السفیر: «داعش»؛پدیدهای میان قبیله و جامعه مدرن
گروه تروریستی «داعش» جنگی همهجانبه را با «دیگران» شروع کرده است. گفتمان این گروه، دستهبندیهای خاص خود را دارد؛ به این ترتیب که گروهی را «رافضی = شیعه»، گروهی دیگر را «مشرکین» (ایزدیها و علویها) و گروه سوم را «سکولارها» و «مرتدها» (یعنی اهل سنتی که با «داعش» همکاری نمیکنند) تقسیمبندی میکند. در این میان کسانی که به این واژگان توجه بیشتری کرده باشند درمییابند که بهتازگی در گفتمان این گروه دشمنان جدیدی پیدا شدهاند که از آنها بهعنوان «شوراهای بیداری» یاد میشود؛ یعنی همان شوراهایی که ژنرال آمریکایی، دیوید پترائوس بهوسیله آنها توانست رهبران عشایر سنی در استان الانبار را با خود همراه کرده و قانع کند که با تشکیلات القاعده در عراق مقابله کنند. این شوراها از همان زمان به دشمن اصلی القاعده تبدیل شدند، تا جایی که این نام بر گروههای مخالفی هم که در سوریه با «داعش» میجنگند گذاشته شد. حتی بهتازگی یک تشکیلات جهادی در لیبی از این نام برای شبهنظامیانی استفاده کرد که با آنها میجنگد.
این دشمنی البته به قدرت نظامی شوراهای بیداری ربطی ندارد. چون امروزه این شوراها در عراق بسیار ضعیفتر از سال ٢٠٠٨ هستند. بلکه دلیل این دشمنی بیشتر به ماهیت نبرد محوری تشکیلات «داعش» و اکثر گروههای جهادی سلفی برمیگردد. نزاعی که محور و هدف اصلی آن تشکیل یک هویت اسلامی برای اهل سنت است. هویتی که بتواند دوباره حالتی رمانتیک و با«صفا» را در بین طرفداران این گروهها پدید آورد. هویتی که میکوشد به گفته خودش شائبههای «جاهلی» و «مدرنیسم» دنیای جدید را از اسلام پاک کند. بازگشت «مهاجران» به اسلام نخستین، نهایت آرزوی یک تفکر جهادی است و مقابله با رویکردهایی که با این تفکر، همسازی ندارد بخش مهمی از پروژه «بازتولید یک امت اسلامی» را تشکیل میدهد.
قبیلهگرایی و ملیگرایی
تشکیلات «داعش»، نبردی را به راه انداخته که به ظاهر درکنار نبردهای مسلحانه، نبردی حاشیهای به شمار میرود اما با توجه به مزایای بلندمدت، باید آن را یک نبرد اصلی به حساب آورد؛ یعنی نبرد برای بازتولید انسان مسلمان سنی که بتواند کاملا به اندیشههای جهادی خود افتخار کند. گفتمان «داعش» در این باره نقدی گزنده را نثار دو گرایش «قبایلی» و «ملی» میکند و مقابله با این دو گرایش را در جنگ خود به منظور پاکسازی هویت اهل سنت از شائبههای جاهلیت و مدرنیسم، یک اصل میداند. گرچه موضع سلفیگری جهادی درباره رویکردهای قبایلی، یک موضعگیری تاریخی است اما موضع این گروه به نسبت رویکردهای ملیگرایانه، ریشه در تحولات دوران معاصر و حکومتهای ملی در مرحله پسااستعماری دارد و بیانگر این حقیقت است که هرچه این تشکلهای جهادی سعی کنند نبردهای خود را با منطق و زبان دوران ابتدای تاریخ اسلام مطابقت دهند، درعین حال با دوران جدید در تضاد قرار گرفته و به همان اندازه که شکل مساله در ظاهر حالت یک «تراژدی خوفناک» را پیدا میکند، به همان اندازه «مضحک» است.
یک فرصت استثنایی و خاص برای اینگونه تشکلها، بهویژه در عراق، آن است که هویت قبایلی و ملی- در اکثر کشورهای منطقه و به طور خاص درعراق در مرحله ازهمگسیختگی است. جامعه عراقی، دیگر یک جامعه قبایلی به شمار نمیرود، حتی اگر قبایل در برخی تشکلها و احزاب یا در رفتارها و رویکردهای اجتماعی و فرهنگی حضور داشته باشند. از این گذشته باید بین «قبیله» و «قبیلهای» تفاوت قایل شد؛ زیرا اولی به معنای یک واحد اجتماعی و فرهنگی نسبتا ثابت است و دومی به معنای شیوهای از سیر و سلوک اجتماعی و حتی اندیشیدن. هدف اصلی تشکیل دولت «مدرن» تفکیک نهادهای سنتی برای ورود به یک جامعه صنعتی و ملی مدرن بود. اما چنین روندی در اکثر کشورهای عربی ازجمله عراق دچار ناکامی و شکستهای متعددی شد. تفکیک تدریجی نهادهای سنتی ازجمله قبیله، دستکم از دوران تنظیمات در امپراتوری عثمانی شروع شد. مدحتپاشا که یک فرماندار اصلاحطلب بود، به همین منظور نظام خاصی را برای مالکیت اراضی تدوین کرد. اکثر مهاجرتهای داخلی را که عراق در دوران معاصر شاهد آن بود در چارچوب انتقال از محیطی سنتی و دورافتاده و بسته به محیطهای شهری بود. با وقوع این روند انتقال، بهتدریج فضاهای اجتماعی و فرهنگی جدیدی به وجود آمد هرچند دولت مدرن در جذب آنها ناکام ماند. به همین ترتیب عراق نیز در معرض تغییراتی قرار گرفت که به همراه آن سطوح سیاسی و ایدئولوژیک جامعه نیز تغییر میکرد. این نزاع همچنان به قوت خود باقی است.
رهایی جهادی
سلفیگری جهادی میتوانند فضاهای مطلوبی را در این محیطهای اجتماعی «مابعد قبایلی» و «ماقبل مدنی» پیدا کنند. در این محیطها تقریبا دولت حضوری ندارد و از ارزشهای غربی خبری نیست. میزان زاد و ولد در چنین محیطهایی (به دلیل فقدان آگاهی بهداشتی لازم) بهشدت بالاست. دههاهزارنفر از متولدان همین محیطهاست که جذب جنبشهای ایدئولوژیک میشوند و آن را راهی برای «نجات» خود و اطرافیان خود میشمارند. این رویکردها به آنها احساس تعلقخاطری را میدهد که در فضاهای بیثبات کنونی فاقد آن هستند. همچنین احساس توانمندی و قدرتی که جایگزین احساسات سرکوبشده و متراکم گذشته میشود و به آنها فرصتی برای انتقام میدهد.
در مطالعه روی برخی از ساکنان شهرهایی که اخیرا «داعش» آنها را به تصرف خود درآورده نیز علایمی را مییابیم که تقریبا میتواند شخصیت ستیزهجویانی را که به این گروه وابسته است، نشان دهد. این تقریبا قطعی است که اکثر آنها اهل روستاها و مناطق دورافتاده هستند یا از محیطهایی حاشیهای آمدهاند که دولت مرکزی بر آنجا نظارت و کنترل دقیقی ندارد. اینگونه محیطها فاقد پیشرفتهای فرهنگی و اجتماعی است و مردمانش نسبت به شهرها حسی انتقامجویانه دارند. تنش بین مرکز و پیرامون چه در سطوح ملی یا محلی یک عنصر اساسی در تعیین رویکردهای سیاسی ساکنانش بهویژه نوع خشونتبار آن در عراق است. در مجموع، میتوان گفت ایدئولوژی جهادی یک نیروی اقناعکننده برای ساکنان چنین محیطهایی دارد. این ایدئولوژی به صاحبانش نوعی «یقین» میبخشد و ذهن آدمی را سادهسازی کرده و بین «خود» و «دیگری» تقسیم میکند. انگیزه اکثر داوطلبانی که به این گروهها نظیر «داعش» دارند، منشایی اجتماعی و اقتصادی داشته و از نوعی خلأ هویت رنج میبرند.
صدسال است که مدرنسازی در عراق و اکثر کشورهای منطقه به راه افتاده است. اما هنوز این امر به یک پروژه توسعهای سیاسی و اقتصادی شکوفا منجر نشده است. این مدرنیزاسیون فضایی آشفته را به وجود آورده است که خارج از کنترل همه بوده و تنها «داعش» نیست که از آن سود میبرد. اینجاست که نیاز به یک بازنگری اساسی در دوگانگیهای قدیم و جدید ماست. دقیقا باید در این تصور بازنگری کرد که جوامع میتوانند بهسادگی به «سنتی» و «مدرن» تقسیم شوند. ما باید به فضای وسیعی توجه کنیم که در بین ایندو «ضد» قرار دارد و دریابیم حالت عدم ثبات است که به برخی اجازه میدهد تا افکاری مالیخولیایی و رمانتیک پیدا کرده و به گروههایی نظیر «امت مهاجران جهادی» ملحق شوند؛ مسالهای که امروزه یکی از بزرگترین چالشهای موجود در کشورهای عربی به شمار میرود و حتی قبل از «داعش» نیز بوده و بعد از این نیز خواهد بود.
نبرد اساسی «داعش» در درون جامعه مسلمانان سنی بوده و هدفش این است که مردم را اقناع کند که فقط آنها «مسلمانان سنی» هستند، سپس این «تسنن» را به همان شیوهای که میخواهد تفسیر میکند تا در ضمن آن بتواند خود را بهعنوان یک مفسر «اصیل» و به «نمایندگی» از آنها معرفی کند. این تنها شیوهای است که به این گروه اجازه میدهد تا از جانب خود یک دولت اسلامی بر پایه یک مشروعیت اجتماعی وسیع برپا کند. هیچ قدرتی با هر ابزار خشن و سرکوبگرانهای با هرسطحی از وحشیگری نمیتواند بدون فراهمکردن یک سلطه ایدئولوژیک و فرهنگی بر سر کار باقی بماند؛ سلطهای که به این گروه نوعی مشروعیت دهد. از اینرو در جوهر نزاع با «داعش» و سلفیهای جهادی، بحث مشروعیت است که باید مدنظر قرار گیرد. بدون فراهمکردن یک بدیل فرهنگی که بر نزدیکی رابطه دولت و ملت تاکید میکند، رویای جهان بدون جهادیها و خلفای احتمالیشان، بعد از این تقریبا دور از دسترس خواهد بود.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار
