توطئه تجزیه یمن خنثی شد
جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز نوشت:
رئیس جمهور یمن، دیروز با قبول شروط انصارالله به قدرت بازگشت و اوضاع پیچیده یمن هم اکنون درحال بازگشت به شرایط عادی است.
با استعفای همزمان رئیس جمهور، نخستوزیر و دولت یمن و استنکاف آنها از عمل به توافقات انجام شده با نیروهای انقلابی به رهبری انصارالله، عملاً این کشور وارد دوران خلا قدرت شده بود که بار دیگر بوی شوم تجزیه از آن به مشام میرسید؛ واقعهای که عربستان همواره در آرزوی آن بود. این توطئه با وقایع دیروز، خنثی شد.
استعفای هماهنگ نهادهای اجرایی و حکومتی یمن در شرایط حساسی که باید به مطالبات مردم پاسخ داده میشد و انقلاب منحرف شده این کشور به مسیر واقعی باز میگشت، در حقیقت کودتای خاموشی بود که براساس نقشه راه ترسیم شده توسط آل سعود کلید زده شد.
عربستان که از دیرباز یمن را حیات خلوت خود میداند و شکل گیری یک حکومت مقتدر و مستقل ملی در یمن را خطری برای منافع خود تلقی میکند، همواره از طرحهائی که به تجزیه این کشور منجر شده و حاکمیت ملی را تضعیف کند حمایت کرده و به آن دامن زده است. از گذشته نیز سه استان یمن شامل استانهای «عسیر»، «نجران» و «جیران» از گذشته در تصرف عربستان بوده و علیرغم آنچه به موجب توافق مقامات دو کشور، ریاض موظف شد این سه استان را در سال 1333 به یمن باز گرداند، کماکان این مناطق حاصلخیز شمال یمن را در تصرف خود دارد، به گونهای که عربستان عملاً آن را به کشور خود ضمیمه کرده است.
رژیم سعودی همچنین 10 جزیره حساس یمن را در دریای سرخ و دریای عرب در تصرف خود داشته و هرگز حاضر نشده حدود مرزهایش را با یمن مشخص کند و همواره به دنبال بلعیدن این کشور همسایه بوده است. در این راه، حضور شیعیان حوثی در شمال یمن و در مناطق مرزی مشترک با عربستان در طول تاریخ مهمترین مانع ریاض بر سر راه سیطره بر یمن به شمار آمده است. به همین دلیل، عربستان که همواره نفوذ گستردهای در میان سران قبایل وهابی و حنبلی داشته با تزریق پول و سلاح، آنها را به رویارویی با حوثیها و تجزیه یمن تحریک کرده و سعی داشته با تضعیف شیعیان زیدی که بیش از 40 درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند به اهداف خود برسد.
سعودیها به خاطر منافعی که در تجزیه یمن دنبال میکنند حتی از زمانی که یمن جنوبی و شمالی در سال 69 به وحدت رسید و کشور واحد یمن تشکیل شد، با این همگرایی مخالف بوده و سعی کردند از طریق نفوذ گسترده خود در جنوب یمن، این دو بخش را عملاً در مقابل هم قرار داده و زمینههای جنگ داخلی و جدایی یمن را فراهم آورند.
دلایل، شواهد و مدارک تاریخی فراوانی وجود دارند که نشان میدهند سعودیها از دیرباز سیاست سلطه بر یمن را از دو طریق دنبال میکردهاند.
نخست تضعیف و از بین بردن شیعیان زیدی که نفوذ گستردهای در شمال یمن و در مرزهای جنوبی با عربستان دارند و همواره سد نفوذناپذیری در مقابل نفوذ عربستان به داخل یمن بوده و در مناطقی از حضرموت و دریای سرخ نیز حضور جدی دارند. دوم درهم شکستن وحدت یمن و ایجاد دسیسه برای تجزیه این کشور به اقلیمها و مناطق قوی و قبیلهای. تحولات اخیر یمن و پیشتازی حوثیها در به دست گرفتن پرچم انقلاب ناتمام و نیمهکاره این کشور و طرح مطالبات ملی و سراسری به نمایندگی از احزاب و گروههای سیاسی، بسیاری از نقشههای ریاض را نقش بر آب کرد. با توجه به علائق مذهبی زیدیها به جمهوری اسلامی ایران، عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی در صف واحد علیه گروه انصارالله قرار گرفتند بگونهای که برخی از مقامات این کشور علناً از احتمال قدرت گرفتن شیعیان یمن و کنترل انصارالله بر باب المندب و دریای سرخ ابراز وحشت و نگرانی کردند.
از این جهت عربستان از یکسو با حمایت صریح و آشکار از حکومت «عبدربه منصور هادی» ودولت صنعا که عملاً دارای بافت جنوبی بوده و منافع قبایل تحت نفوذ آل سعود را نمایندگی میکند و از سوی دیگر پشتیبانی تسلیحاتی از تروریستهای القاعده که از مدتها قبل در مقابل انصارالله صف آرایی کرده و همچنین تشکیل «گروه یاران جنبش جنوب» که یک گروه سیاسی وابسته میباشد، عملاً مقدمات تجزیه را کلید زده و از تحقق خواستههای انقلابیون که بیش از 5 ماه است در صنعا در انتظار عمل دولت به توافقات انجام شده هستند، جلوگیری میکند. در چارچوب همین توطئه بود که ناگاه طرح پیش نویس قانون اساسی یمن توسط دولت صنعا ارائه شد. این طرح انحرافی که منطبق بر خواست ریاض مبنی بر ایالتی شدن یمن و تقسیم کشور به شش اقلیم شده، مقدمهای بود برای حرکت به سوی تجزیه این کشور. ارائه این طرح در چنین مقطع حساسی که گروه انصارالله خواستار باز گرداندن انقلاب به مسیر واقعی و مشارکت عمومی همه اقوام، قبایل و گروههای سیاسی در اداره کشور بود، قطعاً نه تنها راهکاری برای پیشرفت و اقتدار ملت و کشور یمن نبود بلکه حمایت کشورهایی همچون عربستان، آمریکا، رژیم صهیونیستی و شورای همکاری خلیج فارس از آن بر ابهام و اهداف پشت پرده این طرح خبر میداد.
وقایع اخیر یمن پس از استعفای رئیسجمهور و دولت و اعلام خودمختاری 5 استان عمدتاً جنوبی این کشور از مجموع21 استان به بهانه طرفداری از رئیسجمهور مستعفی، نشان داد عربستان به این نتیجه رسیده که دیگر قادر به جلوگیری از گسترش نفوذ حوثیها و موج مطالبات مردم یمن که درخواستههای گروه انصارالله انعکاس مییابد نیست.
قبول شروط انصارالله توسط رئیسجمهور یمن و بازگشت وی به قدرت، نشان داد که گروه انصارالله دارای مقبولیت مردمی و نفوذ فوقالعادهایست که حتی حامیان خارجی عبدربه منصور نیز باید آن را به رسمیت بشناسند. بدین ترتیب، اکنون باید در انتظار بازگشت یمن به آرامش و ترتیبات حکومتی منسجمی باشیم که مورد قبول انقلابیون و عامه مردم است.
رئیس جمهور یمن، دیروز با قبول شروط انصارالله به قدرت بازگشت و اوضاع پیچیده یمن هم اکنون درحال بازگشت به شرایط عادی است.
با استعفای همزمان رئیس جمهور، نخستوزیر و دولت یمن و استنکاف آنها از عمل به توافقات انجام شده با نیروهای انقلابی به رهبری انصارالله، عملاً این کشور وارد دوران خلا قدرت شده بود که بار دیگر بوی شوم تجزیه از آن به مشام میرسید؛ واقعهای که عربستان همواره در آرزوی آن بود. این توطئه با وقایع دیروز، خنثی شد.
استعفای هماهنگ نهادهای اجرایی و حکومتی یمن در شرایط حساسی که باید به مطالبات مردم پاسخ داده میشد و انقلاب منحرف شده این کشور به مسیر واقعی باز میگشت، در حقیقت کودتای خاموشی بود که براساس نقشه راه ترسیم شده توسط آل سعود کلید زده شد.
عربستان که از دیرباز یمن را حیات خلوت خود میداند و شکل گیری یک حکومت مقتدر و مستقل ملی در یمن را خطری برای منافع خود تلقی میکند، همواره از طرحهائی که به تجزیه این کشور منجر شده و حاکمیت ملی را تضعیف کند حمایت کرده و به آن دامن زده است. از گذشته نیز سه استان یمن شامل استانهای «عسیر»، «نجران» و «جیران» از گذشته در تصرف عربستان بوده و علیرغم آنچه به موجب توافق مقامات دو کشور، ریاض موظف شد این سه استان را در سال 1333 به یمن باز گرداند، کماکان این مناطق حاصلخیز شمال یمن را در تصرف خود دارد، به گونهای که عربستان عملاً آن را به کشور خود ضمیمه کرده است.
رژیم سعودی همچنین 10 جزیره حساس یمن را در دریای سرخ و دریای عرب در تصرف خود داشته و هرگز حاضر نشده حدود مرزهایش را با یمن مشخص کند و همواره به دنبال بلعیدن این کشور همسایه بوده است. در این راه، حضور شیعیان حوثی در شمال یمن و در مناطق مرزی مشترک با عربستان در طول تاریخ مهمترین مانع ریاض بر سر راه سیطره بر یمن به شمار آمده است. به همین دلیل، عربستان که همواره نفوذ گستردهای در میان سران قبایل وهابی و حنبلی داشته با تزریق پول و سلاح، آنها را به رویارویی با حوثیها و تجزیه یمن تحریک کرده و سعی داشته با تضعیف شیعیان زیدی که بیش از 40 درصد جمعیت یمن را تشکیل میدهند به اهداف خود برسد.
سعودیها به خاطر منافعی که در تجزیه یمن دنبال میکنند حتی از زمانی که یمن جنوبی و شمالی در سال 69 به وحدت رسید و کشور واحد یمن تشکیل شد، با این همگرایی مخالف بوده و سعی کردند از طریق نفوذ گسترده خود در جنوب یمن، این دو بخش را عملاً در مقابل هم قرار داده و زمینههای جنگ داخلی و جدایی یمن را فراهم آورند.
دلایل، شواهد و مدارک تاریخی فراوانی وجود دارند که نشان میدهند سعودیها از دیرباز سیاست سلطه بر یمن را از دو طریق دنبال میکردهاند.
نخست تضعیف و از بین بردن شیعیان زیدی که نفوذ گستردهای در شمال یمن و در مرزهای جنوبی با عربستان دارند و همواره سد نفوذناپذیری در مقابل نفوذ عربستان به داخل یمن بوده و در مناطقی از حضرموت و دریای سرخ نیز حضور جدی دارند. دوم درهم شکستن وحدت یمن و ایجاد دسیسه برای تجزیه این کشور به اقلیمها و مناطق قوی و قبیلهای. تحولات اخیر یمن و پیشتازی حوثیها در به دست گرفتن پرچم انقلاب ناتمام و نیمهکاره این کشور و طرح مطالبات ملی و سراسری به نمایندگی از احزاب و گروههای سیاسی، بسیاری از نقشههای ریاض را نقش بر آب کرد. با توجه به علائق مذهبی زیدیها به جمهوری اسلامی ایران، عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی در صف واحد علیه گروه انصارالله قرار گرفتند بگونهای که برخی از مقامات این کشور علناً از احتمال قدرت گرفتن شیعیان یمن و کنترل انصارالله بر باب المندب و دریای سرخ ابراز وحشت و نگرانی کردند.
از این جهت عربستان از یکسو با حمایت صریح و آشکار از حکومت «عبدربه منصور هادی» ودولت صنعا که عملاً دارای بافت جنوبی بوده و منافع قبایل تحت نفوذ آل سعود را نمایندگی میکند و از سوی دیگر پشتیبانی تسلیحاتی از تروریستهای القاعده که از مدتها قبل در مقابل انصارالله صف آرایی کرده و همچنین تشکیل «گروه یاران جنبش جنوب» که یک گروه سیاسی وابسته میباشد، عملاً مقدمات تجزیه را کلید زده و از تحقق خواستههای انقلابیون که بیش از 5 ماه است در صنعا در انتظار عمل دولت به توافقات انجام شده هستند، جلوگیری میکند. در چارچوب همین توطئه بود که ناگاه طرح پیش نویس قانون اساسی یمن توسط دولت صنعا ارائه شد. این طرح انحرافی که منطبق بر خواست ریاض مبنی بر ایالتی شدن یمن و تقسیم کشور به شش اقلیم شده، مقدمهای بود برای حرکت به سوی تجزیه این کشور. ارائه این طرح در چنین مقطع حساسی که گروه انصارالله خواستار باز گرداندن انقلاب به مسیر واقعی و مشارکت عمومی همه اقوام، قبایل و گروههای سیاسی در اداره کشور بود، قطعاً نه تنها راهکاری برای پیشرفت و اقتدار ملت و کشور یمن نبود بلکه حمایت کشورهایی همچون عربستان، آمریکا، رژیم صهیونیستی و شورای همکاری خلیج فارس از آن بر ابهام و اهداف پشت پرده این طرح خبر میداد.
وقایع اخیر یمن پس از استعفای رئیسجمهور و دولت و اعلام خودمختاری 5 استان عمدتاً جنوبی این کشور از مجموع21 استان به بهانه طرفداری از رئیسجمهور مستعفی، نشان داد عربستان به این نتیجه رسیده که دیگر قادر به جلوگیری از گسترش نفوذ حوثیها و موج مطالبات مردم یمن که درخواستههای گروه انصارالله انعکاس مییابد نیست.
قبول شروط انصارالله توسط رئیسجمهور یمن و بازگشت وی به قدرت، نشان داد که گروه انصارالله دارای مقبولیت مردمی و نفوذ فوقالعادهایست که حتی حامیان خارجی عبدربه منصور نیز باید آن را به رسمیت بشناسند. بدین ترتیب، اکنون باید در انتظار بازگشت یمن به آرامش و ترتیبات حکومتی منسجمی باشیم که مورد قبول انقلابیون و عامه مردم است.
گزارش خطا
آخرین اخبار