معمای بازگشت پذیری در مذاکرات هسته‌ای

کد خبر: ۳۸۸۹۲
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۹
گروه بحران سازمانی بین المللی و غیردولتی است که در زمینه رفع بحران در صحنه جهانی می کوشد. یکی از مسائلی که مذاکره کنندگان ایران و امریکا در آخرین دور گفت وگوها در ژنو به بحث درباره آن پرداختند و به احتمال قوی در چند ماه آینده روی میز مذاکرات باقی خواهد ماند، موضوع بازگشت پذیری اقدامات طرفین خواهد بود. به عنوان مثال غرب ادعا می کند که اگر ایران ظرفیت غنی سازی خود را به طور داوطلبانه و برای ایجاد اطمینان طی دوره مشخصی محدود کند، باید مطمئن بود که امکان راه اندازی مجدد سانتریفیوژها به راحتی و سرعت وجود نداشته باشد. چگونگی محقق شدن این امر (از طریق برداشتن لوله های اتصالی بین آبشارهای سانتریفیوژها یا برخی قطعات موتور و یا راهکارهای دیگر) خود محل بحث و چانه زنی است.

به همین شکل، ایران هم انتظار دارد که چنانچه به اقدامی دست زد که به راحتی قابل بازگشت نیست، غرب هم اقداماتی انجام دهد که به راحتی بازگشت پذیر نباشند. از همین رو است که هدف اصلی ایران در مذاکرات لغو و نه تعلیق تحریم ها است. تعلیق تحریم ها ساختار اصلی آنها را حفظ کرده و این اختیار را به رهبران بعدی امریکا و یا اروپا می دهد که تحریم ها را مجددا و بدون نیاز به تصویب قوانین جدید وضع کنند. در ضمن برخی از اقدامات ایران چون تغییر کاربری مرکز غنی سازی فردو و یا تغییر طراحی رآکتور آب سنگین اراک به سادگی بازگشت پذیر نیستند، بنابراین منطق حکم می کند که این اقدامات با گام های متناسبی در حوزه رفع تحریم ها پاسخ داده شوند. با وجود اینکه این نگرانی ها که ریشه در بی اعتمادی متقابل دارند قابل درک هستند، نباید مانع رسیدن به یک توافق شوند. اولا باید در نظر داشت که همه موضوع های تحت مذاکره، قابلیت بازگشت به حالت قبل را دارند. همان طور که ایران پس از شکست مذاکرات با سه کشور اروپایی در سال ١٣٨٤ به سرعت برنامه غنی سازی خود را احیا کرد، در آینده هم می تواند با بهره وری از دانش بومی شده خود این کار را انجام دهد. به همین شکل، با وجود آنکه لغو تحریم ها توسط کنگره امریکا مطلوب تر از تعلیق آنها با حکم رییس جمهور آن کشور است، اما همان کنگره می تواند تحریم های برداشته شده را مجددا وضع کند یا تحریم های جدیدی را بر اساس بهانه های دیگر اعمال کند. دوما باید در مورد انگیزه طرفین برای بازگشت به عقب واقع بینانه اندیشید. به عنوان مثال حتی زمانی که روابط ایران با غرب خصمانه تر بود، هر روز بر دامنه تحریم ها افزوده می شد، و نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیت های هسته یی ایران محدودتر بود، ایران انگیزه یی برای گریز به سمت سلاح هسته یی نداشت که پس از توافقی که امتیازهای عمده اقتصادی و نظارت های بیشتر را شامل می شود، بخواهد به چنین کاری دست بزند. از همین زاویه می توان گفت که در طول یک سال و نیم گذشته که مذاکرات جریان داشته و رو به جلو حرکت کرده اند، هیچ تحریم جدیدی وضع نشده و این خود نشانه یی بر این است که در شرایطی که طرفین از دور باطل افزایش متقابل فشارها خارج می شوند، انگیزه برای اقدامات یکجانبه به شدت کاهش می یابد. سومین نکته این است که هر دو طرف به خوبی آگاه هستند که اگر به جای تمرکز بر اجرای تعهدات شان در اندیشه پشت کردن به آنها باشند، فارغ از میزان بازگشت پذیری آن تعهدات، ریسک بسیار بالایی را متحمل خواهند شد.

هر اقدام ایران که از آن به عنوان نقض فاحش توافق نهایی برداشت شود می تواند اجماعی که در سابق علیه کشور شکل گرفته بود را به سرعت احیا کند، چهره ایران را در جامعه جهانی مخدوش نماید و یا حتی بهانه حمله نظامی را در دست بدخواهان کشور قرار دهد. از آن سو، چنانچه کنگره امریکا به طور نابجا و خودسرانه و با وجود مخالفت متحدان اروپایی این کشور زمانی تصمیم به برقراری مجدد تحریم ها برخلاف تعهدات ذکر شده در توافق جامع بگیرد به سرعت منزوی خواهد شد و نه تنها شاهد فشار بر ایران نخواهد بود بلکه شاهد نادیده گرفتن قوانین تحریمی اش توسط کشورهای اروپایی خواهد بود، همانطور که در اواخر دهه ٩٠ میلادی کشورهای اروپایی از اجرای تحریم های یکجانبه و بدون توجیه امریکا در قبال ایران سر باز زدند. بی شک جنبه سیاسی این مساله بسیار تعیین کننده است و هیچ طرفی مایل نیست متهم به ساده لوحی شود. آنچه در عمل باید اتفاق بیفتد این است که طرفین به خواسته های اصلی خود دست یابند. به عنوان مثال ایران با تغییر رآکتور آب سنگین اراک به رآکتوری که به جای اورانیوم خام از سوخت اورانیوم غنی شده استفاده می کند و بنابر این پلوتونیوم کمتری تولید می کند، نه تنها ضرری نمی کند بلکه خواهد توانست با کارآیی بیشتری به تولید ایزودارو برای بیماران سرطانی در کشور بپردازد. این امر جدای از مساله رفع تحریم ها است. همانطور اگر هدف غرب اطمینان از صلح آمیز بودن فعالیت های هسته یی ایران است باید از معیارهایی که شفافیت این فعالیت ها را افزایش می دهند استقبال کند، چراکه در این صورت هر تخلفی به سرعت و به وضوح قابل شناسایی خواهد بود.

از لحاظ عملی شاید کلید حل این مشکل در زمانبندی اقدامات طرفین است برای اینکه هر دو بتوانند بطور تدریجی و همزمان با ایجاد اطمینان بیشتر از پایبندی طرف مقابل به تعهداتشان اقدامات متقابل انجام دهند. به عنوان مثال در گام نخستین که ایران شروع به طراحی و اجرای برخی تعهدات خود می کندکه اکثرا بازگشت پذیر هستند، ١+٥ می تواند تعلیق تحریم ها را روی میز قرار دهد. اگر طول زمان گام نخست از پیش تعیین شده باشد، شرکت های خارجی می توانند قراردادهایی را برای آن دوره زمانی با شرکت های ایرانی امضا کنند بدون اینکه نگران بازگشت نابهنگام تحریم ها باشند. در مرحله دوم که ایران برخی از اقدامات کمتر بازگشت پذیر خود را انجام می دهد غرب هم برخی تحریم ها را لغو خواهد کرد. و نهایتا در گام آخر وقتی ایران تعهدات خود را کامل می کند، تحریم های باقیمانده هم به طور کامل لغو می شود و همزمان محدودیت ها بر برنامه هسته یی رفع می شوند. عدم اجرای هر فاز برای هر دو طرف هزینه سنگین شکست و بازگشت به شرایط باخت-باخت قبلی را در پی خواهد داشت، که خود انگیزه یی خواهد بود در اجرای تعهدات. توافق بر سر چنین نقشه راهی ساده نخواهد بود، ولی تنها راهی است که به طرفین اجازه می دهد که بر بی اعتمادی متقابل فایق آیند و این بحران تصنعی را نهایتا به پایان برسانند.
نظر شما
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار