در کدام اردوگاه ایستاده‌ایم؟

کد خبر: ۳۸۴۶۰
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۲
محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان نوشت:

مسیر پر پیچ و خمی است از مکه تا مدینه و از آنجا تا کوفه و کربلا و سامرا و شام؛ و از مدینه تا طوس و مرو. آسان نیست دیار و خان و مان را بدرود گفتن و مهاجر الی‌الله شدن و مشقت غربت را به جان خریدن. فقط به تمنای رضایت الهی از مسیر طلب نجات و هدایت بشریت بود که این مسیر دشوار هموار شد. این مسیر پر فراز و نشیب را پیامبر اعظم(ص) گشود و از امیرمومنان تا خاتم‌الاوصیا ـ علیهم السلام- پیروی کردند. به راستی اگر جز این بود، محمد(ص) کجا و یثرب کجا؟ علی(ع) کجا و کوفه کجا؟ حسین و زینب سلام الله‌علیهما و کربلا و شام؟ اهل بیت کجا و رنج سامرا و کاظمین؟ امام رضا و مدینه کجا و مسیر طولانی خراسان و مرو؟ آنچه اهمیت ماجرا را مضاعف می‌کند، فراهم نبودن اقتضائات در اغلب سال‌های این دوره 250 ساله است. یک‌بار است که مقدمات در مسیر و مقصد فراهم است و انسان فقط رنج مهاجرت از دیار را به جان می‌خرد و یک‌بار هنگامی است که اصلا مقدمات فراهم نیست بلکه معارض بر سر طی طریق فراوان است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با این وجود به سوی مقصد طی مسیر کردند؛ چه به هنگام حاکمیت و چه زمان مظلومیت که اغلب این دوره است. چه در شرایط جنگ و چه به اقتضای صلح. انعطاف بود اما انحراف نبود. مصلحت‌گرایی بود اما مصلحت‌زدگی و عافیت گزینی و عقبگرد نبود.

این انتخاب متعالی پرهزینه بود. پیامبر الهی(ص) پیش از بعثت میان قریش محترم بود. عوام و خواص او را «محمدامین» می‌خواندند. روز نخست که خواست دعوت به یکتاپرستی و عدالت کند، پرسید اگر بگویم دشمن پشت کوه‌های مکه در کمین است آیا باور می‌کنید؟ بی‌درنگ گفتند بله که باور می‌کنیم، تو امین و راستگوترین ما هستی! اما چون بشارت رسالت الهی را داد، اشراف صاحب امتیاز و غالب علیه او شوریدند و گروهی از نادانان یا مزدوران را تحریک کردند که در ملأ عام بگویند مردی که بالغ بر 30 سال است شهر او را به امانت می‌شناسند، ساحر و کاهن و مجنون و کذاب است! دینی که او با خود آورده بود بازار بتان را می‌شکست، زنجیر بردگان می‌گسست و دست تعدی مستکبران و فزونخواهان را می‌بست. ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌ها و ابولهب‌ها برای دشمنی با او همداستان شدند، آنگاه  که دیدند وسوسه و تطمیع در محمد(ص) کارگر نمی‌افتد. حاضر بودند بهترین دختران خود را به عقد او درآورند و محمد(ص) را به پادشاهی خویش بگمارند، مشروط بر اینکه دست از رسالت الهی بردارد و مردم را به جنبش درنیاورد. و چون نپذیرفت، ماجرا آغاز شد. منطق «یا ایها الکافرون لااعبد ماتعبدون» برای پیامبر اعظم پروردگار و خاندان و پیروان او پرهزینه بود اما کدام خواسته متعالی است که بی‌هزینه به دست آید؟ «فقُتل من قُتل و سُبی من سُبی و اُقصی من اُقصی». گاه رشته نبوت و امامت و دیانت به مو رسید اما هرگز پاره نشد؛ که این مشیت‌ الهی و پاداش شکیبایی خالصانه پیامبر و اهل بیت و یاران پاکباخته ایشان بود.

درست است که انواع اسلام تقلبی - از اسلام اموی و ابوسفیانی تا اسلام عباسیان و اسلام سلفی و وهابی و بهایی و حجتیه و اسلام رفورمیست لوتری و اسلام آمریکایی و انگلیسی - ساخته شد تا مسیر و مقصد دینداری گم شود اما اسلام ناب دارای ویژگی‌های بارزی در حوزه جاذبه‌ها و دافعه‌‌هاست که نمی‌گذارد فروغ هدایت به خاموشی بگراید یا بیراهه جای راه بنشیند. پیامبر اعظم(ص) رحمهًْ للعالمین و مهربان‌ترین مردمان بود اما اسلام  او اسلام تسلیم و کرنش در برابر طاغوت‌ها و مستکبران و فسادانگیزان نبود. این تعبیر شریف ورسا درباره پیامبر(ص) از امیرمومنان علیه‌السلام است که «طبیب دوارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و أحمی مواسمه. (پیامبر) طبیبی بود که برای درد دردمندان گرداگرد آبادی‌ها می‌گشت؛ مرهم‌هایی می‌بست چه محکم و داغ‌هایی می‌گذاشت چه سوزان»  (خطبه 108 نهج‌البلاغه). این‌گونه نبود که پیامبر فقط اهل مرهم نهادن و تسکین دادن باشد که اگر چنین بود طاغوت‌ها و مستکبران علیه او نمی‌شوریدند و انواع عداوت‌ها را از ترور شخصیت و ترور فیزیکی گرفته تا انزوای سیاسی و محاصره اقتصادی و هجوم نظامی علیه او و یارانش به کار نمی‌بستند. پیامبر(ص) مرد شجاع میدان مبارزه و جهاد بود تا آنجا که به تعبیر پهلوانی مانند امیرمومنان «کنّا اذا احمرّ البأس اتقینا برسول الله صلی‌الله علیه و آله فلم یکن احد منّا اقرب الی العدوّ منه. هنگامی که آتش جنگ شعله‌ور و شرایط سخت می‌شد به پیامبر(ص) پناه می‌بردیم که هیچ یک از ما به دشمن نزدیک‌تر از او نبود» (کلمه قصار 260 نهج‌البلاغه).

در این مسیر روشن کافی است ببینیم ائمه کفر و نفاق نظیر ابوسفیان‌ها پس از رحلت پیامبر(ص) در کدام اردوگاه جمع شدند و علیه کدام اردوگاه شمشیر کشیدند. به راستی امثال ابوسفیان و معاویه و مروان و ولید و... با چه کسانی ائتلاف کردند و عناد و کینه‌توزی آنها متوجه کدام بزرگواران شد؟ چه کسانی اشرافیت طاغوتی را احیا کردند، سنت‌ها را میراندند و بدعت‌ها را برپا داشتند؟ می‌توان بررسی کرد که چرا زبیرها و طلحه‌ها و سعد ابی وقاص‌ها و ... نتوانستند با اهل بیت پیامبر(ص) کنار بیایند اما با معاویه و امویان کنار آمدند؟ آیا جز به این دلیل که پیامبر و اهل بیت او در عین نرم‌خویی و مهربانی بی‌نظیر، دارای دافعه‌های قدرتمند بر سر صیانت از احکام الهی و حقوق مردم بودند که همه امتیازخواهان و شهوت‌پرستان و جاه‌طلبان و مال‌پرستان را ناخوش می‌آمد؟! این پرسش‌ها، پرسش‌های زنده و کاملا به روز است.  امروز می‌توان پرسید چرا مستکبران عالم با یکدیگر می‌توانند کم یا زیاد کنار بیایند اما با جمهوری اسلامی ایران که پرچم رسالت پیامبر(ص) را برافراشته نمی‌توانند؟ چرا آل‌سعود و آل‌خلیفه و شبه مسلمان‌های لیبرال منطقه می‌توانند در نهان و آشکار با آمریکا و انگلیس و اسرائیل و وحشی‌ترین تروریست‌ها هم‌کاسه شوند اما با وفاداران به منطق پیامبر اعظم(ص) از پاکستان و افغانستان و ایران گرفته تا عراق و لبنان و سوریه و بحرین و یمن نمی‌توانند؟! چگونه است که ملت ایران را در مضیقه فشار و تحریم اقتصادی قرار می‌دهند اما طایفه‌ای ایرانی‌نما را تحت این عنوان که آنها رفورمیست - اصلاح‌‌طلب - هستند، آشکارا مورد حمایت قرار می‌دهند؟ چگونه است که بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین قساوت‌ها و شکنجه‌ها را علیه همه ملت‌ها مرتکب می‌شوند اما در ایران از متهمان خیانت‌ها و جنایت‌های بزرگ با قول و فعل جانبداری می‌کنند؟ آیا بی‌دلیل بود که یکی از سران فتنه، حرمت‌شکنان روز عاشورای 88 را مردمان خداجو نامید و متقابلا رئیس دولت استکباری آمریکا درباره همین چهره منافق اعلام کرد که ایستادگی او برای آمریکا الهام‌بخش و ستایش‌برانگیز است؟!

هنر بزرگ پیامبراکرم(ص) و خاندان مکرم ایشان آن بود که از تهدیدها و رنج‌های مهیب، فرصت‌های بزرگ ساختند هر چند که خود در این راه با بیشترین آسیب‌ها و خون‌ دل‌ها مواجه شدند. برای پیامبر و علی علیهماالسلام آسان نبود که هزینه فرمان الهی مبنی بر «فاستقم کما اُمرت و من تاب معک» را با شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) و حسنین علیهماالسلام و ائمه هدی(ع) بدهند اما «صابراً محتسباً» استقامت ورزیدند و همه رنج‌ها را پای خدا نوشتند «تا آن هنگام که خداوند صداقت ما را دید و خواری و شکست را نصیب دشمنان ما کرد و پیروزی را بر ما فرستاد. حتی استقرّ الاسلام مُلقیاً جرانه... تا اینکه اسلام استقرار یافت و در جایگاه خود جاگیر شد» (خطبه 56 نهج‌البلاغه). مسیر پرپیچ و خمی است مسیر مدینه تا مرو که غریب الغرباء(ع) با دیده گریان شروع کرد و فرمود این سفر را بازگشتی نیست. اما صبر و احتساب است که روحیه و توشه و اراده و امید چنین سفر پر مرارتی را فراهم می‌کند. صبرت و احتسبت حتی اتاک الیقین. امام رضا علیه‌ آلاف التحیه و الثنا به حاصل‌خیزی و برکت سرزمین ایران در تقدیر الهی باورداشت که رنج این سفر غمبار را پذیرفت و با مأمون نیرنگ باز به قاعده رفتار خود او مواجه شد. بهترین مصلحت آن روز همین بود که امام به مرو عزیمت کند و در مسیر در میان جمعیت انبوهی که فقط 20 تا 25 هزارنفر از آنها قلم بر دست می‌نوشتند، حدیث شریف سلسلهًْ الذهب را از اجداد پاک خویش روایت کند که «کلمهًْ لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی». نفی همه معبودها و ایمان به الله، حصن حصین الهی است «اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها». ده‌ها هزار نفر شنیدند و سینه به سینه روایت کردند که امامت و ولایت تنها حصن‌حصین دینداری موحدانه است. یعنی اینکه تمسک به عروه ًْ‌ الوثقای الهی جز با کفر به طاغوت‌ها امکانپذیر نیست. مرزبندی از این پررنگ‌تر؟!

نهضتی که امام رضا علیه‌السلام در این حرکت تاریخی برانگیخت، سنگ بنای نهضتی الهی را در ایران گذاشت که امروز پرچم اسلام ناب محمدی(ص) را با عزت و اقتدار تمام در برابر همه اسلام‌های بدلی و ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌ها و طواغیت روزگار برافراشته است. این سرانجام دوراندیشی و غایت‌نگری در تراز اهل‌بیت(ع) و البته هنوز از نتایج سحر است، تا صبح دولت آن بزرگواران به مشیت الهی کی فرا برسد. کدام هنر بزرگ‌تر از این که هزار و 200 سال بعد و در بحبوحه فتنه‌انگیزی اضلاع اسلام آمریکایی در عراق و شام، بالغ بر 20 میلیون ارادتمند عارف و پاکباخته رهسپار زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می‌شوند. آیا چنین مردمانی از تهدید و محاصره و عقده‌گشایی دشمنان می‌هراسند؟ اگر روزگاری رشته دین به باریکی مو شد و نگسیخت، امروز به برکت پاکبازی مربیان بزرگ الهی، همین رشته صدها میلیون دل و جان بی‌قرار را مانند نخ تسبیح به هم رسانده است. اکنون شعله چراغ اسلام ناب پرفروغ‌تر از همیشه است؛ نشان به آن نشان که دشمنی دشمنان از همیشه بیشتر و دوستی دوستان از همیشه استوارتر شده است. آیا برای صحت و اتقان حرکت نظام جمهوری اسلامی سندی محکم‌تر از این؟!
مسیر روشن است. راه همان است که امیرمومنان(ع) در خطبه 176 نهج‌البلاغه ترسیم کردند. «کار و اقدام! پس به نهایت و سرانجام برسانید! و استقامت و ایستادگی بورزید! سپس صبر و شکیبایی! و پرهیزگاری و تقوا! که برای شما نهایتی است و به آن سرانجام برسید. و  من برای شما پرچم هدایت هستم، پس با علم خود هدایت شوید... بر شما باد پرهیز از بی‌ثباتی و دگرگونی در اخلاق. زبان را یکی کنید... بر شما باد پرهیز از تلون و دم دمی مزاجی در دین خدا! همانا همدلی و اتحاد بر سر آنچه از حق اکراه دارید، بهتر است از جدایی و تفرقه به خاطر آنچه  از باطل می‌پسندید. و همانا خداوند سبحان به هیچ‌کس - از گذشتگان و آیندگان- به خاطر تفرقه‌ خیری عطا نکرد».
پربیننده ترین ها