پذیرفته بود. وی در بازگشت به یمن شروع به سازماندهی زیدی ها کرد و در دهه 1990 به عنوان یکی از نمایندگان پارلمان انتخاب و در نهایت در اولین دهه قرن 21، به رهبر جنبشی تبدیل شد که به نام او نامگذاری شده بود.

جنبش حوثی خیلی زود به چالشی برای علی عبدالله صالح، سیاستمدار سکولار زیدی، تبدیل شد. صالح حوثی ها را محکوم کرد که به دنبال سرنگون کردن وی و دنبال کردن طرح های جدایی طلبانه هستند؛ اما حوثی ها تاکید داشتند که هدفشان افزایش قدرت زیدی های سکولار و غیرسکولار است. برای نزدیک به یک دهه، دو طرف با یکدیگر در جنگ بودند که در نتیجه آن هزاران نفر کشته و بی خانمان شدند. حسین الحوثی در اولین جنگ توسط نیروهای دولت یمن کشته شد و جای او را برادرش عبدالمالک گرفت. در سال 2009، درگیری ها میان دولت و حوثی ها به نقطه اوج خود رسید و نیروی هوایی عربستان سعودی نیز به جبهه دولت یمن ملحق شد. عملیات مشترک سعودی ها و دولت یمن ناموفق بود. حوثی ها برای مدت زمانی دو روستا را در خاک عربستان اشغال کردند. عربستان در آن زمان مجبور شد برخی مناطق مرزی را تخلیه کند و این در حالی بود که ساکنان این مناطق با زیدی ها ابراز همدردی می کردند. آیت الله سیستانی که روحانی میانه رو است، سعی کرد برای حل درگیری میانجی گری کند؛ اما تلاش های وی نتیجه ای نداشت. در عین حال، حوثی ها بیش از هر زمان دیگری از نظر ایدئولوژیکی به تهران نزدیک شدند.

برای حوثی ها، رسیدن بهار عربی به یمن در سال 2011 یک موهبت بود. زمانی که مردم یمن برای حمایت از دموکراسی در خیابان ها تظاهرات کردند، حوثی ها نیز به آنها پیوستند. تظاهرات گسترده به 37 سال قدرت صالح پایان داد و معاون وی عبدربه منصور هادی به عنوان رئیس جمهور جدید یمن انتخاب شد. با این حال، هادی که تحت حمایت عربستان سعودی بود، دوام چندانی نیاورد. صالح و شبکه وسیع تحت نفوذ وی در میان نیروهای مسلح و آژانس های اطلاعاتی به حوثی ها پیوستند تا هادی را از ریاست جمهوری برکنار کنند و هادی در نهایت به عربستان سعودی گریخت. حوثی ها هیچگاه نمی توانستند بدون اتحاد تاکتیکی با صالح، دشمنه دیرینه خود، تا این اندازه سریع پیش بروند.

در حقیقت، جنگ داخلی در یمن، فقیرترین کشور جهان عرب، بازتابی از درگیری های متعدد میان فرقه ها و قبایل گوناگون است که هر یک در گذشته فعالیت ها و اتحادهای سوال برانگیزی داشتند. مقصر دانستن ایران در این درگیری و یاد کردن از عربستان سعودی به عنوان کشوری که صلاح یمن را می خواهد، غیرمنصفانه است و واقع گرایانه نیست.

در ماهیت و شدت مشارکت ایران در صحنه اغراق و گاهی این مسئله با تحریم بیان شده است. بدون شک، در گرایش های سیاسی و ایدئولوژیکی حوثی ها و جمهوری اسلامی ایران شباهت هایی وجود دارد. از سوی دیگر، هیچ شکی وجود ندارد که ایران خواستار افزایش نفوذ خود در یمن است. در چند ماه گذشته، چند هیات حوثی به تهران سفر و چندین توافقنامه اقتصادی امضا کردند. از ماه فوریه سال 2015، ایران روزانه یک پرواز مستقیم به صنعا داشته است. ایران همچنین قصد دارد بندر الحدیده را که به تنگه باب المندب نزدیک است، گسترش دهد؛ اگرچه جزئیات توافق در این زمینه مشخص نیست. اما ایران هیچ یک از این برنامه ها را به تازگی در نظر نگرفته است؛ حتی هادی که حوثی ها را «دست نشانده» ایران توصیف می کند، همکاری با ایران را برای حل مشکلات منطقه ای خواستار شده و از شرکت های ایرانی برای سرمایه گذاری در یمن دعوت کرده بود.

با توجه به ماهیت پیچیده درگیری، مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن اشتباهی راهبردی است که تنها جنگ را تشدید می کند، به تروریست های منطقه فضای بیشتری برای فعالیت می دهد و فاجعه ای انسانی به بار می آورد. القاعده در شبه جزیره عربی که پیشتر مناطقی را در یمن اشغال کرده بود، اکنون حیاتی دوباره یافته است و این مسئله عملیات مقابله با تروریسم آمریکا را در منطقه، پیچیده می کند. اعزام نیروی زمینی به یمن در عمل عربستان سعودی را در باتلاقی گرفتار خواهد کرد که خلاصی از آن ساده نخواهد بود.
دلیل مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن هنوز به طور دقیق مشخص نیست. شاید تنها هدف معکوس سازی روند تغییرات استراتژیک در منطقه را دنبال می کند. عربستان سعودی در سال 2003 قدرتمندترین متحد سنی خود یعنی صدام حسین را از دست داد. امروز بغداد تحت کنترل شیعیان است. در بحرین نیز اکثریت شیعه چالشی برای دولت تحت کنترل سنی ها و تحت حمایت عربستان سعودی، محسوب می شوند. اسد همچنان قدرت را در سوریه در دست دارد و عربستان سعودی از این مسئله ناراحت است. در لبنان، نمی توان به سادگی قدرت حزب الله را به چالش کشید. عربستان سعودی پشت همه این تغییرات در منطقه اثر انگشت ایران را می بیند و از نفوذ ایران بر جمعیت شیعه در کشور خود نگران است. در رقابت های منطقه ای، توازن قدرت به نفع ایران تغییر یافته است و از این رو، می توان گفت سعودی ها سعی کردند با پیش دستی در یمن از تثبیت حضور ایران در این کشور جلوگیری کنند. یکی دیگر از موارد ترغیب کننده برای مداخله سعودی ها در یمن را می توان احتمال دستیابی به توافق هسته ای و به دنبال آن تغییر رویکرد آمریکا در مقابل ایران دانست. شاید عربستان سعودی سعی دارد ائتلافی را که علیه حوثی ها تشکیل شده است، به ائتلاف علیه ایران تبدیل کند!

برای پایان دادن به درگیری ها در یمن هنوز دیر نیست. یمن به آتش بس و به دنبال آن مذاکرات میان همه طرفین درگیر و برگزاری انتخابات برای تشکیل دولت نیاز دارد که به احتمال زیاد حوثی ها در آن پیروز خواهند شد؛ اما مشکل اینجاست که عربستان این راه حل را نمی پذیرد، چرا که نمی خواهد شاهد دولتی مستقل در یمن باشد. با این حال، شرایط موجود در نهایت عربستان سعودی را وادار خواهد کرد حقایق را بپذیرد.
با افزایش تلفات غیرنظامی در یمن، آمریکا با شرایطی دشوار مواجه خواهد شد. از یک سو، به نظر می رسد واشنگتن از این مسئله آگاه است که بمباران هوایی و یا اعزام نیروی زمانی عربستان را به هدفی که دنبال می کند، نمی رساند. از سوی دیگر، مهم ترین هدف برای واشنگتن در یمن، عملیات مقابله با شورشی ها و تروریسم در برابر القاعده در شبه جزیره عربی است. در حالی که عملیات عربستان سعودی در یمن عملا به نفع القاعده تمام شده است، حوثی ها نشان دادند که دشمن این گروه تروریستی هستند و برای همکاری با آمریکا در عملیات علیه این گروه شورشی آماده اند.

از سوی دیگر، ایران که منافع چندانی در یمن نخواهد داشت، می بایست همچنان از مداخله نظامی در این کشور خودداری کند. اکنون زمانی حساس برای ایران محسوب می شود و با توجه به چشم انداز دستیابی به توافقنامه نهایی که شرایط استراتژیک خاورمیانه را تغییر خواهد داد، تهران بایستی در سیاست های منطقه ای خود اعتدال ایجاد کند. ایران قدرتی بزرگ در منطقه است و باید اکنون برای ایجاد ثبات در منطقه مسئولانه اقدام کند و در این زمینه، یمن نقطه خوبی برای شروع محسوب می شود.
پربیننده ترین ها