کوبانی نماد مبارزه‌طلبی زنان

کد خبر: ۴۸۱۰۱
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۰
هرملتی تاریخ خود را دارد که مرتبط با جغرافیای زمان خویش آن را ساخته و آیینه تمام و کمال هستی امروزش است. گاهی به پیش می‌رود و راه کمال می‌جوید و گاهی همان‌جا سکنا می‌گزیند و با تغییر سال‌ها و سده‌ها، مدرنیته پسامدرن ِ متمدن سوار بر ماشینِ زمان از کنارش می‌گذرد، بر پیش پایش می‌ایستد که سوار بر مرکَبش کند، اما ملت هنوز نگاهش به پشت‌سر است که نیاکانش کِی از راه برسند دوباره، تا بر محملشان طی طریق کند. درمقابل، ملتی که ساز خود را با ساز تحول و ساعت خود را با ساعت زمان کوک کند، بر تحولات عصر خویش سوار است و با اعتمادبه‌نفس بر کژاندیشی‌ها می‌تازد. مردمان هردیار به اندازه توانشان در این تحولات و کژاندیشی‌ها نقش ایفا می‌کنند. نیمی از آنان مرد و نیمی زن هستند؛ در دیاری مردان راکبان همیشگی تحول و ارتقای جوامع خویش بوده‌اند و در دیاری دیگر زنان نیز پویا و آگاه بر مرکب تحول رانده‌اند.

امروزه یکی از شاخصه‌های مهم میزان تحول و پیشرفت هر جامعه‌ای، وضعیت زنان آن جامعه است، چراکه زنان به‌عنوان نیمی از شهروندان آن جامعه، حاملان فرهنگ و زبان ملت خویش هستند و نقش مهمی در اعتلای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن ایفا می‌کنند که این خود نیز ریشه در پیشینه فرهنگی و تاریخی آن ملت دارد و شاید همین دلیل قانع کننده‌ای باشد بر هر آنچه جفاست که بر زن می‌شود، چراکه در تخاصم‌های میان دورقیب، زنان آسیب‌پذیرترین قربانیان محسوب می‌شوند.

از نبرد کردها در جبهه کوبانی علیه داعش بسیار شنیده و دیده‌ایم. اینکه داعش چگونه و برای چه به‌وجود آمد، آبشخورش کجاست، چگونه تامین می‌شود، تا کجا پیش می‌رود، برای که مفید است و سوالات دیگر، اگرچه بسیار مهم هستند، اما موردبحث قرار نمی‌گیرند. آنچه مهم است و توجه جهان را به خود جلب کرده حضور شورانگیز زنان و مادرانی است که خود آستین بالا زده‌اند تا این بار نه در خانه که در جبهه نبرد از خانواده، همسر و فرزند خود حمایت کنند.

زنان درگیر جنگ در کوبانی به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. آنانی که با فرزندان خود آواره شدند و در آن سوی مرز سکنا گزیدند و آنانی که در داخل شهر ماندند و مبارزه کردند. گروه دوم خود دودسته‌اند؛ آن دسته زنانی که به‌دلیل کهولت سن یا عدم توانایی مبارزه در داخل جنگ نقش پرستار و مادر را برعهده دارند و غذای مبارزان را فراهم می‌کنند و آنانی که فعالانه سلاح به دست گرفته‌اند و علیه دولت اسلامی می‌جنگند.

زنانی که مرزهای سرزمین خود را درنوردیدند و به همسایه پناه آوردند، آنان مادران آواره فرزندان بی‌پناه خویش‌اند که مردان و پدرانشان اغلب درحال نبرد با دشمن در این سوی مرزها هستند؛ پدرانی که تنها با تکیه بر قدرت همسران خویش در پاسداری از فرزندانشان، می‌توانند به مبارزه ادامه دهند. این‌گونه زنان کم از مردان خود نیستند.

گروهی دیگر از زنان با پیوستن به یگان‌های مدافع زنان YPJ که خود شاخه‌ای از یگان‌های مدافع خلق YPG است بر برابری خود با مردان مهر تایید زدند. برخی منابع از حضور قریب‌به ١٠هزار سرباز زن در کوبانی خبر می‌دهند، به‌این‌ترتیب رقمی معادل ٣٥درصد -بهتر بگوییم- یک‌سوم مبارزان کوبانی را زنان تشکیل می‌دهند.

بعضی از منتقدان تاکید بر تصاویر زنان درحال جنگ، توسط رسانه‌های جریان اصلی را استفاده‌ای تبلیغاتی از جنس زن می‌دانند زیرا پس از آن بود که نبرد «استالینگرادی» کوبانی توجه جهانیان را به خود جلب کرد و موج حمایت از کردهای بی‌دفاع کوبانی، کشورهای مختلف را دربرگرفت، اما گروهی دیگر با رد این مطلب معتقدند این زنان بازیگران هالیوود نیستند که در صحنه نبرد فیلمی اکشن بازی کنند، پس چنین زنانی واقعیت خارجی دارند و در صحنه‌های واقعی جنگ نقش ایفا می‌کنند.
اما چرا زنان در مناطق دیگر جهان این‌گونه فعالانه دست‌به‌کار دفاع از سرزمین و کیان خود نشدند؟ جواب این سوال سر از برگ‌های تاریخ کرد درمی‌آورد.

نقش اجتماعی زنان کرد در تاریخ به دلایل گوناگون ازجمله کمبود اسناد و منابع و ضعف در تحقیقات، مهجور مانده است، اما آن‌گونه که از منابع محدود تاریخی برمی‌آید زنان در تاریخ کردستان از جایگاه مهمی برخوردار بوده‌اند. در اواسط قرن نوزدهم میلادی «ملامحمد بایزیدی» بازتاب تاریخی حضور زنان در جوامع قبیله‌ای و ابتدایی را موردبررسی قرار داده است. «زنان ایلاتی تمام امورات مربوط‌به پرورش حیوانات را که اصلی‌ترین غذای آنان و مهم‌ترین فعالیت ایل محسوب‌می‌شده عهده‌دار بوده‌اند و درعین‌حال در زمان جنگ نیز دوشادوش مردان به حفاظت و پاسداری از ایل خود پرداخته‌اند.» وی این زنان را «زنان ویژه‌ای» می‌خواند که به‌طور همزمان نقش‌هایی ازجمله همسر، خدمتکار، نگهبان و جنگجو را داشته‌اند. بایزیدی در مجموع زنان عشایر و روستا را در کردستان عاقل، دانا و دارای صفات انسانی می‌خواند که با مردمان سرزمین‌های دیگر و غریبه‌ها به گرمی رفتار می‌کرده‌اند.

نمونه‌های متعددی نشان از وجود زنان حاکم در میان جوامع و قبیله‌های کرد دارد؛ امری که شاید در دیگر جوامع خاورمیانه بدیلی نداشته باشد. تاریخ‌نویسان و گردشگران‌غربی که به مناطقی از کردستان سفر کرده‌اند، در سفرنامه‌های خود از زنان حاکم در کردستان نام می‌برند که بر منطقه خود حکم می‌راندند. یک‌گردشگر اروپایی به‌نام «پترودلاوار» که در سال‌های دهه٢٠ قرن هفدهم میلادی از بغداد به سوی مرزهای ایران در سفر بوده، از میهمان‌نوازی یکی از حاکمان زن به‌نام «خانوم‌سلطان» در قصرشیرین در مناطقی از غرب کرمانشاه، سخن به میان می‌آورد.

درهمین‌راستا یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین زنان حاکم کرد، «عادله خانم جاف» (١٨٥٩-١٩٢٤) بوده که پس از فوت همسرش عثمان‌پاشا در سال‌های ١٩٠٩ تا ١٩٢٤، ریاست ایل جاف را در حلبچه برعهده گرفت. عادله‌خانم حتی در زمانی که عثمان‌پاشا در قید حیات بوده، در دستگاه سیاسی همسرش دارای نفوذ بسیار بوده است. انگلیسی‌ها به او لقب «خان‌بهادر» داده بودند و برخی دیگر وی را «ملکه بدون تاج»؛ «شارزور» خطاب می‌کردند. نمونه‌های دیگری نیز از زنان کرد که قبایل خود را پس از فوت همسرانشان رهبری می‌کردند در دست است. اینگونه زنان تا به‌بلوغ‌رسیدن فرزندشان هدایت و رهبری جامعه خویش را عهده‌دار بودند. از جمله، «پری‌خان‌خاتون»، ایل‌رامان (در ماردین امروزی) را تا زمان بلوغ فرزند پسرش (امین) حکمرانی کرد. پس از به‌قدرت‌رسیدن پسرش لقب «امینه‌پری‌خان» را به نام مادرش به او دادند که نشان از نفوذ و قدرت مادر داشت. دیگر زن قدرتمند آن زمان «شمسی‌خاتون»، رییس ایل «اومریان» بود که پس از مرگ همسرش «محمد» به این مقام رسید. او نیز تا زمانی که پسرش به سن بلوغ رسید عهده‌دار این مقام بود و پس از آنکه پسرش به مقام پدر درآمد نام مادر بر او نهادند؛ «محمد شمسه». همچنین در مناطق دیگر زنان ریاست ایل و عشیره خود را برعهده داشته‌اند؛ از آن جمله «فصله‌خاتون» در ترکیه است که ٤٠سال و تا سال١٩٦٣ایل «تمیکا» را رهبری می‌کرد.

اما زنان نه فقط در مناسبات سیاسی و اجتماعی که در میدان نبرد و عرصه‌های نظامی نیز نقش مهمی ایفا کرده‌اند. «اولیا چلبی»، جهانگرد ترک در سفرنامه‌اش از یک فرمانده زن به نام «خانزاده‌سلطان» یاد می‌کند که در زمان سلطنت سلطان‌مراد چهارم، از سلاطین عثمانی در قرن هفدهم، دو امارت حریر و سوران (مناطقی در شرق و شمال شرق اربیل) را حکمرانی می‌کرد. خانزاده‌سلطان با نقابی بر صورت و عبایی سیاه بر دوش به‌مانند «سام» پسر «نریمان» پیشاپیش سپاه خود، فرماندهی قریب به ١٢هزار سرباز پیاده‌نظام و ١٠هزار سواره‌نظام را برعهده داشته است.

دو قرن پس از آن در جنگ کریمه، اروپایی‌ها به رشادت‌های فرمانده‌ای به نام «قره‌فاطمه‌خانوم» با دیده تحسین می‌نگریستند که هدایت و رهبری سپاه کردها در جبهه عثمانی را برعهده داشت. همسر «قره‌فاطمه‌خانوم» که رهبر بزرگ‌ترین ایل منطقه آناتولی شرقی آن زمان بوده، پس از درگیری با دولت مرکزی عثمانی زندانی می‌شود و قره‌فاطمه‌خانوم برای جلب رضایت دولت عثمانی و آزادی همسرش متعهد می‌شود با ٣٠٠نفر از بهترین مبارزانش در حمایت از سپاه عثمانی به جنگ کریمه بپیوندد. در لرستان نیز دختری به‌نام قد مخیر(١٣١٢-١٢٧٨ هجری شمسی) در خانواده‌ای سرشناس دوشادوش برادران خود علیه حکومت‌های زمان قاجار و پهلوی مبارزه می‌کرده است.

تاریخ‌نگاران در میان نقش‌های اجتماعی، سیاسی و نظامی زنان در جامعه کردها به نقش مذهبی آنان نیز پرداخته‌اند. به‌عنوان مثال تمامی قبایل متعدد ایزدی که در مناطق مختلف کردستان زندگی می‌کرده‌اند، تحت رهبری شخصی به نام «میر» قرار داشته‌اند. در سال‌های ١٩١٣ تا ١٩٥٧ «مایان‌خاتون»، میر ایزدی‌ها، رهبری آنان را برعهده داشته که از او به‌عنوان یکی از کارآمدترین میرهای ایزدی نام می‌برند.

اینکه از حاکمان و رهبران زن کرد سخن به میان می‌آید نشان‌دهنده این نیست که زنان از برابری جنسیتی بهره تام برده‌اند؛ نابرابری در میان زنان و مردان در حوزه علم و ادب خود را نمایان می‌ساخته. آموختن علم و سواد تا اواخر قرن بیستم محدود به مردان و عالمان دینی مرد، کارمندان و اعضای خانواده‌های فئودال و تاجر بود. زنان در چنین بافت اجتماعی‌ای تنها از آموزش خصوصی می‌توانستند بهره برند. با این وجود و با تمام این محدودیت‌ها در حوزه ادب و فرهنگ نیز زنان شاعره کرد پا به عرصه ظهور گذاشتند که از جمله می‌توان به ماه‌شرف خانوم (١٢٢٧-١١٨٤ ه. ش) ملقب به مستوره کردستانی (اردلان) اشاره کرد که به‌عنوان اولین تاریخ‌نگار زن خاورمیانه نیز از وی یاد می‌شود. از دیگرسو حاکمیت و رهبری زنان در مناطق تحت کنترل کردها در امپراتوری عثمانی امری طبیعی به شمار می‌رفته، به گونه‌ای که در قانون‌نامه‌های آن دوران تفویض قدرت از پدران به دختران به‌صورت قانونی ذکر شده است و این نشان از آن دارد که برابری دختران و پسران هرچند محدود به رسمیت شناخته شده است.

 اگر منصفانه بنگریم نمونه‌های تاریخی تنها نشان می‌دهند که در مواردی زنان کرد از منظر اجتماعی جایگاه بالاتری نسبت به مردان داشته‌اند و از امتیازات ویژه‌ای که می‌توان گفت تا آن‌زمان در خاورمیانه بی‌سابقه بوده، برخوردار بوده‌اند. در این راستا بسیاری بر این باورند که زنان کرد متفاوت از زنان دیگر جوامع خاورمیانه بوده‌اند و گواه ادعای خود را وجود حاکمان زن می‌دانند چراکه در دیگر جوامع زنان بدین‌گونه نقش رهبری جامعه و قبایل خود را برعهده نداشته‌اند و مناسبات اجتماعی آنان بسیار محدودتر از زنان کرد بوده است.
نکته قابل‌توجه اینکه این زنان یا از خانواده‌های اشرافی ‌زاده شده‌اند یا پس از فوت همسران حاکمشان به این جایگاه رسیده‌اند. یعنی همیشه در مسیر رهبری آنان مردی نقش داشته، اما این نیز نباید فراموش شود که تاریخ، این زنان را به نام خود و نه به نام همسرانشان به یاد می‌آورد. کما اینکه در مواردی این مردان بوده‌اند که به نام همسر یا مادرشان شناخته شده‌اند. به‌عنوان مثال «عثمان پاشا» را «همسر عادله‌خانم» می‌نامیدند.

برخی از عالمان و نویسندگان کرد در راستای ارتقای زندگی فردی و اجتماعی زنان کوشیده‌اند تا راه را برای علم‌آموزی زنان همپای مردان هموار کنند. حاجی‌قادرکویی شاعر بلندآوازه کرد که پیشرو علم و مدرنیته در اوایل قرن بیستم محسوب می‌شد، نقش مهمی در برابری مردان و زنان و علم‌آموزی آنان ایفا کرده است. وی معتقد بود که زنان نیمی از افراد جامعه را تشکیل می‌دهند به همین دلیل باید از حقوق و امتیازی برابر با مردان برخوردار باشند. این آموزه‌ها راه را برای زنان نه‌تنها در روستا‌ها که در شهرها نیز برای احقاق حقوقشان هموار کرد و شجاعت و جسارت لازم را به آنان داد تا از حقوق فردی و اجتماعی خود حمایت کنند؛ بدین‌ترتیب در همین راستا اولین سازمان زنان کرد به منظور بهبود وضعیت اجتماعی زنان در شهر استانبول در سال١٩١٩ تاسیس شد.

در سوریه نیز سازمان‌هایی غیرانتفاعی در دفاع از حقوق زنان از دیرباز تاسیس شده‌اند که در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محلی نقش ایفا کرده‌اند. زنان در هسته‌های تصمیم‌گیری احزاب کردی مستقر در سوریه مشارکت سیاسی داشته‌اند به‌طوری‌که ٤٠درصد از اعضای آنان را زنان تشکیل می‌دهند.

اما آیا دفاع زنان از سرزمین و کیان خود فقط ریشه در اعصار تاریخی آنان دارد یا دلایل اجتماعی و سیاسی جغرافیای معاصر نیز چاشنی حضور آنان در کارزار مبارزه بوده است؟

در اینجا باید گفت تاریخ اگرچه در قیاس با دیگر جوامع خاورمیانه موقعیت بهتری از زنان کرد را به تصویر می‌کشد اما آنان همچنان از نابرابری جنسیتی به‌صورت عمومی آزار دیده‌اند که تا به امروز نیز ادامه دارد. به‌عنوان مثال زنان در جغرافیای سوریه از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. تا پیش از ناآرامی‌های سوریه زنان تنها ١٢درصد از کرسی‌های مجلس و ٦درصد از کرسی‌های وزارت در دستگاه دولت را برعهده داشته‌اند. برخلاف قانون اساسی سوریه که در سال١٩٧٣ به تصویب رسید و باید در آن زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند، سهم آنان از کار در سال٢٠٠٩ تنها ٢١درصد بوده است. بنابراین زنان با موانع ساختاری در مشارکت اجتماعی خود مواجه می‌شوند که دربرگیرنده محافظه‌کاری اجتماعی، نابرابری، خشونت جنسی و ناامنی فیزیکی در عرصه‌های اجتماعی، قانونگذاری و سیاسی است.

زنان در بیشتر جوامع متحمل تبعیض جنسیتی و آزار و خشونت نه‌تنها در درون خانه که در لایه‌های مختلف اجتماع می‌شوند. نگاه از بالا به پایین به زن، جایگاه وی را تا حد ابزار تولیدمثل تنزل می‌دهد. یکی از دلایل پیوستن زنان به گروه‌های مبارز از زبان خود آنان، تغییر نگاه مردان و افراد جامعه به زن بوده به‌طوری‌که هرچند ممکن است در گذشته مورد آزار و تحقیر مردان خانواده قرارگرفته باشند، حال که سلاح به دست گرفته‌اند از احترام خاصی در میان مردان خانواده و اجتماع برخوردار شده‌اند. حضور آنها در میدان نبرد، سلاح به‌دست‌گرفتن و مبارزه با دشمنی که از مرگ‌آورترین و هولناک‌ترین دشمنان است به آنها اعتمادبه‌نفسی دوباره بخشیده تا قد علم کنند و از موجودیت و هستی خود دفاع کنند. زنان کوبانی نگاه همیشگی به زنان در جنگ را به‌عنوان قربانیان اصلی جنگ و تجاوز و بی‌پناهانی که باید پناه داده شوند، تغییر داده‌اند. گویی نه‌تنها در برابر داعش سلاح به دست گرفته‌اند که در برابر دید معیوب، بیمارگونه و مرتجعانه مردانه نسبت به زنان، قیام می‌کنند. به دیگر سخن زنان کوبانی نماد مبارزه‌طلبی زنان در راستای رسیدن به آرمان و دفاع از حق خویش هستند.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار