وقتي رهبر با «فرداييها» سخن ميگويد
امير راغب در سرمقاله مردم سالاری نوشت:
پيام
آيتالله خامنهاي خطاب به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي درباره دور جديد
«اسلامهراسي» در اروپا و آمريکا، از جهات متعددي حائز اهميت است. لحن و
ساختار خطابي نامه، هرچند آگاهانه از يک لحن ديپلماتيک به دور است؛ اما
شباهت فراواني به خطابههاي يک «رهبر ديني» در پارادايم مسيحي دارد که نشان
از اشراف کامل رهبر انقلاب به اسلوب آشناي اين قبيل خطابهها در اذهان
جوانان مسيحي است.
تأکيد باظرافت به استفاده از
ادبيات مشفقانه و دلسوزانه، در کنار استفاده متعدد از مضامين اخلاقي همچون
«وجدان»، «حقيقت جويي»، «صداقت» و... نشان ميدهد که از نقطه نظر رهبر
انقلاب، راهِ گفتوگو ميان اديان و بلکه گفتوگوي ميان انسانها، از
پلشکننده ولي ديرپاي «اخلاق» ميگذرد.
رهبر
انقلاب، با اين اقدام، نشان دادند که نه تنها به درستي و فراتر از آن،
«ضرورت» پيمودن اين راه، در شرايط کنوني جهان، اعتقاد دارند، بلکه چگونگي
رسيدن به مقصد در اين راه طلايي را نيز به خوبي ميدانند. درسي که به نظر
ميرسد بسياري از دلبستگان و اطاعتگران زباني مقام معظم رهبري نيز
ميبايست آن را فرا بگيرند.
علاوه بر آن، مضمون
خطابه آيتالله خامنهاي به جوانان اروپا و آمريکا، گوياي اين نکته است که
رهبر انقلاب، با آسيبشناسي درست از زمينهها و مولفههاي شکلدهنده موج
«اسلامهراسي»، ميان آنچه عامل «ايجاد» اين موج شرارتبار است با آنچه صرفا
اين موج را «تشديد» و «تقويت» ميکند؛ تفاوتي راهبردي قائل هستند.
اگر
اقدام چند مسلمان جاهل در ترورِ عاملان توهين سازماندهي شده به رسول
اکرم(ص)- که به تعبير رهبري، اي بسا از سوي طراحان اين سازماندهي،
استخدام شده باشند- يکي از عوامل «تشديد» پروژه اسلام هراسي است؛ اما
نگاهها هرگز نبايد از گردانندگان اصلي اين پروژه و نيتها و زمينههاي
راهبردي «اسلام هراسي» در جهان امروز، غافل شود. تروريسم مذهبي، و «هراس
مذهبي» و «نفرت ضد مذهبي»، اضلاع سه گانه يک مثلث هستند که هرچند ممکن است
در ظاهر، يکي، ديگري را نشانه رود؛ اما در شرايط کنوني، بازوان يک برنامه
عملياتي واحد ميباشند. اين امر به درستي، گوياي آن است که در مقام برخورد
و اعتراض و «مقاومت» در برابر اين پروژه واحد (اسلامهراسي/اسلام ستيزي/
تروريسم) نيز هرگز نبايد از يکي از اين اضلاع سه گانه، عليه ديگري استفاده
کرد. چرا که اين شيوه، آشکارا فروغلتيدن در دام طراحان پروژه اسلامهراسي
است.
رهبر معظم انقلاب، با اشاره به پارادايم
«تاريخنگاري انتقادي»، که چندي است در محافل روشنفکري غرب، نمود عيني
يافته و به نحلهاي قدرتمند در مطالعات سياسي و اجتماعيِ آکادميک غرب تبديل
شده است؛ به درستي، اذهان مخاطب خود را به زمينههاي تاريخي متوجه
ميسازند که مختصات ميدان عمل راهبرد «اسلامهراسي» کنوني را ميسازد.
ايشان با اشاره به نمونههايي نظير «بردهداري»، «استعمارِ نژادي» و «کشتار
مذهبي» و پاکسازي ديني در تاريخ غرب، تلاش ميکنند به درستي، اين جدال را
نه يک «جدال مذهبي»، بلکه يک «جنگ زرگري سياسي» معرفي کنند و از اين طريق،
اذهان جوانان غربي را به کاوش در چرايي کاربست طول و دراز اين راهبرد، در
الگوي حکمراني غرب، دعوت نمايند. کنکاش در باب «ساختار قدرت» در کشورهاي
غربي که آشکارا بر «بيرون گذاردن» و طرد «ديگري» - حال اسلام باشد يا هر
هويت ديگري - استوار است و ظاهرا حالا و پس از خنثي کردن مسيحيت از «حقيقت»
خود، «حقيقت اسلام» و اسلام رحماني را به عنوان حامل الگوي متفاوتي از
حکمراني، يگانه رقيب خود ميداند (در اين زمينه به نظر ميرسد حتي الگوي
کمونيستي هم تفاوتي با الگوي غربي نداشت). اينچنين رهبر انقلاب، «نقطه
کانوني» برخورد با «اسلام» و «اسلامهراسي» را هدف ميگيرند.
بخش
انتهايي پيام رهبر انقلاب- در مقام يک رهبر عاليرتبه ديني- گشودن
پنجرهاي براي مواجهه با «حقيقت اسلام» به روي جوانان غربي است. اينکه
فراتر از روايتهاي متفاوت و متعارض از اسلام، که اي بسا با حمايت رسانهاي
غرب، يکي عليه ديگري، تمهيد ميشوند تا نهايتا «شکاف مذهبي»، نيروي سياسي
اسلام را خنثي کند؛ راه آشنايي با چهره حقيقي دين، مواجهه آشکار و بيواسطه
با «قرآن» و «تاريخ اسلام»، خصوصا تاريخ زندگي پيامبر رحمت(ص) است.
در
تحليل نهايي ميتوان اينگونه جمعبندي کرد که پنجرهاي که سالها پيش
امامخميني(ره) در برابر سردمداران بلوک شرق، گشود ؛ امروز از سوي رهبر
انقلاب، با الگويي متفاوت، «تکرار» شد. اينبار اما به واسطه عبرت از آن
تجربه، نه مقامات سياسي، بلکه جوانان غربي، که حاملان «نيروي حقيقت» و
سازندگان «اجتماع آينده» غرب هستند خطاب قرار گرفتند تا به فرموده رهبري،
شايد اين نيروي حقيقت، فردايي ديگر را در تعامل اسلام و غرب، رقم بزند.
گزارش خطا
آخرین اخبار