چرخش مسکو به سوی شرق

کد خبر: ۳۶۴۹۳
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۸
تلاش مسکو برای بازتعریف روابط خود با شرق پس از ناکامی های دو دهه اخیر کرملین برای بهسازی مناسبات با غرب موجب شده است که تحلیلگران مسایل سیاسی از چرخش روسیه به سوی آسیا سخن بگویند.

در شرایطی که پس از فروپاشی دیوار آهنین در ابتدای دهه 1990 میلادی و سرکار آمدن بوریس یلتسین غربگرا در فدراسیون روسیه انتظار می رفت سنگ بنای ساختار جدیدی در مناسبات مسکو با جهان غرب پی ریزی شود، تحولات دو دهه اخیر نشان داد که خاکستر آتش جنگ سرد در روابط دو طرف همچنان پابرجاست. 

تلاش برای برپایی انقلاب های رنگی در جمهوری های اوکراین، گرجستان و قرقیزستان در سال های نخست هزاره سوم، نماد پابرجایی کینه جنگ سرد در نزد بلوک غرب بود، هر چند که روسیه تحت ریاست جمهوری پوتین با اقتدار تمام همه بافته های غرب در این خصوص را پنبه کرد. 

برآیند اتفاقات یک دهه نخست پس از فروپاشی شوروی سابق و ناامیدی غرب از همراه کردن مسکو با نظم نوین جهانی مورد نظر خود پس از روی کار آمدن پوتین در روزهای نخست هزاره سوم، موج جدیدی از رویارویی دو طرف در سطوح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی را باعث شد که بحران جاری اوکراین نمود عینی آن در مقطع کنونی است. 

کارشناسان مسایل سیاسی با اشاره به تشدید تنش در روابط روسیه و غرب می گویند تصمیم سازان روس با پشت سر گذاشتن دو دهه تجربه احتمالا به این نتیجه رسیده اند که هر گونه تلاش برای بهسازی مناسبات با میراث داران بلوک غرب محکوم به شکست است و برای جبران این مشکل باید نگاه تازه ای به مناسبات خود با شرق بویژه کشورهای منطقه آسیا- اقیانوسیه داشته باشند. 

به سخن دیگر چرخش به سوی آسیا، گزینه ای نیست که روسیه بخواهد از آن استفاده یا چشم پوشی کند، بلکه توجه به آن یک الزام برای مسکو محسوب می شود. 

تیموفی برداچف رییس مرکز مطالعات بین المللی و اروپایی مدرسه عالی اقتصاد مسکو می گوید: این چرخش باید در برگیرنده بازتوزیع سریع روابط و روندهای اقتصادی و تجاری و تماس های مردمی به نفع کشورهای شرق، جنوب و جنوب شرق آسیا باشد. 

وی اضافه می کند: این تلاش ها باید به نقش جدید روسیه در جهان متناسب با نیازهای توسعه داخلی و الزامات جهان خارج منتج شود. می توان انتظار داشت که تغییر بنیادین در این ارتباط در آگاهی عمومی روسیه رخ دهد: این چرخش بتدریج در میان تغییرات تدریجی کلیت پارادایم توسعه آسیا در حال وقوع است. 

ناظران آگاه در تبیین چرایی چرخش روسیه به سوی شرق با اولویت آسیا-اقیانوسیه می گویند برخی از کشورهای این منطقه مانند چین و مالزی پیش از این شروع به تغییر کرده اند و برخی دیگر- اکثریت کشورهای عضو آ سه آن- در مرحله گذار از مدل 'آسیا به عنوان کارخانه تولیدی جهان' به مدل 'آسیا در مقام غول بازار' هستند. 

از این منظر کشورهای این منطقه راهبردی، رشد تجارت محلی و فرامنطقه ای سریعی را تجربه می کنند، شهرها رو به گسترش هستند و شمار مصرف کنندگان شهری رو به افزایش است. 

از سوی دیگر بقایای استثمار نیروهای مولد آسیا در حال محو شدن است، ضمن اینکه کشورهای آسیایی خود نیز در حال حرکت به سمت تولید و سرمایه گذاری در آفریقا و آمریکای لاتین هستند. 

از نقطه نظر تصمیم سازان روس، توسعه آسیا در شکل کنونی آن می تواند قدرت نظارتی غرب و حق انحصاری آن در تایید کیفیت خدمات و کالا را به چالش بکشد. 

بر این مبنا چرخش روسیه به شرق و تعمیق کیفی روابط سیاسی و این اواخر مناسبات اقتصادی و تجاری با کشورهای آسیایی به یکی از مهم ترین اجزای راهبرد ملی این کشور تبدیل شده است. 

با توجه به اینکه مرکز ثقل اقتصاد و سیاست جهانی به طور ملموسی در حال تغییر به سمت آسیا-اقیانوسیه است، توانمندی عظیمی برای همکاری با کشورهای آسیایی در راستای اجرایی شدن 'پروژه ملی روسیه در قرن 21' در قالب توسعه سیبری و شرق دور در حال ظهور و بروز است. 

گفته می شود در سال های آینده چند شاخص مهم در شکل گیری و اجرای راهبرد روسیه در آسیا نقش حیاتی خواهد داشت. 

نخست اینکه برای اولین بار از اواخر دهه 1980 میلادی در زمینه مقاصد روسیه و غرب به ویژه آمریکا و کیفیت اجرایی شدن آنها وضوح نسبی حاصل شده است. دو طرف وارد 'جنگ سرد ' تازه ای که انتظار می رود طولانی باشد، شده اند. روسیه و غرب در چند سال آینده به دنبال 'قطع ریشه حساس' و 'پر کردن شکاف موجود' در ابعاد منطقه ای (اوراسیا) و تا حدودی جهانی خواهند بود. 

بر این اساس در پنج تا 10 سال آینده فارغ از اینکه کدام حزب سیاسی در آمریکا بر سرکار بیاید، واشنگتن به سیاست رویارویی با روسیه و تلاش برای محدود کردن آن به هر شکل ممکن ادامه خواهد داد. 

یوگنی کانایف استاد دانشگاه پژوهش های ملی روسیه معتقد است: به طور سنتی، سیاست آمریکا در قبال روسیه را می توان میدان مبارزه بین آنچه 'راهبرد کیسینجری' و 'استراتژی برژینسکی' نامیده می شود، تلقی کرد. 

وی می گوید: 'راهبرد کیسینجری' بر این اساس استوار است که روابط روسیه و آمریکا پس از برافتادن بنیان های ایدئولوژیکی رویارویی بین شرق و غرب در سال 1991 میلادی، بتدریج باید به سمت احیا از لحاظ ارزش ها و سطوح اقتصادی و نظارتی گذر کند، هر چند که این مسیر عاری از برخوردها نخواهد بود. 

کانایف تشریح می کند: این در حالی است که 'راهبرد برژینسکی' به دنبال فشار بر روسیه، محاصره آن توسط آمریکا و متحدان اش و در نهایت خلع سلاح و قطعه قطعه کردن روسیه است. 

به باور کانایف، طرفداران این راهبرد اواخر سال 2013 میلادی بر فضای سیاسی آمریکا غالب شدند و به همین دلیل واشنگتن 'جنگ سرد' جدیدی را علیه مسکو آغاز کرد. این تصمیم از نظر راهبردی غلط، نه تنها آمریکا را پیروز نخواهد کرد، بلکه در راستای تضعیف آن خواهد بود. 

وی یادآور می شود: اجماع علیه روسیه به عنوان برآیند واکنش نخبگان آمریکایی به تحولات اوکراین، در آینده نزدیک تغییر نخواهد کرد و انتظار می رود که کاخ سفید به تحریک بحران های سیاسی و حتی نظامی و نیز مداخله در حوزه های منافع روسیه ادامه دهد. 

در این شرایط روسیه برای افزایش اعتماد به نفس خود و نیز کاهش آسیب پذیری در مقابل این گونه تحرکات تهاجمی به چرخش به سمت شرق نیاز دارد. روسیه شانس اندکی برای بهبود روابط خود با اتحادیه اروپا دارد، هر چند جلوگیری از تخریب روابط اقتصادی و تجاری با بروکسل ممکن است. 

البته گفته می شود اتحادیه اروپا همزمان به محدود کردن فرصت های پیش روی روسیه در صحنه بین المللی و دسترسی آن به تازه ترین فناوری ها و ابداعات ادامه خواهد داد. 

بدیهی است تمرکز اصلی روس ها در پیشبرد سیاست چرخش به شرق به عنوان جایگزین توسعه مناسبات با غرب در یک جو بی اعتمادی، بر سیر تحولات در روابط چین و آمریکاست. 

از دید تحلیلگران روس تخریب راهبردی روابط سیاسی در مقطع کنونی و احتمالا اقتصادی چین و آمریکا در آینده اجتناب ناپذیر است. 

بروز این وضعیت به رقابت در عرصه امنیت بین المللی و ظهور طرح های همگرایی جایگزین متقابل منحصربفرد با پیامدهای منفی برای صلح و ثبات در منطقه آسیا- اقیانوسیه منجر خواهد شد. 

به عبارت دیگر با وجود ادامه وابستگی متقابل بین آمریکا و چین به عنوان دستاورد دوران طلایی روابط واشنگتن و پکن در فاصله سال های 1971 تا 1989 میلادی و تماس های گسترده تجاری، علمی و آموزشی دو جانبه، دو کشور به دشواری بر بی اعتمادی روزافزون حاکم بر مناسبات دو جانبه غلبه خواهند کرد. 

از این منظر آمریکا در میان مدت به حمایت از منافع خود در منطقه آسیا-اقیانوسیه به شکل سنتی از طریق تقویت روابط با متحدان و امضای قراردادهای جدید در زمینه همکاری های نظامی متمایل است. 

بدیهی است در چنین شرایطی این کشورها برای بازی با برگ برنده اختلافات آمریکا و چین تلاش خواهند کرد؛ یک احتمال این است که ویتنام برای تقویت همکاری های نظامی و سیاسی با واشنگتن تحت فشار قرار گیرد، ضمن آنکه ژاپن با چراغ سبز آمریکا در مسیر نظامی گری گام برمی دارد. 

تصمیم سازان روس می گویند در این شرایط اگر چین نتواند محاصره راهبردی آمریکا و متحدان اش را بشکند، ناچار از تلاش برای یافتن راه های جایگزین خواهد بود تا به این ترتیب حداقل بتواند تاثیرات این محاصره را تلطیف کند و تعمیق روابط با روسیه بهترین گزینه پیش روی چینی هاست. 

عامل دیگر تهدید ثبات منطقه ای، فشار آمریکا و چین بر کشورهای کوچک و متوسط آسیا-اقیانوسیه است که آنها را ناگزیر از انتخاب یک متحد راهبردی می کند. 

این عوامل افزایش علاقه متقابل میان مسکو و پکن را گریزناپذیر و دو طرف را به جستجوی راه های سازش و گسترش حوزه های همکاری و اعتمادسازی هدایت می کند. این امر بیش از همه در زمینه همکاری های دو کشور در ارتباط با آسیای میانه، مغولستان و کره شمالی مصداق دارد. 

در این شرایط فرصت های جدیدی پیش روی مسکو و پکن برای بازسازی روابط دوجانبه در حوزه های تجارت و سرمایه گذاری ظهور می کند. 

با این نگاه بود که روسیه و چین در دو سال گذشته قراردادهای تجاری مهمی را در حوزه های صنعتی، نظامی و انرژی امضا کردند. 

امضای قرارداد 400 میلیارد دلاری صادرات گاز روسیه به چین در حاشیه نشست اخیر سران سازمان همکاری های شانگهای، گام مهمی در راستای تلاش مسکو برای تعمیق مناسبات خود با پکن در مقام یک شریک راهبردی ارزیابی می شود. 

همچنین موافقت اخیر مسکو با تامین موتور هواپیماهای جنگی چین نیز به رغم بحران چندساله میان دو کشور بر سر نقض حق مالکیت معنوی تسلیحات نظامی روسی از سوی چشم بادامی ها، گواه دیگری بر تلاش مسکو برای تسریع در پیشبرد سیاست چرخش به شرق پس از تشدید تنش در مناسبات مسکو با پایتخت های اروپایی و واشنگتن است. 

بدیهی است که روسیه برای توسعه مناسبات خود با کشورهای منطقه آسیا-اقیانوسیه نیاز شدید به توسعه مناطق کمتر توسعه یافته سیبری و شرق دور دارد و تمرکز اصلی 'طرح ملی روسیه در قرن 21' نیز بر این موضوع حیاتی است. 

هر چند ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه در نشست خبری سالیانه خود در هفته گذشته اعلام کرد که چرخش روسیه به شرق به سیاست ربط ندارد، بلکه به اوضاع اقتصاد جهانی مربوط است، اما تحلیلگران مسایل سیاسی ریشه های این راهبرد را تغییرات سریع در روابط بین المللی با رویکرد سیاسی می دانند. 

در واقع مسکو برای ایجاد توازن در معادله مناسبات خود با جهان شرق و غرب به عنوان اصل راهبردی کاهش فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا و متحدان اش بر انرژی تاکید دارد و مقام های روس برای جلب نظر کشورهای شرق آسیا از طریق انعقاد قراردادهای گازی تلاش می کنند. 

درنهایت می توان گفت که گام های روسیه در راستای عملیاتی کردن سیاست چرخش به شرق پس از تشدید تنش در مناسبات این کشور با غرب در سال جاری میلادی تسریع شده است و مقام های کرملین می کوشند با محقق کردن این راهبرد در سیاست خارجی تا حد زیادی از فشار محاصره سیاسی و اقتصادی غرب پیرامون خود بکاهند. 
منبع: ایرنا
نظر شما
پربیننده ترین ها