لباس در تفکر سیاسی روسای‌جمهوری ایران

کد خبر: ۴۲۹۶۶
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۱
پیراهن رییس‌جمهوری در دستم است؛ پیراهنی شخصی‌دوزی‌شده از تترون سپید ایرانی، اتوکشیده و آهارخورده و بسیار سبک. چهارحرف Dr.H.R. با ظریف‌ترین نخی که محصول کشور ترکیه است در دیواره داخلی یقه گلدوزی شده و در دوطرف حروف، به سلیقه شخصی پیرمرد دقیق و نکته‌سنج خیاط، دوستون تخت‌جمشید، در اندازه مینیاتوری دست‌دوزی شده است. پیراهنی که در پروتکل لباس روحانیت همواره باید سپید باشد؛ به نشانه پاکیزگی یا شاید هم صلح و مودت.  آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی قباپوش، سیدمحمد خاتمی، لباده‌پوش، محمود احمدی‌نژاد، کاپشن‌پوش و حسن روحانی، لباده‌پوش، روسای‌جمهوری ایران از سال٦٨ تاکنون بوده‌اند. ورق‌زدن لایه‌های درونی موجود در هریک از انتخاب‌های به‌ظاهر مشترکی که میان لباس چهاررییس‌جمهوری، وجود داشته و راززدایی از این لایه‌های اتفاقا متفاوت، انگیزه تهیه این گزارش بوده است: یعنی یافتن پاسخ یک‌سوال و رسیدن به فلسفه فکری و خوانش سیاسی روسای‌جمهوری ایران. آیا می‌توان میان لباسی که روسای‌جمهوری بر تن دارند با تفکر و خوانش سیاسی‌ای که هریک در مسند مسوولیت دنبال می‌کنند پل مشترکی زد؟ آیا سه‌رییس‌جمهوری روحانی - با لباسی اساسا مشترک و تفاوت‌های جزیی - هریک فلسفه فکری خود را دنبال می‌کنند و لباس هیچ نقشی در تعیین این تفکر و خوانش فلسفی و سیاسی ندارد یا اینکه پروتکل پوشش روحانیت جایگاهی تعیین‌کننده در گفتمان فکری و فلسفی رجال سیاسی دارد؟ چه تغییرات محسوسی در پوشش هریک از روسای‌جمهور قبل و بعد از ورود به کاخ ریاست‌جمهوری اتفاق افتاده است؟ فلسفه هریک از این تغییرات چرا و چگونه شکل گرفته است؟

پروتکل لباس روحانیت

پروتکل لباس سنتی روحانیت شامل عبا، قبا، لباده، عمامه، دشداشه، پیراهن و نعلین است. سنتی‌‎های حوزه، شلوار نمی‌پوشند اما از میان روسای‌جمهوری ایران از سال٦٨ به‌بعد که روحانی بودند، محمد خاتمی این کار را باب کرد. البته انتخاب شلوار به‌جای دشداشه هم توسط خاتمی شروع نشد. این نگاه مدرن در پوشیدن لباس روحانیت از شهیدبهشتی شروع شد. قبل‌تر از این‌دو، مرحوم حاج‌حسین کاشف‌الغطا (از مراجع تقلید شیعه و اهل عراق) جزو اولین افرادی بود که هم ماشین سوار می‌شد و هم خیلی فرد مدرنی بود. بعد از او رفته‌رفته علمای قم این حرکت و نوگرایی را پذیرفته و خود عملا به پیاده‌سازی این مدرنیته مبادرت کردند مثل شهیدبهشتی. مدرنیته در اصل از کاشف‌الغطا شروع شد و توسط شهید بهشتی ادامه پیدا کرد و بعدها که خاتمی جانشین بهشتی در مسجد هامبورگ بود، نگرش مدرن بهشتی را همسو با تغییرات مدرنی که در پروتکل لباس روحانیت ایجاد کرد، فراگیر کرد.

لباسی برای بازسازی

هاشمی جزو افرادی بود که در دوران ریاست‌جمهوری‌اش از الگوی خاصی در لباس‌پوشیدن پیروی نمی‌کرد. این احتمالا به‌دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن دوره بود نه ناشی از دیدگاه فکری و بینشی. خاتمی چهره آرام‌بخشی داشت و این آرامش به میزان کمتری نسبت به خاتمی، در چهره روحانی هم وجود دارد. شرایط دشوار پس از جنگ اصلا اجازه فکرکردن به این مسایل را به هاشمی نمی‌داد و این مسایل اولویت آن زمان و در راس توجه نبود. اولویت او بازسازی ویرانی‌های به‌جامانده از جنگ بود. در آن شرایط ویژه، مسلم است که موضوع هارمونی در لباس برای فردی مثل رفسنجانی که مدام شاهد مسایل کلان ناشی از جنگ بود دیگر اهمیتی ندارد. هاشمی فقط می‌کوشید کسوت لباس روحانیت را رعایت کرده و به عرصه مدیریت کشور وارد شود.

تجدد در لباس و گفتمان

خاتمی در میان روسای جمهوری ایران، امضای شیک‌پوشی را از آن خود کرده است. او در بیشتر نشست‌های بین‌المللی و در اولین اجلاس نیویورک که شرکت داشت عبایی به رنگ شکلاتی را در ترکیب لباس‌های خود استفاده کرد. او با انتخاب این رنگ، کوشید معنایی از شیک‌پوشی روحانیت، مدیری منضبط، دقیق، آرام و صاحب گفتمان را به مخاطبان ارایه دهد. او در بیشتر مواقع رنگ کرم روشن هم می‌پوشید که پرفرکانس‌ترین انگیزه‌های او در انتخاب‌هایش، تلاش او برای متمایز و ممتازبودن و مدرن به‌نظررسیدن بود. خاتمی همیشه از رنگ‌روشن به ویژه کرم در پوشش خود استفاده کرده و شلوار و کفش می‌‎پوشید. شیک‌پوشی را شهیدبهشتی باب کرد. او به جای نعلین، کفش می‌پوشید. خاتمی از دکتر بهشتی الگوبرداری ‌کرد.  خاتمی در دوران ریاست‌جمهوری خود، بسیار لباده کرم‌رنگ می‌پوشید و عبای قهوه‌ای سوخته بر دوش می‌انداخت. این ترکیب، هم زیبا بود هم آرام‌بخش. خاتمی مانند بسیاری از روحانیون، «خاچیه» هم می‌پوشید. خاچیه مختص علماست. بافت آن مثل فرش است و توسط زنان شوشتری و نجفی دستباف می‌شود. خاچیه به عبای نجفی هم معروف است و قابل شست‌وشو نیست، بسیار گران‌قیمت است و فلسفه پوشیدن آن هم به‌دلیل نازک‌بودن بیش از حد و گرماگیری آن است. از سویی نشانه شیک‌پوشی علما هم محسوب می‌شود. این عبا به دلیل شکیل‌بودن و دستبافت بودن، هم نمادی از شیک‌پوشی و مدرن‌بودن است و هم بسیار نازک، سبک و خنک.
خاتمی زیاد رنگ خاکستری می‌پوشید. این رنگ نشانه اعتماد‌به‌نفس است. نشانه این است که خاتمی پیش از ریاست‌جمهوری روی عزت‌نفس خود کار کرده و خوب توانسته این اعتمادبه‌نفس را نشان دهد. خاکستری و طوسی، رنگی که غالب انتخاب‌های خاتمی را دربر داشت و طیف رنگی محبوب او بود، نشانه خنثی‌بودن و بی‌طرفانه رفتارکردن اوست. او در تلاش برای تحقق گفتمان سیاسی‌اش که همان گفت‌وگوی تمدن‌هاست، می‌کوشید اعتمادسازی کند. طوسی، رنگ اعتماد است. او برای تحقق «به من اعتماد کنید و من به شما اعتماد می‌کنم» تلاش می‌کرد و همیشه در رنگ‌هایی که انتخاب می‌کرد بر دوطرفه‌بودن این اعتماد تصریح داشت.

احمدی‌نژاد؛ از کاپشن تا کت‌وشلوار

محسوس‌ترین تغییر در لباس روسای جمهوری، در پوشش محمود احمدی‌نژاد اتفاق افتاد. او با کاپشن و فلسفه فکری خاص خود وارد پاستور شد و به تدریج و آگاهانه به پوشیدن کت‌و‌شلوار تن داد. در خوانش محمود احمدی‌نژاد که با شعار عدالت اقتصادی و نفت بر سر سفره‌ها، گفتمان سیاسی خود را دنبال می‌کرد؛ لباس و رسمیت، جایگاهی نداشت. احمدی‌نژاد، کاپشن را به عنوان نماد مردمی خود برگزید و در تداوم استفاده از این نماد، به قدری پیش رفت که موفق شد ترجمانی غیرجدی، غیرمتمرکز و اتهام‌زن را در تلفیق با ادبیات تهاجمی و به ظاهر افشاگرانه خود در رفتار با منتقدان داخلی و مخالفان خارجی، به نمایش بگذارد. او با سرسختی در تمام نشست‌های رسمی کاپشن می‌پوشید، او در پشت این انتخاب می‌کوشید بگوید آدمی خاکی، متواضع، مردمی و از جنس مردم است. او با انتخاب کاپشن به‌عنوان پوششی غیررسمی و غیرجدی مجرای نمایش چنین دیدگاهی را دنبال می‌کرد. کاپشن در ترجمان فلسفه فکری احمدی‌نژاد نه نشانه مردمی‌بودن، بلکه مظهری از همرنگ‌شدن با جماعت بود. نگاه سیاسی او در دیدگاه عامه‌پسندانه‌اش نسبت به لباس، معنای مجسم‌تری پیدا می‌کند؛ به این معنی که بررسی تغییرات نامحسوس و بعدها محسوس پوشش او در هیبت یک‌‌رییس‌‌دولت، ما را در رسیدن به این معنا که همه‌چیز در فلسفه سیاسی او رنگ ابزار و وسیله را به خود می‌گیرد بیشتر معنای عملی پیدا می‌کند.  او در دوسال پایانی دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، در اجلاس‌های رسمی نیویورک و نشست‌های بین‌المللی بالاخره پذیرفت پروتکل پوشش رسمی روسای جمهوری را رعایت کند. منابع نزدیک می‌گویند برای او یک نوع الگوسازی صورت گرفته بود. او که از ادبیات و رفتارهای پیشین خود هیچ حاصلی درو نکرده بود، با پوشیدن کت‌وشلوار طوسی در اجلاس نیویورک سال٩٠ و کت‌ و شلوار مشکی زغالی در سال٩١ در ترکیب با پیراهن سپید، کوشید دست به اصلاح ساختار ذهنی جامعه جهانی بزند و اعتماد مخدوش‌شده به گفتمانش را ترمیم کند. طوسی در باور فکری او و الگوسازی صورت‌گرفته می‌توانست نشانه‌ای از اعتماد و بی‌طرفی سیاسی در جامعه ملل باشد. کسانی که به واسطه ادبیات گذشته او در عرصه بین‌المللی، همچنان گارد خود را بسته نگاه داشته و به او و دولتش با دیده تردید می‌نگریستند. در این راستا، حتی تغییرات محسوسی در نحوه آنکادرکردن صورت او مشاهده می‌شد. در الگوسازی‌هایی که مشاوران هنری او ارایه داده بودند بر اهمیت رعایت این جزییات تاکید شده بود.

طوسی و بعد مشکی زغالی

منابع نزدیک می‌گویند در فرآیند الگوسازی برای محمود احمدی‌نژاد انتخاب خاکستری به معنای خنثی و بی‌طرف‌بودن معنا شده است. او با این انتخاب می‌کوشیده بگوید دیگر به من اعتماد کنید. او با پوشیدن طوسی، تلاش کرد بگوید من به شما اعتماد می‌کنم و شما هم به من و به دولت من اعتماد کنید. رنگ سیاه‌زغالی هم که نه سیاه است و نه خاکستری، بیانگر تلاش او برای تمرکز روی گفتمان سیاسی صلح‌جویانه‌ و اعتدال‌گرایانه و کمتر تهاجمی‌ای بود که او در تمام این سال‌ها استفاده کرده بود. او با این خوانش‌ها می‌خواست بگوید روی کارم متمرکز هستم و می‌خواهم با این تمرکز و اعتماد، تمرکز و اعتماد سرانی را جلب کنم که اینجا در کنار من در اجلاس نشسته‌اند. رنگ سفید پیراهن هم نشانه حال خوب اوست؛ رنگی که معنای صلح و دوستی را مجسم می‌کند و در ترکیب با رنگ مشکی زغالی می‌توانست هارمونی ظاهری احمدی‌نژاد را حفظ کرده و اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس او را تقویت کند.

لبخند روحانی سورمه‌ای‌پوش

حسن روحانی، رییس‌جمهور کنونی ایران، از اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل در نیویورک در سال٩٢ به بعد، در بیشتر دیدارهای رسمی خود، لباده‌ای به رنگ سورمه‌ای خاویار دانه‌دانه از پارچه‌ای نفیس و تمام‌پشم را به‌عنوان تن‌پوش خود انتخاب کرده و دوخت شکیل و ظریفی دارد. او در پروتکل لباس روحانیت تغییرات مدرنی را دنبال می‌کند. پروتکل لباس سنتی روحانیت شامل عبا، قبا، لباده، عمامه، دشداشه، پیراهن و نعلین است. روحانی، عمامه، پیراهن، شلوار، لباده، عبا و کفش می‌پوشد. آستین‌های این لباده به شکل آستین کت برش خورده و دوخته شده و برای اولین‌بار در تاریخ لباس روحانیت، در این لباده دو اپل کوچک استفاده شده که به شکیل‌تر ایستادن لباس بر قامت رییس‌جمهوری کمک می‌کند و به اعتقاد خیاط، اگر عبا، از روی شانه سر بخورد، لباده‌ کاملا شق‌ورق ایستاده و ظاهر شیک و شکیل خود را حفظ می‌کند. از پارسال تا امسال، تغییرات مدرن دیگری هم در پروتکل لباس روحانیت حسن روحانی مشهود است. یقه پیراهن سپید، به فرم یقه فرنچی که یقه‌ای ایستاده و آهارخورده است، درآمده و به ظاهر شیک لباس بیشتر کمک می‌کند.
پارچه سورمه‌ای به پیشنهاد خیاط دقیقی انتخاب شده است که خود نگاه مدرنی به لباس دارد و تمام تلاش او این بوده که لباس بر قامت رییس‌جمهور بنشیند. خیاط لباس می‌گوید: «یقه‌های آخوندی با تغییری که در مدل پیراهن دادم همخوانی نداشت. به همین دلیل یقه پیراهن را فرنچی درآوردم. نوعی یقه پایه‌دار و ایستاده است که زیر لباده خیلی شکیل می‌ایستد. یقه لباده را هم بر اساس آنچه در آلمان آموختم کمی پایین‌تر برش زدم تا یقه فرنچی خیلی خوب و شکیل بایستد. تغییراتی که ایجاد کردم موردپسند رییس‌جمهور واقع شده است. یقه لباده روی یقه پیراهن می‌ایستد و دیواره‌ای که یقه پیراهن دارد کاملا دور گردن قرار می‌گیرد. قبلا در دوخت لباده، این فن خیاطی پیاده نشده بود. رییس‌جمهور پیراهن راحت و آزاد را انتخاب می‌کند و وقتی لباده را می‌پوشد، می‌خواهد پیراهن سر جای خودش بایستد. ما از نگاه دوربین برای ایشان کار می‌کنیم. آهار یقه پیراهن باید حفظ شود. زیبایی کار به این است که لب لباده با پایین یقه پیراهن مماس شود. پارچه‌ها را یکی‌یکی دوختم تا طرح‌های قدیمی به تدریج حذف شود، ما لباس را به‌صورت فنی می‌دوزیم نه به شکل عبایی که فقط یک‌پوشش تنها باشد. همه‌چیز لباس باید لحاظ شود. برای رییس‌جمهور، راحت‌بودن و شیک‌بودن مهم است. اگر در مجلسی لباس چروک شود فورا تعویض لباس انجام می‌دهند و این تعویض لباس به‌دلیل تغییر رنگ لباس و یک‌بار معنایی فلسفی خاصی نیست بلکه فقط برای رعایت مرتب‌بودن و شکیل‌بودن لباس است.»
رنگ‌های متفاوتی مورد توجه حسن روحانی است اما طیف محبوب او بیش از همه، آبی‌نفتی و سورمه‌ای است. او این رنگ را با عبای مشکی هماهنگ می‌کند و پیراهن سپید یقه‌فرنچی در ترکیب با این است و ترکیب مدرن و شکیلی را ایجاد می‌کند که با گفتمان فکری و سیاسی حسن روحانی هماهنگی دارد. در خوانش رنگ‌شناسی، آبی نفتی و سورمه‌ای یعنی تغییر بزرگی در نگرش ما نسبت به جهان اتفاق افتاده است. رنگ دیگر رنگ طوسی است که در ترکیب با محاسن روشن رییس‌جمهور هماهنگ شده است و به‌نوعی، هم رنگی خنثی و بی‌طرفانه است و هم رنگی جهت اعتمادسازی و اعتمادآوری.

مفهوم سیاسی رنگ در لباس روحانی

به گفته روان‌شناسان رنگ، روحانی آدم پیچیده‌ای نیست و خیلی روان صحبت می‌کند. اینکه بیشتر مواقع آبی‌نفتی می‌پوشد به این دلیل است که روان و آرام است و ذهن آشفته و شلخته‌ای ندارد. از منظر سیاسی آبی‌نفتی نشان‌دهنده تغییر رفتار جهانی ایران در قبال دنیاست؛ به این معنی که در نگاه رییس‌جمهوری ایران، خوانش جدیدی در دیالوگ با دنیا در انتظار جهان است و ایران با یک تغییر نگرش به عرصه سیاست جهانی آمده است. آبی‌نفتی در نقاشی‌های سالوادور دالی رنگی تعیین‌کننده در تعامل فراواقعی با مخاطب است. اما اگر بخواهید در سیاست اینقدر پیچیده به فراواقعیت‌ها فکر کنید به پیچیدگی‌های غیرمعمول‌تری می‌رسید. روحانی خیلی در پی ترجمه فراواقعی از گفتمان سیاسی خود نیست بلکه او آبی‌نفتی می‌پوشد تا بگوید بیایید به مسایل سیاسی این‌قدر پیچیده نگاه نکنیم. افکار و ذهن را از پیچیدگی‌ها بیرون بکشیم و به حل مساله بیندیشیم. او در انتخاب آبی نفتی می‌کوشد افراد به بینشی برسند که مساله را حل کنند. آبی‌نفتی در ترکیب با پیراهن سپید، نمادی از صلح و دوستی است. عبای مشکی او هم بیان‌کننده تمرکز روانی او بر کاری است که انجام می‌دهد. روحانی در این ترکیب می‌گوید: بر کارم تمرکز دارم، خوانش نویی در دیالوگ با جهان دارم و می‌خواهم به نتیجه برسم. او لباده آبی را می‌پوشد و بعد طوسی را جایگزین می‌کند برای رسیدن به اعتمادسازی. همه این رنگ‌ها را در یک هارمونی حساب‌شده انتخاب می‌کند که بگوید من آماده مذاکره برای صلح و دوستی هستم و به‌هنجاربودن روند مذاکراتی که پیش می‌رود را دنبال می‌کنم. در معنای دیگر او می‌گوید: ایران نسبت به تعامل سازنده با جهان مصمم است و قصد دستیابی به سلاح هسته‌ای را ندارد.

با چه لباسی آمدند، با چه لباسی می‌روند؟

روسای جمهوری ایران از سال٦٨ به بعد، به‌ویژه سه‌نفری که از نهاد روحانیت هستند هنگام ورود به کاخ ریاست‌جمهوری و خروج از آن چه تغییراتی را در سبک پوشش خود ایجاد کرده یا ایجاد خواهند کرد؟ بررسی دوران ریاست‌جمهوری هاشمی نشان می‌دهد او با کمترین درجه تغییر، کرسی ریاست‌جمهوری را به خاتمی تحویل داد. با این تفاوت که چهره گرفته و لبخند تلخش در سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری‌اش کمی بشاش‌تر شده و به دلیل کم‌شدن دغدغه‌های حکومتی‌اش، کمتر آشفتگی در آن مشاهده می‌شد. خاتمی شیک‌ومدرن وارد و با هارمونی بیشتر و شیک‌پوش‌تر خارج شد. احمدی‌نژاد عامه‌پسند وارد و خاص‌پسند خارج شد. روحانی شیک‌پوش و ساده است خاتمی با همان شکل و شمایلی که راهی پاستور شد، نهاد ریاست‌جمهوری را ترک کرد.  دوران ریاست‌جمهوری هاشمی، همزمان است با جنگ و دوران سازندگی بعد از آن. لباس این مرد را باید در دالان زمان خود، تحلیل کرد. هاشمی مانند فقها، قبا می‌پوشد و در جایگاه فقها نشسته است.  روحانیون در انتخاب رنگ عبا هرگونه آزادی عمل دارند اما مراجع معمولا، رنگ‌ روشن نمی‌‎پوشند؛ رنگ ‌روشن عبای خاتمی به‌دلیل تمایل او به شیک‌پوشی است. بعد از او هم بسیاری از روحانیون سعی کردند مثل خاتمی لباس بپوشند. در خصوص خاتمی باید گفت درباره رنگ لباس روحانیونی که رییس‌جمهور بودند به معنای سیاسی خاصی نمی‌رسیم. می‌توان گفت لباس روسای جمهوری ایران که از نهاد روحانیت برخاسته‌اند، موضوعی سنتی است و ارتباط چندانی با جایگاه حوزوی آنان ندارد. در واقع باید گفت اینان رجال سیاسی‌ای هستند که ملبس به لباس روحانیت شدند. لباسی که مردم به آن اعتماد کرده و اینان را برگزیده‌اند.
پربیننده ترین ها