ما و کوروش و نوروز یهویی!

کد خبر: ۵۰۰۵۷
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۴
مونا زارع در صفحه «بی قانون» روزنامه قانون نوشت:

 روز-داخلی-پاسارگاد

روزی از روزهای قبل از نوروز کوروش خسته و کوفته از سر سلطنت به خانه آمد و تاج و لباس سلطنتش را از تنش کند و جورابش را گوله کرد و طبق عادت آریایی‌اش از این‌ور اتاق نشانه گرفت تا بیندازد درون سطل لباس کثیف‌ها، اما طبق معمول جوراب گوله شده قل خورد پشت تخت و کوروش از سر نااُمیدی به‌خاطر ناتوانی‌های جسمی و پرتابی‌اش آهی کشید. زنش، کاساندان بانو، به داخل اتاق آمد و ضربتی شپلق به پشتش زد (در کتیبه‌ها آمده کوروش اینا خانوادگی اهل شوخی‌های درشت بوده‌اند) و ناتوانی‌های او را به رویش زد و چنان خندید که کوروش کبیر از شدت عصبانیت از کوره به در رفت. به نقل از اهالی فارس همسر کوروش زنی خسته و دچار کمبود ویتامین دی بوده و تحرکاتش به معدود بارهایی که از این‌ور پاسارگارد برود آن‌ور پاسارگاد بلکه زخم بستر نگیرد بوده.‌ هر روز کتیبه کوروش را در دست می‌گرفته و با سوهان ناخنش قسمت‌های نابرابری حقوق زنان و مردان را سوهان می‌کشیده. قوانینی از قبیل مرخصی زایمان، سپندارمذگان و برابر شمردن زنان همه کار او و نوک مداد چشمش است که به کتیبه اضافه شده بود. اما حالا دیگر کوروش جانش به لبش رسید و از این‌همه گستاخی همسر زورش نشست و برای تلافی اندیشه کرد! همی صدایش را درون گلو انداخت و فریاد برآورد: «زَزززن...چه معنی میده سطل لباس کثیف‌ها اینقدر پُره که جوراب من نمیفته توش؟! یک بار من ندیدم دستمال دستت بگیری سرستون‌هارو یه دستمال بکشی؟! مادرت چی یادت داده؟! پاسارگادو گند برداشته! سال به سال جارو دستت نمی‌گیری! زیر تخت من الان پر جورابه! یه دمپایی نمی‌ندازی زیر تخت جورابا بیاد بیرون! جوراب ندارم دیگه! یه کتیبه بیار ببینم می‌خوام قانون حک کنم! بدو!» زن با لرزش و عرق شرم تکه کتیبه‌ای برای کوروش آورد. کوروش که عجله داشت با سنجاق سر همسر حک کرد: «زین پس زنان قبل از نوروز وظیفه دارند خانه‌ها را چنان برق بیندازند و فرش ها و دیوارها بشویند تا بوی عید بیشتر به مشام آریایی‌مان برسد!» و این‌گونه بود که خانه تکانی به آیین نوروز اضافه شد و زنان چوب یک شوخی درشت را اینچنین خوردند!

 روز-داخلی-پاسارگاد

خانواده هخامنشی از آن چترها بودند. چتری کبیر و گنده! مادر و پدر کوروش از آنها بودند که از کلید پاسارگاد یکی ساخته بودند و شب و نصفه شب می‌آمدند خودشان را می‌انداختند قصر پسر و عروس ذلیل شده‌شان. از همان شب اول عروسی کوروش، نصفه شبی زنگ پاسارگاد به صدا درآمد و مادر کوروش با یک چمدان دم در خانه عروس و داماد ایستاده بود و گفت چاه فاضلاب خانه‌‌مان ترکیده و توالت نداریم، ما هم گفتیم کجا بهتر از خانه کوروش اینا! از حضور آن شب‌شان در پاسارگاد همانا و بیرون نرفتن‌شان همانا. همسر کوروش از اینکه پدر برای حفظ قدرت بدنی خود در میانسالی هر روز از ستون‌های تخت جمشید بالا می‌رفت و آتوسا کوچولو را از آن بالا پرت می‌کرد پایین تا شاهزاده ای قوی با غلبه ترس از ارتفاع تربیت کند و مادرشوهرش هرشب با موهای بیگودی‌زده به در اتاقشان می‌آمد و می‌گفت‌: «‌یه بیگودی من اونجا نیفتاده؟! فکر کنم خودم باید بیام تو پیداش کنم!» خسته شده بود. تدبیری کرد و کوروش را صدا کرد.کتیبه ای به دست کوروش داد که با همان سنجاق سرش روی آن حک شده بود: «دیدار اقوام و فامیل تنها در عید نوروز رواج پیدا کند. یکدیگر را دیدنی کنند تا سال بعد.» کوروش گوشه دهانش کج شد تا چیزی بگوید، اما همسرجان گفت با رواج این قانون دست از قهر بر سر رسم خانه تکانی بر‌می‌دارد.کوروش قانون عیددیدنی را در سراسر حکومت وایبر کرد و عروس در پوست خود نمی‌گنجید. چندی بعد پدر و مادر کوروش کلیه اسباب اثاثیه خود را بار زده و به پاسارگاد آوردند و جمله «هرروزتان نوروز» نیز در همان زمان توسط مادر کوروش به عروسش تو دهنی‌اي بود که تا امروز در ایران رواج پیدا کرده است.

 روز-داخلی-پاساژ پاسارگاد کیش

کوروش هخامنشی و خانواده، هر سال قبل از نوروز از تخفیف‌های تورهای لحظه آخری کیش بهره می‌بردند.آنها در سرزمین آتیش، در مجتمع‌های تجاری سکه می‌دادند،‌ ساپورت و صندل و شلوار بنتون و کرم لیفتینگ می‌خریدند. روزی کوروش کبیر که معمولاً جوشی و بی اعصاب بود صدایش در‌آمد و بر سر ملکه وسط پاساژ پردیس ۱ فریادی سرداد که سکه هایش ته کشیده و همین چند وقت پیش هرچه سکه خزانه بوده داده به او تا برود کلاس‌‌های امین تارخ و دیگر این خریدها بس است! زن چند لحظه سر جایش میخکوب شده و به کوروش کبیر خیره شد و بعد از مکثی گفت: «کوروووش گفتم این سوئیشرت سبزه رو نخر! اصلاً بهت نمیاد!» کوروش که گویی آب سردی رویش ریخته شد گفت: «جدی میگی؟!»
زن: «آره بابا! برو ببین پردیس ۲ چه کت مردونه‌هایی آورده واسه عید!»
کوروش: «ببین ۱۰ تا سکه مونده! ۵تاشو من کت می‌گیرم ۵ تا هم واسه تو برو صندل بخر. قرارمون همین‌جا دم پله برقی یه ساعت دیگه!»
و این‌گونه بود که تا امروز سنت خرید عید منسوخ نشده و همچنان پابرجا و دوست‌داشتنی‌است و در کل، تعدادی آيین نوروزی ما از سر دعواهای آریایی زن و شوهری به اینجا رسیده و نگذارید دهنم باز شود تا چگونگی ایجاد آيین ۱۳ به در را برایتان باز کنم!


پربیننده ترین ها