فروپاشی نظم جهانی

کد خبر: ۴۷۴۴۹
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۲
«نظم جهانی» واژه‌ای است که در روابط بین‌الملل بسیار از آن یاد می‌شود. این واژه یکی از کلیدی‌ترین مفاهیمی است که در دیدگاه‌های کلی‌گرایانه در فهم و روند تحولات جهان و همچنین درک موقعیت‌های فعلی در سیاست بین‌الملل به کار گرفته می‌شود. نظم جهانی به نحوه چینش نیروهای سیاسی و همچنین نحوه توزیع قدرت در کنشگران عرصه بین‌المللی نیز اشاره دارد. این نظم، در اثر رویدادهای بزرگ، هرازچندگاهی به‌هم ریخته و نظم جدیدی در عرصه بین‌الملل حاکم می‌شود. نظم بین‌الملل در قرن نوزدهم و زمانی که امپراتوری‌ها بر پهنه گیتی حکومت می‌کردند، نظمی چندقطبی بود. به این معنا که جهان بین چندقدرت عمده تقسیم شده بود و هرکدام از این قدرت‌ها براساس قراردادهای نوشته و نانوشته، بر پهنه‌های مشخصی از جهان حکمفرمایی می‌کردند و چنانچه یکی از آنان قصد ورود به حوزه نفوذ دیگری را داشت، جنگ ابزاری برای مقابله با طرف مقابل بود. نظم جهانی قرن نوزدهم، در ابتدای قرن بیستم و با شروع جنگ جهانی اول به‌هم ریخت و از خرابه‌های برآمده از این جنگ، نظمی ناپایدار متولد شد تا برندگان جنگ، در کنفرانس صلح پاریس گردهم آمده و یک‌بار دیگر جهان را طبق مدل سنتی «چندقطبی» تقسیم کنند. این نظم ناپایدار، در کمتر از سه‌دهه از هم پاشید و با وقوع جنگی دیگر، صحنه سیاست بین‌الملل یک‌بار دیگر شاهد نزاع قدرت‌ها بود تا تکلیف نظم جهانی در آن مشخص شود. نظم برآمده از جنگ دوم جهانی، نظمی «دوقطبی» بود و در پی آن، جهان به آوردگاه دوابرقدرت برنده جنگ، یعنی آمریکا و شوروی تقسیم شد. فراگیرشدن این جنبش‌ها در سراسر پهنه نفوذی شوروی و همچنین ناتوانی حکومت شوروی که بر اثر شکست تئوری سوسیالیستی در حیطه اقتصاد به‌شدت ضعیف شده بود، سبب ازهم‌پاشیدن این ابرقدرت و تجزیه آن به واحدهای کوچک‌تر شد که این خود سرآغاز طلوع نظمی نوین در جهان بود؛ نظمی که طبق نظر تئوریسین‌های استراتژیست ایالات‌متحده، نظمی تک‌قطبی محسوب می‌شد و در آن ایالات‌متحده تنها ابرقدرت زمین محسوب می‌شد.

از سوی دیگر، عده‌ای معتقدند خاورمیانه به الگوی متفاوت از دموکراسی نیازمند است که خلاف دموکراسی‌های غربی که تاکید آنها بر رقابت انتخاباتی به‌عنوان جوهره دموکراسی است، تاکید بیشتری بر کنترل، توازن مناسب و ایجاد محدودیت در ورود آزادانه به فعالیت سیاسی داشته باشد تا از این طریق این کشورها بتوانند این مرحله از توسعه را که نیاز به سرمایه‌گذاری‌های عظیم در زیرساخت‌های اقتصادی دارد، با موفقیت پشت‌‌سر بگذارد. به‌عبارت دیگر در شرایط معمولی این انتظار وجود دارد دموکراسی در مناطقی از جهان چون خاورمیانه که کشورهای آن وابستگی بالایی به درآمد حاصل از فروش نفت دارند، نه بخشی از راه‌حل، بلکه خود بخشی از مشکل است؛ مگر آنکه مکانیسم‌های کنترل و توازن به‌شدت بر این اقتصادها تحمیل شود چراکه دموکراسی به‌تنهایی نمی‌تواند در نظم نوین جهانی، خاورمیانه جدید را خلق کند.
پربیننده ترین ها