مرد نوشابه‌ای ایرانی

کد خبر: ۴۹۸۶۰
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۵
همشهري سرنخ نوشت:
مرد نوشابه‌ای در شبانه روزتنها ۴ ساعت می‌خوابد و در سن ۵۴ سالگی وارد دانشگاه شد.

7 سالي مي‌شود كه خورد و خوراكش شده نوشابه. وقتي خسته مي‌شود تنها چيزي كه به او انرژي مي‌دهد نوشابه آن هم از نوع گازدارش است.

صبحانه، ناهار و شام هم فقط نوشابه است. «غلامرضا اردشيري» مدت‌هاست كه مزه هيچ غذايي را نچشيده است، مي‌گويد نه تنها در زندگي‌اش احساس گرسنگي نمي‌كند بلكه اگر كسي را در حال خوردن غذا ببيند، حالش بد مي‌شود.

خودش نمي‌داند چرا و به چه دليل اين مشكل برايش رخ داده است، اما از وضعيت موجود زياد هم ناراحت نيست.

اما اينكه اولين بار چرا و به چه دليل، مرد ميانسال به سراغ نوشابه رفت و چه شد كه روز و شبش با نوشابه عجين شد را در گزارش سرنخ بخوانيد:‌ كار اصلي‌اش تعميرات فايبرگلاس است، زندگي آبرومندي دارد و دو دخترش را راهي دانشگاه كرده است، اما اتفاقي كه براي او رخ داده نه به كارش مربوط است و نه به زندگي‌اش.

غلامرضا اردشيري مي‌گويد: «زندگي‌ام عادي بود مثل تمام مردم ديگر، هرگز هم تصورش را نمي‌كردم كه چنين بلايي سرم بيايد. نه تصادفي رخ داد كه اثرات ناشي از آن باشد و نه شوكي به من وارد شد. واقعا هنوز هم پي به علت اين اتفاق نبرده‌ام و اين مهمترين سئوالي است كه در زندگي‌ام هميشه با آن مواجه هستم، اينكه چرا فقط مي‌توانم نوشابه بخورم.»‌

او ادامه مي‌دهد: «يكي از روزهاي خرداد 86 بود، آن شب، مثل همه شب‌ها به خواب رفتم و نيمه‌هاي شب بيدار شدم. حس عجيبي داشتم، احساس مي‌كردم شي‌اي مثل مو داخل دهانم است، حس مي‌كردم كه سر اين مو داخل دهانم است و انتهايش داخل معده‌ام، هر كاري مي‌كردم اين مو را خارج كنم امكان‌پذير نبود.

مو مثل يك سيم بكسل داخل گلويم قرار داشت و حس خفگي به من دست داده بود، آنقدر محكم و سفت بود كه نمي‌دانستم چه‌كار بايد انجام دهم. نمي‌توانم آن را واقعا توصيف كنم اما حسش ديوانه كننده بود. فرداي آن روز، راهي دكتر شدم، به سراغ هر دكتري كه فكرش را بكنيد رفتم. هر كسي يك دكتري را معرفي مي‌كرد و دكترها هم كه نمي‌توانستند بيماري‌ام را تشخيص دهند مرا به همكار ديگرشان معرفي مي‌كردند، صبح تا شب يا در مطب دكتر بودم يا بيمارستان، اما هيچ كسي نمي‌توانست بيماري‌ام را تشخيص دهد. مويي داخل دهانم نبود، اما حس بودن اين مو، ديوانه كننده بود. براي رهايي از اين حس، به سراغ هر دكتري كه فكرش را بكنيد رفتم تا اينكه يك متخصص كليه و خون گفت بهتر است پيش روانپزشك بروي و دكتري را به من معرفي كرد.»

    قرص‌هاي سكته‌آور

مرد ميانسال كه از حسي كه به او دست داده بود به تنگ آمده بود، آدرس دكتر روانپزشك را گرفت و راهي مطب او شد.

او مي‌گويد: «دكتر قرص‌هايي به من داد كه هر شب بايد آن‌ها را استفاده مي‌كردم و به من گفت اگر قرص‌ها سازگار با بدنت نبود، آنها را مصرف نكن، خوردن اين قرص‌ها حالم را خيلي بد كرد و مثل افرادي بودم كه سكته كرده‌اند. نصف صورتم فلج شده بود و آب دهانم مي‌ريخت، حس مو از بين رفت اما حالم به طرز وحشتناكي بد شده بود.»‌

آقاي اردشيري چاره‌اي نداشت جز ترك قرص‌هايي كه دكتر متخصص آنها را تجويز كرده بود. در همان زمان بود كه احساس تشنگي زياد باعث شد تا براي رفع عطش به سراغ نوشابه برود.

مي‌گويد: «تير ماه همان سال، وقتي قرص‌ها را كنار گذاشتم، احساس تشنگي شديدي داشتم و دلم نوشابه مي‌خواست، وقتي اولين ليوان نوشابه را خوردم، حس مي‌كردم كه اين اولين باري است كه چنين خوراكي خوشمزه‌اي را خورده‌ام. حس آرامش و انرژي به من دست داد، بعد از آن زندگي‌ام با خوردن نوشابه ادامه يافت.»

    غذا ممنوع!!!!

مرد نوشابه‌اي مي‌گويد: «از تير سال 86 تا الان هيچ غذايي نخورده‌ام جز نوشابه. روزي 3 بطري بزرگ نوشابه مصرف مي‌كنم. براي من غذا معنايي ندارد و اصلا احساس گرسنگي به من دست نمي‌دهد. وقتي مي‌بينم كه يك نفر در حال خوردن غذاست احساس تهوع به من دست مي‌دهد و حالم بد مي‌شود. خانواده‌ام خيلي مراعات مرا مي‌كنند و مدت‌هاست كه ديگر جلوي من غذا نمي‌خورند.»

بعد از آن، نوشابه با زندگي مرد ميانسال همراه شد، حالا ديگر هيچ چيز هوس نمي‌كند و تنها چيزي كه او را شارژ و سر حال نگه مي‌دارد مصرف نوشابه آن هم از نوع گازدارش است.

مي‌گويد: «مصرف نوشابه هيچ تاثير بدي در زندگي‌ام نگذاشته است، البته از زماني كه شروع به خوردن نوشابه كردم 32 كيلو وزن كم كرده‌ام، سال 86 وزنم 105 كيلو بود و الان 73 كيلو هستم. اما يك سالي است كه وزنم هيچ تغييري نكرده است.

اما اين تغيير وزن هم هيچ اثري بر سلامتي‌ام نگذاشته و من مشكلي ندارم. همانطور كه مي‌دانيد خوردن نوشابه مضرات زيادي دارد، حتي باعث پوكي استخوان يا زخم معده مي‌شود، اما من آزمايشات كامل داده‌ام، از آندوسكوپي گرفته تا آزمايشات خيلي جزئي ولي در حال حاضر كه خوشبختانه هيچ مشكلي ندارم و مصرف نوشابه تاثير منفي بر روي من نگذاشته است.»

مرد نوشابه‌اي ادامه مي‌دهد: «البته يك سري مزايا هم براي من داشته است، مثلا وقتي يك ساعت كار مي‌كنم احساس خستگي زيادي به من دست مي‌دهد و نمي‌توانم به كارم ادامه دهم، ولي نوشيدن يك ليون نوشابه گازدار آنچنان خستگي‌ام را بر طرف مي‌كند كه انگار بهترين غذا‌ها را خورده‌ام، بعد از آن چنان شارژ مي‌شوم كه مي‌توانم كلي كار كنم.»

مرد نوشابه‌اي 7 سالي است كه لب به هيچ غذايي نزده است. از زماني كه نوشابه وارد زندگي‌اش شده، دور آشاميدني‌ها و نوشيدني‌هاي ديگر خط قرمز كشيده است.

مي‌گويد: «در طول زندگي‌ام تنها چيزي كه مي‌خورم نوشابه است، در طول يك هفته، شايد يك سوم استكان آب بخورم. چاي هم خيلي كم و اگر هم مصرف كنم هفته‌اي يك استكان آن هم خيلي غليظ.»

    رگي كه خشك شده

از زماني كه غلامرضا با اين مشكل مواجه شد به سراغ دكترهاي زيادي رفت، اما هيچ كدام از آنها نتوانستند علت اين بيماري را تشخيص دهند و تنها يك پزشك گفت رگي از مغز به بدن متصل است كه حس گرسنگي را اعلام مي‌كند. اين رگ در بدن شما خشك شده است، به همين دليل احساس گرسنگي نداريد.

اما اعتياد به نوشابه و فرار از غذا، تنها مشكلي نيست كه مرد 58 ساله با آن مواجه است، اواخر سال 89 بود كه متوجه شد كليه سمت راستش از كار افتاده و بدنش كليه را پس مي‌زند.

مرد ميانسال مجددا راهي دكتر شد و در رابطه با علت بيماري كليوي‌اش سئوالاتي كرد « آزمايشات زيادي دادم و در نهايت دكترها كه علت اين بيماري را متوجه نشده بودند، تشخيص عجيبي دادند. آنها گفتند كليه‌ات پودر شده! و پودر شدن كليه سه علت دارد، هپاتيت، ايدز يا سرطان مغز استخوان. با اين حساب من بايد يكي از سه بيماري را داشته باشم، براي مشخص شدن اين موضوع آزمايشات مربوطه را دادم اما پاسخ تمامي آزمايشات منفي بود. كليه‌ام بدون آنكه هيچ بيماري خاصي داشته باشم از بين رفت و در حال حاضر كليه سمت راستم را به طور كل از دست داده‌ام و دارم با كليه چپم زندگي مي‌كنم. البته اين را هم بگويم كه از دو سال پيش سنگ كليه داشتم كه همان زمان اين بيماري را درمان كردم و الان هم نمي‌دانم كه بيماري كليوي من اصلا ربطي به خوردن نوشابه دارد يا نه.

    4 ساعت خواب

غلامرضا اردشيري يك مشكل بزرگ ديگر هم دارد و آن هم كم خوابي است. از زماني كه به نوشابه اعتياد پيدا كرد، خوابش هم كم شد و در شبانه روز، تنها 4 ساعت مي‌خوابد، از 3 شب تا 7 صبح. مي‌گويد:« شب‌ها وقتي همه خواب هستند من بيدارم و اصلا خواب به چشم‌هايم نمي‌آيد، حس بي‌خوابي من درست مثل حس بي‌خوابي در روز است.

خانواده‌ام با اين موضوع كنار آمده‌اند و من هم مشكلي با آن ندارم. شب‌ها تلويزيون نگاه مي‌كنم و جدول حل مي‌كنم. استاد حل جدول شده‌ام و يك مجله جدول را يك روز و نيمه، تمام مي‌كنم آن هم به صورت كامل و صحيح.

البته باز هم نمي‌دانم كه اين كم خوابي‌ام به خوردن نوشابه ربط دارد يا نه. مرد ميانسال زماني كه ديد ساعت‌هاي عمرش به بطالت مي‌گذرد و بيشتر از افراد ديگر زمان دارد، تصميم جديدي گرفت « بعد از مدتي، زماني كه ديدم وقتم به بطالت مي‌گذرد تصميم جديدي گرفتم، به پيشنهاد بچه‌هايم تصميم گرفتم به دانشگاه بروم. من ديپلم داشتم و به خاطر علاقه بسياري كه به رشته حقوق داشتم در دانشگاه علمي -كاربردي شماره دو گچساران مشغول به تحصيل شدم و چند ماه قبل، با مدرك ليسانس فارغ‌التحصيل شدم.

او ادامه مي‌دهد: «زماني كه وارد دانشگاه شدم مي‌دانستم كه از مدركم نمي‌توانم استفاده كنم، سن من خيلي زياد است و كسي به آدمي در اين سن كار نمي‌دهد، آن هم بدون تجربه كاري! اما چون درس خواندن را خيلي دوست داشتم، اين تصميم را گرفتم. الان هم خيلي خوشحالم كه اين اتفاق افتاده است، بعضي اوقات از من مي‌پرسند كه خوردن نوشابه يا بي‌خوابي روي ذهنت تاثير نگذاشته و حافظه‌ات را كم نكرده كه پاسخ من منفي است. نوشابه نه بر روي ذهن و حافظه‌ام و نه بر روي جسم من اثر منفي نداشته و هنوز هم نمي‌دانم كه چرا چنين اتفاقي رخ داده است.

زندگي غلامرضا اردشيري اين روزها در حالي ادامه دارد كه او همچنان به خوردن غذا هيچ علاقه‌اي ندارد و همه خوراكي‌اش را نوشابه تشكيل مي‌دهد. مي‌گويد همه آرزويم اين است كه بفهمم چرا اين اتفاق برايم افتاد و جز نوشابه، خوراكي ديگري نمي‌توانم بخورم.


پربیننده ترین ها