دلیل نگرانی سعودی ها چیست ؟

کد خبر: ۴۸۲۰
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۶
با نگاهی گذرا به تحولات منطقه طی ماه های اخیر، می توان به روشنی دریافت که حکومت عربستان سعودی به طور فزاینده درگیر روندی از تصمیم گیری های شتاب زده و بی ثباتی در موضع گیری های بین المللی شده است. هرچند این مسئله اغلب در چارچوب رقابت این کشور با ایران تعبیر شده، اما در حقیقت، عوامل بسیار مهم دیگری نیز در این زمینه دخیل هستند.

 پایگاه اینترنتی نشریه «نشنال اینترست» در مطلبی به بررسی مواضع اخیر عربستان سعودی در عرصه بین المللی و ریشه شناسی این مواضع و رفتارهای خارجی این کشور پرداخته است. در این مطلب چنین استدلال شده که به جز چشم انداز بهبود روابط میان ایران و غرب، مجموعه عوامل دیگری نیز در بی ثباتی رفتارهای حاکمان سعودی تأثیرگذار بوده است.

در این مطلب به قلم «تریتا پارسی» به طور خلاصه آمده است:

همان گونه که باراک اوباما می بایست در جریان سفرش به عربستان سعودی متوجه شده باشد، این روزها تقریباً در همه مسائل مربوط به عربستان سعودی، نوعی لحن اضطراب آمیز در حاکمان این کشور مشاهده می شود. این اضطراب همچنین در اقداماتی چون تلاش دو ساله برای به دست آوردن کرسی موقت شورای امنیت و سپس صرف نظر از آن، ادعاهای این کشور مبنی بر اقدام یکجانبه علیه سوریه، خصومت ورزی اخیر با قطر، تعطیل کردن دفتر شبکه «الجزیره» در ریاض، ممنوع کردن کتاب های محمود درویش، شاعر فلسطینی و مخالفت با روند دیپلماتیک بر سر موضوع هسته ای ایران و بهبود روابط ایران و غرب مشهود است.

مخالفت ریاض با مذاکرات هسته ای ایران، به طور کلی در چارچوب رقابت های این کشور با ایران قابل درک است. به عبارت دیگر، مخالفت عربستان با این روند قابل پیش بینی بود. بی تردید حاکمان آل سعود در مقابل اینکه مهمترین رقیب منطقه ایشان در حال مذاکره برای برداشتن تحریم های موجود علیه خود باشد و همچنین در برابر اینکه بهبود احتمالی روابط میان ایران و آمریکا، راه را برای متمایل شدن آمریکا به سمت ایران – و به خطر انداختن منافع سعودی ها – بگشاید، بی تفاوت نمی ماندند.

اما شدت واکنش ریاض را نمی توان صرفاً بر اساس نارضایتی آل سعود از پیشرفت های دیپلماتیک تهران توضیح داد. در حقیقت، گشایش غیرمنتظره در روابط ایران و آمریکا، تنها قسمت فوقانی کوه یخ نگرانی های عربستان سعودی است. روندهای ژئوپلیتیکی متعددی طی یک دهه اخیر به زیان منافع سعودی ها جریان یافته است. بر این اساس، ترکیبی از این عوامل، و نه صرفاً نارضایتی عربستان از دیپلماسی ایرانی – آمریکایی می تواند توضیح دهنده رفتار خاندان آل سعود باشد.

در این زمینه، نخست باید اشاره کرد که ایالات متحده تولید نفت خود را به طور چشمگیری افزایش و وابستگی خود به نفت سعودی را کاهش داده است. در این چارچوب، تولید نفت آمریکا توانسته رکورد سال های اخیر خود را بشکند. سال گذشته، تولید نفت در این کشور 15 درصد افزایش داشت که بالاترین رشد سالانه در یک کشور طی 20 سال اخیر به شمار می رود. بر اساس تخمین های آژانس بین المللی انرژی، ایالات متحده تا اوایل سال 2015 خواهد توانست جایگاه عربستان را به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان تصاحب کند.

بر اساس برخی تحلیل ها در خاندان سعودی، کاهش وابستگی آمریکا به نفت عربستان، «تهدیدی اجتناب ناپذیر» علیه سعودی هاست. طی دهه های اخیر، جایگاه عربستان به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت، نفوذ سیاسی قابل توجهی به این کشور بخشیده است. بر این اساس، تولید فزاینده نفت از سوی آمریکا، می تواند تهدیدی مستقیم علیه این نفوذ باشد.  

دوم اینکه انقلاب های عربی و واکنش دولت اوباما به این تحولات، فاصله بیشتری را میان ریاض و واشنگتن ایجاد کرده است. عربستان سعودی کاملاً مخالف خیزش مردم مصر علیه مبارک بود و حمایت آمریکا از تظاهرکنندگان میدان «تحریر» را نوعی خیانت ارزیابی می کرد. طی چندین دهه، توافقی میان آمریکا و کشورهای عرب متحد آن وجود داشت مبنی بر اینکه دولت های استبدادی عربی، می توانند به ثبات در منطقه و نیز در بازارهای نفت یاری برسانند و در مقابل، آمریکا نیز از آن ها حمایت به عمل خواهد آورد. اما با حمایت آمریکا از تحولات کشورهای عربی، این باور کلی در میان حاکمان عرب دستخوش تغییر شد.

حقیقت جدید این است که با وجود فروش گسترده سلاح از سوی آمریکا به عربستان، در صورتی که این کشور نیز دستخوش قیام و انقلاب شود، احتمالاً واشنگتن به کمکش نخواهد آمد. این بدان معناست که یک مسیر حیاتی برای تضمین بقای رژیم سعودی در بهترین حالت دستخوش بحران شده و در بدترین حالت به طور کامل از بین رفته است.

عامل سوم که اوضاع را برای عربستان بدتر می کند، پیدا شدن زمینه های یک «بحران جانشینی» در این کشور است. هرچند در حال حاضر ولیعهد و جانشین ولیعهد عربستان مشخص هستند، ولی با توجه به سن زیاد آن ها، نمی توان انتظار داشت حکمرانی شان دوامی داشته باشد. طی چند سال آینده، احتمالاً تاج و تخت به نسل سوم نوادگان عبدالعزیز بن سعود خواهد رسید.

حتی در بهترین شرایط، چنین تغییر نسلی می تواند پیچیدگی هایی را با خود به همراه داشته باشد. در چنین دوره حساس از نظر ژئوپلیتیکی، آل سعود نخواهد توانست با یک بحران طولانی جانشینی مواجه بوده و به طور همزمان، با فشارهای ناشی از انقلاب های عربی، تنش های سنی- شیعه در مناطق شرقی عربستان و عدم اطمینان از حمایت آمریکا مواجه شود.

عامل چهارم، تغییر جهت سیاست خارجی آمریکا به سمت شرق است. خواه این روند با سرعت پیش بینی شده انجام گیرد یا خیر، حقیقت این است که دولت اوباما تصمیم گرفته از حضور نظامی خود در خاورمیانه کاسته و از وارد شدن به درگیری های بیشتر در این منطقه اجتناب کند. از دید برخی در ریاض (و البته تل آویو) دولت اوباما مسئولیت خود مبنی بر برقراری نظم در منطقه را فراموش و متحدان خود را رها کرده است.

اما مهمتر از همه عوامل، دیپلماسی ایرانی- آمریکایی می تواند به فراغت بال و رهایی ایران از مجموعه ای از مسائل منجر شود. بر این اساس، ایران خواهد توانست بار دیگر موقعیت خود را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقه اعاده کرده و به دستاوردهای ژئوپلتیکی خود در منطقه مشروعیت ببخشد. در این صورت، نظم منطقه ای جدیدی شکل خواهد گرفت که در آن، آمریکا به طور ضمنی پیشرفت های ایران را خواهد پذیرفت.

اما به هر حال و با توجه به مجموعه این موارد باید گفت که نگرانی عربستان سعودی بیشتر ریشه در هراس های این کشور از روندهای گسترده تر ژئوپلتیکی در منطقه دارد که بهبود روابط ایران و آمریکا تنها یکی از این روندها به شمار می رود. البته برقراری نظمی منطقه ای که عربستان سعودی نیز در آن نقش آفرین باشد، امری مهم است. عربستان این توانایی و مسئولیت را دارد که از وقوع درگیری های فرقه ای در منطقه جلوگیری کند. با این حال، واکنش های اضطراب آمیز سبب خواهد شد چنین هدفی در منطقه حاصل نشود.  

منبع: تابناک
پربیننده ترین ها