عیدی خوب فقط پول است؟!
عیدیدادن رسمی قدیمی است و معمولا بزرگترها به مناسبت آغاز سال جدید هدیهای به کوچکترها میدهند؛ در سالهای نه خیلی دور پدربزرگها و مادربزرگها، پدرها و مادرها اسکناسهای نو و تانخورده را لای قرآن میگذاشتند و سر سفره هفتسین و بعد از سال تحویل به کوچکترها میدادند تا این پول متبرکشده به قرآن هدیهای باشد به بچهها به این نشانه که زندگیشان در سال پیش رو پررونق باشد.
به گزارش آرمان، این اسکناسها در سالهای دورتر صد تومانی و دویست تومانی بود اما بعد از سالها عیدیهایی که حسابی بچهها را سر ذوق میآورد هزار تومانیهای آبی بود که تعدادشان به نسبت هزاریهای سبز رنگ خیلی کمتر بود و بچهای که چند هزاری آبی و چند پانصد تومانی قرمز داشت کلی فخر میفروخت به آنهایی که هزاری سبز و پانصدیهای معمولی داشتند. آخر سر هم یا این پولها خرج خریدن تنقلات میشد یا پدر و مادرها وقتی جمع میشد یک چیزی که به درد بچهها بخورد برایشان میخریدند.
علاوه بر اسکناسهای نو و تا نخورده لای کتاب خیلی وقتها عیدیها هدیههایی غیرمادی مثل کتاب، لباس یا چیزهای نظیر این بود. اما با گذشت سالها و از بینرفتن اسکناسهای هزارتومانی آبی و آمدن اسکناسهای پنجهزار تومانی و 10 هزار تومانی دیگر رسمها شکل دیگری گرفت و کسی برای گرفتن اسکناس هزار تومانی آبی ذوق نداشت؛ دیگر تعداد اسکناسها مهم بود و پنج تومانی یا 10تومانی بودنشان! حتی دیگر پولها نو هم نبودند! 10 هزار تومانی پاره خیلی بیشتر از هزار تومانی تانخورده اهمیت داشت! هدیه دادن هم که به کلی از مد افتاد؛ چه معنی داشت به جای دادن چند 10 هزار تومان پول نقد طرف یک دیوان حافظ میخرید یا یک رمان مطرح را عیدی میداد؟!
حالا این رقمهای گزافی که عدهای برای عیدی گرفتن انتظار دارند یکی از مهمترین دغدغههای خانوادهها در ایام نوروز است. خانوادههایی که باید در این گرانی مبلغ بالایی به بچهها، تازه عروس دامادها و... عیدی بپردازند. گاهی خانوادههای پررفت و آمد طبقه متوسط ناچار میشوند تا سقف یک میلیون در دو هفته نوروز عیدی بدهند. علاوه بر فشار اقتصادی و به تبع آن فشار روانی که به افراد برای تحمیل این هزینهها وارد میشود سنت هدیه دادن نیز به کلی رو به نابودی است. هدیه دادن که پررنگترین وجه عیدی دادن هم بر آن اساس است به کلی جای خود را به هدایای مادی داده است. دیگر کمتر کسی است که در میدان انقلاب به دنبال کتابهای خوب برای عیدی دادن باشد و گلفروشیها نیز که پیشترها حسابی در عید سرشان شلوغ میشد الان در بسیاری اوقات تعطیلند و شاید تنها کسانی که میخواهند سری به اهل قبور بزنند برای خریدن گل به گلفروشیها سر بزنند.
سنتی درحال نابودی
یک جامعهشناس درباره رسم عیدی دادن میگوید: این رسم بسیار شیرین و خوب است؛ اینکه همه به مناسبت سال نو و برای تبریک گفتن به یکدیگر هدیهای تدارک ببینند بسیار زیباست اما، متاسفانه این مادی شدن هدیهها و این که همه ترجیح میدهند پول نقد هدیه بگیرند ریشه در فرهنگ فعلی مردم دارد.
قمر فلاح در گفتوگو با «آرمان» ادامه میدهد: اینکه مردم در شرایط اقتصادی فعلی ترجیح میدهند بهجای دریافت هدیه، پولش را بگیرند و خرج چیزی کنند که لازم دارند اما این درست نیست. اصل و شیرینی این رسم به این است که فردی برای شخص مورد علاقهاش چه اعضای خانواده و چه دوستان در روزهایی که همه مشغله دارند وقت بگذارد و سعی کند برای او هدیهای بخرد که خوشحالش کند. اینکه کسی به فکر بوده و برای ما وقت صرف کرده و به رسم تبریک سال نو هدیهای برای ما خریده، ارزشمند است نه اینکه پول بگذارد در پاکت و از سر تکلیف چیزی بدهد! ضمن اینکه وقتی رسم شود که مردم به هم پول عیدی بدهند و مقدارش نیز اهمیت پیدا کند آن کسی که توان عیدی دادن ندارد و قصد داشته است برای تبریک سال نو یک شاخه گل بخرد احساس میکند دادن چنین هدیهای بیارزش است یا ناچار میشود از هر طریقی شده پولی فراهم کند که قطعا تحت فشار قرار میگیرد یا تصمیم میگیرد دیگر هدیهای ندهد چون هدیهای که مد نظر خودش بوده بیارزش است و توان مالی بیشتری هم ندارد.
او تصریح میکند: با این نگاه به عیدیدادن این سنت زیبا به مرور زمان از بین میرود چون کسی که ندارد کاری نمیتواند بکند. فلاح درباره چگونگی حل این مشکل میگوید: افرادی که در فرهنگسازی این مملکت نقش دارند باید کاری برای اصلاح فرهنگهای غلط انجام دهند. سازمانهایی مثل وزارت ارشاد و آموزش و پرورش. با تهیه این گزارش و نظر یک یا دو جامعهشناس مشکلی حل نمیشود؛ اصلاح فرهنگهای غلط نیازمند برنامهریزی است؛ برنامههای بلندمدت و مستمر. برای مثال در کتابهای درسی میتوان درسهایی را قرار داد که از اهمیت هدیه دادن و اینکه مهم آن به یاد بودن است نه ارزش مادی آن صحبت شود و این نوعی آموزش به بچههاست. او ادامه میدهد: اما در سالهای اخیر حتی آن درسهایی که پیشتر راجع به هدیه سال نو در کتابهای درسی بوده حذف شده است. از طرفی وزارت ارشاد نیز نقش بسیار مهمی در این فرهنگسازی میتواند ایفا کند. رسمهای درست و صحیح میتواند از طریق صداوسیما ترویج شود علاوه بر این که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند فیلمهایی بسازد که به صورت ضمنی به این سنتها اشاره کند یا خیلی دقیق به آن بپردازد؛ حتی میتوان برای کودکان که در سن یادگیری هستند انیمیشن بسازند.
چشم و همچشمی در عیدی دادن
یک روانشناس درباره این رسم قدیمی به «آرمان» میگوید: هدیه دادن قطعا به خودی خود رسم زیبایی است ولی وقتی کاملا جنبه مادی پیدا کند زیباییاش را از دست میدهد. وقتی هدیه مادی به کسی داده میشود مخصوصا زمانی که رقمش بالا باشد جنبه تحمیلی پیدا میکند یعنی کسی که گرفته فکر میکند به علت مناسبات و تعارفات آن را گرفته و بعد هم به فکر این است که در مناسبت بعدی آن هدیه را با رقمی بالاتر جبران کند و این اصلا مصداق بارز یک فضای چشم و همچشمی است. یکی یک مبلغی را به فلان تازه عروس فامیل هدیه میدهد نفر بعدی حتما میخواهد 50 هزار تومان بگذارد رویش! این رقابت در هدیه دادن صحیح نیست. هدیه میتواند یک شاخه گل باشد یا یک کتاب.
بهروز بیرشک با تاکید بر لزوم فرهنگسازی در این باره میگوید: بهجز رسانهها و آموزش و پرورش که اهمیت بالایی در فرهنگسازی دارند این خانوادهها هستند که با یاد دادن آموزههای صحیح به فرزندانشان میتوانند این فرهنگ را اصلاح کنند. وقتی بچهای ببیند که پدر و مادرش برای دادن پول بیشتر به فردی از فامیل دارند تلاش میکنند طبیعی است که یاد بگیرد هدیه وقتی ارزش دارد که پول و مبلغش بالا باشد. این که اهمیت هدیه به بار عاطفی و معنوی آن است باید از کودکی و در خانوادهها به بچهها آموزش داده شود.
به گزارش آرمان، این اسکناسها در سالهای دورتر صد تومانی و دویست تومانی بود اما بعد از سالها عیدیهایی که حسابی بچهها را سر ذوق میآورد هزار تومانیهای آبی بود که تعدادشان به نسبت هزاریهای سبز رنگ خیلی کمتر بود و بچهای که چند هزاری آبی و چند پانصد تومانی قرمز داشت کلی فخر میفروخت به آنهایی که هزاری سبز و پانصدیهای معمولی داشتند. آخر سر هم یا این پولها خرج خریدن تنقلات میشد یا پدر و مادرها وقتی جمع میشد یک چیزی که به درد بچهها بخورد برایشان میخریدند.
علاوه بر اسکناسهای نو و تا نخورده لای کتاب خیلی وقتها عیدیها هدیههایی غیرمادی مثل کتاب، لباس یا چیزهای نظیر این بود. اما با گذشت سالها و از بینرفتن اسکناسهای هزارتومانی آبی و آمدن اسکناسهای پنجهزار تومانی و 10 هزار تومانی دیگر رسمها شکل دیگری گرفت و کسی برای گرفتن اسکناس هزار تومانی آبی ذوق نداشت؛ دیگر تعداد اسکناسها مهم بود و پنج تومانی یا 10تومانی بودنشان! حتی دیگر پولها نو هم نبودند! 10 هزار تومانی پاره خیلی بیشتر از هزار تومانی تانخورده اهمیت داشت! هدیه دادن هم که به کلی از مد افتاد؛ چه معنی داشت به جای دادن چند 10 هزار تومان پول نقد طرف یک دیوان حافظ میخرید یا یک رمان مطرح را عیدی میداد؟!
حالا این رقمهای گزافی که عدهای برای عیدی گرفتن انتظار دارند یکی از مهمترین دغدغههای خانوادهها در ایام نوروز است. خانوادههایی که باید در این گرانی مبلغ بالایی به بچهها، تازه عروس دامادها و... عیدی بپردازند. گاهی خانوادههای پررفت و آمد طبقه متوسط ناچار میشوند تا سقف یک میلیون در دو هفته نوروز عیدی بدهند. علاوه بر فشار اقتصادی و به تبع آن فشار روانی که به افراد برای تحمیل این هزینهها وارد میشود سنت هدیه دادن نیز به کلی رو به نابودی است. هدیه دادن که پررنگترین وجه عیدی دادن هم بر آن اساس است به کلی جای خود را به هدایای مادی داده است. دیگر کمتر کسی است که در میدان انقلاب به دنبال کتابهای خوب برای عیدی دادن باشد و گلفروشیها نیز که پیشترها حسابی در عید سرشان شلوغ میشد الان در بسیاری اوقات تعطیلند و شاید تنها کسانی که میخواهند سری به اهل قبور بزنند برای خریدن گل به گلفروشیها سر بزنند.
سنتی درحال نابودی
یک جامعهشناس درباره رسم عیدی دادن میگوید: این رسم بسیار شیرین و خوب است؛ اینکه همه به مناسبت سال نو و برای تبریک گفتن به یکدیگر هدیهای تدارک ببینند بسیار زیباست اما، متاسفانه این مادی شدن هدیهها و این که همه ترجیح میدهند پول نقد هدیه بگیرند ریشه در فرهنگ فعلی مردم دارد.
قمر فلاح در گفتوگو با «آرمان» ادامه میدهد: اینکه مردم در شرایط اقتصادی فعلی ترجیح میدهند بهجای دریافت هدیه، پولش را بگیرند و خرج چیزی کنند که لازم دارند اما این درست نیست. اصل و شیرینی این رسم به این است که فردی برای شخص مورد علاقهاش چه اعضای خانواده و چه دوستان در روزهایی که همه مشغله دارند وقت بگذارد و سعی کند برای او هدیهای بخرد که خوشحالش کند. اینکه کسی به فکر بوده و برای ما وقت صرف کرده و به رسم تبریک سال نو هدیهای برای ما خریده، ارزشمند است نه اینکه پول بگذارد در پاکت و از سر تکلیف چیزی بدهد! ضمن اینکه وقتی رسم شود که مردم به هم پول عیدی بدهند و مقدارش نیز اهمیت پیدا کند آن کسی که توان عیدی دادن ندارد و قصد داشته است برای تبریک سال نو یک شاخه گل بخرد احساس میکند دادن چنین هدیهای بیارزش است یا ناچار میشود از هر طریقی شده پولی فراهم کند که قطعا تحت فشار قرار میگیرد یا تصمیم میگیرد دیگر هدیهای ندهد چون هدیهای که مد نظر خودش بوده بیارزش است و توان مالی بیشتری هم ندارد.
او تصریح میکند: با این نگاه به عیدیدادن این سنت زیبا به مرور زمان از بین میرود چون کسی که ندارد کاری نمیتواند بکند. فلاح درباره چگونگی حل این مشکل میگوید: افرادی که در فرهنگسازی این مملکت نقش دارند باید کاری برای اصلاح فرهنگهای غلط انجام دهند. سازمانهایی مثل وزارت ارشاد و آموزش و پرورش. با تهیه این گزارش و نظر یک یا دو جامعهشناس مشکلی حل نمیشود؛ اصلاح فرهنگهای غلط نیازمند برنامهریزی است؛ برنامههای بلندمدت و مستمر. برای مثال در کتابهای درسی میتوان درسهایی را قرار داد که از اهمیت هدیه دادن و اینکه مهم آن به یاد بودن است نه ارزش مادی آن صحبت شود و این نوعی آموزش به بچههاست. او ادامه میدهد: اما در سالهای اخیر حتی آن درسهایی که پیشتر راجع به هدیه سال نو در کتابهای درسی بوده حذف شده است. از طرفی وزارت ارشاد نیز نقش بسیار مهمی در این فرهنگسازی میتواند ایفا کند. رسمهای درست و صحیح میتواند از طریق صداوسیما ترویج شود علاوه بر این که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند فیلمهایی بسازد که به صورت ضمنی به این سنتها اشاره کند یا خیلی دقیق به آن بپردازد؛ حتی میتوان برای کودکان که در سن یادگیری هستند انیمیشن بسازند.
چشم و همچشمی در عیدی دادن
یک روانشناس درباره این رسم قدیمی به «آرمان» میگوید: هدیه دادن قطعا به خودی خود رسم زیبایی است ولی وقتی کاملا جنبه مادی پیدا کند زیباییاش را از دست میدهد. وقتی هدیه مادی به کسی داده میشود مخصوصا زمانی که رقمش بالا باشد جنبه تحمیلی پیدا میکند یعنی کسی که گرفته فکر میکند به علت مناسبات و تعارفات آن را گرفته و بعد هم به فکر این است که در مناسبت بعدی آن هدیه را با رقمی بالاتر جبران کند و این اصلا مصداق بارز یک فضای چشم و همچشمی است. یکی یک مبلغی را به فلان تازه عروس فامیل هدیه میدهد نفر بعدی حتما میخواهد 50 هزار تومان بگذارد رویش! این رقابت در هدیه دادن صحیح نیست. هدیه میتواند یک شاخه گل باشد یا یک کتاب.
بهروز بیرشک با تاکید بر لزوم فرهنگسازی در این باره میگوید: بهجز رسانهها و آموزش و پرورش که اهمیت بالایی در فرهنگسازی دارند این خانوادهها هستند که با یاد دادن آموزههای صحیح به فرزندانشان میتوانند این فرهنگ را اصلاح کنند. وقتی بچهای ببیند که پدر و مادرش برای دادن پول بیشتر به فردی از فامیل دارند تلاش میکنند طبیعی است که یاد بگیرد هدیه وقتی ارزش دارد که پول و مبلغش بالا باشد. این که اهمیت هدیه به بار عاطفی و معنوی آن است باید از کودکی و در خانوادهها به بچهها آموزش داده شود.
گزارش خطا
آخرین اخبار