داوری: کدام ۱۱روز؟ احمدینژاد اصلا قهر نکرد
هفته نامه مثلث در آخرین شماره خود مصاحبه ای چالشی با یکی از حامیان دولت قبل داشت.
مصاحبه ای که در آن داوری می گوید تعریف احمدی نژاد و جلیلی از مقاومت
باهم متفاوت است و او هرگز نمی خواست نماد مقاومت باشد. به تعبیر این حامی
دولت سابق، حتی جملاتی که در آن رئیس دولت قبل درباره «قطع نامه دان» گفته
بود نیز نمادی از مقاومت نبود.
حامیان دولت سابق به اصولگرایان میگویند شما باعث روی کار آمدن کارگزارانیها هستید. اتفاقا خیلیها میگویند این عملکرد دو سال اخیر آقای احمدینژاد بود که موجب رئیسجمهور شدن آقای روحانی شد.
اصلا اینطور نیست.
مصداق حرفشان هم این است که آقای جلیلی که در انتخابات ۹۲ شرکت کرد در واقع برای مردم تبدیل به نماد آقای احمدینژاد شد...
من این را قبول ندارم.
برخی میگویند جلیلی همان گفتمان احمدینژاد ۸۴ را تکرار کرد و در واقع نمادی برای آن گفتمان شد.
شما گفتمان جلیلی را که دنبال کنید میفهمید اینگونه نیست. جلیلی تمام تلاشش را کرد که بگوید ارتباطی با دولت احمدینژاد ندارد.
آقای سعید جلیلی تبدیل شد به نمادی از وضع موجود و مردم به تغییر، رای دادند.
آقای جلیلی به جهت ایجاد دو قطبی سازش- مقاومت و اینکه مردم میدیدند معیشتشان در این گفتمان...
آقای داوری من تعجب میکنم چرا این حرف را میزنید. مگر آقای احمدینژاد نماد مقاومت نبود؟
نه.
خیر؟ آقای احمدینژاد سالها نماد مقاومت مقابل غرب در ایران بود...
اصلا آقای احمدینژاد هیچگاه نخواسته نماد مقاومت باشد. او همواره نماد استقلال بود.
استقلال بدون مقاومت بهدست نمیآید. آقای احمدینژاد بارها علیه آمریکا و غربیها سخنرانی کرد. بارها گفت که ما باید مقاومت کنیم. چه کسی گفت که اینقدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان...
این بحث استقلال است نه مقاومت. تکرار میکنم احمدینژاد هیچگاه نخواست نماد مقاومت باشد.
آقای داوری! احمدینژاد برای تمام دنیا نماد مقاومت بود. هنوز هم در برخی کشورهای اسلامی و غیراسلامی در مورد او اینگونه فکر میکنند. احمدینژاد ۸۴ تا چند سال اینگونه بود.
آقای احمدینژاد اگر نماد مقاومت بوده تعریفش از مقاومت با تعریف آقای جلیلی از مقاومت تفاوت داشته است. اصلا خاستگاهش فرق دارد. بهتر است برگردیم به بحث اول خودمان. آقای احمدینژاد تفاوتش با اصولگراها چیست؟
نه، بهتر است در این مورد بحث کنیم که تفاوت احمدینژاد ۸۴ با احمدی نژاد ۹۲ یا به قول شما ۹۳ چیست؟
هیچ فرقی ندارند.
احمدینژاد ۸۴ کسی بود که بارها سر غرب و آمریکا فریاد زد اما احمدینژاد دهه ۹۰دنبال مذاکره بود.
اشکال کار همین است. تعریف آقای احمدینژاد در مبنا با تعریف اصولگرایان فرق میکند. تصویری که اصولگرایان از رهبری دارند هیچ نسبتی با امت و مردم ندارد. تعریفی از امام ارائه میدهند که یک امام دور از مردم است. تعریفی از انقلاب ارائه میدهند که گویی مردم هیچ نقشی نداشتهاند. آقای احمدینژاد اگر میگوید مقاومت با تکیه بر جهتگیریهای کلان مردم است. آقای احمدینژاد اگر در سال ۹۰ و ۹۱ به سمت برخی مشکلات حرکت کرد به خاطر این بود که دید زندگی مردم عادی دچار مشکل شده است. او دنبال عدول از شعار مقاومت نبود، اما میگفت نمیشود بدون مردم مقاومت کرد. من که نمیتوانم پایههای اجتماعیام را نابود بکنم و فقط شعار مقاومت بدهم. تفاوت آقای احمدینژاد و جلیلی همین است.
اتفاقا تحلیل من این است که آقای احمدینژاد فکر کرد برای حفظ پایههای اجتماعیاش باید از احمدینژاد ۸۴ فاصله بگیرد. برای همین تبدیل به احمدینژاد ۹۲ شد.
اگر اینگونه باشد که خیلی خوب است. البته من که حرف شما را قبول ندارم اما باور کنید ما بدون مردم هیچی نیستیم.
آقای داوری! مردم ۸۴ چه فرقی با مردم سال ۹۲ دارند؟ آیا مردم گفتند برویم تسلیم شویم؟
من کجا چنین حرفی زدم؟ آقای احمدینژاد گفت تاکتیکها را تغییر بدهیم تا مردم اذیت نشوند. وقتی سیستم بانکی تحریم میشود مانند این است که شما در اتاقی بنشینید...
آقای احمدینژاد نمیتوانست سیاستهای خود را بهگونهای تنظیم کند که کار به اینجا کشیده نشود؟
اینکه بحث دیگری است.
اتفاقا در ادامه بحث خودمان است. شرایطی که پدید آمد محصول سیاستها و نگاه دولت ایشان بود.
آقای احمدینژاد سفارت انگلیس را اشغال کرد؟
قبل از سفارت انگلیس هیچ اتفاقی نیفتاد؟ بعد از آن هر چه شد مربوط به سفارت انگلیس بود؟
این بحث مفصلی است.
در مورد حرف شما باید بگویم خیلیها میگویند شرایط کشور محصول سیاستهای دولت ایشان است.
نه اینگونه نیست. اجازه ندادند جریان آقای احمدینژاد حرف بزند.
آقای احمدینژاد که بیشترین استفاده را از فرصتهای رسانهای کرد و فکر نمیکنم در این سالها دیگر حرفی باشد که خواسته باشد بگوید اما نتوانسته باشد...
بالاخره او رئیسجمهور بود. اگر مشایی احراز صلاحیت میشد در مناظرهها بسیاری از نقدها به ایشان مطرح و پاسخ داده میشد. فرصت کلان انتخابات از آقای احمدینژاد دریغ شد.
از چه کسی دریغ شد؟
آقای احمدینژاد.
مگر قرار بود ایشان در انتخابات شرکت کند؟
خیر، از جریان و دولت آقای احمدینژاد.
اگر آقای احمدینژاد در سال ۹۶ کاندیدا شد اصولگرایان باید با احمدینژاد چه کنند؟
اصلا این مساله برای احمدینژاد هیچ اهمیتی ندارد.
یعنی شما میگویید احمدینژاد برای بازگشت نیازی به اصولگرایان ندارد؟
باید همان تفکیک اول بحثمان را انجام دهیم. هیچ کاندیدایی با اتکا به تشکیلات سیاسی و رسانهای اصولگرایان به پاستور نمیرسد. اگر جریانی صرفا با اتکا به این تشکیلات بخواهد خواب ریاستجمهوری را ببیند، یقین بدانید که تعبیر نخواهد شد. اینکه آنها بخواهند به احمدینژاد برگردند به تصمیم خودشان بستگی دارد، اما تردید نکنید احمدینژاد هیچ حرکتی برای جلب نظر تشکیلات سیاسی و رسانهای اصولگرایان نخواهد داشت.
آیا شما در تحلیلهایتان به فاکتور عدم تایید صلاحیت آقای احمدینژاد فکر میکنید؟
اگر امروز بحث صلاحیت سیاسیون کشور مطرح باشد ما اصلحی مانند احمدینژاد نداریم.
در همه مباحث؟ حتی مقوله ولایتپذیری؟
حتی در ولایتپذیری. شما ولایتپذیری را چگونه تعریف میکنید؟ آنجایی که رهبری نظرش با ما یکی باشد تبعیت از ولایت که خیلی اینجا نمود پیدا نمیکند.
جایی که یکی نیست چه باید بکنیم؟
همین جاست که اگر فردی از نظر ولایت تبعیت کرد، او ولایتپذیر است.
و اگر ۱۱ روز قهر کرد چه؟
کدام ۱۱ روز؟ اصلا آقای احمدینژاد قهر نکرد.
پس ایشان در آن ۱۱ روز کجا بودند؟
آقای احمدینژاد در حال فکر کردن برای ادامه مسیر بود. بحث وزارت اطلاعات بود نه وزارت تعاون.
اصلا در مورد مصداق صحبت نکنیم. اصل مساله مهم است. در مورد بحث ولایتپذیری وقتی ولیفقیه یک نکتهای را میفرمایند برای ۱۱ روز فردی باید فکر کند که آیا این نظر را بپذیرد یا خیر؟
۱۱ روز نبوده است.
اصلا فرض کنیم ۱۰ روز بوده است. به نظر من در اصل مساله فرقی ندارد.
من میخواهم چیز دیگری را بگویم.
اجازه دهید از این بحث عبور نکنیم. آیا عمل ایشان مصداقی از ولایتپذیری است؟
وزارت اطلاعات بر کل ارکان دولت موثر است. آقای مصلحی در یک موضوعی از نظر آقای احمدینژاد تمرد کرد و برای تثبیت آنچه انجام داده بود اقداماتی کرد. آقای احمدینژاد آمد جمعبندی کند که آیا در این شرایط میتواند ادامه دهد یا خیر؟ ممکن بود خروجی آن چند روز خانهنشینی حتی استعفای آقای احمدینژاد باشد.
یعنی اینکه یک گزینه ایشان این بود که من نمیتوانم نظر رهبری را در مورد ابقای آقای مصلحی قبول کنم؟
بله.
من فکر میکنم جواب خودم را در مورد سوالی که پرسیدم گرفتم.
آقای احمدینژاد صادقانه رفتار کرده.
بله، من از پاسخ شما متوجه شدم!
حامیان دولت سابق به اصولگرایان میگویند شما باعث روی کار آمدن کارگزارانیها هستید. اتفاقا خیلیها میگویند این عملکرد دو سال اخیر آقای احمدینژاد بود که موجب رئیسجمهور شدن آقای روحانی شد.
اصلا اینطور نیست.
مصداق حرفشان هم این است که آقای جلیلی که در انتخابات ۹۲ شرکت کرد در واقع برای مردم تبدیل به نماد آقای احمدینژاد شد...
من این را قبول ندارم.
برخی میگویند جلیلی همان گفتمان احمدینژاد ۸۴ را تکرار کرد و در واقع نمادی برای آن گفتمان شد.
شما گفتمان جلیلی را که دنبال کنید میفهمید اینگونه نیست. جلیلی تمام تلاشش را کرد که بگوید ارتباطی با دولت احمدینژاد ندارد.
آقای سعید جلیلی تبدیل شد به نمادی از وضع موجود و مردم به تغییر، رای دادند.
آقای جلیلی به جهت ایجاد دو قطبی سازش- مقاومت و اینکه مردم میدیدند معیشتشان در این گفتمان...
آقای داوری من تعجب میکنم چرا این حرف را میزنید. مگر آقای احمدینژاد نماد مقاومت نبود؟
نه.
خیر؟ آقای احمدینژاد سالها نماد مقاومت مقابل غرب در ایران بود...
اصلا آقای احمدینژاد هیچگاه نخواسته نماد مقاومت باشد. او همواره نماد استقلال بود.
استقلال بدون مقاومت بهدست نمیآید. آقای احمدینژاد بارها علیه آمریکا و غربیها سخنرانی کرد. بارها گفت که ما باید مقاومت کنیم. چه کسی گفت که اینقدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان...
این بحث استقلال است نه مقاومت. تکرار میکنم احمدینژاد هیچگاه نخواست نماد مقاومت باشد.
آقای داوری! احمدینژاد برای تمام دنیا نماد مقاومت بود. هنوز هم در برخی کشورهای اسلامی و غیراسلامی در مورد او اینگونه فکر میکنند. احمدینژاد ۸۴ تا چند سال اینگونه بود.
آقای احمدینژاد اگر نماد مقاومت بوده تعریفش از مقاومت با تعریف آقای جلیلی از مقاومت تفاوت داشته است. اصلا خاستگاهش فرق دارد. بهتر است برگردیم به بحث اول خودمان. آقای احمدینژاد تفاوتش با اصولگراها چیست؟
نه، بهتر است در این مورد بحث کنیم که تفاوت احمدینژاد ۸۴ با احمدی نژاد ۹۲ یا به قول شما ۹۳ چیست؟
هیچ فرقی ندارند.
احمدینژاد ۸۴ کسی بود که بارها سر غرب و آمریکا فریاد زد اما احمدینژاد دهه ۹۰دنبال مذاکره بود.
اشکال کار همین است. تعریف آقای احمدینژاد در مبنا با تعریف اصولگرایان فرق میکند. تصویری که اصولگرایان از رهبری دارند هیچ نسبتی با امت و مردم ندارد. تعریفی از امام ارائه میدهند که یک امام دور از مردم است. تعریفی از انقلاب ارائه میدهند که گویی مردم هیچ نقشی نداشتهاند. آقای احمدینژاد اگر میگوید مقاومت با تکیه بر جهتگیریهای کلان مردم است. آقای احمدینژاد اگر در سال ۹۰ و ۹۱ به سمت برخی مشکلات حرکت کرد به خاطر این بود که دید زندگی مردم عادی دچار مشکل شده است. او دنبال عدول از شعار مقاومت نبود، اما میگفت نمیشود بدون مردم مقاومت کرد. من که نمیتوانم پایههای اجتماعیام را نابود بکنم و فقط شعار مقاومت بدهم. تفاوت آقای احمدینژاد و جلیلی همین است.
اتفاقا تحلیل من این است که آقای احمدینژاد فکر کرد برای حفظ پایههای اجتماعیاش باید از احمدینژاد ۸۴ فاصله بگیرد. برای همین تبدیل به احمدینژاد ۹۲ شد.
اگر اینگونه باشد که خیلی خوب است. البته من که حرف شما را قبول ندارم اما باور کنید ما بدون مردم هیچی نیستیم.
آقای داوری! مردم ۸۴ چه فرقی با مردم سال ۹۲ دارند؟ آیا مردم گفتند برویم تسلیم شویم؟
من کجا چنین حرفی زدم؟ آقای احمدینژاد گفت تاکتیکها را تغییر بدهیم تا مردم اذیت نشوند. وقتی سیستم بانکی تحریم میشود مانند این است که شما در اتاقی بنشینید...
آقای احمدینژاد نمیتوانست سیاستهای خود را بهگونهای تنظیم کند که کار به اینجا کشیده نشود؟
اینکه بحث دیگری است.
اتفاقا در ادامه بحث خودمان است. شرایطی که پدید آمد محصول سیاستها و نگاه دولت ایشان بود.
آقای احمدینژاد سفارت انگلیس را اشغال کرد؟
قبل از سفارت انگلیس هیچ اتفاقی نیفتاد؟ بعد از آن هر چه شد مربوط به سفارت انگلیس بود؟
این بحث مفصلی است.
در مورد حرف شما باید بگویم خیلیها میگویند شرایط کشور محصول سیاستهای دولت ایشان است.
نه اینگونه نیست. اجازه ندادند جریان آقای احمدینژاد حرف بزند.
آقای احمدینژاد که بیشترین استفاده را از فرصتهای رسانهای کرد و فکر نمیکنم در این سالها دیگر حرفی باشد که خواسته باشد بگوید اما نتوانسته باشد...
بالاخره او رئیسجمهور بود. اگر مشایی احراز صلاحیت میشد در مناظرهها بسیاری از نقدها به ایشان مطرح و پاسخ داده میشد. فرصت کلان انتخابات از آقای احمدینژاد دریغ شد.
از چه کسی دریغ شد؟
آقای احمدینژاد.
مگر قرار بود ایشان در انتخابات شرکت کند؟
خیر، از جریان و دولت آقای احمدینژاد.
اگر آقای احمدینژاد در سال ۹۶ کاندیدا شد اصولگرایان باید با احمدینژاد چه کنند؟
اصلا این مساله برای احمدینژاد هیچ اهمیتی ندارد.
یعنی شما میگویید احمدینژاد برای بازگشت نیازی به اصولگرایان ندارد؟
باید همان تفکیک اول بحثمان را انجام دهیم. هیچ کاندیدایی با اتکا به تشکیلات سیاسی و رسانهای اصولگرایان به پاستور نمیرسد. اگر جریانی صرفا با اتکا به این تشکیلات بخواهد خواب ریاستجمهوری را ببیند، یقین بدانید که تعبیر نخواهد شد. اینکه آنها بخواهند به احمدینژاد برگردند به تصمیم خودشان بستگی دارد، اما تردید نکنید احمدینژاد هیچ حرکتی برای جلب نظر تشکیلات سیاسی و رسانهای اصولگرایان نخواهد داشت.
آیا شما در تحلیلهایتان به فاکتور عدم تایید صلاحیت آقای احمدینژاد فکر میکنید؟
اگر امروز بحث صلاحیت سیاسیون کشور مطرح باشد ما اصلحی مانند احمدینژاد نداریم.
در همه مباحث؟ حتی مقوله ولایتپذیری؟
حتی در ولایتپذیری. شما ولایتپذیری را چگونه تعریف میکنید؟ آنجایی که رهبری نظرش با ما یکی باشد تبعیت از ولایت که خیلی اینجا نمود پیدا نمیکند.
جایی که یکی نیست چه باید بکنیم؟
همین جاست که اگر فردی از نظر ولایت تبعیت کرد، او ولایتپذیر است.
و اگر ۱۱ روز قهر کرد چه؟
کدام ۱۱ روز؟ اصلا آقای احمدینژاد قهر نکرد.
پس ایشان در آن ۱۱ روز کجا بودند؟
آقای احمدینژاد در حال فکر کردن برای ادامه مسیر بود. بحث وزارت اطلاعات بود نه وزارت تعاون.
اصلا در مورد مصداق صحبت نکنیم. اصل مساله مهم است. در مورد بحث ولایتپذیری وقتی ولیفقیه یک نکتهای را میفرمایند برای ۱۱ روز فردی باید فکر کند که آیا این نظر را بپذیرد یا خیر؟
۱۱ روز نبوده است.
اصلا فرض کنیم ۱۰ روز بوده است. به نظر من در اصل مساله فرقی ندارد.
من میخواهم چیز دیگری را بگویم.
اجازه دهید از این بحث عبور نکنیم. آیا عمل ایشان مصداقی از ولایتپذیری است؟
وزارت اطلاعات بر کل ارکان دولت موثر است. آقای مصلحی در یک موضوعی از نظر آقای احمدینژاد تمرد کرد و برای تثبیت آنچه انجام داده بود اقداماتی کرد. آقای احمدینژاد آمد جمعبندی کند که آیا در این شرایط میتواند ادامه دهد یا خیر؟ ممکن بود خروجی آن چند روز خانهنشینی حتی استعفای آقای احمدینژاد باشد.
یعنی اینکه یک گزینه ایشان این بود که من نمیتوانم نظر رهبری را در مورد ابقای آقای مصلحی قبول کنم؟
بله.
من فکر میکنم جواب خودم را در مورد سوالی که پرسیدم گرفتم.
آقای احمدینژاد صادقانه رفتار کرده.
بله، من از پاسخ شما متوجه شدم!
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار