مهمتر از تحريم و رفع تحريم
مصطفی عابدی در سرمقاله شهروند نوشت:
اين روزها تمام توجه ما معطوف به مذاكرات ايران و ١+٥ شده كه آيا توافقي صورت ميگيرد يا خير؟ چرا چنين حساسيتي داريم؟ به دليل تصوري است كه از اثرات تحريم و رفع احتمالي تحريم بر زندگي روزمره خود داريم. ولي در اين ميان بايد به يك نكته بسيار مهم توجه كنيم، و آن اين است كه مسأله مهمتر از برقراری تحريم يا رفع تحريم، انديشه و سياستي بود كه مقدمه اين دو وضعيت است. درواقع ما بيش از اينكه از تحريمهاي بينالمللي ضربه بخوريم از آن سياست و انديشهاي ضربه خورديم كه ما را به آن وادي هدايت كرد. و در این میان، تحريم فقط يكي از تبعات و نتايج آن انديشه بود. و آن انديشه تبعات بسيار مهمتر و ويرانگرتري نيز داشت.
برای نمونه نحوه رفتار آنان با منابع مالي و پولي كشور، نحوه رفتارشان با نظام اداري، نگاه آن گروه به حاكميت قانون یا بلایي كه بر سر نظام كارشناسي كشور آوردند، همچنین نحوه شخصي كردن اداره كشور كه رشد و گسترش فساد يكي از نتايج آن انديشه و برنامه بود. براساس آن ذهنيت بود كه صدها ميليارد دلار از منابع كشور اتلاف شد و هيچ دستاوردي در اقتصاد كشور نداشت، حتي بدتر اينكه طرحهاي نيمهتمام و غيراقتصادي آن انديشه اكنون روي دست دولت کنونی مانده و نهتنها هيچ ارزش افزوده و توليدي ندارد، بلكه بايد براي نگهداري آنها نيز از جیب مردم و بودجه عمومی هزينه كرد. همين ذهنيت بود كه بيخود و بيجهت حساسيتهايي را عليه ايران برانگيخت. نمونهاش بحث هولوكاست بود كه يكي دوسال طرح كردند و تمام شد و رفت. و در نهايت هم معلوم نشد اين بحث از كجا آمد و چرا آمد و چه تبعاتي را براي كشور داشت؟ بحثي كه از ابتداي انقلاب مسكوت مانده بود.
حذف نسبي اين ذهنيت از اداره امور کشور بود كه دولت جدید با وجود تحريمها و ته كشيدن ارزهاي نفتي نهتنها تورم را كاهش داد، بلكه رشد منفي ٦ درصدي را به رشد مثبت ٣ درصدي تبديل كرد. حذف نسبي همين ذهنيت بود كه نگرش ديگران را نسبت به ايران تغيير و جايگاه منطقهاي و جهاني كشور را ارتقا داد. بنابراين مهمتر از بود يا نبود تحريم، ذهنيتي است كه پيش از اين دو پديده در مصدر امور قرار میگیرد. با وجود ذهنيت منجر به تحريمها، حتي اگر تحريمها هم برقرار نباشد، آن ذهنيت اثرات تخريبي خود را دارد. و البته شكلگيري تحريم اين تأثيرات را تشديد ميكند. و برعكس در صورت غلبه ذهنيت جديد كه منشاء رفع تحريم است، نيز اثرات مثبت خود را برجاي ميگذارد، حتي اگر تحريمها کماکان برقرار باشد، همچنان كه تاكنون اثرات مثبت خود را بر جای گذاشته است.
البته این به معنای کم اهمیت جلوه دادن تحریمها نیست چرا که ادامه تحريمها، مانع مهمي در بهبود شرايط خواهد بود. اکنون ممكن است اين پرسش پيش آيد كه تفاوت ميان اين دو ذهنيت در چيست، که باید مورد توجه قرار دهیم؟ بيش از هر چيز وجود يا عدم عقلانيت و دانشمحوري منشأ تفاوت میان این دو نگرش است. در ذهنيت گذشته، سياست موضوعي شعاري و ارادهگرايانه بود، گويي كه در جايگاهي خيالي نشستهاند و هرچه اراده كنند محقق خواهد شد. اعتماد به نفس فراوان در كنار ضعف و خودباختگي مفرط دو روی یک سکه و ويژگي آن سياست بود. از يك سو درصدد تغيير جهان بودند و از سوي ديگر عكس انداختن چند سرباز غربي را با خود با افتخار بیان ميكردند! در برابر، سياست در ذهنيت جديد، يك امر واقعي و موضوع موازنه قدرت است. ذهنیت جدید نه درصدد طرحي نو درانداختن و زير و زبر كردن جهان است و نه آنچنان خودباخته كه براي اثبات خود از افراد خيالي نقلقولهاي تأييدآميز نمايد و بگويد كه زنبيل در دست صف كشيدهاند! يا جملات نامفهوم يك دختربچه آمريكاي لاتين در خيابان را از درون ماشین ضدگلوله بشنود و در جهت تأييد خود بداند و از آن مشعوف شود!
متعادل بودن ذهنيت جديد ويژگي ديگر آن است. نه آنقدر براي علم و پيشرفتهاي علمي حساب باز ميكند كه گويي با يك جهش علمي، دنيا را تسخير خواهيم كرد و همه انگشت به دهان خواهند شد و نه آنقدر سادهانگار كه فكر كند، يك دختربچه ١٧ساله در زيرزمين خانه مشغول غنيسازي است يا كساني در ايران پيدا ميشوند كه با ديدن علف زمين، ميگويند كه زيرزمين چه معدني وجود دارد!! نه آنقدر مدركگرا هستند كه جز دكتردكتر به يكديگر چيزي نگويند، حتي اگر از كارشناسي بالاتر هم نخوانده باشند و نه آنقدر بيتوجه به علم و دانش هستند كه اقتصاد را خارج از گردونه علم معرفي كنند. بنابراين فراموش نكنيم كه مسأله مهمتر از وجود يا رفع تحريمها ذهنيتهايي است كه پشت اين دو مقوله خانه گزيده است و آثار خود را در تمامی عرصه حیات جمعی ما نشان میدهد.
اين روزها تمام توجه ما معطوف به مذاكرات ايران و ١+٥ شده كه آيا توافقي صورت ميگيرد يا خير؟ چرا چنين حساسيتي داريم؟ به دليل تصوري است كه از اثرات تحريم و رفع احتمالي تحريم بر زندگي روزمره خود داريم. ولي در اين ميان بايد به يك نكته بسيار مهم توجه كنيم، و آن اين است كه مسأله مهمتر از برقراری تحريم يا رفع تحريم، انديشه و سياستي بود كه مقدمه اين دو وضعيت است. درواقع ما بيش از اينكه از تحريمهاي بينالمللي ضربه بخوريم از آن سياست و انديشهاي ضربه خورديم كه ما را به آن وادي هدايت كرد. و در این میان، تحريم فقط يكي از تبعات و نتايج آن انديشه بود. و آن انديشه تبعات بسيار مهمتر و ويرانگرتري نيز داشت.
برای نمونه نحوه رفتار آنان با منابع مالي و پولي كشور، نحوه رفتارشان با نظام اداري، نگاه آن گروه به حاكميت قانون یا بلایي كه بر سر نظام كارشناسي كشور آوردند، همچنین نحوه شخصي كردن اداره كشور كه رشد و گسترش فساد يكي از نتايج آن انديشه و برنامه بود. براساس آن ذهنيت بود كه صدها ميليارد دلار از منابع كشور اتلاف شد و هيچ دستاوردي در اقتصاد كشور نداشت، حتي بدتر اينكه طرحهاي نيمهتمام و غيراقتصادي آن انديشه اكنون روي دست دولت کنونی مانده و نهتنها هيچ ارزش افزوده و توليدي ندارد، بلكه بايد براي نگهداري آنها نيز از جیب مردم و بودجه عمومی هزينه كرد. همين ذهنيت بود كه بيخود و بيجهت حساسيتهايي را عليه ايران برانگيخت. نمونهاش بحث هولوكاست بود كه يكي دوسال طرح كردند و تمام شد و رفت. و در نهايت هم معلوم نشد اين بحث از كجا آمد و چرا آمد و چه تبعاتي را براي كشور داشت؟ بحثي كه از ابتداي انقلاب مسكوت مانده بود.
حذف نسبي اين ذهنيت از اداره امور کشور بود كه دولت جدید با وجود تحريمها و ته كشيدن ارزهاي نفتي نهتنها تورم را كاهش داد، بلكه رشد منفي ٦ درصدي را به رشد مثبت ٣ درصدي تبديل كرد. حذف نسبي همين ذهنيت بود كه نگرش ديگران را نسبت به ايران تغيير و جايگاه منطقهاي و جهاني كشور را ارتقا داد. بنابراين مهمتر از بود يا نبود تحريم، ذهنيتي است كه پيش از اين دو پديده در مصدر امور قرار میگیرد. با وجود ذهنيت منجر به تحريمها، حتي اگر تحريمها هم برقرار نباشد، آن ذهنيت اثرات تخريبي خود را دارد. و البته شكلگيري تحريم اين تأثيرات را تشديد ميكند. و برعكس در صورت غلبه ذهنيت جديد كه منشاء رفع تحريم است، نيز اثرات مثبت خود را برجاي ميگذارد، حتي اگر تحريمها کماکان برقرار باشد، همچنان كه تاكنون اثرات مثبت خود را بر جای گذاشته است.
البته این به معنای کم اهمیت جلوه دادن تحریمها نیست چرا که ادامه تحريمها، مانع مهمي در بهبود شرايط خواهد بود. اکنون ممكن است اين پرسش پيش آيد كه تفاوت ميان اين دو ذهنيت در چيست، که باید مورد توجه قرار دهیم؟ بيش از هر چيز وجود يا عدم عقلانيت و دانشمحوري منشأ تفاوت میان این دو نگرش است. در ذهنيت گذشته، سياست موضوعي شعاري و ارادهگرايانه بود، گويي كه در جايگاهي خيالي نشستهاند و هرچه اراده كنند محقق خواهد شد. اعتماد به نفس فراوان در كنار ضعف و خودباختگي مفرط دو روی یک سکه و ويژگي آن سياست بود. از يك سو درصدد تغيير جهان بودند و از سوي ديگر عكس انداختن چند سرباز غربي را با خود با افتخار بیان ميكردند! در برابر، سياست در ذهنيت جديد، يك امر واقعي و موضوع موازنه قدرت است. ذهنیت جدید نه درصدد طرحي نو درانداختن و زير و زبر كردن جهان است و نه آنچنان خودباخته كه براي اثبات خود از افراد خيالي نقلقولهاي تأييدآميز نمايد و بگويد كه زنبيل در دست صف كشيدهاند! يا جملات نامفهوم يك دختربچه آمريكاي لاتين در خيابان را از درون ماشین ضدگلوله بشنود و در جهت تأييد خود بداند و از آن مشعوف شود!
متعادل بودن ذهنيت جديد ويژگي ديگر آن است. نه آنقدر براي علم و پيشرفتهاي علمي حساب باز ميكند كه گويي با يك جهش علمي، دنيا را تسخير خواهيم كرد و همه انگشت به دهان خواهند شد و نه آنقدر سادهانگار كه فكر كند، يك دختربچه ١٧ساله در زيرزمين خانه مشغول غنيسازي است يا كساني در ايران پيدا ميشوند كه با ديدن علف زمين، ميگويند كه زيرزمين چه معدني وجود دارد!! نه آنقدر مدركگرا هستند كه جز دكتردكتر به يكديگر چيزي نگويند، حتي اگر از كارشناسي بالاتر هم نخوانده باشند و نه آنقدر بيتوجه به علم و دانش هستند كه اقتصاد را خارج از گردونه علم معرفي كنند. بنابراين فراموش نكنيم كه مسأله مهمتر از وجود يا رفع تحريمها ذهنيتهايي است كه پشت اين دو مقوله خانه گزيده است و آثار خود را در تمامی عرصه حیات جمعی ما نشان میدهد.
گزارش خطا
آخرین اخبار