رسم اسراف
وقتی رئیس فرهنگستان علوم میگوید به رغم همه تنگناها در کمبود آب و منابع، رسم اسراف همچنان در کشور دستنخورده مانده است، این موضوع جای تامل بیشتری مییابد.
وقتی رئیس فرهنگستان علوم میگوید به رغم همه تنگناها در کمبود آب و منابع، رسم اسراف همچنان در کشور دستنخورده مانده است، این موضوع جای تامل بیشتری مییابد. رضا داوری اردکانی به درستی میگوید که برای فائق آمدن بربحران اسراف و اتلاف منابع، جامعه علمی کشور باید دو کار انجام دهد اول بالابردن سطح آگاهی مردم و دوم آشتی با علم و بهرهمندی از شیوههای مدرن کاهش مصرف و افزایش بهرهوری.
رسم اسراف، بواقع همچنان پابرجاست و به نظر میآید تکرار و تکرار پیاپی این موضوع، فقط باعث بالارفتن آستانه حساسیت جامعه و بیتفاوتی عمومی به این موضوع شده و این وضع، نیاز به کاری دیگر با شیوهای دیگر را آشکار میکند.
در اینکه مسأله آب، از مشکل و معضل گذشته و به اذعان مقامات و کارشناسان هماکنون در وسط «بحران آب» قرار داریم، دیگر شبههای نیست. بدتر اینکه طبق پیشبینیهای جهانی، طی 10 سال آینده دستکم 15 درصد از میزان بارش در منطقه ما کمتر میشود و کشور در آستانه خشکی خطرآفرینی قرار دارد. با همه احوال، حتی فقیرترین اقشار جامعه که مقادیر زیادی زیرخط فقر قراردارند، براساس یک عادت دیرینه در مصرف آب اسراف و بخشی از آب لولهکشی شهری را مستقیماً به فاضلاب روانه میکنند.
اما موضوع اسراف فقط در حوزه آب نیست ... معاون خدمات شهری شهرداری تهران همین پریروز گفت که روزانه 12 هزار تن (12 میلیون کیلوگرم) زباله در تهران تولید میشود که این میزان به معنای تولید روزانه یک کیلوگرم زباله توسط هر نفر است. قابل کتمان نیست که درحالی که بخشی از جمعیت کشور زیرخط فقرند، بخشی از زبالههای برخی مناطق تهران را غذاهای نیمخورده تشکیل میدهد که این یکی از بدترین مصادیق اسراف است. اسراف شقوق گوناگون دارد، از میل به خرید بیحد و حصر اقشاری که تمکن دارند تا تولید نان خشک در اقشاری که تمکن ندارند و اتلاف آب و انواع انرژی در همه اقشار. پیش از این، نگارنده و بسیاری از نگارندگان دیگر به خصوص مقامات عالی سیاسی و دینی در خصوص اسراف و ضرورت مصرف درست و کنترل شده بسیار سخن راندهاند اما تقریباً چندان اثری برجای نگذاشته است. همین امر نشان میدهد، برای جلوگیری از ادامه روند غمانگیز مصرف نادرست و اسراف به سازوکاری بیشتر از سخن گفتن نیاز است و آن برنامه جامعی است، که لاجرم دولت باید متولی آن باشد.
تا به حال دولتها برای کنترل مصرف چندان تلاشی نکردهاند به خاطر آنکه چندان ضرورتی برای آن، در زمان، احساس نمیکردند. چه، در این دیار، غمگنانه عادت نکردهایم برای هر مشکلی قبل از آن که به منتهای درجه بحرانیاش برسد، چارهای بیندیشیم.
نمونه بارز این ادعا، مصرف بنزین بود. زمانی دولت به فکر چاره افتاد که اعلام شد اسکلههای کشور دیگر ظرفیت واردات سوخت به اندازه مصرف ندارد، نه این که نخواهیم وارد و مصرف کنیم! به هر حال، آنجا که دولتها برای کنترل مصرف، «ناچار» شدند، مشخصاً از دو راهکار استفاده کردند.
راهکار اول تبلیغات و اطلاع رسانی بود. در طول زمان تجربه عملی نشان داد همه تبلیغاتی که دولتها در زمینه کاهش مصرف یک کالای مشخص انجام دادند، تقریباً هیچ اثری نداشت.
راهکار دوم، استفاده از اهرم قیمت بود. اهرم قیمت البته مؤثر بود اما همیشه و برای هرنوع کالایی نمیتوان از اهرم قیمت استفاده کرد. افزایش قیمت یک محصول، مثلاً سوخت، چنانچه «معنیدار» باشد، یعنی افزایش قابل توجه باشد، میتواند اثر فوری بر مصرف آن کالا داشته باشد اما آثار سوئی برجا میگذارد که معمولاً دولتها از برطرف کردن پیامدهای آن عاجزند. مثلاً افزایش معنیدار بهای سوخت باعث افزایش سطح عمومی قیمتها میشود و آنگاه قیمت شیر هم افزایش مییابد و نتیجهاش آن میشود که مردم ایران به طور متوسط یک سوم میزان استاندارد شیر مصرف کنند و آنگاه بیماریهای مختلف و پوکی استخوان و پیری زودرس و زمینگیر شدن بخشی از مردم، از عوارض و عواقب آن است که هرچند وزیر بهداشت، دردمندانه از آن سخن میگوید اما بقیه حاکمیت چندان وقعی به آن نمینهد.
خلاصه آنکه اهرم تبلیغات، چنان بد مورد استفاده قرار گرفته که دیگر کارایی ندارد و مردم به آن اعتنا نمیکنند ـ همانطور که به تبلیغات برای عدم ثبتنام در فهرست یارانه بگیران اعتنا نکردند ـ اما اهرم قیمت نیز عوارض و عواقبی دارد که همیشه نمیتوان از آن بهرهبرد و گاه به جای زیبایی ابرو به کوری چشم میانجامد. پس باید برای اصلاح مصرف و پایان دادن به اسراف، راه و شیوه بهتری یافت و این کار، خلقالساعه و فیالبداهه ـ به شیوه مألوف ـ ممکن نیست. بنابر این باید عقلای قوم جمع شوند و از بنیان فکری کنند برای این معضل و بل بحرانی که از فرط تکرار، عادی مینماید.
اما برای یافتن این شیوه و راه نجات، شاید بهترین جا همین فرهنگستان علوم باشد و چه خوب است اگر آقای دکتر داوری اردکانی بسمالله بگوید و فارغ از اینکه در چارچوب وظیفهشان هست یا نیست با همه بضاعت و جماعت فرهنگستان به گود فرهنگسازی برای تغییر این «فرهنگ مصرف بنیان کن» وارد شوند تا بلکه دیگران نیز پا پیش گذارند. انشاءالله.
وقتی رئیس فرهنگستان علوم میگوید به رغم همه تنگناها در کمبود آب و منابع، رسم اسراف همچنان در کشور دستنخورده مانده است، این موضوع جای تامل بیشتری مییابد. رضا داوری اردکانی به درستی میگوید که برای فائق آمدن بربحران اسراف و اتلاف منابع، جامعه علمی کشور باید دو کار انجام دهد اول بالابردن سطح آگاهی مردم و دوم آشتی با علم و بهرهمندی از شیوههای مدرن کاهش مصرف و افزایش بهرهوری.
رسم اسراف، بواقع همچنان پابرجاست و به نظر میآید تکرار و تکرار پیاپی این موضوع، فقط باعث بالارفتن آستانه حساسیت جامعه و بیتفاوتی عمومی به این موضوع شده و این وضع، نیاز به کاری دیگر با شیوهای دیگر را آشکار میکند.
در اینکه مسأله آب، از مشکل و معضل گذشته و به اذعان مقامات و کارشناسان هماکنون در وسط «بحران آب» قرار داریم، دیگر شبههای نیست. بدتر اینکه طبق پیشبینیهای جهانی، طی 10 سال آینده دستکم 15 درصد از میزان بارش در منطقه ما کمتر میشود و کشور در آستانه خشکی خطرآفرینی قرار دارد. با همه احوال، حتی فقیرترین اقشار جامعه که مقادیر زیادی زیرخط فقر قراردارند، براساس یک عادت دیرینه در مصرف آب اسراف و بخشی از آب لولهکشی شهری را مستقیماً به فاضلاب روانه میکنند.
اما موضوع اسراف فقط در حوزه آب نیست ... معاون خدمات شهری شهرداری تهران همین پریروز گفت که روزانه 12 هزار تن (12 میلیون کیلوگرم) زباله در تهران تولید میشود که این میزان به معنای تولید روزانه یک کیلوگرم زباله توسط هر نفر است. قابل کتمان نیست که درحالی که بخشی از جمعیت کشور زیرخط فقرند، بخشی از زبالههای برخی مناطق تهران را غذاهای نیمخورده تشکیل میدهد که این یکی از بدترین مصادیق اسراف است. اسراف شقوق گوناگون دارد، از میل به خرید بیحد و حصر اقشاری که تمکن دارند تا تولید نان خشک در اقشاری که تمکن ندارند و اتلاف آب و انواع انرژی در همه اقشار. پیش از این، نگارنده و بسیاری از نگارندگان دیگر به خصوص مقامات عالی سیاسی و دینی در خصوص اسراف و ضرورت مصرف درست و کنترل شده بسیار سخن راندهاند اما تقریباً چندان اثری برجای نگذاشته است. همین امر نشان میدهد، برای جلوگیری از ادامه روند غمانگیز مصرف نادرست و اسراف به سازوکاری بیشتر از سخن گفتن نیاز است و آن برنامه جامعی است، که لاجرم دولت باید متولی آن باشد.
تا به حال دولتها برای کنترل مصرف چندان تلاشی نکردهاند به خاطر آنکه چندان ضرورتی برای آن، در زمان، احساس نمیکردند. چه، در این دیار، غمگنانه عادت نکردهایم برای هر مشکلی قبل از آن که به منتهای درجه بحرانیاش برسد، چارهای بیندیشیم.
نمونه بارز این ادعا، مصرف بنزین بود. زمانی دولت به فکر چاره افتاد که اعلام شد اسکلههای کشور دیگر ظرفیت واردات سوخت به اندازه مصرف ندارد، نه این که نخواهیم وارد و مصرف کنیم! به هر حال، آنجا که دولتها برای کنترل مصرف، «ناچار» شدند، مشخصاً از دو راهکار استفاده کردند.
راهکار اول تبلیغات و اطلاع رسانی بود. در طول زمان تجربه عملی نشان داد همه تبلیغاتی که دولتها در زمینه کاهش مصرف یک کالای مشخص انجام دادند، تقریباً هیچ اثری نداشت.
راهکار دوم، استفاده از اهرم قیمت بود. اهرم قیمت البته مؤثر بود اما همیشه و برای هرنوع کالایی نمیتوان از اهرم قیمت استفاده کرد. افزایش قیمت یک محصول، مثلاً سوخت، چنانچه «معنیدار» باشد، یعنی افزایش قابل توجه باشد، میتواند اثر فوری بر مصرف آن کالا داشته باشد اما آثار سوئی برجا میگذارد که معمولاً دولتها از برطرف کردن پیامدهای آن عاجزند. مثلاً افزایش معنیدار بهای سوخت باعث افزایش سطح عمومی قیمتها میشود و آنگاه قیمت شیر هم افزایش مییابد و نتیجهاش آن میشود که مردم ایران به طور متوسط یک سوم میزان استاندارد شیر مصرف کنند و آنگاه بیماریهای مختلف و پوکی استخوان و پیری زودرس و زمینگیر شدن بخشی از مردم، از عوارض و عواقب آن است که هرچند وزیر بهداشت، دردمندانه از آن سخن میگوید اما بقیه حاکمیت چندان وقعی به آن نمینهد.
خلاصه آنکه اهرم تبلیغات، چنان بد مورد استفاده قرار گرفته که دیگر کارایی ندارد و مردم به آن اعتنا نمیکنند ـ همانطور که به تبلیغات برای عدم ثبتنام در فهرست یارانه بگیران اعتنا نکردند ـ اما اهرم قیمت نیز عوارض و عواقبی دارد که همیشه نمیتوان از آن بهرهبرد و گاه به جای زیبایی ابرو به کوری چشم میانجامد. پس باید برای اصلاح مصرف و پایان دادن به اسراف، راه و شیوه بهتری یافت و این کار، خلقالساعه و فیالبداهه ـ به شیوه مألوف ـ ممکن نیست. بنابر این باید عقلای قوم جمع شوند و از بنیان فکری کنند برای این معضل و بل بحرانی که از فرط تکرار، عادی مینماید.
اما برای یافتن این شیوه و راه نجات، شاید بهترین جا همین فرهنگستان علوم باشد و چه خوب است اگر آقای دکتر داوری اردکانی بسمالله بگوید و فارغ از اینکه در چارچوب وظیفهشان هست یا نیست با همه بضاعت و جماعت فرهنگستان به گود فرهنگسازی برای تغییر این «فرهنگ مصرف بنیان کن» وارد شوند تا بلکه دیگران نیز پا پیش گذارند. انشاءالله.
منبع: تسنیم
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار