15 رمانی که شما را افسرده میکنند
افسردگی یکی از مضامین موردعلاقه نویسندگان است، از طرفی تحقیقات نشان میدهد که نویسندگان بیش از هر قشر دیگری در معرض افسردگی هستند و شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از نویسندگان در یکی از رمانهای خود به این موضوع پرداختهاند.
نشریه تلگراف در مطلبی به معرفی 15 رمانی پرداخته که «افسردهکننده» هستند؛ هرچند ممکن است این رمان درباره افسردگی نباشد اما خواندنش خواننده را افسرده میکند.
1. «جود گمنام» نوشته تامس هاردی
اگر دوست دارید
رمانی بخوانید چندصد صفحهای درباره مردی کارگر که با هزار بدبختی سعی
میکند زندگی بهتری برای خود درست کند اما نمیتواند. مدام سر این مرد کلاه
گذاشته میشود، فریب میخورد و از همه جا رانده میشود و در نهایت عشقش او
را تنها میگذارد و میمیرد. «جود گمنام» آخرین رمان هاردی است.
2. «زن عجیب» نوشته جرج گیسینگ
رمان سال 1893
گیسینگ درباره چند زن انگلیسی در دوران ویکتوریا است. زنانی که در بدبختی
زندگی میکنند و به امید روزی بهتر سهی میکنند مهارتهایی چون منشیگری
یاد بگیرند. از طرفی گیسینگ به «ترشیدگی» به عنوان یک موضوع جدی هم پرداخته
است. در این رمان هیچ خبری از امید نیست و شخصیتهای یکی پس از دیگری
میمیرند.
3. «120 روز سودوم» نوشته مارکی دوساد
این رمان
مارکی دوساد مثل همه آثارش جنجالی بود اما هیچ خبری از سرخوشی در آن نبود.
این رمان درواقع شرحی است بر شکنجههای متعددی که مردان بر زنان روا
میدارند و حال خواننده را خراب میکند. برخی از اثر را مضحکه خوشبینی به
آینده عصر روشنگری میدانند.
4. «میدان خماری» نوشته پاتریک همیلتن
مصرف
نوشیدنیهای الکلی و بیماریهای ذهنی دو موضوع اصلی زندگی جرج هاروی بون
هستند، مردی که دچار چندگانگی شخصیتی است و یکی از شخصیتهایش زن محبوب او
را میکشد. این رمان یکی از غمانگیزترین پایانهای ادبیات را دارد.
5. «سَکو» نوشته میشل اولهبک
سومین رمان میشل
اولهبک، نویسنده برنده جایزه گنکو آنقدر جنجالی بود که به دلیل نفرت نژادی
جاری در کتاب پای نویسنده را به دادگاه کشاند. این کتاب واثعا غیرانسانی
است و در هر گوشه آن نفرت از انسان موج میزند. بهتر است کتاب را نخوانید!
6. «محبوب» نوشته تونی موریسون
رمانی درباره
بردهداری هرگز موجب نمیشود خوشحال شوید! این رمان پا را فراتر میگذارد و
داستان زنی را تعریف میکند که فرزند خود را میکشد تا از برده شدنش
جلوگیری کند. از طرفی شکنجههای بردهداران هم بر دلخراشی رمان افزوده است.
7. «هرگز رهایم نکن» نوشته کازوئو ایشیگورو
سردی
نثر ایشیگورو موجب میشود چندان درگیر موضوع دلخراش رمان نشوید. داستان
چند انسان که پرورش داده شدهاند تا فقط از اعضای بدنشان برای ترمیم بدن
آدمهایی دیگر در آیندهای نامعلوم استفاده شود. کتابی بسیار تلخ که
استعارهای است درباره تاثیر مرگ بر زندگی انسانها.
8. «ژرمینال» نوشته امیل زولا
یکی از بزرگترین
رمانهای تاریخ و البته یکی از تلخترین آنها. داستان گروهی کارگر معدن که
از فقر و گرسنگی راهی جز مرگ و بدبختی ندارند. این رمان ناتورالیستی شرح
دقیقی است از زندگی فلاکتبار کارگران معدن و خانوادههای آنها در
فرانسهای که آسمانش همیشه خاکستری رنگ است و آدمها برای سیر کردن شکم
خود تکههای لباس را در آب میجوشانند.
9. «باید در مورد کوین حرف بزنیم» نوشته لیونل شرایور
این رمان با فیلمی که با بازی تیلدا سوئینتن در سال 2011 براساس آن ساخته
شد، معروفتر هم شد. این رمان داستان قتل عامی در یک دبیرستان آمریکایی است
و بر بدبختی خانواده قاتل تاکید کرده است.
10. «خداحافظ ماگ» نوشته جودیت کِر
جودیت کر
نویسنده معروف و 90 ساله داستانهای کودکان است و معروفترین کارهایش
مجموعه آثاری درباره ماگف خرسی تپل و بانمک است که در 17 کتاب حضور دارد و
در همین «خداحافظ ماگ» کر شخصیت محبوب خود را میکشد. احتمالا هیچ بچهای
با خواندن این رمان شاد نمیشود.
11. «جیل» نوشته فیلیپ لارکین
این رمان غمگین
درباره پسری است که سعی میکند در دانشگاه خودی نشان دهد. جیل نام دختری
است که زندگی این پسر را عوض میکند اما با وجود عشق جاری در کتاب، هیچ
لحظهای از این رمان شما را شاد نمیکند.
12. «صخره برایتن» نوشته گراهام گرین
این رمان
ماجرای پینکی، پسر 17 ساله خشنی است که در پیامی صوتی نفرتش را از دختر
موردعلاقهاش یعنی رز بیان میکند و وقتی میمیرد دختر به خانه میرود تا
برای اولین بار این پیام را گوش دهد و آرامش پیدا کند! پایان این رمان،
آنقدر تلخ است که شما را تا مدتها ناراحت و افسرده رها کند.
13. «جاده» نوشته کورمک مکارتی
زمین نابود شده و
پدر و پسری باید در این ویرانه برای پیدا کردن غذا و دور ماندن از دست
آدمخوارها تلاش کنند. دنیای شوم خیالی مکارتی آنقدر سیاه و مخوف است که
شاید خواننده هم برای فرار از این آینده تصمیم بگیرد مثل مادر خوانده خود
را بکشد.
14. «عشق اول» نوشته ساموئل بکت
اغلب خوش طبعی بکت
موجب میشود یاس جاری در آثارش را فراموش کنیم. اما «عشق اول» ماجرای
بسیار تلخ آشنایی یک ولگرد با زنی خیابانی است. این رمان تلخترین نوشته
بکت است.
15. «حباب شیشهای» نوشته سیلویا پلات
«حباب
شیشهای» تنها رمان پلات است و داستان زنی است که تمامی یاس و ناامیدی دنیا
بر سرش خراب شده و چیزی که رمان را تلختر میکند رابطه نزدیک آن با زندگی
تلخ و خوکشی این شاعر انگلیسی است.