نقشایران در پایاندادن به دوران ابرقدرتیآمریکا
آندراس کرگ در یادداشتی مینویسد: تنش زدایی با ایران به اوباما اجازه می دهد تا به استفاده نتانیاهو از گزینه نظامی علیه تهران، پایان دهد. ایالات متحده در حالی که متعهد به تامین امنیت اسرائیل است، موافق راه حل نظامی برای حل مسئله هسته ای ایران نیست.
اعلام اخیر پنتاگون مبنی بر حمله هوایی ایران علیه مواضع داعش در استان دیاله عراق به معنای تایید ضمنی افزایش حضور نظامی ایران در عراق توسط ایالات متحده است. هیچ عملیات نظامی ای در این سطح از دید رادارهای آمریکا پنهان نمی ماند. حتی اگر این حملات از قبل تایید و هماهنگ نشده باشد، عملیات هوایی و زمینی ایران علیه ابوبکر البغدادی، خلیفه خود خوانده داعش، این کشور را تبدیل به شریک ایالات متحده در مبارزه با بزرگترین دشمنش، یعنی بنیادگرایی اسلامی کرده است.
استراتژی ایالات متحده در قبال خاورمیانه در جریان بهار عربی توسط دو عنصر عدم مشارکت فعال و تردید تعریف می شود. مردم آمریکا با توجه به میراث عراق و افغانستان هیچ علاقه ای به درگیر شدن در عملیات نظامی طولانی مدت ندارند، به ویژه این که در واشنگتن این گونه تصور می شود که این موضوع نگرانی درجه یک منطقه ای نیست. علاوه بر خستگی از جنگ و تلفات آن، به نظر می رسد باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده علاقه ای ندارد تا در تاریخ نامش به عنوان کسی که سومین ماجراجویی ایالات متحده در خاورمیانه را آغاز کرد، ثبت شود.
اوباما به عنوان گروگان افکار عمومی آمریکا، در دوره دوم ریاست جمهوری اش به طور فزاینده ای همانند یک اردک لنگ است که مسیر حداقل مقاومت در خارج از کشور را انتخاب کرده است و به جای تصمیم گیری براساس ملاحظات استراتژیک بلند مدت، براساس رویکرد کنترل آسیب در کوتاه مدت تصمیم گیری می کند. ایالات متحده در لیبی، سوریه و عراق عقب نشست و از شرکای منطقه ای برای انجام جنگ نیابتی حمایت کرد. هر گونه عدم استفاده از نیروی زمینی ثابت می کند که ایالات متحده نمی خواهد بار دیگر برای مقابله با تهدیدی در خاورمیانه از نیروی نظامی استفاده کند.
ایالات متحده در سوریه مشکلی به نام بشار اسد را انکار کرد. در عراق چشمش را به روی سیاست های نوری مالکی بست. در لیبی اجازه داد که کشور به سوی ناآرامی برود. بدون یک استراتژی پیشگیرانه پایدار در خاورمیانه، سیاست آمریکا نسبت به منطقه، اغلب در واکنش سریع به حوادث نبوده است. در نتیجه ایالات متحده امروز با منطقه ای روبه رو است که وضعیت کشورهای لیبی، سوریه و عراق در آن آشفته است. خلاء عمیق و آشفته ی اجتماعی و سیاسی را بازیگران غیر دولتی فراملی که با استفاده از آگهی های سیاه رنگ جهادی عضو جمع می کنند، پر کرده اند.
پخش تصاویر وحشیانه ی قطع سر شهروندان ایالات متحده در مقابل دیدگان افکار عمومی جهان، منجر به شوکه شدن مردم آمریکا شده است. پس از سال ها عدم مشارکت و به بطالت گذراندن، اوباما در حال حاضر مجبور به انجام کاری در سوریه و عراق است. همکاری خوب با تهران حتی اگر به صورت غیر مستقیم باشد، به ایالات متحده این اجازه را می دهد تا به شرکای عربش در خلیج فارس فشار بیاورد تا اقدامی علیه بنیادگرایی اسلامی در منطقه انجام دهند.
در همان زمانی که ایالات متحده خواستار ایجاد شورای همکاری برای تعهد کشورهای عرب خلیج فارس برای بررسی گزینه نیروی زمینی است، قادر یا مایل به استفاده از نیروی زمینی نیست. فراموش نکنید تنش زدایی با ایران به اوباما اجازه می دهد تا به استفاده نتانیاهو از گزینه نظامی علیه تهران پایان دهد. ایالات متحده در حالی که متعهد به تامین امنیت اسرائیل است، موافق راه حل نظامی برای حل مسئله هسته ای ایران نیست. ایجاد روابط حسنه با ایران در میدان نبرد حساس ترین نقطه منطقه، موقعیت آمریکا در خاورمیانه را بیشتر تضعیف می کند.
به غیر از دست دادن قلوب و اذهان منطقه، به اعتبار آمریکا به عنوان ابرقدرت تا زمانی که به استفاده سیاسی از آن تمایلی نداشته باشد، به دیده شک و تردید نگاه می شود. بدون اراده آمریکا برای داشتن یک رویکرد مبتنی بر استراتژی بلندمدت برای مقابله با علل و ریشه های اجتماعی و سیاسی تحولات منطقه ای، بازیگران منطقه ای از جمله اسد، استراتژی خود را به پیش خواهند برد. در نتیجه رویارویی منطقه ای در امتداد گسل های فرقه ای و ایدئولوژیکی تشدید خواهد شد، رویارویی که ایالات متحده صرفاً ناظر آن خواهد بود.
منبع: دیپلماسی ایرانی
گزارش خطا
آخرین اخبار