کد خبر: ۵۰۹۰۱
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۰
حسین شمسیان در یادداشت روز کیهان نوشت:

روزهای پایانی هرسال، روزهای محاسبه عملکرد یکساله و برنامه‌ریزی برای سال آینده است. این سنت درست و پسندیده، هم در افراد عادی جامعه جریان دارد و هم در رجال سیاسی و تصمیم‌گیران کشور. طبیعتا وقتی یک شخص معمولی، که رفتارش تنها بر جمع خاص و محدودی اثر می‌گذارد، در چنین ایامی به محاسبه گذشته و برنامه‌ریزی آینده‌اش می‌پردازد، ضرورتا یک مقام تصمیم‌ساز که آحاد جامعه از برنامه‌ها و رفتارهای او متاثر می‌شوند، باید بیشتر و بیشتر به این مهم بپردازد  و در خلوت خود به این فکر کند که آنچه با مردم کردم درست بود؟ آیا بهترین تصمیمات را گرفتم؟ می‌توانستم بهتر از این باشم؟ و بالاخره برای سال آینده چه می‌خواهم بکنم؟

اینها و سوالاتی مشابه، باید دغدغه دائمی ذهن یک مسئول باشد و علی‌الدوام مانند نفس لوامه، او را نسبت به آنچه از مسئولیت خود به انجام رسانده و آنچه بر زمین مانده هشدار بدهد.
اما با گسترده‌تر شدن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، برخی از رجال سیاسی ترجیح می‌دهند به جای اندیشه کردن در خلوت و تنهایی، مردم را مستقیما به داوری اعمالشان دعوت کنند و از آنها کارنامه سال قبل و برنامه سال بعد را بگیرند. به عنوان نمونه، چند روزی است که یکی از مشاوران محترم رئیس‌جمهور، از مردم برای پیام نوروزی جناب روحانی نظرخواهی کرده است. پاسخ مردم در آن شبکه اجتماعی، گویای بسیاری از مطالبات، گلایه‌ها و انتظاراتی است که از دولت وشخص رئیس‌جمهور دارند و می‌تواند نمایه کوچکی از وضعیت کنونی اقتصادی باشد.

در آنجا اکثر مشارکت‌کنندگان در بحث، به زبان‌های مختلف نارضایتی خود را از عدم تحقق وعده‌های دولت و تمرکز بیش از حد و بی‌ثمر بر روی مذاکرات هسته‌ای و بی‌توجهی به ظرفیت‌های داخلی –و البته تند زبانی دولت با منتقدان- ابراز کرده‌اند. اگر کسی واقعا قصد داشته باشد از نظرات مردم استفاده کند و این حرکات را برای اقدامات نمایشی و نمادین در نظر نداشته باشد، حداقل پرسشی که باید ذهنش را به خود مشغول کند این خواهد بود که  چرا علیرغم تلاش دولتمردان، گشایش چشمگیر وعده داده شده در وضع معیشتی مردم حاصل نشد و برعکس انتظارات مردم تشدید شده است؟ پاسخ این سوال از آن رو اهمیت دارد که هم به نوعی عملکرد یکسال گذشته دولت را مرور می‌کند و هم به آنها برای برنامه‌ریزی سال آتی و پرهیز از تکرار خطاهای پیشین مدد می‌رساند.

صادقانه و بی‌هیچ تعارفی باید گفت با آنکه اقتصاد مقاومتی، مهمترین راهبرد سال جاری و در یک نگاه وسیع‌تر همه سال‌هاست، کم‌فروغ‌ترین رویکرد دولت و مجلس، همین موضوع بوده است و در مقابل تب تند «گشایش اقتصادی در صورت حصول توافق با غرب» خطی بود که روز به روز در قول و فعل مسئولان تراز اول دولت پررنگ و پررنگ‌تر شد و عملا کار به جایی رسید که این رویای خام - که روزگاری خاصیت جلب رای، تهییج افکار عمومی و انحراف اذهان از ضعف‌های مدیریتی را داشت- برای برخی مدیران هم به باوری قطعی تبدیل شد و آنها هم به این باور رسیدند که با توافق، همه‌چیز حل خواهد شد! بی‌هیچ تردیدی دامن زدن به این باور غلط در سالی که گذشت، یکی از خطاهای بزرگ و راهبردی دولتمردان بود که لازم است برای جبران آن کاری کنند و اجازه ندهند توهم و سراب، بیش از این بر حقیقت و واقعیت غالب شود.

در اینجا ممکن است برخی خرده بگیرند اکنون که ما در آخرین مراحل مذاکره هستیم، بیان این سخنان چه معنایی دارد و چرا از اینکه گشایشی در کار مردم حاصل شود جلوگیری می‌کنید!؟ اما باید گفت این سخن نه از روی تعارض با دولت و سربازان میهن در جبهه دیپلماسی، که برعکس از سر شفقت و دلسوزی برای دولتی است که با شعار تدبیر و امید به مردم به سر کار آمد و مردم به آن امید بستند. افزون برآن، این سخن نه تنها حرف ما که تصریح بسیاری از کارشناسان اقتصادی بسیار نزدیک به دولت است و انصاف حکم می‌کند صرفنظر از گرایش سیاسی افراد به سخن حق آنها  توجه شود. به این نمونه‌ها توجه کنید:

چند روز قبل از دکتر مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور پرسیده شد: «در فضای عمومی این‌طور مطرح می‌شود که در صورت توافق هسته‌ای، شکوفایی در راه است. این گزاره را تا چه حدی درست می‌دانید؟» طبیعتا و با یادآوری جمله کلیدی و فراموش نا شدنی رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد و چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد، می‌توان حدس زد که پاسخ مشاور وی چه خواهد بود! اما پیش‌بینی ما درست نیست! نیلی با صراحت این خیال و رویا را نفی می‌کند و می‌گوید: «لغو تحریم‌ها هر چند امکاناتی را برای ما فراهم می‌کند اما معجزه نمی‌کند. شاید شکاف بزرگی میان آنچه انتظارات عمومی از اثر لغو تحریم‌ها تلقی می‌کند با آنچه واقعیت دارد، وجود داشته باشد. اگر این شکاف را درست مدیریت نکنیم، ممکن است شرایط، بدتر از شرایط فعلی که در تحریم هستیم، بشود. یعنی شکل‌گیری انتظارات فراتر از واقعیت برای شرایط پس از توافق این خطر را دارد که در صورت مواجهه با واقعیت، اعتماد عمومی خدشه‌دار شود... در حال حاضر نه تنها در میان عامه مردم که حتی برخی مدیران نیز تصور می‌کنند با توافق هسته‌ای، همه مسائل کشور حل می‌شود، در حالی که این موضوع صحت ندارد. دچار خوش‌بینی کاذب شدن ممکن است ظرفیت تحمل جامعه را سرریز کند... این موضوع می‌تواند بسیار خطرناک باشد...»

بار دیگر این جملات را مرور کنید، مشاور رئیس‌جمهور نگران چه خطری است!؟ او به درستی معتقد است تکرار پر طنین توهم بزرگ «گشایش اقتصادی پس از توافق باغرب» می‌تواند به از دست رفتن بالاترین سرمایه دولت یعنی «اعتماد عمومی» منجر شود. سرمایه گرانبهایی که بارها و بارها در همین ستون نسبت به مخدوش شدن آن هشدار داده شد اما در اثر بی‌توجهی به آن، شاهد کاهش نگران‌کننده اعتماد به دولت در نظرسنجی موسسات معتبر داخلی و خارجی هستیم.
یک نمونه دیگر از این دست اظهارات کارشناسانه را می‌توانیم از زبان دکتر راغفر بشنویم. وی ضمن تصریح براین واقعیت تلخ که دولت هنوز برنامه اقتصادی روشنی ندارد، می‌گوید: «سیاست‌های دولت در مورد اقتصاد، انفعالی است یک امیدواری به توافق وجود دارد اما این نکته در نظر گرفته نمی‌شود که اگر توافق هسته‌ای هم انجام شود،مشکلی حل نمی‌شود... من بعید می‌دانم دولت برای این موضوع برنامه‌ای داشته باشد هر وقت درآمد دولت بالاتر رفته گروه‌های ذینفع پر قدرت به وجود آمده‌اند و کار برای تخصیص‌های بعدی سخت‌تر شده است».

این اظهارات و نمونه‌های فراوان  مشابه آن، آشکارا درباره یک باور غلط و خطرناک و یک انتظار عمومی در عرصه اقتصاد که حاصل القائات غلط برخی از  مسئولان محترم است حکایت می‌کند و نسبت به استمرار این باور ناصواب در جامعه هشدار می‌دهد. اکنون  این پرسش مطرح است که آیا این هشدار‌ها به گوش مسئولان  نرسیده است؟ و آیا آنها خبر ندارند که این سراب، بر بخش‌های زیادی از جامعه تاثیر گذاشته است؟! به یقین آنها هم از این موضوع خبر دارند و این نگرانی به آنها هم متتقل شده است اما چرا برای رفع آن و واقعی کردن فضای اقتصادی جامعه کاری نمی‌کنند؟ آیا بهتر نیست افرادی مثل مشاور رئیس‌جمهور محترم به جای اجرای حرکات نمایشی در شبکه‌های اجتماعی - که روزگاری پوپولیستی نامیده می‌شد و به سخت‌ترین شکل ممکن مورد حمله قرار می‌گرفت – به مردم صمیمانه و صادقانه دراین‌باره سخن بگویند؟

واقعیت این است که بیان این حقیقت نیازمند شجاعتی مثال‌زدنی است  و از عهده هرکسی برنمی‌آید. یعنی باید کسانی که روزگاری وعده گشایش اقتصادی در اثر همراهی با کدخدا داده بودند، صمیمانه و صادقانه به مردم بگویند آنچه در این‌ باره گفتند، اشتباه بوده و چنین چیزی رخ نخوهد داد. آزمون یکسال و نیم اخیر بر همگان روشن کرد که برای ما از آن‌سوی آب‌ها فرجی حاصل نمی‌شود و باید خودمان فکری به حال خودمان بکنیم. گفتن همین چند جمله شجاعتی تاریخی می‌خواهد. چرا که ممکن است تصور کنند این سخنان به دلخوری مردم و حرف‌های دیگر منجر شود. اما مردم نشان داده‌اند کسانی که با آنها صادق و صریح هستند، بیشتر دوست دارند و اگر کسی صادقانه در‌این‌باره با آنها سخن بگوید  و حقیقت را بیان کند، از او می‌پذیرند. حتی اگر این کار در بدو امر به دل‌خوری منجر شود بهتر از ریزش اعتماد عمومی و از دست رفتن اصلی‌ترین سرمایه اجتماعی دولت است. اما متأسفانه برخی مشاوران دلسوز و حاذقی که باید این حرف‌ها را مشفقانه به دولتمردان بگویند، به سرگرمی و گردش در شبکه‌های اجتماعی و ژست رابطه مستقیم با مردم مشغولند!

پربیننده ترین ها