اروپای سال ٢٠١٥ و خطر تروریسم
با پایان جنگ سرد و صفآرایی شرق و غرب، بر زبان بسیاری از نخبگان و اندیشمندان اروپایی سخنانی زیبا و امیدبخش جاری شد که نوید جهانی دیگر و حکایت دنیایی بهتر از گذشته را به تصویر میکشید. آنان میاندیشیدند که با توجه به تمامی داشتههای خود و با اتکا به ارزشهای اروپایی و در سایه اتفاق و همگرایی آغازشده، زمان آن فرارسیده است که یکبهیک کشورهای اروپایی (اعضای اتحادیه) با اندکی گذشت و کاستن از اختیارات ملی خود بهنفع اتحادیه، در بنای یک قدرت منطقهای و جهانی جدید، به نام اتحادیه اروپا تلاش کنند.
گسترش شگرف و سریع تعداد اعضای اتحادیه اروپا از ١٥کشور به ٢٨کشور تا امروز، رواج پول واحد اروپایی، «یورو» بهعنوان یک افتخار و دستاورد بیمثال تاریخی، خروج حداقلی از سلطه و تعهدات نسبت به ایالاتمتحده آمریکا در برابر اتحاد شوروی، تجارت آزاد، برداشتن مرزها، (موافقتنامه شنگن)، ادغام و ثبات و همگرایی و صدها توافق و تفاهم دیگر، آرزوهای دیرینی بودند که در گذشته، دسترسی به آنها رویایی «ناشدنی» مینمود و تصورش خواب و خیال بود اما تصور در آن سال این بود که همهوهمه «شدنی» بودند. اما اروپا و تحولات جهان و سیر حوادث، نهتنها اروپا، که سایر نقاط جهان را زیر ضربات نابهنگام مشتهای آهنین تغییر و تحول خود، دچار مصایب مهلکی کرد که در گذر زمان و امروز، رفتهرفته آثار و عوارض منفی ناشی از سیاستهای غلط قدرتهای مسلط و حتی برخی از اروپاییان را نمایان میکند. تصویر و واقعیت اروپا و جهان امروز، در مقایسه با تصوری که جهان و اروپای بعد از دوران فروپاشی شوروی بهعنوان آرزوها و امیال آنی و آتی و شدنی ارایه میدادند، کمتر شباهتی به هم دارند. حوادث تلخ پاریس که نمونهای کوچک از دهها جنایت و کشتاری است که هرروزه در مناطقی از جهان و بهخصوص در حوزههایی مانند عراق، سوریه و یمن در جریان است، زنگها را دوباره و بعد از حوادث ١١سپتامبر در جهان غرب به صدا درآورده است.
نهفقط اقتصاد
تمامی پیشبینیهایی که طی ماههای اخیر از وضعیت اروپا در سال ٢٠١٥ به عمل آمده بود حکایت از آن داشت که مردم اروپا در سالجاری میلادی با چالشها و مشکلات عدیدهای باید دستوپنجه نرم کنند. اگرچه بیشتر این نگاه و تصور و تصویر در حوزه اقتصادی و مشکلات ناشی از تضعیف یورو و بحرانهای اقتصادی حاکم بر کشورهای حوزه یورو و اتحادیه اروپا بود اما واقعه پاریس و کشتار در یک هیات تحریریه مجله فرانسوی، در نخستین روزهای سال و ادامه تهدیدهای گروههای تروریستی و تکفیری در مورد ادامه حملات به کشورهای عضو ائتلاف علیه دولت اسلامی «داعش» و بهخصوص فرانسه، میتواند اعلام خطر و آغازی بر یک دوره از بروز تنشها و ماجراجوییهای بیشتر امنیتی در حوزه اروپا و جهان باشد.
تروریسم در خانه
بسیاری در گذشته نهچنداندور بر این اعتقاد پای میفشردند که تحولات و درگیریهای قومی، مذهبی، آشوب و هرجومرجهایی که در منطقه خاورمیانه و بهخصوص در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و... جاری است چیزی نیست جز طراحی برخی کشورهای غربی و آمریکا، برای بازگرداندن دوباره تهدیدات و خطرات امنیتی از حوزه آمریکا و اروپا به خود منطقه و به مبداء اولیه بحران، یعنی خاورمیانه و در مجموع قدرتهای جهانی جنگ را بهواقع «خانگی و بومی» و در منطقه خاورمیانه محصور و از خود دور کردهاند. و چنین است که چندی است وضعیت منطقه بهخصوص در عراق، سوریه و حتی افغانستان، یمن و... بسیار آشفته و پرتلاطم و دهشتناک به نظر میرسد و کمتر روزی است که انفجار یا عملیات انتحاری، امواجی از انسانهای بیگناه را قربانی خود نکند. (کشتارهای سرگرمکننده انبوه و بومی در میان اعراب و مسلمانان)، حوادثی که امروز در جهان و از جمله در اروپا و آمریکا تا حدی به اخباری عادی، طبیعی و قابلپذیرش و حتی «الزامی» تبدیل شده است. دیگر یک انفجار انتحاری با تعداد کشتههای ٥٠ یا صدنفر در عراق یا سوریه و... کمتر هولناک است و جلب توجه میکند. اینجا کشتار بخشی عادی از زندگی و اخبار روزانه منطقه است. درست برخلاف دیگر نقاط در جهان غرب. از اینرو حادثه تلخ فرانسه، تنها دیگر یک حادثه نیست یک فاجعه است؛ یک تراژدی بیمثال و بینظیر در تاریخ جمهوری فرانسه است.
حادثه پاریس برای نزدیک به ٧٢ساعت تمامی اخبار جهان را تحتالشعاع خود قرار داد و به نگرانی و اضطراب و ترس مردم اروپا بسیار افزود.
البته، جهان امروز ما، از شوربختی یا خوشبختی! جهان متعارف، متوازن و متعادلی نیست. مملو از تضاد و تناقضهای بیشمار است و گویا این از خصلت آدمیان امروزین یا از ویژگیهای سیاسی قدرتهای مختلف است که میتواند در فردای انفجاری یا انجام یک اقدام انتحاری، برای اجرای عدالت! با بمباران گسترده دیگری به انتقام برخیزد. در ابتدا همه برای قربانیان حادثه نخست اندوهگین و خواهان انتقام هستند. اما در فردای آغاز انتقام، دوباره همه برای قربانیان جدید به اندوه و سرزنش مینشینند. (داستان ١١سپتامبر و حمایت و همراهی با آمریکا برای قربانیان و حمله به افغانستان و سپس سرزنش و سوگواری برای افغانستان و ایضا عراق و...) و باز باید این سیکل به شیوههای گوناگون استمرار یابد که مییابد و جهان چه ساده و چه آسان و بهراحتی به این دور باطل خو کرده است. گویی همیشه این اولینها! در نوع خود و در جغرافیای جدید، سخت، محرک و دردناک، پرتلاطم و ناگوار است. حادثه پاریس نیز چون بیسابقه یا کمسابقه و بیمثل و مثال است جهانی را به خود مشغول و افکار بسیاری را باز نسبت به تروریسم و تروریستها به خود معطوف میسازد. «البته بیشک باید چنین باشد.» مرگ نابهنگام و ناخواسته و تروریستی یک انسان در هر کجای جهان باید پرطنین و واکنش باشد، کاش «ارزش انسان» در سراسر جهان به یک وزن و میزان میبود و تروریسم و ترور و خشونت و جنگهای داخلی، قومی، نژادی، مذهبی در همهجا بهصورت یکسان محکوم و مطرود میشد.
تحلیل موردی
محکومکردن و تاسفخوردن از ماجرای بیرحمانه پاریس- شهری که مدعی و قبلهگاه روشنفکران دهههای گذشته جهان و بخش عمدهای از دنیای معاصر و بهخصوص بعد از جنگ جهانی است- در هفته گذشته اتفاق افتاد اما از ورای آن، حتما باید به نکات زیر توجه کرد:
- این واقعه اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر رشد گروههای ملیگرا، نژادپرست در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی، جهان و حتی خاورمیانه خواهد داشت که در صورت تحقق چنین وضعیتی اروپای آینده اروپایی کاملا متفاوت از اروپای امروز و دیروز خواهد بود.
- پیشبینیها برای انتخابات آتی (٢٥ ژانویه) یونان، حکایت از برد حزب نسبتا نوظهور رادیکال «سی زیرا» دارد که حداقل در شعارهای قبلی، مخالف ادامه حضور یونان در اتحادیه، حوزه پولی یورو و مخالف بازپرداخت بدهیهای یونان بوده است. (آنچه تاکنون میگویند). در فرانسه جبهه ملیگرای راست افراطی ضد یورو و اتحادیه و ضد مهاجر، خانم لوپن در آخرین انتخابات این کشور از رای بالا و غیرقبال تصوری برخوردار شد و مدتهاست گفته میشود آنها خود را برای رسیدن به الیزه مهیا میکنند. در ایتالیا، اسپانیا، آلمان، سوئد و بسیاری دیگر از کشورها طی سالیان اخیر و بهخصوص بعد از بحران اقتصادی اروپا، احزاب کوچک رادیکال ملیگرا و افراطی اعم از چپ و راست یا احزاب فاشیست و حتی نازی است که از آرا و حتی کرسیهایی در مجالس این کشورها برخوردار شدهاند و در این میان، کشورهای اروپایی پرمشکلتر حوزه مدیترانه، درد مشترک دیگری دارند، که باز آنها را از دیگران بیشتر متمایز میکند. امروز لندن در مورد ماندن یا نماندن در اتحادیه ساز دیگری مینوازد و باید در یک رفراندوم عمومی تعیینتکلیف کند. واقعه پاریس میتواند به تمامی افکارعمومی کشورهای اروپایی پیام و توصیهای داشته باشد که میتوانند به اینگونه احزاب رادیکال و افراطی که برخی مخالف پذیرش مهاجران و ضدخارجی و ادامه حضور در اتحادیه اروپا و... هستند اعتماد بیشتری کنند. وقایع پاریس مگر به دست عناصری از جامعه مهاجران اتفاق نیفتاده است؟ مگر بیشتر عناصر سادهلوح جذبشده در داعش از میان جامعه مهاجران این کشورها نبودهاند؟ این نوع نگاه میتواند در شکلدادن به آینده جوامع اروپایی بسیار خطرساز و تعینکننده باشد.
- این روزها نمایندگان و وزرای کشورهای اتحادیه اروپایی به کرات گرد هم آمدند تا در مورد وضعیت امنیتی اروپا و راهکارهای جدید تبادلنظر کنند. بدون شک با توجه به قانون شنگن و آزادی تردد بین کشورهای عضو شنگن و نبود کنترل در مرزها، امنیت در اروپا بیش از هر جای جهان، امری بههمپیوسته و چسبنده است، بنابراین هر حادثهای در هر نقطهای از اروپا، تهدید و زنگ خطر را برای تمامی کشورهای دیگر به یک اندازه، اما قطعا به اندازهای که نگرانیها را افزایش دهد، به صدا درمیآورد.
- اروپای مواجه با بحران اقتصادی، بیکاری، تورم، کسری بودجه و بدهیهای فراوان، حالا باید بیشک بر هزینههای امنیتی خود بیفزاید و بخشی از درآمدهای خود را صرف مسایل امنیتی و حفاظت از ساختارها و اقتدار خویش کند. اروپایی که توانسته بود بعد از ١١سپتامبر تا حدی خطر را از درون خود به خاورمیانه برگرداند و تا حدی احساس آرامش بیشتری کند، حالا باز با ظهور داعش خطر را در خانه خود احساس میکند.
- بعد از بحران اوکراین و تصرف «کریمه» توسط روسها و ادامه بحران و افزایش تحریمها و شکاف مجدد میان آمریکا و روسیه و بالاجبار درگیرشدن اروپای جدید و قدیم در رویارویی و وضع تحریمهای متعدد علیه روسیه و اجبار مجدد کشورهای جدید و قدیم اروپا به افزایش توان و بودجه نظامی خود (در کنار سایر کمکها به اوکراین) حالا باید در حوزه تامین امنیت داخلی نیز علاوه بر افزایش بودجه و امکانات، نیروی بسیاری را به کار گیرد.
- تحریمهای اروپا علیه روسیه که حداقل بخشهایی از آن به اجبار و نه از سر آگاهی و خودخواسته مینماید نیز ضرر و زیانهای بیشتری را به اقتصاد اروپا در این دوران سخت وارد خواهد کرد.
- اروپا و بخشی از بازارهای مالی جهان در انتظار انتخابات یونان و تعیین تکلیف این کشور به عنوان عضو ماندگار در اتحادیه و حوزه یورو و متعهد به تعهدات قبلی خود به اتحادیه در پرداخت بدهیها و سایر الزامات به عنوان یک حادثه مهم روزشماری میکردند که حادثه پاریس و اگرچه از نوع و جنس دیگری به ناگاه در نخستین روزهای سال نو میلادی به وقوع پیوست.
- ظهور داعش بعد از القاعده و دیگر گروههای تکفیری و تروریستی در منطقه که ظاهرا روزی برای اهداف دیگری آماده و تربیت شدند، امروز دامنه عملیات خود را از درون منطقه، به قلب دنیای صنعتی و اروپای قدیم توسعه دادند و این میتواند آغازی جدید و تلخ و نابهنجار برای تمامی کشورهای حوزه اروپا و جهان نیز باشد. گفتهاند و درست است؛ از بیش از ٧٠ کشور جهان افرادی در صفوف داعش و در کنار آنها در آموزش و جنگ مشارکت دارند، افرادی از بسیاری از کشورهای اروپایی؛ از سوئیس، سوئد تا فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و... . بخشهایی از آنها پس از طی دوران آموزش و حضور در عملیاتهایی در منطقه اینک در سطح وسیعی از اروپا پراکندهاند.
- آنها هم شهروند کشورهای اروپاییاند و هم آموزشهای نظامی لازم را دیدهاند و هم احتمالا تحت تاثیر اوهام و القائات رهبران فرقهها و گروههای تکفیری و انحرافی راه بهشت را از طریق اینگونه اقدامات جستوجو میکنند.
- واقعه پاریس و وقایع قبلی و حضور افرادی از کشورهای غربی در صفوف داعش به اسلامستیزی و اسلامهراسی در جهان غرب افزوده است و این دستمایه و بهانهای برای گروههای تندرو و نژادپرست و ملیگراهای افراطی است تا دنکیشوتوار به ستیز با چیزی برخیزند که به خطا و به تبعیت از گروههای امثال داعش آن را اسلام میپندارند. بیشک متفکرین، خردورزان، اندیشمندان و سیاستمداران کهنهکار و برجسته اروپایی بسیاری هستند که میتوانند تفاوت و فرق اسلام، به عنوان یک «دین» و تفکرات انحرافی و فرقهای، ساختهوپرداخته محافل خاص و با منافع مشخص را از هم متمایز کنند.
- در بسیاری از کشورهای جهان غرب از آمریکا و کانادا تا دل اروپا مسلمانان زیادی زیست میکنند. نه «امروز» که از «دیرباز» که در کمال رواداری و صلح و آرامش در کنار دیگر شهروندان آن کشورها زندگی کردهاند. جمعیت مسلمان فرانسه را حداقل ششمیلیون برآورد کردهاند و این رقم کمی نیست. در سایر کشورها نیز کموبیش جمعیت مسلمانان قابلتوجه است و بخشی از آنها با وجود سیاستهای ناموفق دولتها در قبال مهاجرین، نهایتا صبوری و حلم بسیار از خود نشان دادهاند. نباید اجازه داد، واقعه پاریس مورد سوءاستفاده عناصر تندرو و رادیکال، و نژادپرست و بهانهای برای نزاع و رقابتهای حزبی و سیاسی قرار گیرد. بر نخبگان و سیاستمداران اروپایی است که با جدیت تمام در جهت حفظ و شأن و جایگاه تمامی شهروندان خود از جمله مسلمانان بیش از پیش کوشا باشند.
- تضعیف و تحقیر هر اقلیتی در هر زمان و مکانی عوارض و تالی فاسدهای خطرناک خود را دارد. از دید منافع و امنیت ملی نیز کشورهای اروپایی باید این موضوع را به جد مدنظر داشته باشند. شکاف و قطببندی جامعه و کشت کینه و نفرت، آتشی مهیب است که خاموشی آن بسیار ناممکن مینماید. اروپایی که دو جنگ ویرانگر و خانمانسوز را با آن همه کشتار هنوز به خاطر دارد، میتواند بحرانهای امروز را مدیریت و از آن به سلامت عبور کند. بیشک شکاف و قطببندی و نزاعهای مذهبی، در دنیای امروز ما قطعا در درون یک کشور و منطقه محصور باقی نخواهد ماند. میتواند جهانی را چه مسلمان و چه مسیحی و... به آتش کشد.
- باید آموخت، «مرگ» همیشه «مرگ» است و تنها مرگ برای همسایه نیست. مرگ اگر بد باشد برای همه بد است، همانگونه که ترور در هر جا و با هر وسیله و به هر منظور محکوم و مطرود است.
- تروریسم خوب و بد نداریم. اینجا و آنجایش، نیز فرق نمیکند.
- بر جامعه جهانی است تا استانداردهای چندگانه و دوگانه را شناسایی و در جهت کاهش آن گامی اساسی بردارد.
- اخراج یا ایجاد محدودیت و محرومیت برای مسلمانان در کشورهای اروپایی (که شهروندان این کشورها هستند)، نیز میسر نیست. تحقیر و تضعیف یا برخورد دوگانه با آنها نیز نه انسانی است و نه قانونی و نه سازگار با واقعیات و ارزشهای مورد ادعای اروپا، دولتمردان اروپایی نباید به فرصتطلبان جنگطلب و آنارشیست از ماجرای پاریس فرصت و بهانه دهند تا اهداف شوم دیگری را پیریزی کنند. افزایش شکاف و فاصلههای قومی و مذهبی میتواند ضمن افزایش صفبندی و قطببندیهای جدید اینگونه جوامع را به سمت خشونتهای کور هدایت کند.
- اگر «آزادی» و «دموکراسی» که بشریت برای آن تاوان سنگینی داده و خواهد داد، از ارزشهای والا و مقدس روزگار ما محسوب میشود؛ ارزشهایی که برای تحقق آن جانهای شیفته و بسیاری در طول تاریخ نثار آن شده است و امری «مقدس» است، آرا و افکار و «دیگراندیشی» و ارزشهای مورد احترام آدمیان در هر سرزمینی نیز تا آنجا که در حد اندیشه و تفکر باقی میماند و به توهین و بیاحترامی و برخورد با «مقدسات» دیگران برخوردی ندارد، نیز باید محترم شمرده شود. این داستانی دوسویه است.
در هیچ کجای جهان مدعی تمدن، اقدامات و افکار گروههای بیریشه و مدعی هر مرام و مسلکی یا مذهب و دینی، مبنای قضاوت یا تسری خصلتهای شوم آنها به سایر آدمیان، (که احتمالا از نام آنها برای بهرهبرداریهای خاص، سوءاستفاده شده است) قرار نمیگیرد. تاریخ مملو از فجایع دهشتناک و تراژدیهای فراوانی است که تنها و تنها به نام انواع مذاهب و مرام و مسلکها صورت پذیرفته و هیچکدام با واقعیت آن مذهب و گروه و ایدئولوژی سنخیتی نداشته است. رسالت اندیشمندان و خردورزان و رهبران مذاهب گوناگون در این دوران بسیار سنگین است.
- ریشه رادیکالیسم و تروریسم موجود در منطقه به سیاستهای غلط قدرتهای بزرگ طی دهههای گذشته برمیگردد. بیشک سهم عمدهای از وضعیت بحرانی و اقدامات شرمآور امروز در بعضی نقاط خاورمیانه، مولود غلطهای مکرر در سیاستهای آمریکا و غرب، نسبت به منطقه و ادامه اشغالگری اسراییل، «این زخم کهنه» منطقه است. حلوفصل مسایل، بدون یک اجماع جهانی و اراده همگانی میسر نیست. این بیماری را بیهمگان درمان نشاید. راهحل آن بیشک تنها یک راهحل امنیتی، نظامی و خشن نیست.
- امروز اروپا صرفا با روشهای امنیتی و نظامی، قادر به حفظ امنیت خود نیست. همانگونه که دیگران نیز نیستند و تحقق امنیت جامع و کامل از کانالهای متفاوت و متنوع و بیشماری عبور میکند. استفاده از ابزار امنیتی تنها یک بُعد مساله است.
- مساله بسیار ساده است، دوباره صورتمساله را تماشا کنید: سه نفر فرانسوی معمولی، در عرض ٧٢ساعت، فرانسه قدرتمند و یکی از پنج عضو دایم شورای امنیت را با آمادهباش دهها هزار نفر نیروی امنیتی و هزینههای کلان و مردم جهان را در یک اقدام غافلگیرانه و در میانهروز به خود مشغول کردند و موجی از هراس و ترس، نخست در فرانسه و احتمالا در سایر نقاط و به خصوص اروپا ایجاد کردند و اینگونه حوادث میتواند بهکرات اتفاق بیفتد.
- غرب باید نسبت به سیاستهای خود در خاورمیانه تجدیدنظر کند. فقر، تحقیر، تبعیض جنگ و بیخانمانی و حمایت از اشغالگر، آوارگی و... بسترهای مناسبی هستند برای رشد افکار رادیکالی و خشونتطلب. امروز برخی کشورهای غربی در این حوادث همانقدر مقصرند که گروههای تروریستی.
- تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها را نمیتوان نقض کرد و در کشورها جنگ به راه انداخت و مهاجرانی را در جهان آواره کرد. با بمباران و لشکرکشی نمیتوان صلح، امنیت و ثبات و توسعه اقتصادی «کشت» کرد، این «کشت» توسعه سیاسی و اقتصادی نیست. این «کشت»، «کشت» کینه و نفرت و خشونت است.
- امروز هم اروپا بر سر یک دوراهی جدی است و هم در معرض یک آزمون بزرگ تاریخی. اروپا باید انتخابی هوشمندانه و بجا داشته باشد.
- در جهان ما، که سخت بههمپیوسته است، سرنوشت تمامی ما به هم گره خورده است. ثبات و امنیت در اروپا که برای همه و حتی جهان اسلام مهم، الزامی و ضروری مینماید بیثبات و امنیت در خاورمیانه سخت شکننده خواهد بود. هیچکس نمیتواند در یکی از این مناطق آتش بیفروزد و به خانه خود صلح و ثبات و آرامش به ارمغان برد.
- همانگونه و به همان میزان که در خاورمیانه و بخشهایی از آفریقا گروههای رادیکال و خشن رشد میکنند (به هر نام و نشانی) در جوامع اروپایی نیز این گروههای افراطی و رادیکال از رشد بسیاری برخوردارند. بیشک اروپای امروز و انسان روزگار ما با کولهباری از تجارب تاریخ جنگهای اروپا و پیشزمینههای آن و با تحلیل و تطبیق وضعیت کنونی و مقایسه آن، احتمالا رسالت و سختی مسوولیت خود را درک خواهد کرد. به هیچ گروه و سازمان رادیکال افراطی نفرتپراکنی، نباید اجازه داد تا جهان را دوباره به کشتاری دیگر سوق دهند.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار