خاورمیانه و آینده مبهمی که پیشرو دارد
امواج خطرآفرین افراطیترین گروه تروریستی جهان، در سالی که گذشت نشان داد داعش برای «همه» خطرناک است. آمریکا و عربستان و عراق و سوریه و ترکیه هریک سهم قابلتوجهی از این خطرآفرینی داشتند که در لابهلای توفان برآمده از هجوم خشمگین و خونآلود این گروه تندرو شکل میگرفت و روزبهروز بر شدت آن افزوده میشد.
داعش، ناگهانی شکل نگرفت، اما به یکباره جامعه بینالمللی را دچار شوک رفتارهای خشونتبار خود کرد و بر قدرت افسارگسیختهاش افزود. سال گذشته میلادی را بهراحتی میتوان سال اوجگیری داعشیها دانست؛ سالی پر از کشتنها و سربریدنها و حملات و سالی لبریز از موفقیتهای رادیکالیستی برای این گروه تا جایی که عنوان خود را از «دولت اسلامی عراق و شام» به «دولت اسلامی» تغییر داد، اقدامی که میتواند نشانگر افزایش توقعات ژئوپلیتیستی آنها و تمایل بر حکومتی گستردهتر باشد. اعلام خلافت سرکرده گروه، تدوین نقشه راه و تعیین مرزهای زیر سلطه، تعیین اساسنامهها و برنامههای مطلوب، اعلام جهانی این پیام که همگان باید زیر چتر انتظارات «دولت اسلامی» قرار گیرند، همگی نشاندهنده رضایت حاصل از پیشرویهای صورتگرفته در سال پیشین بود اما با پایان ٢٠١٤ اقدامات داعش پایان نگرفت و ایام آغازین سال جدید نیز با خبر اعدامهای جدید به دست آنها همراه شد تا جایی که چشمانداز سال جدید نمایانگر بحرانی جدی است که پیشروی کشورهای خاورمیانه و همچنین دولتهای فرامنطقهای قرار دارد؛ یک افق مبهم که برقراری صلح در این منطقه را شاید واقعیتی دور از دسترس میپندارد و در خوشبینانهترین حالت ممکن آن را مستلزم پرداخت هزینههای گزافتر از سال پیشین و صرف مدت زمانی طولانی میداند. اما اقدامات داعش تا اندازهای زیانبار است که حتی پرداخت سنگینترین هزینهها نیز یک اجبار جهانی به حساب میآید. پس در اساسیترین قدمها باید بررسی کرد به منظور بازداشتن این گروه تروریستی که خوفناکترین بحرانهای خاورمیانه را در سال پرحادثه گذشته باعث شد، چه موانعی در میان است؟ بررسی اینکه داعش چگونه شکل گرفت و چگونه در ادامه راه قدرتیابی کرد، میتواند به دریافتن راههای مقابله با آن کمک کند. چون وجود ابزارهای یاریرسان به این تشکل را نمیتوان در ادامه فعالیت و تاثیرگذاری روی آن نادیده گرفت.
داعش؛ زنگ خطر گوشخراش برای جامعه جهانی
اینکه نخستین فعالیتهای نظامی داعش کجا و چگونه پیدا شد و شکل گرفت، نشاندهنده خلق نخستین اقدامات ویرانگر آنهاست؛ گروهی که در سال گذشته اعلام موجودیت و با آغاز حملات خود جامعه جهانی را با تصویری آتشافروزانه روبهرو کرد. تهدیدی با محوریت تروریسم در حال گسترش بود که تمام ویژگیهای یک پدیده غیرقابل مهار را داشت. آینده چنین پدیدهای از هر زاویهای که بررسی شود، نگرانکننده است. چون عناصر مشترکی که برای ایجاد تروریسم منطقهای لازم است، همزمان در فعالیتهای داعش دیده میشود: مانند خشونتباربودن رفتارها، دستزدن به اقداماتی که جامعه غیرنظامی را دچار وحشت اجتماعی میکند، تشکیل جمعیت گسترده که «قربانی» نامیده و مغلوب شوک حاصل از خشونتها میشود و همچنین سازمانیافتگی گروه مورد نظر. داعش گرچه در عراق شکل گرفته بود و بخش جداشده از القاعده به حساب میرفت، اما پس از مدتی نشان داد قصد جدی در پیشیگرفتن از تمام گروههای تکفیری منطقه را در سر دارد. داعش پس از آغاز فعالیتهای افراطی خود در سوریه و تصرف الرقه، همزمان در عراق نیز به پیشرویهای نظامی مشغول بود و الانبار، موصل، کوبانی و سنجار را نیز تحت کنترل خود درآورد. بهاینترتیب بخشهایی از سوریه و عراق در اندکزمانی به تصرف گروهی درآمد که قصدش برای تشکیل یک دولت اسلامی جدی بود و با چاپ اسکناس به نام «دینار داعش» و صدور گذرنامه و تشکیل جمعیت پلیسی، به خود رسمیت میداد. در عینحال سخن از گروهی «نظامی» بود که «غیرنظامیان» را در ابعاد گستردهای هدف قرار میداد و این مصداق بارز یک تروریسم آشکار بود. اینگونه بود که خیزش این گروه تندرو بحرانزا در منطقهای که خود در شرایط عادی آبستن رویدادهای منازعهمحور است، تبدیل به زنگ خطر گوشخراشی برای همه بازیگران درگیر شد.
بهواسطه اقداماتی که داعش در سال گذشته داشت، این بازیگران درگیر، از تعدد بالایی برخوردار میشوند چراکه داعش هم پرچمدار یک ایدئولوژی مذهبی و هم طالب نفت باارزش منطقه بود؛ هم ضدیت عریان با بعضی اقوام داشت و هم موازنه امنیتی خاورمیانه را برهم میزد؛ همه اینها در حالی صورت میگرفت که خودنماییهای نخستین داعش در میان التهابات حاصل از بحران سوریه ظهور پیدا کرد. پس برای دفع این پدیده خطرساز بازیگران متفاوتی که هرکدام در پی مقصود و اهداف ملی- بینالمللی خود بودند، به میدان آمدند. با بررسی ویژگیهای هرکدام از این بازیگران و ماهیت فضای بینالمللی حاکم بر جامعه جهانی، میتوان درصد کاهش یا افزایش قدرت داعش و دستیابی به صلح منطقهای را تخمین زد. به عبارتی دیگر با توجه به اوضاع موجود و عوامل پدیدآورنده داعش، میتوان نتیجهگیری کرد که آیا پدیده دولت اسلامی با همین وضعیت ماندنی است یا میتوان به کاهش قدرت آن امیدوار بود؟
نقش گفتمانهای بینالمللی در آینده داعش
برای دستیابی به منطقهای که از بیم یکهتازیهای داعش و امثال آن در امان باشد، سازوکارهایی لازم است. باید بعضی فرآیندها متوقف و برخی پدیدهها جایگزین رخدادهای دیگر شوند.
از مهمترین راههای پیشبینی آینده داعش، واکاوی فضایی است که داعش در آن متولد شد. از دیرباز تاکنون چندگفتمان کلی بهنوبت بر جامعه جهانی مسلط بودهاند. از پیش از جنگهای جهانی در هر دوره، نظریهای خاص آموزههای خود را به محیط بینالمللی القا میکند. این نظریات هریک در خود مجموعهای از بایدونبایدها را دارد. اما برای تفسیر پدیدههایی همچون داعش میتوان از گفتمانهایی که ارتباط مستقیمتری با آن دارند، سخن به میان آورد.
بهگفته گروهی که اصطلاحا به واقعگرایان (Realism) معروفند، واقعیت روابط میان دولتها براساس ایجاد قدرت، حفظ قدرت و افزایش آن بنا شده است. در راستای رسیدن به این هدف، یکی از کارآمدترین سازوکارها جنگیدن است، یعنی از نگاه واقعگرایان، منازعه و خشونت میان دولتها امری «طبیعی» به حساب میآید که برای رساندن بازیگران بینالمللی به اهدافشان که همان کسب قدرت است، اجتنابناپذیر است. واقعگرایان در راستای نظریاتشان جامعه جهانی را برخلاف آرمانگرایان (Idealism)، سرشار از صلح و دور از جنگ نمیدانند و سیاستهای اجرایی خود را بر مبنای «قدرتمحوری» پایهریزی میکنند. دیدگاه واقعگرایان بهسادگی تبیینکننده دلایل وقوع جنگهای جهانی یا سادهانگاری منازعات میان دولتهاست چراکه برهمخوردن موازنه قدرت در یک محیط (اعم از منطقهای یا بینالمللی) بیتردید موجب پیدایش خشونت و تنش میشود. بهگفته واقعگرایان واقعیت جامعه بینالمللی براساس موازنه قدرت بنا شده و این گفتمان واقعگرایی است که بر فضای بینالمللی حاکمیت میکند و نه آرمانگرایی یا دیگر گفتمانها، چون واقعگرایانهترین نظرات را بیان میدارد. شاید بعضی از تحلیلگران مخالف این نظر باشند، اما کنکاش در احوالات جنجالهای نظامی و غیرنظامی جامعه جهانی در تاریخ تا حدود زیادی تاییدکننده آرای واقعگرایان و تسلط آن بر ساختار جهانی است.
اما جدال میان صاحبنظران به همینجا ختم نمیشود. در میان نظریات کلان، در سالهای اخیر گفتمان دیگری نیز برای مسیریابی بازیگران جهانی به میان آمد که بازگوکننده ارزشها، هویتسازیها و معنادهی به رفتارها بود. این نظریه که به ساختار جامعه بینالمللی اهمیت زیادی میدهد، بیانگر این آموزه است که تولید معانی مشترک میان یکقوم، یکگروه یا جمعیت موجب ایجاد هویت مشترک و مطلوبی میشود که برای طرفداران پذیرفتهشده است. به زبان سادهتر در این نظریه تاکید بسیار زیادی بر نقش هویتها و ارزشها میشود. هر رهبر گروه یا دولت یا کشوری (بهعنوان بازیگری که ایفاکننده نقش است) میتوانند به هویتها معنای دوبارهای دهند معنایی که با ارزشهای دلخواه همخوانی داشته باشد، یک هنجار جدید تولید کند و سازگار با محیطی باشد که در آن شکل گرفته است. از نظر این عده که (سازهانگاران خوانده میشوند) هیچ واقعیتی از پیشتعییننشده و معنای هر واقعیت یا هنجار یا رفتار، آن معنایی است که بازیگر یا دولت یا نظام سیاسی به آن میدهد.
چنین گفتمانی از آغاز شکلگیری تا به امروز بسیار مورد تایید نظامهای ایدئولوژیک، فرهنگگرا و ارزشمحور قرار گرفت. چون براساس آن، هیچ نظامی نمیتوانست بر دیگری خردهای بگیرد یا اتهامی وارد کند. برای مثال براساس این گفتمان هر رفتاری که در حوزه سیاست داخلی یا خارجی کشوری دیده میشود، باید براساس فرهنگ درونی آن جامعه و باورهای آن قضاوت شود، نه براساس قواعد جهانی و دولتی که توان درک آن نظام هنجاری را ندارد، امکان تغییر رفتار یا اعتراض به آن را نیز ندارد. البته در جامعه جهانی گفتمانهای دیگری نیز یافت میشود، اما با توجه به کلانترین آنها که نظریات مذکور بود، میتوان پدیدهای مانند داعش را بررسی کرد. از طرفی داعش در محیطی که گفتمان واقعگرایی حاکم است، متولد شد و رشد کرد. در چنین فضایی بیتردید تشکلی که بهدنبال قدرت است در برابر بازیگرانی قرار میگیرد که معتقدند برای حفظ قدرت و امنیت خود دستزدن به خشونت امر بعیدی نیست و حتی میتواند یک راهکار به حساب آید. بنابراین گروه جدید که سابقهای خشونتبار نیز از مادر خود یعنی القاعده به ارث برده، برای ادامه حیات ناچار به انتخاب همین رفتار است. از سوی دیگر بازیگران بینالمللی به این طریق موجودیت خود را حفظ کردهاند؛ پس این رهیافت میتواند الگوی مناسبی باشد، یعنی گروهی که زمینه تروریستی دارد، دریافته برای زندهماندن و کسب قدرت در برابر کسانی که آنها هم به دنبال افزایش قدرتند، باید «منازعه» را انتخاب کرد و از این طریق به سمت اهداف پیش رفت.
داعش و بازتولید یک هویت ارزشی جدید
از سوی دیگر ماهیت هویتی گروه داعش یک ماهیت کاملا ایدئولوژیک است. استفاده ابزاریای که این جمعیت افراطی از نظام هنجاری دین میکند، دقیقا براساس گفتمان فرهنگگرایی است که از آن سخن به میان آمد. در این گفتمان، «ایدئولوژی» از مصداقها، ارزشها و هنجارهای یک محیط به حساب میآید. اکثر گروههای تروریستی چندینساله اخیر جامعه جهانی، از اقلیتهای مذهبی یا قومی یا زبانی خاص هستند و برای مشروعیتبخشی به آموزههای خود از ایدئولوژی خاصی پیروی میکنند و قصد القای آن به پیروان و جذب هواداران از این طریق دارند. از سوی دیگر کسانی هم که جذب چنین گروههایی میشوند، از نگاه گفتمان فرهنگگرایی قابل بررسی هستند.
رهبران داعش داعیهدار ضدیت با شیعه و بخشی از سنیها و بقیه ادیان هستند؛ با تدوین نقشه جغرافیاییای که بر آن حکومت خواهند کرد، خواهان سرزمین مشخص و مطالبات ژئوپلیتیک هستند. همچنین با تولید معانی مشترک میان کسانی که در ظاهر امر اشتراکی ندارند، قصد تبدیل هویت فردی به هویت جمعی را دارند. از آغاز فعالیت داعش در کنار اعضای عراقی و سوری و دیگر عربزبانان، شاهد جذب نیروهایی به این گروه بودیم که از کشورهایی همچون کانادا، انگلیس، آلمان و فرانسه آمده بودند و بعضا مشاغلی همچون وکالت، خوانندگی رپ و پزشکی نیز در بین آنان به چشم میخورد! این اتفاق محصول تبعیت این گروه رادیکال از آموزههای ارزشی بود، یعنی با تولید یک هویت کلی و جمعی (مانند مذهب) طی یک فرآیند تعاملی، فرد هویت شخصی خود را وارد هویت جمعی میکند. پس ملیت، تحصیلات یا عقاید پیشین آنان دیگر دارای اهمیت نیست و آنچه مهم است، هویت جدید و ارزشهای نوینی است که در یک گروه زنده شده است. پس الگوی ارزشمحور بهخوبی پاسخگوی مطالبات هویتی داعش بوده است و بیشک ادامه خواهد یافت.
اقبال داعش در ناسازگاری بازیگران منطقهای
موازنه امنیتی منطقه از دیگر الزامات موردنظر بازیگران بینالمللی در خاورمیانه است که ربط مستقیم به اقدامات داعش پیدا میکند. از آنجا که جهت فعالیتهای تخریبی و خشونتبار داعش بهطور مستقیم به سمت مخالفان ایدئولوژی تکفیری است، نوعی مقابلهجویی دوطرفه میان این گروه و دولتها و ملتهای مختلف در منطقه شکل میگیرد. این رویکرد موجب ایجاد ناامنی در کشورها شده که بهدنبال آن دولتهای مربوطه مجبور به صرف انرژی، هزینههای اقتصادی و نیروی انسانی هستند. همین امر موجب میشود تا از قدرتگیری بعضی بازیگران جلوگیری شود. به زبان سادهتر درگیریهای فرقهای، قومی یا مذهبی، بهدلیل ایجاد مانع بر سر یکپارچهسازی یک جمعیت مشخص، از وحدت میان دو یا چنددولت جلوگیری به عمل میآورد. این امر نکته مثبتی هم برای داعش و هم قدرتهای منطقهای به حساب میآید؛ قدرتهایی که وحدت بازیگران منطقهای در خاورمیانه میتواند به عدم حضور آنها در منطقه منجر شود، یعنی اگر این پیشفرض را بپذیریم که همه دولتها بهتنهایی قادر به برقراری و حفظ امنیت در منطقه هستند، دیگر چه نیازی به حضور و ظهور قدرتهای فرامنطقهای و یاریرسانی آنان است؟
در این میان، داعش شاهد قدرتمندی بر این ادعاست که بخش اعظمی از دولتها توان مقابله با پدیده تروریسم را بهتنهایی در خود نمیبینند و همکاری با بازیگران بیرون منطقه، در چنین شرایطی ضروری به نظر میرسد. همچنین عدم همگرایی همه اعضای منطقه را نیز باید به تصویری که از آینده داعش ترسیم میکنیم، ربط داد. اینکه تمامی دولتها در منطقه همکاری متقابل و سازندهای را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک با هم ندارند، امری ناخوشایند، اما واقعیتی آشکار است که میتواند بر قدرتافزایی داعش بیفزاید. برای نمونه رقابتهای تنشزایی که بر سر نفت و اتفاقات درون اوپک میان کشورهای عضو وجود دارد، یا منازعات ژئواستراتژیکیای که کشورهای منطقه سالهاست بر سر آن جدلهای سرزمینی داشتهاند، مانع کنار هم قرارگرفتن مسالمتجویانه این کشورها خواهد شد. چراکه خطر داعش برای همه کشورها وجود دارد و تنها یک ملت یا دولت برابر تهاجمات این گروه افراطی قرار ندارد. حتی اگر بپذیریم داعش ماری بود که در آستین عربستان زاده و پرورانده شد، اما سادهانگاری است اگر تصور کنیم سعودیها در شرایط کنونی ترسی از این گروه در دل ندارند. نگاه واقعبینانه به ماجرای داعش از ابتدا تاکنون نشاندهنده این امر مسلم است که امروز داعش مبدل به یک دشمن خطرناک برای عربستان نیز شده؛ پس اگر پیدایش و حمایتهای مالی آغازین عربستان سعودی از تمامی گروههای تکفیری امر پذیرفتهشدهای باشد، در کنارش باید به جنبه تهدیدآمیزبودن داعش برای این سرزمین پهناور که داعیه پرچمداری اسلام دارد را نیز در نظر گرفت.
فردای منطقه؛ آرامش یا داعش؟
با عنایت به همه این نکات اگر در سال پیشرو منطقه را محکوم به پذیرفتن قدرت ویرانگری همچون داعش بدانیم، باید در انتظار ایام خشونتبارتری نسبت به سال گذشته باشیم. اما با وجود همه لوازم موجود که به ادامه حیات داعش کمک میکند، میتوان نگاه امیدوارانهای هم به موضوع داشت و این فرضیه را در نظر گرفت که امکان اتخاذ رویکردهایی در جهت تضعیف این گروه نیز وجود دارد. یکی از تاثیرگذارترین این رویکردها همگرایی همه قدرتهای منطقه در رویارویی با خشونت داعشی است. همانطور که عنوان شد، بیشترین شکافی که داعش از آن استفاده میکند، شکافهای میان اقوام و مذاهب کشورهای همسایه است. به عبارتی چندپارگی که میان کردها، سنیها و شیعیان وجود دارد، مسیر را برای ادامه حیات آنها فراهم میکند. از طرفی جلوگیری از افزایش درآمد حاصل از فروش نفت و اتخاذ تصمیمات سختگیرانه برای خریداران نفت از داعش، میتواند این گروه را با بحرانهای اقتصادی روبهرو کند. بهطورکلی درنظرگرفتن منافع امنیتی هریک از دولتها، بهجای یارکشیهای سیاسی، میتواند رویکرد تنشزدای نوینی را جایگزین رویکرد تنشزای تروریستی داعش کند.
نباید فراموش کرد چالشهای میان دولتهای اروپایی که در سدههای پیشین روابط آنها را دچار بحران میکرد، شباهتهایی به چالشهای امروز بازیگران خاورمیانه دارد. اما همه آن جنجالهای فرهنگی، تاریخی و تعصبات ژئوپلیتیکی پس از تحمل آسیبهای فراوان، بهتدریج جای خود را به تفاهمات سیاسی- اقتصادی داد. شاید حافظههای تاریخی توان فراموشی مطلق آنچه که میان دولتها رخ داده را نداشته باشد، اما رهایی از افراطگرایی و رسیدن به آرامشی پایدار در پناه صلح منطقهای، قطعا میتواند انگیزه قدرتمندی برای ایجاد یک اعتماد نسبی و بیرونراندن گروههای رادیکالیستی همچون داعش، به گوشههایی پر از عزلت و انزوا باشد.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار