سيروس ناصري: تمديد مذاكرات دام نيست
«دور از ذهن است كه ما و امريكا به شرايط تقابل تمامعيار با يكديگر بازگرديم. ضمنا اگر به آن دوره نيز بازگرديم آقاي دكتر روحاني مرد آن ميدان هم هستند و اگر به شرايط تقابل برسد، امريكاييها ضرر خواهند كرد» شايد اين جمله، شاهبيت گفتههاي سيروس ناصري، عضو اسبق تيم مذاكرهكننده ايران در گفتوگو با «اعتماد» باشد. سفير سابق ايران در دفتر اروپايي سازمان ملل متحد در ژنو، سفير سابق ايران در سوييس و نماينده سابق ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي در وين تنها بخشي از سمتها و مسووليتهاي سيروس ناصري است. اين ديپلمات ارشد سابق كه از ابتداي پرونده هستهيي ايران مسووليت داشته است در گفتوگوي پيشرو به تشريح برهههاي حساس و روندهاي برنامه هستهيي در طول اين سالها ميپردازد. ناصري در خصوص اينكه چرا ايران نتوانست در مذاكراتي كه حدود ١٠ سال پيش با سه كشور اروپايي انجام ميداد، به نتيجه برسد، ميگويد: اين سه كشور نه اختيار و نه اقتدار كافي براي رسيدن به توافق جامع را نداشتند و مجموع، طرف اصلي دعوا در آن مذاكرات نبود. وي همچنين به ضرورت اجماع ملي در شرايط فعلي كشور در خصوص پرونده هستهيي تاكيد ميكند. ناصري درباره دور جديد مذكرات هستهيي ايران با ١+٥ نيز ميگويد كه تيم بسيار متبحر، قوي و توانا كه مسووليتش با محمدجواد ظريف است، توانسته مسيري را شروع كند كه امروز به تدريج آثار مثبتش معلوم ميشود و تلاشهايشان ميتواند منجر به توافق ارزشمند و عزتمندانهيي براي كشور شود. او درباره انتقاداتي كه به مذاكرات و توافق ميشود بيان ميكند كه توافق ژنو بسيار ماهرانه از سوي تيم مذاكرهكننده ما نسخهاش پيچيده شد و هم روحاني و هم ظريف مرد اين هستند و سينهشان پهن است. مشروح گفتوگوي تفصيلي «اعتماد» با سيروس ناصري در پي ميآيد:
شما چهار دوران را در روند پرونده هستهيي ترسيم كرديد. در دوران نخست كه شما نيز در آن حضور داشتيد، پايه و اساس برنامه هستهيي ريخته شد و تلاش در جهت عدم برخورد منفي با اين پرونده بود ولي در سالهاي پاياني آن دوران شاهد رفتار ديگر بوديم گويي بنبستي شكل گرفته بود. اين بنبست به چه دليلي بود؟ عهدشكني غربي يا روي كار آمدن دولت جديد؟
علت اصلي كه در آن زمان نتوانستيم به توافق برسيم اين بود كه سه كشور اروپايي طرف ما بودند و طرف اصلي دعوا، طرف ما نبود. اين سه كشور اختيار و اقتدار كافي را براي اينكه بتوانند وارد مذاكرات تمامعيار به خصوص درباره بحث اصلي پرونده يعني تداوم برنامه هستهيي كشور در زمينه غنيسازي بود بشوند، نداشتند و به همين دليل امكان رسيدن به توافق دشوار بود و اين نيز قابل پيشبيني بود. ما هيچوقت خوشبين يا سادهانديش نسبت به آن مذاكرات نبوديم. برداشتي كه دكتر روحاني درباره آن مذاكرات داشتند اين بود كه با اين سه كشور اروپايي احتمال توافق ٢٠ درصد است ولي با همين سه كشور مديريت صحنه بينالملل، تا زماني كه برنامه هستهييمان را تكميل بكنيم، امكانپذير است كه بود و شد. اين مساله، هدف اصلي ما بود. ممكن است كه تغيير دولت و كنار رفتن مجموعه گروهي كه مذاكرات را برعهده داشتند از جمله دكتر روحاني كه فرد شاخص و برجسته در پروندهيي بودند، اثر داشته باشد ولي اين مساله، بيشتر اثر حاشيهيي است. اساس داستان اين است كه حداقل در دو مقطع، انگليسيها كه رابط ما با طرف اصلي دعوا بودند، زمينههايي را نشان دادند كه امكان توافق بر مبناي ادامه برنامه هستهيي و غنيسازي ايران وجود داشت.
آيا پيامهايي از سوي امريكاييها به ايران داده شده بود؟
نشانههايي داده شده بود كه امكان توافق وجود دارد ولي بعد اطلاع پيدا كرديم پس از اينكه به واشنگتن رفتند با در بسته روبهرو شدند و نتوانستند مسير را به سمت يك توافق هدايت كنند.
شايد يكي از بدشانسيها نيز رياستجمهوري فردي مانند جرج بوش بود...
البته اين درست است ولي در يك مقطعي فكر ميكنم چون امريكا، پايش در عراق خيلي گير كرد، قرائني وجود داشت كه ميخواست با ايران صحبتي مستقيم و پنهاني كند تا به راهحلي برسد ولي امكان صحبت مستقيم در آن مقطع فراهم نبود.
لطفا در خصوص اين مقطع و آن نشانهها بيشتر توضيح دهيد.
ما به غير از مذاكرات رسمي، صحبتهاي خصوصي نيز با اين نمايندگان سه كشور داشتيم. من حداقل دو موردش را به طور خاص به ياد دارم كه وقتي با طرفهاي انگليسي صحبت ميشد مبناي يك توافق كه تداوم برنامه غنيسازي ما با تعاريف خاص بود، مطرح شد كه طرف مقابل گفت اينها قابل بررسي است. ما ميدانستيم كه وقتي آنها ميگفتند قابل بررسي است يعني اين موارد وراي اختيارات آنهاست و بايد به واشنگتن بروند ولي آنچه حاصل ميشد اين بود كه در واشنگتن نظر مساعدي براي تفاهم با ايران وجود نداشت. البته يك دليل ديگر اين بود كه فكر ميكنم امريكاييها خود در مذاكرات نبودند.
يعني امريكاييها خواهان اين بودند كه در مذاكرات باشند؟
به هرحال وقتي خودشان طرف اصلي دعوا بودند ولي در مذاكرات نبودند، طبعا مانعي براي رسيدن به توافق ايجاد ميكنند و فكر ميكنم خيلي مايل نبودند كه از طريق چند واسطه به توافق با ما برسند.
صحبتهاي رييسجمهور قبلي نيز اين نگاه بدبينانه را تشديد ميكرد.
من نميخواهم به گذشته برگرديم. بالاخره زماني شما به نقطه تقابل با طرف مقابل دعوا ميرسيد كه اين شرايط، اقتضائات خود را دارد و بنابراين صحبتها و رفتارهايي كه بيان و عمل ميشود در يك چارچوب طرفيني است. زماني نيز در حال حركت به سمت توافق است كه اظهارات و رفتارها متفاوت ميشود. در دوران آقاي احمدينژاد هم فرضا قرار بود در ژنو با امريكاييها به يك توافقي برسند كه به توافق نيز براي ارسال مواد غنيسازيشده به يك كشور ثالث نزديك شدند؛ نوع صحبتها، اظهاراتي بود كه از آنها بوي ديپلماسي و توافق ميآمد. در كل ميخواهم بيان كنم نوع كنش و اظهارات به شرايط مذاكرات و طرف مقابل بستگي داشت.
اما بسياري معتقدند كه در هفت، هشت سال گذشته، مذاكرات بيشتر مذاكره براي مذاكره بود تا مذاكره براي نيل به توافق.
من فكر ميكنم اين يك بيانصافي است. به هر حال آقاي جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي بودند و مجموعه شرايط را در نظر ميگرفتند و حتما براي مذاكرات طراحي و نظراتي داشتند. در آن دوران، برداشتي كه از صحبتهاي مقامات مذاكرهكننده ميشد، دو ديدگاه مطرح بود. در يك مقطعي بحثشان اين بود كه مجموعه مسائل و اختلافات به صحنه مذاكرات آورده شود يعني بر سر مسائلي چون بحثهاي منطقهيي، حقوق بشر، خلع سلاح كلي، تروريسم و. . . مذاكره و صحبت شود و بسته خيلي وسيعي پيشنهاد كردند و نتيجهگيريشان اين بود كه در بسته وسيع امكان رسيدن به توافق فراهم و امكانپذير است. من كاري به درست يا غلط بودن اين ديدگاه ندارم اما بالاخره اين طرح نيز يك نوع طراحي است. در مقاطع ديگري يعني در آنجايي كه مذاكرات آلماتي مطرح بود فكر ميكنم ديدگاهي كه در آن زمان مطرح بود، اين بود كه غنيسازي ٢٠ درصد تعليق شود و طرف مقابل نيز تحريمها بردارد و شرايط به حالت عادي برگردد. به هر دليل، آن طراحيها به نتيجه نرسيد و به شرايط جديدي رسيديم كه مذاكرات صرفا در خصوص مساله هستهيي است كه اين يك تفاوت عمده با مذاكرات سابق است و از سويي، همه موضوعات رشتههاي جزيياش مطرح شده و مورد بررسي قرار گرفته ولي اين راه ضمن پيچيدگي راه را براي رسيدن به توافق هموارتر كرده است.
شما اشاره كرديد يكي از طراحيها براي مذاكرات مطرح كردن يك بسته پيشنهادي وسيع بود كه در آن مذاكره در خصوص همه مباحث ميشد. به نظر شما امكان رسيدن به توافق در اين بسته وسيع كه به نظر زمانبر نيز ميرسد، وجود داشت؟
فكر ميكنم موضوع هستهيي به خصوص امروز كه در حال رفتن به سمت توافق است نيازمند اجماع ملي است. من احساس ميكنم به جاي اينكه به گذشته برگرديم و به كندوكاو شرايط آن دوران بپردازيم، همه كارشناسان با نظرات متفاوت بيايند با يكديگر همانديشي و بحث كنند. من شنيدهام اخيرا دكتر جليلي گفتهاند كه توافق ژنو، توافق ضعيفي بود. خيليها نيز ميگويند توافق ژنو قوي است. بنده معتقدم كه توافق ژنو، توافق بسيار خوبي بود و بسيار ماهرانه از سوي تيم مذاكرهكننده ما اين نسخه پيچيده شد. اي كاش به جاي اينكه هر كدام از ما حرفهايمان را جداگانه مطرح ميكرديم، صحنهيي فراهم ميشد كه نظرات مختلف امكان مطرح شدن داشتند و در آن مسير، امكان همافزايي به وجود ميآمد و نظرات به يكديگر نزديك ميشد تا اينكه نظرات حالت قطبي شدن به خود ميگرفت و طرفين براي دفاع از نظراتشان سنگربندي كنند.
يكي از اولين اقداماتي كه در دوران روحاني صورت گرفت، اين بود كه كار اجرايي پرونده هستهيي از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت امور خارجه منتقل كردند. فكر ميكنيد كه اين مساله چه معناها و پيامهايي داشت و نتايجي را به دنبال آورد؟
انتقال مسووليت پرونده هستهيي به وزارت امور خارجه و پذيرش آن از سوي دكتر ظريف كه يك ديپلمات زبده، تمامعيار و حرفهيي در اين صحنه هستند، قطعا پيامهاي مثبت چه در خارج و چه در داخل داشت. در مجموع اين بود كه زمينهها براي يك مذاكرات واقعي و جدي فراهم شده است. اما اين تغيير جايگاه يك دليل واقعي نيز داشت. طرفهاي مذاكره معمولا مسوولان عالي وزارت امور خارجه بودند و گهگاه مذاكرات در سطح وزرا تشكيل ميشد. در واقع طرف ايراني بود كه به جاي وزير امور خارجه، دبير شوراي عالي امنيت ملي حاضر ميشد. اگر يادتان باشد آقاي روحاني در زمان انتخابات بيان كردند كه يكي از مسائلي كه بايد در مذاكرات حل شود، اين است كه مذاكرات بايد به يك سطح درست و مناسب برسد، بنابراين يكي از دلايلي كه وزير امور خارجه مسوول مذاكرات شد اين وعده نيز بود كه با اين تغيير شكل، مذاكرات در سطح وزرا ميرسيد و مذاكرهكنندگان در سطحي برابر قرار ميگرفتند.
پس از قبول مسووليت مذاكرات از سوي دكتر ظريف شاهد بوديم كه با چند دور، توافق ژنو حاصل شد و اين مدت نيز حدود ١٠ دور مذاكره صورت گرفته است اما اين در مدت، هجمهها و حملات شديدي نيز به وزارت امور خارجه و شخص آقاي ظريف بوديم. فكر ميكنيد اين حملات و دلواپسيها چقدر ميتوانست در عدم رسيدن به توافق موثر باشد؟
در اينكه فضاي سياسي كشور مقداري فضاي تند و تا حدي آلوده است، ترديدي نيست كه دلايل متعددي دارد و شايد به خاطر نبود احزاب قدرتمند و ريشهدار و عدم ساختار حزبي در كشور است كه بحثها، جنجالي شوند تا مدون و منطقي. اما با اين حساب بايد بدانيم كه هم دكتر روحاني و هم دكتر ظريف مرد اين ميدانند و سينهشان پهن است. آنها اين وضعيت را يك بار تجربه كردند. در دوره اول مذاكرات، آقاي دكتر روحاني نميتوانست مسائلي را مطرح كند كه فرضا اگر ما يك بخش از كار را تعليق ميكنيم به اين دليل است كه به اهداف عملياتيمان رسيدهايم و از اين طريق، در حال پيش بردن بخشهاي ديگر هستيم. خيلي مسائل و صحبتها را طرفهاي مذاكرهكننده نميتوانند مطرح كنند چراكه خود در مذاكرات درگيرند. اگر شما صحبتهاي دكتر ظريف را تحليل كنيد، صحبتهايي بسيار پخته، جاافتاده، دقيق و روشن است چون به تمامي مسائل مذاكرات، اشراف كامل دارند و مذاكرات را با تيزبيني جلو ميبرند، اما دستشان بسته است چون مذاكرات در حال انجام است و ايشان نميتوانند خيلي از نكاتي را كه در ذهن و در طراحيهايشان است، بيان كنند و اين عدم بيان ممكن است سالها طول بكشد و به همين دليل صحنه براي طرفهاي مقابل كه قصد انتقاد با نيتهاي مختلف دارند، خالي ميماند چون اينها محدوديتي ندارند. بايد يادآوري كنم كه فصلالخطاب نهايي مقام معظم رهبري است كه در مقاطع حساس جايگاه و جهتگيري را مشخص ميكنند.
حدود ١٠ روز پيش بود كه دهمين دور مذاكرات هستهيي ميان ايران و ١+٥ برگزار شد. با اينكه به گفته مقامات مسوول بسياري از ديدگاهها به يكديگر نزديك شده بود و حتي دكتر عراقچي از ترسيم يك چشمانداز براي رسيدن به توافق صحبت كردند اما به هر حال در زمان ضربالاجل مقرر شده يعني ٢٤ نوامبر توافق نهايي حاصل نشد. فكر ميكنيد چه دلايلي موجب شد تا رسيدن به توافق نهايي به تاخير بيفتد؟
دليلي كه ضربالاجلهاي زماني گذاشته ميشود اين است كه يك پشتوانه ذهني در طرفين ايجاد كند كه به هر حال يك پاياني براي مذاكرات هست و آنان بايد مواضع نهاييشان را براي توافق در نقطه پاياني طرح كنند. اين ضربالاجلها براي مذاكرات هم مفيد و هم لازم است اما بايد دانست آنها كه وحي منزل نيستند و در يك كتيبه نوشته نشده بلكه قابل تجديد و احياست. مهم اين است كه از فرصتهاي زماني بهترين استفاده صورت گيرد و به خاطر عجله، يك توافق مبهم كه ذهنيت مذاكرهكنندگان در خصوص آن روشن نيست، چيزي منعقد نشود كه بعد در اجرا كار دشوار و مبهم شود. نظر شخصي من قبل از مذاكرات مسقط اين بود كه در آنجا نميتوان انتظار زيادي داشت و در وين نيز انتظار تمديد را بيشتر از رسيدن به توافق نهايي ميدانستم و علتش اين بود كه هر دو طرف منتظر حركت نهايي در دقايق ٩٠ و وقت اضافي بودند. آنچه من از مذاكرات وين برداشتم اين است كه طرف مقابل يعني امريكاييها متوجه شدند كه براي رسيدن به توافق بايد تعديل در مواضع داشته باشند و فكر ميكنم يك حركتهايي در اين مسير انجام دادند كه امكان رسيدن به توافق فراهم شد ولي از آنجايي كه اين مساله در وقتهاي اضافي رخ داد، امكان منعقد كردن يك توافق در آن فرصت كوتاه فراهم نشد.
فكر ميكنيد چقدر اين احتمال وجود دارد كه طرف امريكايي از گامهايي كه به قول شما در دقايق اضافي مذاكرات وين١٠ برداشت، عقبنشيني نكند و نظراتش هماني نشود كه در مسقط داشت.
اگر امريكا اين حركت رو به جلويي را كه شروع كرده با مجموعه شرايط داخلي و خارجياي كه دارد، بتواند مديريت كند و اين حركت رو به جلو را ادامه دهد، امكان رسيدن به تفاهم خيلي دشوار نيست و طول نخواهد كشيد و احتمال توافق را بالا ميبينم اما يك احتمال خيلي ضعيفتري نيز وجود دارد و آن، اين است كه اگر امريكاييها در مجموعه محاسباتشان ببينند كه به دليل مجموعه مسائل سياسي داخلي و خارجيشان امكان و توان سياسي لازم را براي رسيدن به توافق و تكميل مذاكرات را ندارند، در اين صورت ممكن است كه وضعيت دشوار بشود. لازم به ذكر است در اين صورت، براي ما مشكلي نيست. من ديدهام كه برخيها تحليل ميكنند كه اگر مذاكرات طولاني شود تمديد يك دام براي ما است؛ من واقعا نميدانم مبناي اين تحليل چيست؟ اتفاقا طرفي كه نبايد براي رسيدن به توافق عجله داشته باشد ايران است. طرف مقابل بايد حتما اين برداشت را داشته باشد كه ما نه نيازي براي رسيدن به توافق داريم و نه عجلهيي در انعقاد آن. در اين صورت است كه طرف مقابل انعطاف لازم را كه بايد نشان دهد، عرضه ميكند.
شما در صحبتهاي خود گفتيد ما نه نيازي به توافق داريم و نه عجلهيي براي رسيدن به آن. ميشود در اين باره بيشتر توضيح بدهيد. به هر حال برخي تحليلگران ميگويند ادامه كار آقاي روحاني به موفقيت در پرونده هستهيي گره خورده است.
اصلا اينطور نيست. خيلي دور از ذهن است كه ما به شرايط تقابل تمامعيار با يكديگر بازگرديم. ضمنا اگر به آن دوره نيز بازگرديم آقاي دكتر روحاني مرد آن ميدان هم هستند و فكر ميكنم امريكاييها نيز به اين مساله واقف هستند. در عين حال كه آقاي روحاني واقعا به دنبال رسيدن به توافقي عادلانه هستند ولي اگر به اين نتيجه برسند كه طرف مقابل به دنبال اين نيست با توجه به شناختي كه از آقاي دكتر روحاني دارم اگر به شرايط تقابل برسد، امريكاييها ضرر خواهند كرد ولي همانطور كه گفتم بازگشت به دوران تقابل تمامعيار بسيار كم و امكانپذير نيست و احتمال رسيدن به توافق بسيار بالاست ولي ميخواهم بگويم اگر مذاكرات به نتيجه نرسد و ادامه پيدا كند ما ضرر آنچناني نخواهيم كرد هرچند ممكن است سلسله سختيهايي براي كشور باشد ولي در مجموع با همين وضعيت، دولت توانسته يك شرايط نسبتا معتدلي را در كشور حاكم كند، ضمن اينكه برنامه غنيسازيمان جلو ميرود.
گفته ميشود ما در مذاكرات دو اختلاف عمده با طرف مقابل داريم. يكي در خصوص نحوه و حجم غنيسازي و ديگري، لغو تحريمهاست. فكر ميكنيد چقدر اراده براي حل اختلافات و نيل به توافق سياسي وجود دارد؟
فكر ميكنم بحثها روشن است. امريكاييها از برنامه هستهيي نگران هستند كه يا يك بهانه سياسي است يا هراس واقعي و برداشتشان اين است كه ايران امكان دارد در شرايطي تواناييهايش را به سمت تسليح هستهيي هدايت كند. . .
براي همين هم است كه عباراتي مانند گريز هستهيي را مطرح ميكنند.
بله و براي همين عبارات جديد مثل گريز را مطرح ميكنند كه بر اساس يك سلسله تعاريف فني به نظر بنده ابتدايي و متاسفانه به نظر آنها حسابشده در عدد و رقم را تبديل كردند كه اشتباه آنها در شروع مذاكرات است. همچنين ديدگاه غلطي در ساختار سياسي امريكا مطرح شده كه عدم توافق بهتر از توافق بد است و اين توافق بد را آنقدر گسترهاش را وسيع كردهاند كه دستشان را براي مذاكرات بستهاند و حالا كه به روزهاي نهايي رسيدهايم متوجه شدهاند كه اي كاش از روز اول آنقدر دايره ميدان مانورشان را تنگ نميكردند. پس آنها برنامه هستهيي را به عنوان يك معادله وحشت ميبينند، فارغ از اينكه برنامه هستهيي ما صلحآميز است. وقتي اين نگاه را در خصوص برنامه هستهيي دارند سعي ميكنند تحريمها را به عنوان يك عامل بازدارنده نگاه دارند و در مقابل آن، طبيعي است ما يك سلسله عواملي كه به عنوان اهرام وحشت ميبينند نگه خواهيم داشت كه در اين صورت رسيدن به توافق دشوارتر ميشود يا اگر به توافقي نيز برسيم آن توافق كاملا مثبت و سازنده نيست بلكه يك نوع صلح سرد و موقت است. به اين دلايل ممكن است كه تحريمها به يكباره لغو نشود هرچند گروه مذاكرهكننده ما كماكان به اين مساله اصرار دارد ولي اگر اين نيز نشد طرف ايراني يك سلسله اهرامها را در مقابل حفظ خواهد كرد تا روزي كه همه تحريمها لغو شود بنابراين مساله نميتواند بنبست كاملي ايجاد كند ولي مذاكرات را سختتر ميكند و توافق را از يك توافق اصيل به يك توافق صرفا بازدارنده مبدل ميسازد.
در اين گفتوگو بيشتر در خصوص امريكا بحث شد. نظر شما درباره عملكرد كشورهاي ديگر عضو ١+٥ چيست؟
من ترجيح ميدادم كه صرفا با طرف اصلي دعوا يعني امريكا مذاكره كنيم. حضور بقيه بيشتر مزاحم مذاكرات است تا اينكه فايدهيي براي مذاكرات داشته باشند. من بعيد ميدانم سه كشور اروپايي نقشي را ايفا كنند كه براي ما تاثير چنداني داشته باشد. اينكه آنها بتوانند در عرصه مذاكرات با ارايه پيشنهادات و طرحهاي مناسب كمكي در روند مذاكرات كنند، فكر نميكنم نقش مثبتي داشته باشند و حضورشان لزوما كمكي نميكند و شايد محدوديتي براي دو طرف دعوا باشد.
در خصوص روسيه و چين چطور؟
درباره روسيه و چين وضعيت پيچيدهتر است. اين دو كشور به هر حال از شرايط تحريم ما، هم از نظر مالي و هم از نظر سياسي منتفع ميشوند بنابراين يك وجه ديدگاه آنها اين است كه ادامه شرايط فعلي لزوما براي ما بد نيست ولي شايد احساس ميكنند با توجه به شناختي كه از ايران دارند، ميدانند ايران كشوري نيست كه به دنبال روابط گسترده با غرب و امريكا باشد بلكه به دنبال توازن در روابطش است و ببيند روابطمان با روسيه و چين، آنقدر عمق پيدا كرده است كه با يك راهحل نه تنها كاسته نميشود بلكه بتواند سلسله مانعي را نيز حل كند. لذا روسيه و چين در ميان اين دو تفكر در نوسان هستند و براي همين از آنها يك حالت خنثي ديده ميشود يا حالتي نوساني كه گاهي به روند مذاكرات كمك ميكنند و گاهي به نفع مذاكرات نيست. در مجموع اين پنج كشور كمكي به مذاكرات نميكنند و يادمان باشد كه توافق ژنو در عمان حاصل شد و وقتي به پنج كشور ديگر رسيد، مشكلات تازه شروع شد و بعد از آن نيز امكان مذاكره مستقيم با امريكا بدون حضور ديگران فراهم نشد. به هر حال اين يك واقعيت است كه حضور پنج كشور لزوما كمك نيست ولي يك ساختاري تشكيل شده و بايد با اين ساختار جلو رفت و با همه محدوديتها و كمكهاي احتمالي سعي كرد كه مذاكرات به نتيجه برسد.