آیت‌الله‌خزعلی: به پسرم گفتم به منزلم نیا

کد خبر: ۳۳۸۵
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۹
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت حاضر است بدنش را قطعه قطعه کنند اما دینش از دست نرود و افزود: به پسرم گفتم که دیگر به منزلم نیا.

آیت الله «ابوالقاسم خزعلی» روز جمعه در برنامه تلویزیونی شناسنامه افزود: پسرم می گفت که می خواهم با مخالفین اسلام مبارزه کنم. گفتم مخالفین همان هایی هستند که از تو حمایت می کنند. شما دیگر به منزل من نیایید.

وی در بخش دیگری از این برنامه در پاسخ به این سوال که موضوع آقازاده ها از چه زمانی مطرح شد، گفت: این موضوع مربوط به عده ای خاص است. اینها در انقلاب بد بازی و رفتار کردند.

آیت الله خزعلی در این باره که در مقابل پدیده آقا زاده ها چگونه باید رفتار کرد، گفت: عده ای از پسر هایشان تبری جستند ، اما عده ای هم در مقابل رفتار دختر و پسرهایشان شل بودند و خوب رفتار نکردند.

وی در این باره که نگرانی اش در شرایط فعلی نسبت به انقلاب اسلامی چیست، اظهار داشت: رژیم صهیونیستی و آمریکا موجودات خطرناکی هستند و دائما در مقام ضربه زدن به اسلام هستند. این ها را باید توجه داشت و هیچگاه کوچک نشمرد.

عضو مجلس خبرگان رهبری در جواب به این سوال که اگر امام (ره) در شرایط کنونی در قید حیات بودند چه توصیه ای داشتند، گفت: مرگ بر آمریکا را از دست ندهید. آنهایی که می گویند امام گفته مرگ بر آمریکا نگویید ، دروغ می گویند. امام تا روز آخر می گفت که مرگ بر آمریکا را بگویید.

عضو مجلس خبرگان رهبری در مورد الگوهای در نظر گرفته شده برای نوشتن قانون اساسی گفت: بنای ما استفاده از قرآن و سنت بود.الان هم اگر بخواهد از این مسیر خروجی صورت بگیرد با افراد عبور کننده از قرآن و سنت برخورد خواهیم کرد.

آیت الله خزعلی با بیان خاطراتی از حضور خود در جریان مبارزات امام خمینی (ره) و پیش از آن تصریح کرد: زمانی که آیت الله بروجردی به قم آمدند، من با حضرت امام خمینی(ره) آشنا شدم و از درس ایشان استفاده زیادی کردم.

وی افزود: من در جاهایی که منبر می رفتم، به خصوص خوزستان در مورد کارهای شاه صحبت می کردم. سینمایی برپا کرده بودند که واقعا نکوهیده بود و افرادی موذی در آن فعالیت داشتند که من با آن مخالفت کردم و گفتم شما با اینگونه امور می خواهید اسلام را تضعیف کنید. این موضوعات باعث تبعید من به گناباد شد.

عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: وقتی به گناباد رفتم، کسی از من حمایت نکرد. من باید در شهربانی می ماندم مگر اینکه روحانی شهر بیاید و ضمانت کند که متاسفانه روحانی گناباد هم ترسید این کار را انجام دهد. همینطور که داشتم در خیابان قدم می زدم، جوانی آمد و گفت شما آقای خزعلی نیستید؟ گفتم بله، گفت چرا اینجا دارید قدم می زنید؟ گفتم من باید در شهربانی بخوابم، مگر اینکه یک ضامن داشته باشم.

وی تصریح کرد: آن جوان گفت من ضامن می شوم و در نهایت ضمانت من را انجام داد و مرا به خانه خود برد. بعد از مدتی هم در گناباد منزلی گرفتم و در این شهر مستقر شدم.

خزعلی اظهار داشت: قصد من از ابتدای مبارزات نابودی شاه بود. دهه اول یکی از محرم ها که در خوزستان منبر داشتم، شب عاشورا به سیم آخر زدم و همه حرف هایم را بیان کردم.

وی تصریح کرد: وقتی از منبر پایین آمدم رئیس شهربانی پایش را جلوی پایم دراز کرد و رئیس ساواک هم که همراه او بود به من گفت دیگر نباید منبر بروی، من هم گفتم باشه، منبر نمی روم. در نهایت دیدند اگر من روز عاشورا منبر نروم، خیلی برایشان سنگین تمام می شود.

عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: رئیس شهربانی آمد و گفت می توانید منبر بروید، گفتم، نمی روم، شما دیشب گفتید دیگر نباید منبر بروی، در نهایت یکی از بازاری ها که معتمد من بود آمد و گفت من نمی گویم منبر بروید یا نروید ولی مردم منتظرند. من هم گفتم چشم به خاطر شما می آیم.
منبع: ایرنا
پربیننده ترین ها