عليزاده، سهم هيچ كس نيست/ نوشتار چند هنرمند از یک استاد و حرکت‌ ارزشمندش

کد خبر: ۳۵۰۴۳
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۷
حسين عليزاده ديروز طي نامه‌يي به روشني موضع خود را نسبت به اهداي نشان شواليه از سوي دولت فرانسه مطرح كرد و از دريافت اين نشان انصراف داد. او در نامه سرگشاده خود به دوران كودكي‌اش اشاره كرد. دوراني كه از كوچه‌پس كوچه‌هاي خيابان خيام آغاز شده و به هنرستان موسيقي و سپس دانشگاه تهران رسيده است. مسير هنري بس دشوار كه در طول ساليان جواني او و حتي سال‌هاي پس از آن تاريخ موسيقي ايران را به سمتي پيش برد كه امروز از او نامي شناخته شده و البته تاثيرگذار ساخته است. نامي كه امروز حسين عليزاده به آن بسنده مي‌كند و ديگر لزومي به افزودن عناوين مختلف، پيش و پس از آن، نمي‌بيند.

براي عليزاده افتخار واژه‌يي ا‌ست كه مردم به او هديه داده‌اند چنان كه در نامه‌اش هم به آن اشاره كرده: «همان‌طور كه ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار مي‌كنيم، مردم هنردوست جهان نيز به بزرگان ما افتخار مي‌كنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزيز و بزرگم بارها به اوج افتخار رسانده‌اند. افتخاري كه در بلنداي وجود و در دستان گرم‌شان بود.»

حسين عليزاده آهنگساز و نوازنده‌يي از تبار موسيقي ايراني كه هنوز برخي آن را «سنتي» يا «اصيل» مي‌نامندش از همان آغاز كارش نشان داد كه در زمين سنت قدم مي‌زند اما آگاه است از شكاف تاريخي سرزمين و خواست ملتش كه در جنبش مشروطه رخ داده است. او قرار نيست همچنان نقش تاريخي رودكي شاعر را بازي كند و با شعر و نواي چنگش امير و شاهي را از هرات به بخارا بازگرداند. حسين عليزاده در هوايي تنفس كرده كه نيما يوشيج شاعر، شعرش را از نظام سرسختانه عروض و قافيه بيرون كشيده و البته ابوالحسن صبا در آن مكتب نوين موسيقي ايراني را به اوج رسانده است. به همين علت اگر پاي عليزاده در زمين سنت بوده و هست سرش در هواي كشف فضاهاي جديد است براي موسيقي و هنري كه از سنت فرهنگ ايراني براي او به ارث مانده است.

نامه‌يي كه روز گذشته حسين عليزاده منتشر كرد بي‌شك مي‌تواند تحليل‌هاي بي‌شمار را از نظرگاه‌هاي متعدد برانگيزد. اما در اين هنگامه هياهو نبايد فراموش كنيم كه حسين عليزاده سهم شخص، گروه، دولت يا حكومتي نيست. او آگاهانه در زمين بازي خود، «موسيقي ايراني» باقي مانده و با نامه‌اش بر فرديت و اصالت هنري خود كه در بافتار (كانتكست) فرهنگي ايران تعريف مي‌شود و معنا مي‌يابد، صحه گذاشته است.  «حسين عليزاده» در جايگاه حقيقي و حقوقي‌اش مي‌تواند  انتخاب فردي خود را در مواجهه با يك پيشنهاد يا دست بالا يك تقدير داشته باشد! پس در درجه اول براي انتخاب يك «فرد» با هر حرفه يا هنري بايد ارزش و احترام قايل باشيم و واژه مردم را به نفع هيچ دسته و گروهي مصادره به مطلوب نكنيم و توجه داشته باشيم به اين نكته كه واژه «مردمي» كه در نامه عليزاده درج شده در شناسنامه فردي حسين عليزاده معنايي يك سر متفاوت از مردمي دارد كه رسانه‌ها و جناح‌هاي سياسي از آن ياد مي‌كنند. مردم مورد خطاب عليزاده، فارغ از هر دسته و جناح سياسي، فارغ از هر رنگ و نژادي، موسيقي او را شنيده‌اند، با آن دل دواني كرده‌اند و نغمه عشق و محبت و سپاس را از آن دريافته‌اند. چنان كه خودش هم در نامه‌اش اشاره مي‌كند: «چه زيباست نام ايران بر بال هنر، در پرواز از دياري به دياري و از مردمي به مردمي. اگر سياهي جنگ و كينه و نابرابري در دنياي قدرت حاكم است، نغمه‌هاي عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتي جاودانه نيز حاكم است.»

شايد كمي بي‌ربط به نظر بيايد و خلاف عرف حرفه‌يي، اما عليزاده با نام فرزندانش «صبا» و «نيما» نيز حسابش را با فرهنگ سرزمين و مردمش مشخص كرده و مي‌توان با انتخاب نام فرزندانش نيز پي به تبار و سلوك شخصي و درونيات او برد. حال بگذريم از اينكه او آهنگساز «ني‌نوا» است كه هم عرض تاريخ و زيست يك ملت حركت مي‌كند يا قطعه «تركمن» را ساخته و چنان نواخته كه وقتي به آن گوش فرا مي‌دهيم، فقط تنهايي مي‌ماند و «من»؛ همان واژه‌يي كه در زير متن نامه روز گذشته عليزاده آمده و او با نگارش اين نامه فارغ از هر رنگ تعلقي خواسته همان باشد، «من». نوازنده افسانه‌يي و ابدي «تركمن» و امثال آن و البته موسيقيداني كه در هر برهه تاريخي با كار هنري خود اعلام حضور كرده، در بطن جامعه با مردم همراه بوده و از آنها عشق گرفته و كار كرده است.

در ستايش يك انديشه/ هوشنگ كامكار

كاري است سخت كه درباره حسين عليزاده مطلبي جديد بنويسيم چون هر وقت از موسيقي ايران و تحولات آن صحبت مي‌شود نام حسين عليزاده در صدر قرار دارد زيرا كه اكثر ايرانيان و مردم ديگر كشورها با نام و آثارش آشنايي دارند و از محبوبيت ويژه‌يي برخوردار است. او از زمان نوجواني تا به حال بدون وقفه در كار موسيقي است و هنوز فعالانه در تكاپو، تدريس، انتشار آثار و كنسرت‌ها در ايران و خارج از كشور فعاليت مي‌كند. او در معرفي ايران و فرهنگ موسيقيايي ما تاثيرگذار واقعي بوده است. او شهرت خود را بدون تبليغات بي‌محتوا، فقط با كوشش و  فعاليت در پيشبرد فرهنگ و دانش موسيقايي ايران به دست آورده و هنوز فعالانه در انديشه ايجاد آثار جديد و برگزاري كنسرت‌ها در ايران و خارج است.

حسين عليزاده را از دوراني كه در هنرستان عالي موسيقي ملي درس مي‌خواندم مي‌شناسم كه جواني بسيار جدي در كار و سختكوش در يادگيري ساز تار و علم موسيقي بود. در دانشكده موسيقي هنرهاي زيبا هم چند سالي را با هم گذرانديم ولي بيشترين ارتباط من با او با ايجاد گروه‌هاي شيدا و عارف رقم خورد كه اولين كار‌هاي جدي او را كه همان «سواران دشت اميد» و «حصار» بود شنيدم. در اين آثار روح جست‌وجوگر و پوياي او در اركستراسيون، شيوه رنگ‌آميزي سازها و نحوه اجرايي، گردش ملودي‌ها وفرم جديدي نسبت به موسيقي سنتي نمايانگر شد. در همين اوان بود كه چهار مضراب زيباي ماهور او را براي اركستر به صورت كنسرتينو تنظيم كردم و خود او نوازندگي تار را به عهده داشت. پس از آن «راز نو» را شنيدم كه حاوي  نكاتي تازه و متفاوت نه تنها نسبت به آثار قبلي خود بلكه با آثار ديگر موسيقيدانان سنتي نيز تفاوت عميقي داشت. تركيب اصوات آوازي به صورت كنتر‌پوانتيك آزاد و بداهه‌خواني، جملات متفاوت از نظر ريتم و مدها به صورت نوعي بداهه در اركستر كه تدابيري جديد در موسيقي سنتي ايران به شمار مي‌روند در اين اثر احاطه دارد و به نوعي از پولي فوني دست يافته است.دراين اثر و برخي ديگر از آثار او بيشتر حركت افقي و  كنترپوانتيك (تركيب همزمان چند ملودي مختلف) ملودي‌ها اهميت دارند تا تسلسل عمودي آكوردكه به نظر من بهترين شيوه چند صدايي كردن موسيقي ايران همين تركيب همزمان ملودي‌هاست كه در خود نوعي پلي فوني ايجاد مي‌كند. همچنين حالت و ويژگي ملودي‌ها ومدهاي موسيقي را حفظ مي‌كند و مي‌توان فواصل و ربع پرده‌هاي موجود را نيز به راحتي به كار گرفت. به عبارتي هارموني حاصل تركيب ملودي‌هاي مختلف همزمان است نه تسلسل عمودي آكوردهاي اين تدبير مي‌تواند براي اكثر موسيقي‌هاي مشرق زمين به كار رود. 

يادم مي‌آيد كه در كانون چاووش بوديم او پارتيتور «ني‌نوا» را به من نشان داد كه به آن نگاهي بيندازم، با ورق زدن آن متوجه شدم كه چقدر انديشه‌هاي نو از نظر ريتم‌هاي پيچيده و  متنوع هارموني و به كارگيري تناليته ونيز توجه به زيبايي‌هاي ملودي در آن به كار رفته است. به اوتبريك گفتم و مدتي بعد كه ضبط آن به پايان رسيد مورد توجه همگان نيز قرار گرفت وامروز يكي از آثار ارزشمند و زيباي موسيقي ملي ايران به شمار مي‌آيد. «تركمن» اثري نو در زمينه تكنيك نوازندگي سه تار و نيز استفاده از حالات ملوديك، مد و ريتم‌هاي پيچيده موسيقي تركمن است و اثر «به تماشاي آب‌هاي سفيد» او را نيز مي‌توان نوعي موسيقي تلفيقي در تركيب فرهنگ‌هاي مختلف موسيقيايي به شمار آورد كه از نظر تركيبات ملوديك و سازبندي با ديگر آثار او متفاوت است و تجربه نو ديگري است. اثري كه كمتر شنيده شده

«آواي مهر» است كه زماني كه در آلمان اقامت داشت تا حدي تحت تاثير نوع هارموني و شيوه موسيقي مدرن اروپايي نوشته شده است و از نظر محتوا بازنگرشي به فاجعه زلزله شمال ايران دارد. او آثار زيبا و به ياد ماندني فراوان ديگري تصنيف كرده است كه موسيقي‌هاي فيلم جزو اينها هستند.

عليزاده در دوره‌هاي مشخصي آثار بسيار متفاوت خلق كرده كه هر كدام مختص همان شرايط و تاثيرات آن دوره است و هر يك در دوره‌هاي بعد تداوم نيافته‌اند. گاهي از خود سوال مي‌كنم و افسوس مي‌خورم كه چرا سبك كار«ني نوا» ادامه نيافت. در جواب به اين نتيجه مي‌رسم كه شايد به خاطر تنوع‌طلبي و نوجويي در سبك كار او باشد.

گذشته از خلق آثار زيبا و به يادماندني، او تكنيك تار و سه‌تار را پيشرفت داد و متدها و كتاب‌هاي آموزشي براي يادگيري آنها نوشت كه همگي بر اساس درك صحيح از فرهنگ موسيقي ايران نوشته شده‌اند و رديف‌هاي موسيقي سنتي را نيز انتشار داد كه به نظر من علاوه بر اين آثار مهم‌ترين و بزرگ‌ترين خدمت ديگر او به موسيقي ايران تعليم شاگردان زيادي است كه همگي راه و روش او را به صورت جدي دنبال كردند و امروز از جمله هنرمندان مطرح كشور به شمار مي‌آيند.

او تسلط كامل به رديف‌هاي موسيقي سنتي ايران دارد و براساس آنهاست كه تكنيك‌هاي جديد و قوي نه‌تنها در نوازندگي تار بلكه در آثارش به وجود آورد و شيوه كار او  كاملا با اكثر نوازندگان سنتي متفاوت است. عليزاده با ارايه انديشه‌هاي نو در آثارش به تدريج به شهرت رسيد و جزو آهنگسازاني است كه آثارش را به اسم خود او مي‌شناسند نه خواننده‌هاي مشهور و كوتاه سخن اينكه او نوازنده‌يي چيره‌دست، آهنگساز نوانديش، مولفي ارزشمند، مدرسي حرفه‌يي و دلسوز است كه در پيشرفت فرهنگ موسيقي ايران و تربيت هنرمندان جوان موثر بوده است.

شواليه اينجا كمي دير رسيده است/ كياوش صاحب نسق

هرجا كه هنر و باروري و اعتلاي آن اهميت دارد هميشه توجه دولتمردان و وزارت فرهنگ و هنر آن كشور به حضور و موثر بودن هنرمنداني شاخص در حوزه‌هاي مختلف جلب شده است و جوايز، نشان‌ها، القاب و بورسيه‌هايي به فراخور اهميت حضور، باروري فكري و هنري يك هنرمند به وي اختصاص داده مي‌شود. تاكيد مي‌كنم اين قدرداني‌ها از سوي يك كشور و وزارتخانه آن در درجه اول متوجه هنرمندان همان كشور مي‌شود و در قدم بعد متوجه هنرمنداني مي‌شود كه، خودي محسوب نمي‌شوند اما حضور فعال و بارور آنها در آن كشور باعث توجه جهانيان به آن كشور و رشد و اعتلاي فرهنگ و هنر آن مي‌شود.

حسين عليزاده اين موسيقيدان و آهنگساز صاحبنام در اين مرز و بوم و آن‌سوي آب‌ها احتياج به معرفي ندارد. جايگاه وي به عنوان يك موسيقيدان صاحب سبك، نوآور و مكتب‌ساز براي همگان روشن است. نشان شواليه از قبل اهداشدن به امثال وي معتبر‌تر مي‌شود و نه بر عكس. چرايي اهميت دادن يك سفارتخانه و سفير كبير آن به اهالي هنر و ادبيات ايران مي‌تواند حتما داراي اهداف خير و هنردوستانه از طرف آن كشور باشد. اما چرا ميهمانان اين مرز و بوم بايد به سينه آنان كه بي‌نيازِ هيچ نشاني پيشاني تابناك هنر اين مرز و بوم هستند نشان‌هاي خود را اهدا كنند و اين افتخار را نصيب خود كنند؟ از كي اين رسم قدرداني و دست‌بوسي از هنرمند و فرهيخته اين مملكت شده است كه بيگانه‌يي دگر انديش و هنردوست و فرهيخته پرور بايد به ما گوشزد كند - آن هم در خاك خودمان ـ كه چه گنج و چه سرمايه‌يي را داريم و نمي‌بينيم؟!

توجه اين سال‌هاي اخير دولتمردان ما به هنرمندان بيش از آنكه توجه به مقام والا و ممتاز و منحصر به فرد آنان باشد - شايد- آن‌گونه بوده است كه از صدقه سري همنشيني و توجه به آنان مقام و موقعيت خويش را در قلب مردم و در رسانه‌هاي جهاني تثبيت و تحكيم كنند. گرچه در اين دوسال اخير توجه مستقيم نهاد رياست‌جمهوري و اهداي نشان‌هاي علامه طباطبايي و آويني به اساتيد و نخبگان هنر به عنوان آغازي خجسته از اين‌گونه توجه‌ها به فرهيختگان و هنرمندان

جلب نظر مي‌كند اما از آن سو چه بسا هنرمندان بزرگي كه در گوشه خلوت و فقر رفتند و تازه با توجه بيهوده و ديرهنگام مسوول‌نمايي مواجه شده اند…

راستي سفير كبير محترم - كولتور آتاشه نازنين! سواران دشت اميدش را مي‌شناسيد؟ تا به حال با ني‌نوايش دمخور بوده‌ايد؟! تركمنش را ديوانه‌وار پرستيده‌ايد؟ هجران و حصارش را چطور؟ ،  راز و نياز شورانگيزش را چگونه دريافتيد؟…

تبرزين طلايي پيرجان درويش خان برازنده سينه حسين عليزاده است. شواليه اينجا كمي دير رسيده است!

گر افتخاري هست هميشه افتخاري بوده و خواهد بود - شواليه‌هاي ايران هميشه ايراني و افتخار ايراني هستند.

حسين عليزاده دنباله رو قالب‌هاي معمول نيست/ مجيد خلج 

ارزش يك هنرمند در قالب اثري كه او در پيشرفت ذهني و معنوي جامعه خويش ايجاد مي‌كند سنجيده مي‌شود. عليزاده جزو نادر هنرمندان اين مرز و بوم است كه چنين كرده است. آثار اين هنرمند را مي‌توان به مجسمه‌يي تشبيه كرد كه پايه آن روي ارزش‌ها و دانش موسيقايي، تنه آن بر سال‌هاي سخت «تنهايي معنوي هنرمند» و شكل آن از جوهر تجربه و خلاقيت بهره جسته و متبلور شده است. كل اين عناصرموجب آفرينش مجموعه‌يي ارزنده و به‌يادماندني شدند كه خود نوعي همزيستي ذهني و دروني تنگاتنگ او با جامعه و دنياي اطراف خود است. عليزاده هنرمندي است كه توانسته، وحدت نگاهش را با كثرت نگاه جامعه خود منطبق كند و موسيقي خود را كه پرداخته روح او است را با زمان خود پيوند دهد.

تلاش عليزاده همواره در راستاي ارزش‌هاي معنوي هنر بوده است. او در سخت‌ترين شرايط، در شادي، در غم يا در اتاق هتلي در گوشه‌يي از دنيا، به جست‌وجوي عناصر جاودانه هنر است.

عليزاده دنباله رو قالب‌هاي معمول نيست بلكه همواره در تكاپو و آفرينش فرم‌هاي نو است. براي او پلي كه ذوق هنري، دانش و خلاقيت را به خلق آثار هنري مرتبط مي‌كند همانا نيروي معنوي، دوستي و عشق است.
 به اين ترتيب، «عليزاده ايسم» دگم وجود ندارد بلكه آثار و حضوري اجتناب‌ناپذير كه زندگي و نيرويي ايجاد مي‌كند كه بهترين‌هاي خود را ارايه دهي. عليزاده استادي ژرف‌نگر با هدفي والاست. هدف والاي كاوش در دنياي درون آدمي و شكي نيست كه هنر او منعكس‌كننده زندگي است.

حسين عليزاده، حسين عليزاده است/ محسن شريفيان

رفتارش، گفتارش، خلوتش، متانتش و اعتراضش، ريشه در فرهنگ سرزميني دارد كه در آن به دنيا آمده و باليده است. او نماينده گونه‌يي از موسيقي است كه به يك درخت تنومند مي‌ماند. درختي كه در اين آب و خاك ريشه دوانده است. قرار بود شامگاه ششم آذرماه استادحسين عليزاده، نشان شواليه را دريافت كند. علي رهبري، رهبر پيشين اركستر سمفونيك در نامه‌يي براي او نوشته بود: «براي اينجانب كاملا غيرمنطقي و باورنكردني‌ است كه خواننده‌يي را درايران «شواليه آواز ايران» نام مي‌برند، كما اينكه خود اين تيتر در تناقض و كاملا ناخوانا با اصالت موسيقي ايراني است. در هر صورت نمي‌توانم، مجسم كنم كه حسين عليزاده كه ميليون‌ها ايراني خالص با جان و دل و درك هنرش به نامش احترام مي‌گذارند، با دريافت اين نشان كه از طرف افرادي تقديم مي‌شود كه قطعا هنر ايشان را نمي‌شناسند با نام«شواليه تار ايران» ياد كنند.»

پس از اين يادداشت به اين فكر مي‌كردم كه سرانجام كه «عليزاده‌ مغان» لقب شواليه را مي‌پذيرد يا نه؟!... عليزاده، نشان شواليه را نپذيرفت و اين به معني بي‌احترامي به مردم و فرهنگ فرانسه نبود كه به معناي حرمت به مردم سرزميني بود كه او را به نام حسين عليزاده مي‌شناختند؛ بي‌هيچ پيشوندي و پسوندي و او مي‌خواست حسين عليزاده باقي بماند.

خوشحالم كه حسين عليزاده، حسين عليزاده باقي ماند. نوازنده چيره‌دستي كه با مردان و زنان«تركمن» از«سواران دشت اميد» گفته و«آواز گنجشك‌ها» را به گوش «دلشدگان» رسانده است. به زيرپايت«گبه»يي گسترده و تو را«به تماشاي آب‌هاي سپيد» فراخوانده است.

حسين عليزاده، حسين عليزاده است و نياز به هيچ پيشوند و پسوندي ندارد.

آري. عليزاده، كسي نيست به شواليه اروپا تن دهد...

امشب طبل جشن را براي او مي‌كوبم كه:
 «يوسف گم‌گشته باز‌آيد به كنعان غم مخور»

پربیننده ترین ها
آخرین اخبار