اوکراین و انگیزههای پنهان ولادیمیر پوتین
"اخیرا در کنفرانسی که در کشورهای حوزه بالتیک برگزار شد یک کلمه در صدر دستور کار قرار داشت: ولادیمیر پوتین. آنها در این کنفرانس به کلیت سیاست خارجی روسیه نیز پرداختند اما همه مسیرها به رییس جمهوری ختم شد که 15 سال باقی ماندنش در قدرت سبب شده که قدرتی مطلق را به دست آورد. "
نشریه انگلیسی دیلی تلگراف در تحلیلی درباره عملکرد ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه در قبال بحران اوکراین مینویسد:
«دولتها و سیاستگذاران سراسر اروپا به دنبال افزایش بیم جنگ تمام عیار در اوکراین، با نگرانی مشغول تحلیل انگیزه ولادیمیر پوتین به عنوان خطرناکترین سیاستمدار این قاره از زمان پایان جنگ سرد تاکنون، هستند. آنها سه احتمال را درباره انگیزههای او مطرح میکنند: 1- او یک استراتژیست باهوش است که با موفقیت طرحی بلند مدت به منظور ایجاد روسیهای مشابه اتحاد جماهیر شوروری در قرن 21 را به پیش میبرد 2- پوتین یک متخصص تاکتیک زیرک است که به وقایع آنگونه که رخ میدهند پاسخ میدهد 3- پوتین یک دیوانه است!
در کنفرانس مذکور، اتفاق نظری در این زمینه به سبب پیچیدگیهای ذهن انسان در مقابل یک چنین ارزیابی سادهای به دست نیامد. درحقیقت باید گفت که هر سه توضیح در تاثیر مخربی که ایجاد شده مطرح هستند. یک دهه پیش پوتین سقوط اتحاد جماهیر شوروی را بزرگترین مصیبت ژئو استراتژیک قرن بیستم توصیف کرد. او تحت تاثیر ذهنیت بدبیانه کا گ ب و تلافیجویی و اعتماد به نفس این سازمان قرار داشت. پس از آنکه پوتین در اوایل دهه 2000 نسبت به عمده مسائل از عراق گرفته تا افغانستان با روی باز برخورد کرد و درصدد تعامل با غرب برآمد، چرخشی 180 درجهای پیدا کرده و خود را در تقابل با ارزشهای روشنفکرانه غرب قرار داد. پس از آن بود که کماهمیت بودن مسائل حقوق بشری و آزادی بیان که در زمان شوروی وجود داشت، در روسیه جدید با احیای موضع کلیسای محافظه کار افراطی ارتدوکس تقویت شد.
هنگامی که مردم گرجستان و اوکراین دو بار تلاش کردند تا راهی متفاوت از روسیه در پیش بگیرند، پوتین جنبشهای مردمی در این دو کشور را سازماندهی شده توسط سازمان سیا و ناتو دانست. سرنگون شدن ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهور حامی مسکو مخلوع اوکراین، فرصتی جدید را برای پوتین فراهم کرد. او همزمان با اینکه میخواست جلوی حمله ارزشهای دموکراتیک غربی به این کشور همسایه را بگیرد، اعلام کرد که در صدد احیای رویای روسیه بزرگ است. تصرف شبه جزیره کریمه توسط پوتین یک کار جسورانه اما بیپرده بود. اما بسیاری از دولتهای غربی با توجه به اینکه این منطقه تا پیش از دهه 1950 متعلق به روسیه بود، به این اقدام رضایت دادند.
با این حال درگیریهای شرق اوکراین وضعیتی متفاوت به وجود آورده است. حتی زودباورترین انسان نیز درک میکند که جمهوری خلق دونتسک متعلق به شورشیان در این منطقه، هماهنگ با کرملین و مسلح شده توسط آن است. اکنون پوتین دیگر زحمت نمیکشد تا وانمود کند.
این وضعیت خطرناک اکنون برای همه طرفها به مرز هشدار رسیده است. جذبه شخصیت پوتین نزد مردم عادی روسیه حاکی از تصویر فردی سرسخت است که در حال جنگیدن در موضع حق است.
در صورتی که پوتین نسبت به اوکراین مصالحه کند این کار او به عنوان عقب نشینی تفسیر میشود. از طرف دیگر هیچ چیز دیگری مثل جنگ علیه یک دشمن خارجی توده مردم را متحد نمیکند. پوتین که اکنون در یک مخمصه افتاده به طرزی ماهرانه در حال بازی از موضع ضعف است. هدف فوری او شکاف انداختن میان دولتهای غربی است که در حال مجادله بر سر تحریم روسیه هستند.
در صورتی که کشورهای غربی آن گونه که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا پیشنهاد داد، به دولت اوکراین تسلیحات دهند، میتوانند در کوتاه مدت توازن نظامی را تغییر دهند اما اگر آنها حقیقتا میخواهند ناتو را متعهد به یک جنگ تمام عیار کنند، روسیه نیز میداند که چگونه سرعت وخامت بحران را افزایش دهد.
چند هفته آینده بسیار تعیینکننده هستند. اکنون آنگلا مرکل و فرانسوا اولاند، رهبران فرانسه و روسیه که قرار است به مینسک بروند، وظیفهای سنگین دارند. آنها تاکنون به خوبی وظیفه خود را انجام داده و تمایل خود به گوش دادن به جای گلاویز شدن را نشان دادهاند.
نقش حاشیهای انگلیس در بحران اوکراین نشاندهنده واقعیت جدید سیاست اروپا است. مرکل در حال نبرد با سیاستمدارانی در آلمان است که مدتهاست خواهان نزدیک شدن به روسیه هستند. اولاند نیز یک وضعیت مخاطرهآمیز مشابه دارد. پوتین شاهد بود که در جریان جنگ سال 2003 آمریکا در عراق، جرج دبلیو. بوش چطور به آسانی توانست اروپا را به دو بخش قدیمی و جدید توصیف کند. با این حال اصل این شکاف همچنان وجود دارد. لهستان و اکثر کشورهای شرق اروپا که نگران روسیه هستند، مصمم به سرسختی نشان دادن در مقابل مسکو هستند، اما دیگر کشورها خواهان توافق کردن با روسیه هستند. از طرف دیگر فدریکا موگرینی، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، سابقه آشکاری از نرمی نشان دادن در مقابل روسیه را دارد. البته انگلیس نیز از ضعف نشان دادن در مقابل روسیه فاصله گرفته و به موضع قدرتمندتر در مقابل این کشور نزدیک میشود.
پوتین باید متقاعد شود که بازی کردن با آتش در اوکراین در بلند مدت به ضرر منافع او است. تاکنون موثرترین اقدامات متقابل علیه پوتین تنها جنبه اقتصادی داشتهاند. تاکنون تحریمها علیه روسیه تنها در حد دردسر ایجاد کردن بودهاند.
پوتین و رفقایش در روسیه در بطن پولشویی و غارتگری قرار دارند. دولتها و بانکهای غربی نقطه آسیبپذیر پوتین را میدانند اما سوال این است که آیا آنها متمایل به حمله با زدن ضربه مالی به پوتین هستند یا خیر؟ »
منبع: ایسنا
گزارش خطا
آخرین اخبار