ناگفتههایی از داعشیها از زبان روزنامهنگار آلمانی که از قلمرو آنان زنده بازگشت
«یورگن تودنهوفر» روزنامهنگار ٧٤ساله آلمانی ١٠روز را در میان جنگجویان گروهی که خود را در ابتدا «دولت اسلامی عراق و شام» مینامیدند، گذارنده است. او که به شمال عراق رفته بود و تنها گزارشگر غربیای است که توانسته از این مخمصه زنده بیرون بیاید، در مصاحبه با شبکه «الجزیره» درباره این گروه تروریستی میگوید داعش قسم خورده تا هرکسی که به اسلام روی نمیآورد را بکشد و آنان روی خوشی به خبرنگاران و گزارشگران نشان نمیدهند. پس با این تفاسیر این پرسش به وجود میآید که تودنهوفر چطور به سرزمین تحتتصرف داعش رفت و چگونه توانست زنده از این مهلکه بیرون بیاید؟
چطور توانستید رابط مناسبی برای ارتباط با داعش پیدا کنید؟
من برای تمام جهادیهای آلمانی در فیسبوک پیغام فرستادم؛ بیش از ٨٠ جهادی فعال آلمانی در این شبکه وجود داشت. من از آنان پرسیدم آیا میخواهند درباره علل ترک آلمان و... گفتوگو داشته باشند و ١٥نفر جواب مثبت دادند و یکی از آنان به من گفت اجازه ندارد درباره داعش صحبت کند و او فردی را از بخش رسانه داعش با من آشنا کرد. در طول هفتماه گذشته من حداقل ٢٠ساعت با این فرد گفتوگو و بحث کردم. در طول این مذاکرات درباره مشکلات ایدئولوژیکی، شرایط جنگی و سربریدن «جیمز فولی» حرف زدیم. ما همچنین درباره ضمانت نیز صحبت کردیم. من به او گفتم به آنجا سفر خواهم کرد به شرطی که امنیت من بهطور واقعی تضمین شود. در آن زمان نمیدانستم که این مُهر ضمانت واقعی است یا خیر و رسیدن به این واقعیت نیز بسیار دشوار بود چراکه میتوانست فریبی بیش نباشد. در پایان بعد از چندینروز جدال و مذاکره، من به او اعتماد کردم و واقعا دلیلی نمیدیدم که آنان ماهها با من مذاکره کنند برای اینکه تنها مرا به آنجا ببرند و سپس سر من را ببرند. این منطقی نبود. شاید این تنها مسیری بود که آنان میتوانستند درهای خود را به سمت غرب باز کنند یا نشان دهند نخستینگام را آنان برداشتهاند زیرا کشتن یکروزنامهنگار، استراتژی خیلی هوشمندانهای نیست. آنان میدانستند که من حرفهای منفی از آنان شنیدهام. آنان میدانستند من پیش از این با «بشار اسد» رییسجمهوری سوریه دیدار کردهام. من به آنان واضح گفتم طرف آنان نیستم و آنان گفتند، بله میدانیم این مشکل ما نیست و باورهای تو برای ما مهم نیست و فقط میخواهیم بگوییم آنچه تو در اینجا میبینی، با باوری که پیش از این داشتی، متفاوت است.
سانسوری هم وجود داشت؟
سانسور در ابعاد وسیع آن دیده میشد. برخی اوقات اجازه نداشتیم فیلم بگیریم بهعنوان مثال، آنان دوست نداشتند در اتومبیل فیلمبرداری کنیم چراکه نمیخواستند توجهها بهسمت ما جلب شود و در پایان تمامی عکسها را کنترل میکردند. آنان هر ٨٠٠ عکسی که گرفته بودم را نگاه کردند و ٩تایی از آن را به دلایل واهی از بین بردند. بهعنوان مثال در برخی از آنان خانواده جنگجویان حضور داشتند و بر این باور بودند که با خروج این تصاویر، آنان در معرض خطر قرار میگیرند.
سختترین و ناراحتکنندهترین مساله چه بود؟
همهچیز ناراحتکننده بود. برخی از اوقات غذا و آب وجود نداشت، مثلا در روز آخر چیزی برای خوردن نبود؛ دلیل آنهم بسیار ساده بود آنان خانههایی را انتخاب میکردند که کسی حتی تصورش را هم نمیکرد. آنان از ترس بمبهای آمریکا پنهان میشدند. یکی از دشوارترین شرایط در موصل به وجود آمد؛ زمانیکه هواپیماها برخی از افرادی که همراه ما بودند را شناسایی کردند و بمبها سرازیر شد. زمانیکه از موصل به «رقه» بازگشتیم، خیلی اوقات ناخوشایندی بود. ما سهروز آنجا بودیم و با دوروز تاخیر بازگشتیم اما دیدم آپارتمان ما توسط موشکهای سوری تخریب شده است هیچ در و پنجرهای وجود نداشت همهجا پر از شیشه بود و ما اگر بهموقع بازگشته بودیم، حتما مُرده بودیم. عبور از مرز نیز بسیار ترسناک بود. چندروز قبل از حضور ما، تیراندازیهای متعددی شده بود و ما باید هزارمتر را همراه با وسایلمان با سرعت میدویدیم تا زنده میماندیم. دویدن، آن هم هزارمتر زمانی که برای زندهماندن میجنگی و افراد مسلح نیز حضور دارند، خیلی طولانی است.
البته از همان ابتدای دیدار با جنگجویان داعش نگران بودیم و مذاکرات بسیار سخت بود. من بارها صدای قرآن را شنیدم و همواره از ارزشهای رحمت و مهربانی در اسلام سوال میپرسیدم. من در رفتار آنان هیچ مهربانیای را مشاهده و درک نمیکردم چرا آنان به این اندازه در برنامههای پاکسازی مذهبیشان و کشتن افراد غیرمعتقد مقصر بودند. آنان همچنین دموکراتها را میکشتند چراکه بر این باورند تحت قانون الهی، قوانین حقوق بشر را اجرا میکنند.
مذاکرات سختی پیشرو بود بهویژه زمانی که از آنان میپرسیدیم تاکنون چندنفر را کشتهاند. آنان از صدهامیلیوننفر سخن میگفتند و بسیار مشتاق بودند و من این مسایل را درک نمیکردم.
وقتی از بغداد بازگشتید چه تصوری داشتید؟
سهتصور قوی و محکم داشتم؛ نخست آنکه داعش بسیار قدرتمندتر از آن چیزی بود که ما فکر میکردیم. آنان منطقهای را در اختیار داشتند که بزرگتر از بریتانیا بود و هرروز صدهاجنگجو مشتاق به آنان اضافه میشدند؛ اشتیاقی در آنها دیده میشد که من تاکنون در هیچمنطقه جنگیای مشاهده نکردهام. خشونت در پاکسازی مذهبیشان در چنین سطحی، مساله دوم بود و سوم آنکه به باور من استراتژی کشورهای غربی برای نابودی آنان کاملا نادرست است. آنان را بمباران میکردند و موفق هم نبودند. ما در افغانستان هم موفق نبودیم در عراق هم پیروزی کسب نکردیم. پیش از سال٢٠٠١ تعداد کمی تروریست وجود داشت اما این بمبارانها که صدهاهزارنفر را به کام مرگ میفرستند، تروریست و تروریسم را گسترش میدهد.
پیشنهاد شما برای این جنگ چیست؟
ما باید با آنها برخوردی عادلانه و برابر داشته باشیم و آنان را هموطن بدانیم. در مرحله دوم باید بمبارانها را متوقف کنیم چراکه دلیلی برای حمله به جهان عرب وجود ندارد. سوم نیز فکر میکنم تنها سنیهای عراق میتوانند داعش را شکست دهند. آنان پیش از این نیز چنین کاری کردهاند. در سال٢٠٠٧میلادی آنان تروریستها را از بین بردند، هرچند داعش بسیار قدرتمندتر است، اما این تنهاراه موجود است. اما سنیها در عراق مورد تبعیض واقع و از جامعه ترد شدهاند و این اشتباهی است که دولت قدیمی و جدید بغداد آن را انجام میدهد. تا زمانیکه سنیها یکپارچه نشوند، نمیتوانند با داعش مبارزه کنند. اما اگر دولتهای عراق و آمریکا در اقدامات سنیها مداخله نکنند، آنان برای مقابله با نیروهای داعش آمادهاند.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار