آبی های منفور قرمزها، قرمزهای منفور آبی ها!

در دنیای زشت و پرجنگ امروز، منفور بودن در جناح دشمن از جمله افتخاراتی است که اگر نصیب هر ورزشکار بازنشسته ای بشود، سربلند و مغرور از آن سخن می گوید؛ چون فقط کسانی در اردوی رقیب منفور می شوند که ضربات بیش از حدی به دشمن وارد کرده باشند.
کد خبر: ۳۳۸۱۳
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۴
در دنیای زشت و پرجنگ امروز، منفور بودن در جناح دشمن از جمله افتخاراتی است که اگر نصیب هر ورزشکار بازنشسته ای بشود، سربلند و مغرور از آن سخن می گوید؛ چون فقط کسانی در اردوی رقیب منفور می شوند که ضربات بیش از حدی به دشمن وارد کرده باشند.

رقیب به حریفان کم توان شاید نگاهی سخره آمیز هم داشته باشد اما بدون هیچ تردیدی از استوارترین و شکست ناپذیرترین ستاره های اردوی مقابل خود بیزار است! 

این منطق در دنیای توپ گرد هم جاری است. در کرکری های فوتبالی همیشه استوارترین مردان تیم، بیش از سایرین مورد حمله هواداران رقیب قرار می گیرند و این علامت ضربات بیشتری است که این افراد به حریف وارد کرده اند.

جدال تاریخی سرخابی های تهران هم ستاره های شجاعی داشته که هر چه در اردوی خودی محبوب بودند، در میان هواداران حریف منفور و دوست نداشتنی محسوب می شدند.

امروز به این افراد می پردازیم؛ با این توضیح که منظور ما از منفور بودن اغلب افراد در این متن، فقط نفرت فوتبالی است چون اغلب این ستارگان در تیم ملی بارها از سوی همان تماشاگران تیم رقیب - که در بازی های داخلی دوست شان نداشتند! - صمیمانه مورد تشویق قرار گرفته اند!

قرمزهای منفور آبی ها

1- اصغر ادیبی


هافبک دونده و تخریبی شاهین که سال های بعد عازم پرسپولیس شد، آنقدر پای حریفان را شکست که به راستی منفور سکوها شد. او بسیار خشن و بی رحم بود و بدون رعایت اصول فوتبال، بازیکنان رقیب را می زد و حاصل این طرز فوتبال مسلما چیزی جز نفرت نیست!

ادیبی در یک دربی مامور مهار پرویز قلیچ شده بود و چون حریف تکنیک او نمی شد، بارها پای او را زد. این اتفاق به شدت نفرت تماشاگران تاج نسبت به او افزود! ادیبی بعدها در موضع گیری های سیاسی هم نشان داد که بی رحم و خارج از اصول است و با جدایی از مردم ایران، تا شورای عالی گروهک مجاهدین (منافقین) هم بالا رفت تا در دنیای غیرفوتبالی هم منفور شود؛ درست مثل همه همفکرانش!

2- اکبر محمدی

دفاع وسط قدبلند و بسیار خشن پرسپولیس به همراه محمود خوردبین، تنها بازیکنانی بودند که بعد از کوچ شاهینی ها به این تیم دسته سومی، حفظ شدند. البته آنها به ارنج اصلی هم رسیدند و در بازی های بسیاری با پیراهن این تیم به میدان رفتند. محمدی با فلسفه «وقتی توپ رد شد، بازیکن رد نشود!» بازی می کرد و به همین دلیل «اکبر تیرآهن» لقب گرفته بود.

زیاد تکنیکی نبود و قدرت فنی بالایی نداشت اما با هواداران رقیب بیش از حد کل کل می کرد. همین فاکتورها برای منفور شدن وی کافی بود. محمدی هم مثل ادیبی انحراف سیاسی پیدا کرد. او که خلبان یکی از مقامات بلندپایه کشور بود، در اوج جنگ با دزدیدن مدارک مهمی از ارتش ایران، با هلیکوپتر ارتش به بغداد رفت و خودش را تسلیم صدام کرد!

3- مرتضی کرمانی مقام


هافبک هجومی پرسپولیس، در پست های مختلفی بازی کرد. او با ویران کردن خط دفاع حریفان بارها به تیم آبی پوشان زخم زده و اعصاب هواداران استقلال را خط خطی کرده بود.

کرمانی مقام جزو عصیانگران تاریخ فوتبال محسوب می شود. دشنام های زیادی شنید و البته گاهی واکنش های زشتی نیز از خودش به نمایش گذاشت که حاصلش دامن زدن به آتش نفرت هواداران استقلال بود!

کرمانی مقام در سال های آخر فوتبالش یک بار بعد از تعویض شدن، اقدام به پاره کردن پیراهن پرسپولیس کرد که عصبانیت تماشاگران قرمزدوست را در پی داشت. در واقع او از معدود کسانی بود که به تیم رقیب نرفت اما از هر دو جناح فحش خورد!

4- بهروز رهبری فرد

مدافع مستحکم پرسپولیس، هرگز سمت اردوی رقیب هم آفتابی نشد. او که داستان قهر و آشتی های سریالی اش با علی پروین، مدت ها خوراک خبری مطبوعات ورزشی را فراهم کرده بود، آنقدر برای استقلالی ها کری خواند تا آنها او را از صفحه شطرنج قلبشان حذف کردند.

رهبری برد هم از جمله بازیکنانی بود که از هواداران رقیب دشنام های بسیاری شنید ولی در قیاس با سایر همتایان خودش واکنش های عاقلانه تری داشت. گل به خودی بسیار زیبای او در بازی با ملوان هنوز هم در یاد هواداران فوتبال هست. او در آن بازی یک پنالتی هم از دست داد!

رهبری فرد هم جزو یاغیان بود و رفاقت قدیمی اش با مهدی هاشمی نسب، به محبوبیت او در نزد سرخ ها می افزود، همانگونه که رفتن هاشمی نسبت به استقلال نیز به نوعی برای او بد شد.

5- شیث رضایی


شعار معروف «آی بدو! آی بدو!» فقط بخشی از حس به شدت منفی آبی ها نسبت به مدافع مغرور و نه چندان مستحکم سرخ ها را نشان می داد. شیث آنقدر برای استقلالی ها کری الکی و بیهوده خواند و آنقدر در زمین و جلوی دوربین ژست های هالیوودی گرفت و خودش را در اسکوربورد تماشا کرد که حسابی از چشم همه افتاد.

جایگاه امروز او حتی در قلب هواداران پرسپولیس هم زیاد قابل توجه نیست و در جدول رده بندی لیگ قلب آنها رتبه پایینی دارد! نهایتا شیث از معدود بازیکنانی شد که نزد هیچ کدام از هواداران دو طرف محبوب نماند و اتفاقا بعد از جدایی از اردوی سرخ ها هم نتوانست در هیچ تیمی خوش بدرخشد!

آبی های منفور قرمزها

1- عباس مژدهی


از میان برادران مژدهی (عباس و مسعود) که به سبک بسیاری از همبازی هایشان از دارایی به تاج آمدند، عباس لقب ویژه ای داشت. به او «عباس گاوکش» می گفتند و استاد تلف کردن وقت بود.

همین تاکتیک او، حسابی تماشاگران شاهین و پرسپولیس را سر لج می آورد. در یکی از بازی های تاج و شاهین و در حالی که آبی ها یک - صفر از حریف پرهوادارشان پیش بودند، مژدهی شروع به زدن توپ ها به خارج از زمین کرد تا وقت بکشد. در آن زمان طبق قانون فیفا فقط یک توپ در زمین بود و تا آن توپ برنمی گشت بازی ادامه نمی یافت.

مژدهی در آن بازی آنقدر توپ را به در و دیوار زد که جعفر کاشانی به سراغش رفت، دستش را گرفت و با نشان دادن دروازه شاهین گفت: «آقا جان این طرفیه! این طرفی باید بزنی!!»

2- فرهاد مجیدی

آخرین اسطوره سیاره آبی رنگ دنیای فوتبال ایران، برخلاف همتایانش چون مرحوم حجازی، هرگز نتوانست جایی در قلب هواداران رقیب برای خودش دست و پا کند. علت این امر، علاوه بر گلزنی های مکرر فرهاد در دربی، بالاخص در سال های پایانی بازی اش، به واکنش های بعد از گل زدن او برمی گشت.

مجیدی خالق عدد شگفت انگیز 4 بود که حالا تبدیل به نماد آبی ها شده است، بدون اینکه معلوم شود خاستگاه و شأن نزول دقیق آن چیست؟ مجیدی 4 بار دروازه پرسپولیس را باز کرد و حسابی به ارتش سرخ لطمه زد.

شعار معروف «آی بدو! آی بدو!» حاصل کورس 40 متری او با شیث رضایی بود که هنوز هم باعث شرمساری قرمزهاست. او در یک کلام، بی تردید تاثیرگذارترین بازیکن استقلال در سال های اخیر بوده است. نکند توقع داشتید که قرمزها عاشق قاتل شان باشند؟!

3- مرحوم عزت جانملکی


سیم خاردار دفاع تاج، خار بلندی بود در چشم سرخ ها و هوادارانشان. عزت جانملکی در پست دفاع کنار توپ می زد و با فوتبال محکمش جلوی حرکت مهاجمان پرسپولیس را می گرفت. خشونت فوتبال مرحوم جانملکی بیش از حد عادی و معمول آن زمان بود و طوری بازیکنان را می زد که گاهی کار به آمدن برانکارد هم می کشید! (در آن زمان به راحتی و در هر صحنه ای برانکارد داخل زمین نمی شد و بازیکنان در داخل زمین مداوا می شدند. آمدن برانکارد علامت ایجاد یک مصدومیت جدی بود و معمولا بازیکن برانکاردسوار به زمین بازنمی گشت!)

او در گرفتن کارت های رنگارنگ هم ید طولایی داشت و به همین دلیل از سوی تماشاگران پرسپولیس با لقب خاصی خوانده می شد. روحش شاد! پسر او، علی جانملکی هم مدتی در خط دفاعی استقلال توپ زد تا وفاداری خانواده جانملکی به رنگ آبی اثبات شود.

4- امیر قلعه نویی

ژنرال آبی ها که امروز هم بر روی سکوهای سرخ رنگ کاملا منفور محسوب می شود، بخشی از این حس را مدیون دوران درخشش در استقلال است! آن روزها که امیرخان در میانه میدان استقلال طنازی می کرد و پاس ها و سانترهای کم نظیری را روانه دروازه حریفان می کرد، مشغول کاشتن بذر نفرت در «قلب فوتبالی» قرمزها بود و وقتی در دربی با مجتبی محرمی که محبوب همه پرسپولیسی ها بود درگیر شد، در حقیقت این بذر را به یکباره رویاند و رشد داد و حالا ناگزیر نوبت چیدن میوه تلخش رسیده است!

قلعه نویی خیلی از پرسپولیسی ها دشنام شنید و البته گاهی هم عکس العمل های عجیبی داشت. نوع فوتبال قلعه نویی که باهوش و موذی بود، حسابی روی اعصاب قرمزها خط می انداخت و حس صدای آزاردهنده اش هنوز هم در گوش آنهاست!

5- محمود فکری

هافبک - مدافع بسیار قدرتمند و شوتزن استقلال، کاپیتان و ستون اصلی این تیم در میانه زمین محسوب می شد. فکری فوتبال مستحکم و خشنی داشت و در زدن بازیکنان حریف اصلا امساک نمی کرد!

هدف او پیروز شدن بود و گاهی این هدف برخی وسیله ها را هم توجیه می کرد، از جمله گل مالی به صورت در انزلی! گذشتن از فکری کار راحتی نبود، ضمن اینکه گاه به گاه با شوت های وحشتناک خودش گل های سرنوشت سازی هم برای تیم محبوبش به ثمر رساند و حتی صابونش به تن پرسپولیس هم خورده بود.

محمود فکری نیز از سوی قرمزدوستان کم دشنام نشنید و مورد اهانت قرار نگرفت. او در این رابطه می تواند با ژنرال همراهی کند اما البته به همان میزان هم در بین هواداران تیم خودی محبوب بود و سال های بعد نیز در کادر فنی استقلال باقی ماند تا همچنان از سوهان روح قرمزها بودن به خودش ببالد!


دورنگ های همیشه دوست نداشتنی!

در این متن حساب کسانی که در هر دو تیم توپ زده اند را از سایرین جدا کرده ایم. واقعیت این است که هیچ کدام از دورنگ های فوتبال ما محبوب نماندند. آنها از هر دو جناح ناسزا شنیدند و اغلب از کوچ خودشان ناراضی و پشیمان هستند! اگر قرار بود در این فهرست نام آنها را هم منظور کنیم حتما باید اسم همه آنها را از رشیدی و عابدزاده گرفته تا اولادی و نیکبخت ذکر کنیم که البته بیهوده و تکراری است!

ضمنا برخی از ستاره هایی که بیش از حد معمول مورد اهانت طرف مقابل قرار می گرفتند هم، قربانی بامزه بازی هواداران حریف می شدند وگرنه قلبا از آنها بیزار نبودند. به راحتی می توانیم طنز مستتر در شعارهایی که به پروین و محرمی اختصاص داشتند را درک کنیم. هدف اصلی این شعارها توهین نبود؛ آنها فقط علامت بامزه گی شعارسازان اردوی رقیب بودند و بس!
پربیننده ترین ها