به بهانه حرف های دکتر اباذری درباره مرتضی پاشایی
این روزها تب گفته های دکتر یوسف اباذری داغ است. همه از او و ادبیات غیر متعارفش درباره پدیده مرتضی پاشایی می گویند. دوباره دوگانه ای شکل گرفته برای به هم تاختن . حلقه حامیان استاد و موج خونخواهان مرتضی پاشایی.
فارغ از این فضای دو قطبی و حرف های تندی که رد و بدل می شود ، آنچه دکتر اباذری به آن می پردازد سرزنش رفتاری توده وار است. رفتاری توده وار از سوی دولت و ملت برای جذب همدیگر دو گروهی که از هم می ترسند و برای این ترس همنوا شده اند. آنچه ایشان در مذمت این رفتار جو زده مردمی میلیونی می گوید و برایش از کوره در می رود شاید همانی است که این روزها برای پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی به «چرا» بزرگی بدل شده. اینکه چگونه جوانی ناشناس در چند ماه به ستاره بدل می شود و توده ها را اینچنین غرق در خود می کند. دکتر اباذری این رفتار را خیلی ساده نسبت می دهد . او این پدیده را در مکانیسمی ساده خلاصه می کند ؛ دولت اعتدال می خواهد سر مردم به جای سیاست ، گرم بازی های سخیفی چون ستارگان کاغذی موسیقی یا ورزش باشد. شاید جمله ای شبیه به آنچه پیشتر محمد دادکان درباره فوتبال گفته بود: سرگرم این قرمز و آبی بی محتوای تان کرده اند که کسی نگوید گوشت کیلویی چند!
اما آیا آن طور که این استاد جامعه شناسی گفته دولت یا حتی حاکمیت در این ستاره سازی سهمی داشته؟ شاید سر جمع تمام اخبار رسمی درباره چهره ای چون مرتضی پاشایی تا قبل از مرگ او کمتر از 30 دقیقه باشد و بازتاب اولیه این اتفاق برای دستگاه های امنیتی آنچنان دور از باور بود که برای ساعاتی به شوک فرو رفته بودند. نمی دانستند باید برخورد قهری داشته باشند یا بی عکس العمل ، تنها شاهد جمعیتی باشند که رفتاری خارج از انتظار به نمایش گذاشته بودند. آنها نقش شان در این حادثه همان قدر بود که در اپیدمی شهرت دی جی فسنقری ، هپی ، کمپین آزادی های یواشکی ، شوخی با فامیلی ها و ... داشتند، یعنی چیزی به اندازه صفر و تازه در بهترین حالت بعد از وقوع حادثه به صرافت افتادند تا از قافله عقب نباشند. اتفاقاتی که در فضایی دور از اختیار حاکمیت داغ می شود و بعد فروکش می کند. فضایی که سبب شده تا بسیاری از دستگاه های امنیتی کشور به دلیل غیر قابل کنترل بودن واکنش های هیجانی هدایت شده از فضای مجازی ، خواهان اعمال فیلترینگ بر این تکنولوژی های جدید باشند. اخبار و امواجی که ناگهان گر می گیرند و یکی از از اوج گمنامی ستاره ای ملی می کنند یا توفانی خبری به راه می اندازند. درست مثل همین فایل سخنان دکتر اباذری که حالا بحث داغ محافل مجازی است. اتفاقاتی که اصلا باب میل دولت نیستند.
اما آنچه دکتر اباذری درباره خواست دولت برای دور کردن مردم از سیاست گفته، اگر سیاستی از سوی دولت روحانی باشد و اگر آن طور که ادعا شده به حقیقت پیوسته باشد ، خوب است یا بد؟
سالهاست روشنفکران از جامعه توده وار ایران می نالند. از اینکه در هیچ یک از کشورهای پیشرفته دنیا مردم عامی این قدر از همه چیز نمی دانند و در تاکسی های شان از بحث انرژی هسته ای تا گونتانامو ، قیمت نان ، آلودگی هوا ، فرستادن انسان به فضا و مذاکرات پشت درهای بسته ظریف و اشتون سخن نمی گویند. در کشورهای جهان اولی مردم این قدر نمی دانند و این قدر سیاست زده نیستند. سرشان به کارشان گرم است و همیشه قشر تخبه و اندیشمند جامعه ایرانی از این نوع رفتار توده عام مردم نالان است.اینکه جامعه نیازی به این سطح از سیاستزدگی ندارد . این بار اما یک اندیشمند توده ها و دولت مرکزی را مورد نکوهش قرار می دهد چون به زعم او دست در دست هم به سمت سیاست گریزی فرار کرده اند. این بار متهمند به سخیف گرایی . که چرا سیاست زده نیستند ، موتزارت گوش نمی کنند ، ورزش مورد علاقه شان شطرنج نیست و احتمالا چرا نوشته های سارتر یا میشل فوکو را از بر نیستند.
اگرچه آنچه رخ داده نه سیاست گریزی است و نه دولت توانی برای هدایتش داشته اما اگر روزی دولت می توانست مردم را به سویی ببرد که مثلا مردم ژاپن یا چین انجام می دهند آیا اتفاق بدی افتاده است؟ آیا نامش سخیف گرایی است اگر همه فکر و ذکر مردم جای انجام کارهای روزمره شان ، بحث و جدل های الکی سیاسی نباشد؟ اگر مردم آمریکا برای مرگ مایکل جکسون یا الویس آنچنان هیجان زده می شوند کار سخیفی انجام داده اند که اگر در ایران این اتفاق افتاد ، نامش را بگذاریم تلاشی دولتی برای انحراف ملت از دانش سیاسی؟
خواسته و ناخواسته این بار این خود مردم هستند که هیجان شان را شکل داده اند و آگاهانه جو زده شده اند. شاید این کارکرد رسانه های جدید در شکل دادن هیجانات مردمی دارد حقیقتی را بازگو می کند ، اینکه مردم نیاز دارند به داشتن ستاره و ما ، همه ما از رسانه ها ، دولت و جامعه نخبه ستاره سازی را حرام کردیم برای ملت. این سرکوبگری حالا به شکل دیگری فوران می کند و به انتخاب مردم ستاره سازی می کند، یکبار با دی جی فسنقری ، بار دیگر پاشایی و ...
فارغ از این فضای دو قطبی و حرف های تندی که رد و بدل می شود ، آنچه دکتر اباذری به آن می پردازد سرزنش رفتاری توده وار است. رفتاری توده وار از سوی دولت و ملت برای جذب همدیگر دو گروهی که از هم می ترسند و برای این ترس همنوا شده اند. آنچه ایشان در مذمت این رفتار جو زده مردمی میلیونی می گوید و برایش از کوره در می رود شاید همانی است که این روزها برای پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی به «چرا» بزرگی بدل شده. اینکه چگونه جوانی ناشناس در چند ماه به ستاره بدل می شود و توده ها را اینچنین غرق در خود می کند. دکتر اباذری این رفتار را خیلی ساده نسبت می دهد . او این پدیده را در مکانیسمی ساده خلاصه می کند ؛ دولت اعتدال می خواهد سر مردم به جای سیاست ، گرم بازی های سخیفی چون ستارگان کاغذی موسیقی یا ورزش باشد. شاید جمله ای شبیه به آنچه پیشتر محمد دادکان درباره فوتبال گفته بود: سرگرم این قرمز و آبی بی محتوای تان کرده اند که کسی نگوید گوشت کیلویی چند!
اما آیا آن طور که این استاد جامعه شناسی گفته دولت یا حتی حاکمیت در این ستاره سازی سهمی داشته؟ شاید سر جمع تمام اخبار رسمی درباره چهره ای چون مرتضی پاشایی تا قبل از مرگ او کمتر از 30 دقیقه باشد و بازتاب اولیه این اتفاق برای دستگاه های امنیتی آنچنان دور از باور بود که برای ساعاتی به شوک فرو رفته بودند. نمی دانستند باید برخورد قهری داشته باشند یا بی عکس العمل ، تنها شاهد جمعیتی باشند که رفتاری خارج از انتظار به نمایش گذاشته بودند. آنها نقش شان در این حادثه همان قدر بود که در اپیدمی شهرت دی جی فسنقری ، هپی ، کمپین آزادی های یواشکی ، شوخی با فامیلی ها و ... داشتند، یعنی چیزی به اندازه صفر و تازه در بهترین حالت بعد از وقوع حادثه به صرافت افتادند تا از قافله عقب نباشند. اتفاقاتی که در فضایی دور از اختیار حاکمیت داغ می شود و بعد فروکش می کند. فضایی که سبب شده تا بسیاری از دستگاه های امنیتی کشور به دلیل غیر قابل کنترل بودن واکنش های هیجانی هدایت شده از فضای مجازی ، خواهان اعمال فیلترینگ بر این تکنولوژی های جدید باشند. اخبار و امواجی که ناگهان گر می گیرند و یکی از از اوج گمنامی ستاره ای ملی می کنند یا توفانی خبری به راه می اندازند. درست مثل همین فایل سخنان دکتر اباذری که حالا بحث داغ محافل مجازی است. اتفاقاتی که اصلا باب میل دولت نیستند.
اما آنچه دکتر اباذری درباره خواست دولت برای دور کردن مردم از سیاست گفته، اگر سیاستی از سوی دولت روحانی باشد و اگر آن طور که ادعا شده به حقیقت پیوسته باشد ، خوب است یا بد؟
سالهاست روشنفکران از جامعه توده وار ایران می نالند. از اینکه در هیچ یک از کشورهای پیشرفته دنیا مردم عامی این قدر از همه چیز نمی دانند و در تاکسی های شان از بحث انرژی هسته ای تا گونتانامو ، قیمت نان ، آلودگی هوا ، فرستادن انسان به فضا و مذاکرات پشت درهای بسته ظریف و اشتون سخن نمی گویند. در کشورهای جهان اولی مردم این قدر نمی دانند و این قدر سیاست زده نیستند. سرشان به کارشان گرم است و همیشه قشر تخبه و اندیشمند جامعه ایرانی از این نوع رفتار توده عام مردم نالان است.اینکه جامعه نیازی به این سطح از سیاستزدگی ندارد . این بار اما یک اندیشمند توده ها و دولت مرکزی را مورد نکوهش قرار می دهد چون به زعم او دست در دست هم به سمت سیاست گریزی فرار کرده اند. این بار متهمند به سخیف گرایی . که چرا سیاست زده نیستند ، موتزارت گوش نمی کنند ، ورزش مورد علاقه شان شطرنج نیست و احتمالا چرا نوشته های سارتر یا میشل فوکو را از بر نیستند.
اگرچه آنچه رخ داده نه سیاست گریزی است و نه دولت توانی برای هدایتش داشته اما اگر روزی دولت می توانست مردم را به سویی ببرد که مثلا مردم ژاپن یا چین انجام می دهند آیا اتفاق بدی افتاده است؟ آیا نامش سخیف گرایی است اگر همه فکر و ذکر مردم جای انجام کارهای روزمره شان ، بحث و جدل های الکی سیاسی نباشد؟ اگر مردم آمریکا برای مرگ مایکل جکسون یا الویس آنچنان هیجان زده می شوند کار سخیفی انجام داده اند که اگر در ایران این اتفاق افتاد ، نامش را بگذاریم تلاشی دولتی برای انحراف ملت از دانش سیاسی؟
خواسته و ناخواسته این بار این خود مردم هستند که هیجان شان را شکل داده اند و آگاهانه جو زده شده اند. شاید این کارکرد رسانه های جدید در شکل دادن هیجانات مردمی دارد حقیقتی را بازگو می کند ، اینکه مردم نیاز دارند به داشتن ستاره و ما ، همه ما از رسانه ها ، دولت و جامعه نخبه ستاره سازی را حرام کردیم برای ملت. این سرکوبگری حالا به شکل دیگری فوران می کند و به انتخاب مردم ستاره سازی می کند، یکبار با دی جی فسنقری ، بار دیگر پاشایی و ...
گزارش خطا
آخرین اخبار