اربعین؛ مدینه فاضلهای که رنگ حقیقت به خود گرفته است
اربعین نمایش بزرگی از خوبی هاست، نمایشگاه بزرگی از ارزش های انسانی. انگار در اربعین حسینی مسابقه خوب بودن برگزار می شود، بدی معنا ندارد و هرچه می بینی حسن است و زیبایی.
زینب و دو دختر 18 ساله و 15 ساله اش بعد از 48 ساعت پیمودن راه بدون کفش و دمپایی به کربلا رسیدند، باران چهارشنبه شب هم متوقفشان نکرد، شنیدند که با خمپاره به کربلا حمله کرده اند، باز هم ادامه دادند.
زینب،در مسیر سخت و دشوار پیاده روی به سوی کربلا از تمامی دغدغه هایش خالی شده، بغض فرو خورده اش را با فریاد خاموش و ندای 'لبیک یا حسین های' پر از احساس بیرون ریخته ، در طول راه واقعه عاشورای سال 61 هجری قمری را مرور کرده؛ 'واو به واو' و دردها و غم هایش را دور ریخته و حالا که روبه روی بارگاه سالار شیهدان ایستاده، حس می کند، سبک شده است.
شوهرش را گروههای تروریستی به گلوله بستند و خانه گرم رویاهایش را یکجا فرو ریختند. اکنون هم پسر 18 ساله اش در مناطق عملیاتی درحال جنگ با تروریست هاست و او این چند روز از او هم خبری ندارد.
چشمان پف کرده اش هم نشان می دهد که در طول راه خیلی گریه کرده و در جواب اینکه چرا این همه سختی به خود داده ای؟، می گوید: این آمدن یعنی بودن و ماندن ، یعنی کنار نکشیدن، یعنی مقاومت در برابر ظلم، همانکه حسین و زینب در روز عاشورا به ما آموختند و اربعین اوج این معناست.
در طول 15 روزی که در عراق به ایام زیارت اربعین معروف شده و سنت آن با جمعیت تشکیل دهنده اش، به بزرگترین تجمع مذهبی و انسانی تبدیل شده که در هیچ کجای جهان و در هیچ نقطه ای از تاریخ یافت نمی شود.
این جامعه حسینی است که در آن بدی، بدسیرتی، اهانت، ظلم و زورگویی معنا ندارد و در مقابل هر آنچه هست، ادب است و حکایت از مهر ، محبت، سبقت گرفتن برای خوبی کردن و تلاش برای برابر شدن دارد.
این 15 روز یک جامعه آرمانی است که از صدها کیلومتر دورتر از کربلا و در مسیر جاده ها شکل می گیرد و تا بین الحرمین امتداد می یابد و اقیانوس وار به اربعین ختم می شود.
در این جامعه درهای همه خانه ها باز است و ضریب اعتماد در نقطه اوج و شک و تردید در پایین ترین حد خود قرار دارد. غنی و فقیر معنی اش را از دست می دهد و هر کس تلاش می کند از این سفره پر از نعمت لقمه ای بردارد.
غرور و کبر نمی بینی و حتی اگر خواسته باشی بروز دهی، آنقدر کوچکی که در اقیانوس خوبی ها دیده نمی شوی و به حساب نمی آیی!
همزیستی و همبستگی در این جامعه 15 روزه، در اوج خود قرار دارد و مناسبات و تعاملات اجتماعی بازتعریف می شود و دلیل آن را هر کس می تواند به نوعی برداشت کند؛ مبارزه با نفس، مبارزه با منیت ، مبارزه با خودستایی و مبارزه با غرور و کبر و از همین جا فاصله طبقاتی کم می شود و به حداقل می رسد و اثرات رسوب کرده آن در جان و روح آدمیانش تا سال بعد می ماند و در خوب ماندن کمکش می کند و یا حداقل می تواند اینگونه باشد.
آدم های این جامعه یا زینب است که طی طریق می کند، یا ام فاطمه است که 15 روز برای صدها نفر آشپزخانه اش را برقرار می کند و بی وقفه در تقلای خدمت کردن به زائران است و یا علاوی جاسم از بزرگان قبیله یمنی تبار 'الکروغولی' که موکبش را به هیچ قیمت رها نمی کند و با سن بالایش خود، پسر و نوه اش را نوکر زائر حسین می داند.
پیرمرد کربلایی می گوید این حس خوب و زیبا در اربعین شعله می کشد و راه و رسم زندگی می آموزد که اگر به آن عمل کنیم، جهان بهشت می شود، کما اینکه در همین 15 روز زیارت اربعین گوشه ای از آن در این سرزمین رنگ واقعیت به خود می گیرد.
دنیای اربعین حسینی، دنیای بی غل و غشی ، دنیای پر از مهر و عاطفه، دنیای خالی از کلک و حقه بازی و زورگویی است. این را ابو مصطفی التمیمی می گوید و باور دارد اربعین دنیایی است که حسین با فدا کردن جانش در روز عاشورا برای جهانیان ایجاد کرده است؛ نمونه دنیایی که دیگر نتوان گفت، ساختن جهانی پر از زیبایی ها فقط یک رویاست.
عاشورای حسین(ع) کار خودش را در عراق کرده است، به طوری که عراقی ها، حالا برای اربعین سال آینده و سال های آینده صاحب دغدغه شده و به دنبال راه هایی هستند که از این چند روزه محصولی از خوبی هایشان برداشت کنند و در خوبی کردن به رقابت بپردازند.
'ابو یاسر' یکی از اهالی شهرک صدر بغداد که با حقوق کارمندی اش هنوز نتوانسته یک خانه در بغداد بخرد، سهم الارث پدری اش را برده کربلا تکه ای زمین خریداری کرده و خانه ای ساخته تا در مسیر زائران حسینی اربعین قرار داشته باشد و در حقیقت تنها امیدش به آینده را وقف اربعین کرده است.
زینب هم در اربعین با تحمل شداید و سختی های راه ایستاده و می گوید تا آخر و تا لحظه ای که جان دربدن دارد، می ایستد، چرا که در پیاده روی تمرین خسته نشدن و مقاومت کردن است ، قرار نیست در برابر ظلم و جور تکفیری ها کوتاه بیاید.
منبع: ایرنا
گزارش خطا
آخرین اخبار